
او در گفتوگويي با هفتهنامه چهلچراغ، در پاسخ به اينکه « دوست داريد دوباره به سياست برگرديد؟» گفت: دوست دارم اگر قرار باشد به سياست برگردم، حتما با انتخاب مردم باشد. دلم ميخواهد مردم انتخابم کنند.
او در بخشي از اين گفتوگوي فان به شرح ازدواج عاشقانهاش با زهرا اشراقي نوه امام خميني(ره) پرداخته و گفته است:خواستگاري کاملا سنتي بود. من در عمليات بستان، فتحالمبين و بيتالمقدس شرکت داشتم و 20 ارديبهشت سال 61 مجروح شدم. در دوران نقاهتم خانوادهام اشخاصي را براي ازدواج به من پيشنهاد دادند که يکي از آنها نوه امام بود و طبيعي بود که اين نسبت هم روي تصميمگيري من تاثير داشت، ولي در همان تصميمگيري اوليه. خواهرم و خانم برادرم اين پيشنهاد را دادند و من بعد از جلسات طولاني که با هم صحبت کرديم، از صميم وجود پذيرفتم.
برادر کوچکتر رئيسجمهور سابق با تاکيد بر اينکه عليرغم اين خواستگاري سنتي عاشق همسرش شده است، از تداوم اين زندگي عاشقانه ميگويد که حاصل آن يک فرزند دختر و پسر است.
محمدرضا خاتمي در اين مصاحبه، خود را يک فوتباليست خوب معرفي ميکند که زماني دروازهبان بوده و در مسابقات جام جهاني اخير هم طرفدار برزيل بوده است، ولي بعد از حذف برزيل، اسپانيا تيم محبوبش بوده که قهرمان هم شد.
تشريح خاطرات دوران دبيرستان بخشي از اين گفتوگو را شامل شده که خاتمي طي آن گفته است: در ان دوران کار فرهنگي ميکردم،تئاتر بازي ميکرديم. کتاب ميخوانديم. من يک کتابخانه سيار داشتم. يک کيف بزرگ داشتم با حدود 50-40 کتاب و يک دفتر که نام کساني را که از من کتاب به امانت ميگرفتند، در آن يادداشت ميکردم. يادم هست که در آن زمان نمايشهاي غلامحسين ساعدي را در دبيرستان اجرا ميکرديم. در دبيرستانمان معلم انشايي داشتم به نام آقاي صالحي که به نوشتن من خيلي جهت داد. از ما ميخواست مقالههاي جالبي پيدا کنيم و سر کلاس بخوانيم. يک بار من مقالهاي درباره گاندي سر کلاس خواندم که نوشته جلال آلاحمد بود. در انشا امتحان نهايي ديپلمم هم نوشتم که «ما ايرانيان را چه ميشود که انتخابات رياست جمهوري آمريکا براي ما مهمتر از مسائل ايران است» به خاطر اين انشا، کلي تشويق شدم.