
تظاهرات مردمي در کشورهاي عربي اين روزها در حالي در صدر اخبار رسانه هاي جهان قرار دارد که بعد از فرار ديکتاتور تونس به عربستان، مردم ديگر کشورهاي عربي منطقه به قدرت اتحاد خود ايمان آوردند و آتش انتفاضه ي مردم به مصر و اردن و يمن هم سرايت کرد.
تصاويري که از کشورهاي تونس، مصر، اردن و يمن مخابره مي شود، از قبيل آشوب هاي خياباني و درگيري با پليس به مانند اتفاقاتي است که در خرداد و تير 88 در تهران رخ داد. شايد موسوي نيز در نوشته امروزش و در ادامه توهمات ادامهدار خود از همين جهت، جريان فتنه و اين تحولات را در يک راستا ميبيند. اما تفاوت هاي ماهوي اين دو اتفاق يعني، ايران 88 با آنچه در تونس، مصر، اردن و يمن مي گذرد، در پيش بيني آينده سياسي منطقه کمک ميکند.
اسلام گرايي يا غرب گرايي؟
معترضين به نتايج انتخابات رياست جمهوري در ايران از لحاظ خاستگاه فکري غربگرا بوده و سران آنها داراي روابط نزديک و دوستانه با کشورهاي غربي بودند؛ بهطوريکه بعد از شکست فتنهي سبز در ايران، عده اي از آنها لندن را به عنوان پناهگاهي براي فرار از خشم ملت ايران برگزيدند و عده اي ديگر به سمت ايالات متحده امريکا روانه شدند. اما آنچه مردم کشورهاي عربي را به خشم و قيام واداشته است، غربگرا بودن حاکمان آنهاست. مردم مسلمان منطقه وقتي مي بينند همکيشان آنها در فلسطين به زير رگبار صهيونيستهاي نژاد پرست به مانند برگ هاي پاييزي مي ريزند و رهبران کشورهاي آنها با قاتلين آنها ديدار مي کنند و يکديگر را در آغوش مي گيرند، فرياد خشمشان بلند مي شود. امروز در تونس و مصر اکثر معترضين را اسلام گرايان تشکيل مي دهند. در تونس بعد از 20 سال، صداي اذان از راديو پخش شد و اين به تنهايي پيام انقلاب مردم تونس را به کشورها ديگر عربي رساند که انتفاضهي آنها يک حرکت اسلامي است.
در ايران، گروههاي هدايت کننده آشوب ها همه در يک اصل مشترک بودند و آن سکولاريسم بود. از جبهه ملي و نهضت آزادي و سلطنت طلب و اصلاح طلب امريکايي تا بهايي و منافقين (مجاهدين خلق)، با شعار جمهوري ايراني، وحدت نظر خود را در اصل سکولاريسم نشان دادند. اين در حالي است که اصلي ترين گروه مخالف مبارک در مصر اخوان المسلمين است که مبناي حرکت آن، نگاه ديني و اسلامي است.
استکبار دوستي يا استکبار ستيزي؟
آشوبگران خرداد و تير 88 در تهران، با شعارهايي مانند "نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران" و درخواست کمک از رييس جمهوري امريکا، از همان ابتدا همبستگي و دوستي خود را با اسراييل و امريکا اعلام کردند. اسنادي که الجزيره بهتازگي در مورد مراودات محمود عباس رييس تشکيلات خودگردان فلسطين با اسراييلي ها برملا کرده و کمک مالي 50 ميليون دلاري او با مأموريت از طرف امريکا به موسوي را افشا ميکند، تأييد ديگري بر استکبار دوستي آشوبگران فتنه 88 است. ذوق زدگي ايالات متحده و اسراييل از اتفاقات داخل ايران و حمايت رسمي اوباما از موسوي و آشوبگران خياباني تهران نشان از دلبستگي دو طرفه فتنه گران و امريکا و اسراييل دارد. اما در تونس و مصر اتفاقاتي در حال وقوع است که کاملا بر عکس وقايع ايران است.
در آشوبهاي سال 88 تهران، امريکا از فتنهگران حمايت کرد و به هجمه و اتهام زني به نظام پرداخت، اين در حالي است که در وقايع مصر، امريکا رسما از ديکتاتور مصر حسني مبارک، حمايت مي کند و مردم مصر بارها بهخاطر ظلمي که مبارک در حق مردم بي گناه غزه انجام داده، فرياد مرگ بر امريکا و اسراييل سر داده اند.
وقايع خاورميانه در سال هاي اخير نشان داده هر جا که مردم توانستند انتخابات آزاد و سالم مبتني بر دموکراسي واقعي برگزار کنند، کساني را انتخاب مي کنند که مخالف سياست هاي امريکا در منطقه هستند مانند ترکيه، افغانستان و عراق. به همين دليل امريکا از حاکمان ديکتاتور کشورهاي عربي حمايت مي کند و روابط دوستانه اي با آنها دارد.
دوستان و دشمنان؟
با شروع ناآرامي ها در تهران و پوشش رسانه اي برنامه ريزي شده ي غربيها از درگيريهاي خياباني در رسانه ها، در کنار خوشحالي زايد الوصف صهيونيست ها و امريکايي ها، نگراني ها در ميان مردم و جنبشهاي مبارز منطقه بالا گرفت، دليل آن هم روشن است، بعد از سيد حسن نصرالله، بر طبق نظر سنجي ها، احمدي نژاد محبوبترين فرد در ميان اعراب بوده و ايران به عنوان حامي ملتهاي مظلوم مسلمان شناخته مي شود، بنابراين، آشوب و ناآرامي در اين کشور، همهي مسلمانان آزاده جهان را نگران کرد. اما برخلاف وقايع تهران که بعضي از دوستان ديکتاتور امريکا در منطقه (مانند عربستان) از بحران داخلي ايران خوشحال بودند، امروز از رخدادهاي تونس و مصر ناراحت و نگران هستند و از خشم دندان مي سايند. وقايع مصر و تونس، ناراحتي غربي ها و سران ديکتاتور ديگر کشورهاي عربي را به همراه داشته است و موجي از خوشحالي و اميدواري مسلمانان منطقه را به ارمغان اورده است. مردم ترکيه در حمايت از مصري ها تظاهرات مي کنند و الجزيره قطر به صورت خاص بر روي تحولات مصر و قيام مردم مانور مي دهد.
مردم له يا عليه حکومت؟
آنچه در تهران اتفاق افتاد يک آشوبگري بود تا يک تظاهرات مردمي، چرا که اولا منحصر در تهران بود و مردم ديگر شهرهاي کشور با عدم همراهي خود با آشوبگران نشان دادند با آنها مخالفند و ديگر اينکه در همان تهران هم فقط قشر خاصي از جامعه با اشوبگران و اراذل و اوباش خياباني همراهي کردند، تظاهرات ميليوني 9 دي و 22 بهمن سال 88 نشان داد که نظام جمهوري اسلامي از چنان پشتوانهي مردمي برخوردار است که شکستن چند شيشه و آتش زدن چند سطل زباله آن را ساقط نمي کند. از سوي ديگر، آشوبگران با داشتن سازماندهي قبلي به مردم حمله کرده و اموال عمومي را به آتش مي کشيدند که اين حرکات افراطي بهويژه آنچه در عاشورا نشان دادند، اين ادعا را ثابت کرد که آشوبگران از هيچ جايگاهي در بين مردم برخوردار نيستند و تنها پشتوانه اي که آنها را در ميدان نگه داشته است، حمايت هاي امريکا و رژيم اشغالگر قدس است.
اما آنچه در تونس و مصر در حال وقوع است، قيامي مردمي است. نه تنها پايتخت هاي آنها شاهد تظاهرات هاي اعتراض آميز است بلکه تمام شهرهاي کشور آنها را در بر گرفته است. دولت هاي ديکتاتور عربي از هيچ پشتوانهي مردمي برخوردار نبوده و تنها اتکاي آنها به حمايت غرب است.
تشکيل خاورميانه جديد
رايس تولد خاورميانهي جديد را سال 2006 در آستانه جنگ 33 روزه لبنان اعلام کرد اما شايد هيچ گاه تصور نمي کرد که خاورميانه جديد، با روحيه ضد امريکايي شکل بگيرد. درست در زماني که غرب و کشورهاي غربزدهي عربي در صدد عملي کردن نقشه خود براي خلع سلاح حزب الله لبنان به بهانه واهي دادگاه ترور رفيق حريري بودند، انقلاب مردم تونس و سپس اشاعهي آن در مصر، اردن و يمن تمام معادلات آنها را با شکست مواجه کرد.
آنچه امريکايي ها و اسراييلي ها را به خشم آورده است، به خطر افتادن موقعيت دولت هايي است که با آنها در مقابله با حزب الله و جمهوي اسلامي هم پيمان بوده اند. از سويي به نخست وزيري رسيدن گزينه حزب الله و مقاومت به جاي سعد حريري شکست ديگري براي امريکا در خاورميانه جديد بود. اما در اين ميان، عربستان که به اولين ديکتاتور فراريِ دومينوي سقوط ديکتاتورهاي عربي پناه داده است و در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه با صهيونيست ها همصدا بوده، به ظاهر آرام است، آرامشي از جنس قبل از طوفان. اگر ديوار قصر مبارک شکسته شود، مسلما آل سعود لرزهي آن را در رياض احساس خواهد کرد، اگر چه عربستان در سال گذشته از آشوبگري دوستانش در تهران در پوست خود نمي گنجيد ولي امروز در شک به سر مي برد. هر لحظه امکان دارد مبارک هم به بنعلي در عربستان بپيوندند و اين يعني زنگ خطر جدي براي آل سعود. صحنه امروز خاورميانه به نفع اسلامگرايان در حال رقم خوردن است، انقلاب رنگي غربگرايان در ايران به شکست انجاميد ولي انقلاب اسلامگرايان در تونس به ثمر نشست و جوانههاي اميدوار کننده آن در ديگر کشورهاي عربي شروع به رشد کرده است.