گروه فرهنگي مشرق- سئانس آخر اکران سينماي رسانه ها در برج ميلاد به فيلم تهمينه ميلاني اختصاص پيدا مي کند. فيلمي که قرار است تا نزديک به ساعت 2 بامداد مخاطبينش را بر روي صندلي هاي سينما نگه دارد. داستان فيلم "يکي از ما دو نفر" ساده است و مي شود که کل آن را در يک خط خلاصه کرد. دختري با يک نگاه و برخورد عاشق يک مهندس ثروتمند جوان و البته لاابالي مي شود و مهندس تا آخر فيلم با او بازي مي کند و داستان تا آخر فيلم در گير و دار همين بازي مي گردد.فيلم غير از بازي هاي زباني دست سوم و از بازي کردن دختر پسر با هم هيچ چيز ديگري ندارد. اين فيلم را هر پسر و دختري که سابقه دوستي هاي متعددي با ديگران داشته اند درک مي کنند و مي توانند بسازند.
فاجعه زماني معنا پيدا مي کند که مخاطب مجبور باشد تا بيش از يک ساعت وقت خودش را براي ديدن کلوزآپ هاي دختران جوياي نام و بزک کرده هدر دهد و ديالوگ هاي کوچه و خياباني را از زبان مثلا عاشق و معشوق ها دوره کند.
در اين ميانه اگر جاي پاي سفارش دهنده فيلم را هم مانند پيام هاي بازرگاني صدا و سيما اضافه کنيم همه چيز براي يکي از بدترين سئانس هاي آخر جشنواره آماده مي شود. ميلاني تا توانسته پاي ميراث فرهنگي و مباحثي مانند "ايران گرايي" را به فيلم باز کرده و حتي در يکي از نماهاي پاياني کنايه هاي سياسي نيز مي زند و از زبان دختر قهرمان داستانش به شخصيت اول مرد فيلم لقب "مهندس متوهم" را چندين بار نسبت مي دهد تا احتمالا مطمئن شود که سفارش دهنده قطعا از نتيجه راضي خواهد بود. اما تعجب از آنجاست که به نظر مي رسد خانم ميلاني شايد براي يک بار هم که شده براي خواندن دوباره فيلم نامه و تصحيح و بازنويسي آن وقتي نگذاشته تا حداقل يک فيلم معمولي تجاري اما بدون اشتباهات فاحش تحويل مخاطب دهد. اشتباهاتي که مي شود آنها را در جاي جاي اثر او مشاهده کرد و سخن گفتن درباره اش به درازا مي کشد. اما بامزه ترين آنها را مي شود در يک ديالوگ پيدا کرد که اتفاقا از بخش هاي سفارشي فيلم محسوب مي شود و شنيدن آن براي سفارش دهنده محترم علاقمند به "ميراث فرهنگي" و "مکتب ايراني" نيز مي تواند جالب باشد.
در بخشي از فيلم وقتي قرار مي شود تا خانم مهندس معمار قهرمان داستان بر روي يک کاروانسراي قديمي کار کند؛ يک دفعه نويسنده اطلاعات خودش را درباره فرهنگ و معماري ايراني از زبان شخصيت هاي فيلم به رخ مي کشد و درباره اين کاروانسرا اطلاعات ذي قيمتي را به مخاطب مي دهد و مي گويد اين کاروانسرا، در اواخر دوره صفوي و اوايل قاجاريه ساخته شده است.
عجيب است که فيلم ساز محترم حتي اطلاعات اوليه تاريخي ندارد و توجيه نيست که ميان دو سلسله پادشاهي صفوي و قاجاريه دست کم دو سلسله پادشاهي فاصله است. حتي اگر دوران زمام داري افغان هاي مهاجم را ناديده بگيريم؛ معلوم نيست که افشاريه و زنديه در اين ميان به کجا رفته اند.
حرف و حديث درباره شاهکارهاي اينچنيني در جشنواره امسال فراوان است که البته حوصله و صبر فراوان مي طلبد.
کد خبر 29290
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۴:۱۶
- ۰ نظر
- چاپ
عجيب است که فيلم ساز محترم حتي اطلاعات اوليه تاريخي ندارد و توجيه نيست که ميان دو سلسله پادشاهي صفوي و قاجاريه دست کم دو سلسله پادشاهي فاصله است.