به گزارش وبلاگستان مشرق، محمد باقر قاليباف در مطلب اخير سايت شخصي خود نوشت: شب بود. حدود ساعت ??به خانه آمدم، خسته و همچنان نگران. تا ساعت ?? شب در جلسات فوريت دار براي برف بودم. از بعدازظهر برف سنگين شروع شده بود و همچنان مي باريد. تمام شب با بچه هاي شهرداري در تماس بودم که مبادا راه ها بسته شود و صبح ترافيک سنگين مردم را کلافه کند. صبح بعد از نماز، از مسجد براي بازديد خيابان ها رفتم. اول منطقه ? که برف سنگين تر بود و بعد هم ? ، ? و ... بعد از ديدن خيابان ها از نزديک خيالم راحت شد و خستگيم کمي فروکش کرد. تا شب پيگير بقيه کار ها شدم . شب باز هم هنگام بازگشت به خانه وضعيت خيابان ها رازير نظر داشتم. بعد از خيابان هاي اصلي به پيمانکاران سپرده شده بود که کوچه ها را برف روبي کنند تا پياده ها وسواره ها راحت تر تردد کنند. کوچه ها را که نگاه کردم براي جلوگيري از سر خوردگي برف ها جمع و ميان کوچه شن پاشي شده بود. به خانه که رسيدم خيلي تعجب کردم، در کوچه هيچ برفي نبود! يادم آمد وقتي که مي رفتم کوچه پر از برف بود. در خانه خبر دار شدم که اکيپ برف روبي اين منطقه آمده و برف ها را جمع کردند، بار کردند، بردند! از اين کار خستگي در تنم ماند. فرداي آن روزبعد از پيدا کردن پيمانکار ، ?? ميليون تومان جريمه اش کردم تا بدانند کوچه شهروندان مثل کوچه شهردار بايد در اولين ساعات صبح برفي به بهترين شکل تميز شده باشد.
برف شهروند درجه ? و ? نمي شناسد، شهر و شهرداري هم شهروند درجه ? و ? نمي شناسد.

