به گزارش مشرق، 15 صفر المظفر، سالروز ارتحال اين عالم عامل است. به همين منظور، مرکز خبر حوزه، گفتوگويي با حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمدجواد شبيري زنجاني از اساتيد حوزه انجام داده است که بخش نخست آن در ذيل تقديم خوانندگان ارجمند افق حوزه ميشود.
*لطفاً به عنوان اولين سوال در خصوص مکتب و جايگاه حوزه علميه بغداد که مرحوم غضائري در آن تحصيل کرده توضيح دهيد؟
حوزه علميه بغداد بعد از تأسيس در زمان منصور عباسي خيلي سريع به يکي از مراکز شيعي تبديل شد، هشامبن حکم؛ يونسبن عبدالرحمن؛ محمدبن ابي عمير از شخصيتهايي به شمار ميروند که از همان اوايل تأسيس حوزه بغداد در آنجا حضور داشتند و مرکزيتي براي شيعه در بغداد تشکيل دادند. در عصر وکلاي اربعه امام عصر عجلاللهتعاليفرجهالشريف همه در بغداد حاضر بودند؛ البته عثمانبن سعيد، نخستين وکيل امام عجلاللهتعاليفرجهالشريف، ابتدا در سامرا بودند و بعداً به بغداد آمدند و بغداد محل اصلي نواب اربعه گرديد. محله کرخ يکي از محلههاي اصلي بغداد از مراکز مهم شيعهنشين محسوب ميشد و به تدريج شخصيتهاي بسيار برجستهاي در حوزه بغداد مانند ابوعلي محمدبن همام؛ که در دوران زنداني بودن حسين بن روح وکيل ناحيه مقدسه، توقيعات را به مردم ابلاغ ميکردند؛ بخصوص بسياري از شخصيتهاي علمي قم به بغداد هجرت کردند، مرحوم ابوالحسن محمدبن احمدبن داود قمي؛ که يکي از فقهاي قرن چهارم است به همراه پدر که او هم از فقها و محدثين است به بغداد آمدند؛ مرحوم جعفربن محمد قولويه1 صاحب کاملالزيارات که از فقهاي برجسته عصر خود بوده است نيز به بغداد آمد و قبل از اين بزرگواران ابوجعفر محمدبن يعقوب کليني در سال 327 در بغداد بود و در بغداد هم از دنيا رفتند.
*حوزه علميه بغداد از چه جايگاهي برخوردار بوده و چه جذابيتي براي علما داشته است؟
عوامل خاصي براي حوزه بغداد جذابيت ايجاد کرده بود؛ از جمله اينکه بغداد مرکز کشور اسلامي بود و شايد حضور نواب اربعه هم در اين امر بي تأثير نبوده است؛ و به تدريج بغداد به عنوان يکي از مراکز اصلي و مهم حوزههاي شيعي تبديل شد. سه حوزه در آن عصر فعال بودند؛ کوفه، بغداد و قم و در عرض هم حوزههاي اصلي شيعه به شمار ميرفتند. در ترجمه محمد بن مسعود عياشي و در رجال نجاشي از اين سه حوزه حديثي به وضوح، نام برده ميشود، تعبير نجاشي اين است: «سمع أصحاب علي بن الحسن بن فضال و عبدالله بن محمدبن خالد الطيالسي و جماعة من شيوخ الکوفيين و البغداديين و القميين...»2 که در آن سه حوزه کوفه، بغداد و قم را ذکر مي کند و به هر حال بغداد از مراکز اصلي شيعه بود و از زمان هشامبن حکم شخصيتهاي برجستهاي در اين حوزه وجود دارند، حضور امثال کليني؛ ابنقولويه؛ ابنداود قمي و... فعالتر ميشود و با حضور «شيخ مفيد» بغداد به يک نقطه عطفي ميرسد؛ زماني که شيخ مفيد در بغداد حضور دارد، نشاط علمي در بغداد از جميع مذاهب و فرق اسلامي مشاهده ميشود و با حضور شيخ مفيد، حوزه بغداد نوعي محوريت نسبت به جميع حوزههاي علمي عصر خودش پيدا ميکند.
* عالمان ناشناخته
در واقع سه شخصيت برجسته را در طول زمان در بغداد ميشناسيم؛ مرحوم شيخ مفيد؛ مرحوم سيدمرتضي و مرحوم شيخ طوسي، که برجستهترين شخصيتهايي هستند که وراء عصر خودشان بودهاند؛ و هر چه انسان درباره عظمت ايشان فکر ميکند، ميبيند که بايد قرنها بگذرد تا ما منتظر چنين شخصيتهايي باشيم؛ ولي در يک عصر کوتاه، سه شخصيت برجسته در کنار هم حضور پيدا ميکنند که عظمت فوقالعادهاي داشتند معاصر مرحوم شيخ مفيد، شخصيتهاي مهم و برجستهاي وجود دارند که در سايه عظمت مرحوم شيخ مفيد ديده نشدهاند، يکي از ايشان مرحوم «حسينبن عبيدالله غضائري» است که شخصيت برجسته او مخفي مانده است.
* استاد شيخ طوسي و نجاشي
«حسينبن عبيدالله غضائري» استاد مرحوم شيخ طوسي و مرحوم نجاشي است؛ مرحوم شيخ طوسي و نجاشي از چند نفر نقل روايت ميکنند و اگر بخواهيم مشايخ برجسته آنها را نام ببريم، بايد از «حسين بن عبيدالله غضائري» ياد کنيم؛ نجاشي در رجالش از «حسين بن عبيدالله غضائري» ياد مي کند و فهرست کتابهاي او را ذکر کرده است.3 از فهرست کتابهايي که ايشان نوشتهاند، معلوم ميشود که شخصيتي زبده بوده که در علوم مختلف زمان خود، کتاب تأليف کرده است؛ در فقه کتابهاي «النوادر»؛ «مختصر مناسک الحج» و کتاب «مناسک الحج» را تأليف کرده است؛ در کلام کتابهاي مختلفي نوشتهاند، بخصوص در موضوع امامت کتابهاي متعددي وجود دارد مثل کتاب «التسليم على أميرالمؤمنين عليهالسلام بإمرة المؤمنين» و کتاب «عدد الأئمة و ما شذ على المصنفين من ذلک» که در واقع در اين کتاب به روايتهايي که به امامت «12 امام» تصريح شده، جمعآوري شده است؛ کتاب «يوم الغدير» که اين کتاب را فقيه و محقق برجسته سيدعبدالعزيز طباطبايي قدسسره در کتاب «الغدير في التراث الاسلامي» که نخست به صورت سلسله مقالات در مجله « تراثنا » چاپ ميشد، در شماره 21 ص 196 معرفي کرده بود؛ و نخستين شرح حالي است که ترجمه خوبي از مرحوم غضائري ارائه داده است؛ «کتاب مواطن أميرالمؤمنين عليهالسلام» و «کتاب في قول أميرالمؤمنين عليهالسلام: ألا أخبرکم بخير هذه الأمة» از کتابهاي ايشان است و از کتابهايي که مرحوم غضائري نوشته و ناظر به ديد تاريخي ايشان است نيز ميتوان به«کتاب في فضل بغداد» اشاره کرد که صبغه تاريخي دارد.
*اين کتب الان در دسترس محققين هستند؟
متأسفانه هيچ يک از اين کتابها موجود نيستند؛ و از کتب ايشان تنها قسمت کوتاهي در اختيار ماست به عنوان کتاب «تکملة ابي غالب زراري». ابوغالب زراري، رساله اجازهاي براي فرزند خودش تأليف و در آن از آل اعين ياد کرده و اطلاعاتي درباره آل اعين و نسل اين خاندان مهم شيعي ارائه داده است؛ و مرحوم حسين بن عبيدالله غضائري تکملةاي بر اين کتاب زده است؛ نفس تکملةزدن بر کتابي که شخصيت مهمي چون ابوغالب زراري در خصوص خاندان آلاعين نوشته، خيلي مهم است و معناي آن اين است که ايشان تسلطي بر رجال و تراجم و بيوتات شيعه داشتهاند بهگونهاي که اطلاعات تازهاي وراي آن اطلاعات مرحوم ابوغالب زراري فراهم آورده است، ارائه ميدهد و اين مطلب، نشانه سعه اطلاع مرحوم حسينبن عبيدالله غضائري است که در اين کتاب وجود دارد.
*توضيح يک مطلب
اگر توضيحي درباره عبارت نخستين اين کتاب داده شود، مفيد است؛ «قال شيخنا أبوعبدالله الحسينبن عبيدالله بن ابراهيم الواسطي الشهير بابن الغضائري أعانه الله على طاعته»4. و ظاهرا «الحسين بن عبيدالله بن ابراهيم الواسطي» همين حسين بن عبيدالله معروف است و البته در بعضي منابع اسم جد او «ابراهيم» ضبط شده است و در بعضي منابع اسم جد او «علي» ضبط شده است.
* لطفا توضيحي درباره سنت تکملةزدن بر آثار گذشتگان بفرماييد؟
در گذشته مرسوم بوده که کتابي را تکميل کنند و مستدرک بر آن بنويسند؛ و طبيعتا کسي ميتواند بر يک کتاب تکملة بزند که در آن فن مسلط باشد؛ مثلا؛ ابن نوح سيرافي کتابي دارد به عنوان مکمل رجال ابنعقده؛ ابنعقده، حافظ معروف کوفه است. او کتابي تحت عنوان «اصحاب الصادق» نوشته که به عنوان کتاب رجال ايشان معروف است و به گفته شيخ طوسي، مستوفيترين کتابي است که درباره اصحاب الصادق نوشته شده؛5 و کسي ميتواند براي اين کتاب تکملة بنويسد که شخصيت برجستهاي باشد مثل «ابن نوح» که او از رجاليون برجسته و محدثين چيرهدست است و مستدرکي بر اين کتاب نوشته. نفس مستدرکي که حسينبن عبيدالله غضائري بر رجال ابوغالب نوشته، نشانگر تسلط رجالي ايشان است و بعضي اطلاعات تاريخي نسبت به مشايخ و رابطهشان با آنها، در همين رساله آمده است که قابل توجه ميباشد و اطلاعاتي درباره آلزرارة ذکر ميکند و در واقع مرحوم غضائري، وصي ابوغالب زراري بوده است و تجهيز و دفن ابوغالب زراري را به کمک هلالبن محمد دنبال ميکردهاند. هلالبن محمد هم در سال 368 هـ ق از دنيا رفت و امور مربوط به غسل و تجهيزش را مرحوم حسينبن عبيدالله غضائري عهدهدار شد و وصي او هم بوده است؛ محمد بن احمد بن داود قمي هم در ذيحجه سال 368 هـ ق از دنيا رفت و گويا وصي او هم حسين بن عبيدالله غضائري بوده است. ولي موانعي پيش آمده است که نتوانستهاند به وصيت ايشان عمل کنند.
* تبحر در چندين علم
مرحوم غضائري در علوم مختلف تخصص داشته و کتاب نوشته است؛ مرحوم سيدبن طاوس در کتاب فرجالمهموم از حسينبن عبيدالله غضائري ص 229 با نام «الشيخ الفقيه ابن الغضائري» ياد کردهاند؛ نسبت به تاريخ بغداد تسلط داشتهو کتابي به نام تاريخ بغداد نوشته است؛ البته تأليفاتي هم داشتهکه مشخص نيست در چه موضوعي نگاشتهاند مثل کتاب «کشف التمويه و الغمة» و به دليل از بين رفتن کتاب و عدم دلالت نام کتاب بر موضوع آن نميتوان، موضوع آن را تعيين کرد. يکي ديگر از کتابهاي ايشان کتاب «الرد على الغلاة و المفوضة» در علم کلام مي باشد و کتاب ديگر ايشان «سجدة الشکر» است.
*غضائري در رجال «شيخ طوسي»
در رجال شيخ طوسي آمده است «الحسين بن عبيدالله الغضائري يکنى أبا عبدالله کثير السماع، عارف بالرجال و له تصانيف ذکرناها في الفهرست، سمعنا منه و أجاز لنا بجميع رواياته مات سنة إحدى عشرة و أربعمائة»6.
شيخ طوسي دو ويژگي براي ابنغضائري ذکر ميکند: اول: کثرت سماع و يادگيري حديث است؛ و او را مسلط بر علم رجال ميداند و بعد در ادامه ميگويد: براي مرحوم غضائري تصانيفي هست که ما در فهرست آنها را ياد کردهايم؛ ولي متأسفانه در نسخ موجود فهرست شيخ طوسي، اثري از اين مطلب ديده نميشود.
* نگاه «ذهبي» به غضائري
ذهبي در «سير اعلام النبلاء» مينويسد: «الغضائري شيخ الشيعة و عالمهم، أبوعبدالله، الحسينبن عبيداللهبن ابراهيم، البغدادي الغضائري يوصف بزهد و ورع وسعة علم يقال: کان أحفظ الشيعة لحديث أهلالبيت» و در ادامه مطلبي را ميگويد که نشان از کينه او نسبت به شيعه دارد. در ادامه عبارت دارد «غثه وسمينه روى عنه: أبوجعفر الطوسي، وابن النجاشي الرافضيان»7 و مراد از او نجاشي همين نجاشي8 معروف است.
ذهبي در ادامه عبارتي را از شيخ طوسي نقل مي کند که عليالقاعده بايد از کتاب فهرست شيخ طوسي گرفته باشد، عبارت ذهبي اين است: « قال الطوسي تلميذه: خدم العلم، وطلبه لله، وکان حکمه أنفذ من حکم الملوک»9 يعني؛ «به دانش خدمت کرد و به خاطر خدا به جستجوي دانش رفت و حکمش از حکم پادشاهان و ملوک نافذتر بود»، اين مطلب نشان از موقعيت اجتماعي غضائري است که علاوه بر اينکه عالم زمان خودش بوده، از موقعيت اجتماعي بسيار بالايي برخوردار بوده است.
* نگاه «ابن حجر» به غضائري
نظير اين عبارت را ابنحجر در کتاب لسانالميزان از شيخ طوسي نقل ميکند و در «ميزان الاعتدال» تحت چند عنوان ابن غضائري را معرفي کرده است: «الحسينبن عبيدالله بن إبراهيمبن عبدالله العطاردي الغضائري من کبار شيوخ الشيعة کان ذا زهد و ورع و حفظ و يقال کان من أحفظ الشيعة بحديث أهلالبيت روى عنه أبوجعفر الطوسي وابن النحاس يروي عن الجبائي و سهل بن أحمد الديباجي و أبيالمفضل محمدبن عبدالله الشيباني قال الطوسي کان کثير السماع، خدم العلم لله و کان حکمه أنفذ من حکم الملوک و قال بن النجاشي کتبت من تصانيفه کتاب يوم الغدير و کتاب بواطن أمير المؤمنين و کتاب الرد على الغلاة و غير ذلک توفي في منتصف صفر سنة إحدى عشرة و أربع مائة»10 و در جاي ديگر اينگونه آورده است: «الحسينبن عبيدالله أبوعبدالله الغضائري شيخ الرافضة روى عن الجعابي صنف کتاب يوم الغدير مات سنة 411 کان يحفظ شيئا کثيرا وما أبصر انتهى وقد ذکره الطوسي في رجال الشيعة و مصنفيها و بالغ في الثناء عليه و سمى جده إبراهيم و قال کان کثير الترحال کثيرالسماع خدم العلم و کان حکمه أنفذ من حکم الملوک و له کتاب أدب العاقل و تنبيه الغافل في فضل العلم و له کتاب کشف التمويه و النوادر فيالفقه و الرد على المفوضة و کتاب مواطن أميرالمؤمنين و کتاب في فضل بغداد و الکلام على قول علي خير هذه الأمة بعد نبيها و قال بن النجاشي في مصنفي الشيعة و ذکر له تصانيف کثيرة و قال طعن عليه بالغلو و يرمى بالعظائم و کتبه صحيحة و روى عنه أحمد بن يحيى»11. به نظر ميرسد عبارت «رجال الشيعة و مصنفيها» اشاره به فهرست شيخ طوسي باشد که مصنفين شيعه در آن جمعآوري شدهاند و در ادامه کتابهاي ابن غضائري را نام ميبرد که احتمالا از فهرست شيخ طوسي گرفته است.
* افتخار «شيخ مفيد» به ابن غضائري
شيخ مفيد که از جلالت قدر برخوردار بوده و مايه افتخار شيعه است، به حسين بن عبيدالله غضائري افتخار و در مقابل علم و دانش اين بزرگوار خضوع ميکرد، و اين نشانگر شخصيت برجسته حسينبن عبيدالله است، ولي متأسفانه به دليل اينکه قسمتي از فهرست شيخ که ترجمه حسينبن عبيدالله در آن آمده در نسخ موجود فهرست شيخ نيست. احيانا بعضيها شخصيت برجسته حسينبن عبيدالله و گاه در مورد وثاقت ايشان صحبت کردهاند، در حالي که مقام و منزلت امثال حسينبن عبيدالله بالاتر و برتر از اين است، زيرا درباره شخصيتهايي که شيخ طائفه صحبت ميکند، نوعاً کساني هستند که به زهد و ورع و دانش گسترده، معروف بودند و اگر اينگونه تعابير «سير اعلام النبلاء» و «لسانالميزان» و... هم نبود، کسي که نحوه برخورد نجاشي با حسين بن عبيدالله (ابن غضائري) را ميديد، متوجه ميشد که ايشان يکي از استوانههاي اصلي حديثي در عصر خودش بوده است؛ شايد در حدود دويست ترجمه رجال نجاشي، نام حسين بن عبيدالله وارد شده است و بيش از همه اساتيد نجاشي از حسين بن عبيدالله ياد ميکنند و اين کم مطلبي نيست.
* اگر از کسي زياد روايت کنند، آيا نشان از اين است که وي را ثقه ميدانستهاند؟
اگر مبناي اکثار روايت ثقات از يک نفر و دلالتش بر وثاقت وي را نپذيريم، با اين وجود شخصيتهايي هستند که وراي اين قاعده ميباشند؛ يعني تعداد روايتهايي که امثال نجاشي و بزرگان ديگر از حسينبن عبيدالله غضائري نقل کردهاند، نشان ميدهد که محوريت اصلي حديثي را در دوره خودشان داشتهاند و ستون خيمه دانش حديث محسوب ميشدند و امثال حسينبن عبيدالله غضائري، برجستهترين شيخ نقل حديث نجاشي ميباشد و شايد به همين علت است که نجاشي درباره او تنها يک تعبير را بهکار ميبرد «شيخنا رحمهالله»12 و اين يعني نجاشي در امر حديث بيش از همه به حسينبن عبيدالله غضائري اعتماد داشته است حتي بيشتر از شيخ مفيد، البته شيخ مفيد به عنوان فقيهي برجسته و متکلم زبردست، خصوصيات خاص خودش را دارد و هيچ يک از معاصرين او اصلا قابل مقايسه با ايشان نيستند و صحبت من در جنبه حديثي حسينبن عبيدالله است که از اساتيد اصلي شيخ طوسي هستند.
حسينبن عبيدالله از افراد زيادي نقل روايت ميکند و فهرست مشايخ او در «مشيخة النجاشي» آمده است. آقاي محمود دُرياب مقدمهاي بر اين کتاب نوشته و عباراتي که علما درباره ايشان گفتهاند را ياد کرده است؛ مرحوم سيدبن طاووس نيز در فرج المهموم ص 97 از ايشان با عنوان «الشيخ الثقة الفقيه الفاضل حسينبن عبدالله غضائري» ياد کرده است.
* اساتيد حسين بن عبيدالله غضائري چه کساني بودهاند؟
جناب آقاي درياب در مقدمهاي که بر «مشيخه نجاشي» نوشته است، مشايخ ايشان را ذکر نموده که از مشايخ اصلي ايشان ميتوان به احمدبن جعفر بن سفيان بزوفري، احمدبن محمد سليمان ابوغالب زراري؛ احمدبن محمدبن يحيي عطارقمي؛ جعفربن محمدبن جعفرموسيبن قولويه متوفي 369 هـ ق؛ حسن بن حمزه ابومحمد طبري؛ حسنبن محمدبن يحيي؛ حسينبن عليبن سفيانبنخالدبن سفيان بزوفري؛ عليبن محمدبن علي قلانسي و محمدبن عليبن فضلبن تمام دهقان ابوالحسين نام برد و در رجال نجاشي 27 نفر را به عنوان مشايخ غضائري ياد کردهاند؛ مرحوم خويي در کتاب معجم رجال الحديث که مشايخ ابن غضائري را ليست کردهاند، ابوالمفضل شيباني را از مشايخ او نام بردهاند و ليستي که مرحوم خويي در معجم13 از اساتيد ايشان ارائه دادهاند، نشانگر کثرت مشايخ ايشان ميباشد.
شيخ طوسي در کتاب امالي خود، بخشي از کتاب را به رواياتي که از حسينبن عبيدالله غضائري تحمل کرده است، اختصاص داده است.
منزل غضائري دارالعلم تلقي ميشده است؛ شيخ طوسي در امالي خود، روايات شيخ صدوق را از طريق حسينبن عبيدالله غضائري نقل ميکنند. اگر روايتهايي که شيخ طوسي در بخشهاي مختلف امالي نقل کرده است را استخراج کنيم، ميتوانيم قسمتي از املائات حديثي را بيابيم که مرحوم شيخ طوسي از طريق سماع يا قرائت يا طرق ديگر از حسينبن عبيدالله تحمل کرده است؛ نام حسينبن عبيدالله در امالي شيخ طوسي بسيار زياد نقل شده است؛ شايد بيش از چهل مورد نام حسين بن عبيدالله غضائري به صراحت و در مواردي با ضمير نقل شده است.
از مشايخ ديگر غضائري محمدبن احمدبن داوود قمي هست که ايشان وصي مرحوم غضائري هم بوده است و اين مطلب از رساله ابي غالب زراري استخراج ميشود، نجاشي درباره محمدبن احمدبن داود قمي به نقل از استادش، اينگونه ياد مي کند «حکى أبوعبدالله الحسينبن عبيدالله أنه لم ير أحدا أحفظ منه ولا أفقه ولا أعرف بالحديث...»14
* چه عالماني از محضر حسين بن عبيدالله غضائري بهرهمند شدند؟
شيخ طوسي؛ مرحوم نجاشي؛ کراجکي مولف کنزالفوائد؛ و صاحب کتاب دلايل الامامة را ميتوان نام برد و يکي ديگر از شاگردان ايشان فرزند اوست که بايد مستقلا به او پرداخته شود و او در «کتاب الضعفا» مطالبي را از پدر نقل ميکند که نشانگر صبغه رجالي ايشان ميباشد.
صرفنظر از اين که ما تا چه حد تضعيفات کتاب غضائري را بپذيريم و تا چه حد استنباطات؛ اجتهادات و آراي رجالي او را معتبر بدانيم، در اينکه فرزند ابن غضائري يکي از دانشمندان برجسته رجالي ميباشد ترديدي نيست و کتاب او نشانگر تسلط احمد بن حسين (ابن غضائري پسر) بر رجال و ويژگيهاي آن ميباشد و به گفته بعضي از محققين علم رجال، از نظر چيرگي و قوت رجالي بر نجاشي هم مقدم است و خود نجاشي مکرر از او ياد ميکند، ولي متأسفانه در سن کم از دنيا رفته است، کتابهاي ديگري هم داشته که به دست ما نرسيده است، مگر کتاب ضعفاي او.
* محور تدريس ابن غضائري معمولاً چه بوده است؟
از لابلاي مطالب و شرح احوالي که نجاشي در کتاب خودش آورده، ميتوانيم کتابهايي که نجاشي بر حسين بن عبيدالله قرائت کرده است را پيدا کنيم و از اين کتابها معلوم ميشود که حسين بن عبيدالله چه کتابهايي را تدريس ميکرده است. بههرحال نجاشي، کتاب «ثعلبة بن ميمون» را در نزد حسين بن عبيدالله به روش قرائت خوانده است؛ مرحوم نجاشي کتابهاي فقهي، حديثي و احيانا تاريخي را در نزد حسينبن عبيدالله و شيخ مفيد خوانده است؛ از کتابهاي ديگري که نجاشي در نزد حسينبن عبيدالله خوانده، کتاب «کوفه» تأليف محمدبن علي بن فضل بن تمام است.
حسينبن عبيدالله غضائري در نيمهصفر سال 410 هـ . از دنيا ميرود و محل دفن او مشخص نيست و به صراحت مطلبي درباره محل دفن او ديده نشده و اميدواريم خداوند به ما منت گذارد و بتوانيم زحماتي که گذشتگان ما در باب حديث کشيدهاند را ارج بگذاريم و در انتقال فرهنگ اهلبيت عليهمالسلام به آيندگان نقش مؤثري داشته باشيم.15
---------------
1- الکنى و الالقاب (چاپ مکتبه صدر)، ج1، ص: 391
ابو القسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي الشيخ الفقيه المحدث الثقة الجليل الصدوق السعيد الاستاذ ابى عبد اللّه المفيد من مصنفاته کتاب کامل الزيارات و هو کتاب نفيس طبع في هذا الزمان (جش): کان ابو القسم من ثقات اصحابنا و اجلائهم في الحديث و الفقه روى عن ابيه و اخيه عن سعد و قال ما سمعت من سعد إلا اربعة احاديث و عليه قرأ شيخنا ابو عبد اللّه الفقه و منه حمل و کلما يوصف به الناس من جميل و فقه فهو فوقه، له کتب حسان و عد کتبه، ثم قال: قرأت اکثر هذه الکتب على شيخنا ابى عبد اللّه و علي بن الحسين بن عبيد اللّه انتهى.
و يروي عن الشيخ الکليني (ره) ايضا، توفي سنة 368 أو 367 و دفن في الحضرة الکاظمية في طرف الرجل و بجنبه قبر الشيخ المفيد رحمه اللّه و اما ابن قولويه الذي دفن بقم و له مقبرة معروفة قرب الشيخان الکبير، فهو والد هذا الشيخ الجليل محمد بن جعفر الذي کان من خيار اصحاب سعد بن عبد اللّه الاشعري القمي ابو القسم شيخ هذه الطائفة و فقيهها و وجهها، کان سمع من حديث العامة شيئا کثيرا، و سافر في طلب الحديث لقى من وجوههم الحسن بن عرفة و محمد بن عبد الملک الدقيقى و ابا حاتم الرازي و عباس البرقعي کذا عن (جش) و قال: توفي سنة 301 أو 299 و اصحاب سعد اکثرهم ثقات کعلي بن الحسين بن بابويه و محمد ابن الحسن بن الوليد و حمزة بن القسم و محمد بن يحيى العطار، فهو اما ان يکون عداده مع هؤلاء أو من خيارهم و من کل منهما يستدل على ثقته و جلالته. و اما أخو ابن قولويه الذي يروي عنه فهو ابو الحسين علي بن محمد بن جعفر قال (جش) و مات حدث السن لم يسمع منه. له کتاب فضل العلم و آدابه.
2- رجالالنجاشي ص : 351.
3 - رجالالنجاشي ص : 69 رقم 166.
الحسين بن عبيد الله بن إبراهيم الغضائري؛ أبو عبد الله شيخنا رحمه الله. له کتب منها: کتاب کشف التمويه و الغمة کتاب التسليم على أمير المؤمنين [عليه السلام] بإمرة المؤمنين کتاب تذکير العاقل و تنبيه الغافل في فضل العلم کتاب عدد الأئمة و ما شذ على المصنفين من ذلک کتاب البيان عن حبوة الرحمن کتاب النوادر في الفقه کتاب مناسک الحج کتاب مختصر مناسک الحج کتاب يوم الغدير کتاب الرد على الغلاة و المفوضة کتاب سجدة الشکر کتاب مواطن أمير المؤمنين عليه السلام کتاب في فضل بغداد کتاب في قول أمير المؤمنين عليه السلام: أ لا أخبرکم بخير هذه الأمة. أجازنا جميعها و جميع رواياته عن شيوخه و مات رحمه الله في نصف [شهر] صفر سنة إحدى عشرة و أربعمائة.
4- رسالة أبي غالب الزراري، ص: 187.
5- رجالالطوسي ص : 17.
أجد لأصحابنا کتابا جامعا في هذا المعنى إلا مختصرات قد ذکر کل إنسان طرفا منها إلا ما ذکره ابن عقدة من رجال الصادق عليه السلام فإنه قد بلغ الغاية في ذلک و لم يذکر رجال باقي الأئمة عليهم السلام.
6- رجال شيخ طوسي ص 425 رقم 6117.
7 - سير اعلام النبلاء ج17 ص 328.
8 - توضيحي از استاد :بسياري از اشخاص با « ابن » و هم بدون « ابن » معروف بودهاند؛ و نجاشي نيز هم به تنهايي استعمال شده است و هم با کلمه « ابن »؛ مولف معروف فهرست هم « نديم » هست و هم « ابن النديم » و... علت آن اين است که اسمها اسمهاي خانوادگي بوده است و هم پدر و جدش به اين نام خوانده مي شده و هم خودش به اين لقب و گاهي اوقات چون پدر و جدش موصوف به اين صفت هست ابن در کنار اسم ذکر مي شود و گاهي اوقات به عنوان و اعتبار اينکه خودش موصوف به اين صفت هست ابن ذکر نمي شود؛ در مورد غضائري هم در مورد پسر ايشان غضائري ذکر مي شود؛ که صاحب کتاب معروف ضعفاست درباره احمد بن حسين عبيد اه گاهي اوقات تعبير به غضائري مي شود؛ و گاهي به ابن غضائري.
9- سير اعلام النبلاء ج17 ص 329.
10 - لسان الميزان ج2 ص 288.
11 - لسان الميزان ج2 ص 297.
12 - رجالالنجاشي ص : 69
13 - معجمرجالالحديث ج : 6 ص : 19
طبقته في الحديث
قد وقع بعنوان الحسين بن عبيد الله في أسناد عدة من الروايات تبلغ مائة و ستة و ثلاثين موردا.
فقد روى عن أبي المفضل الشيباني و إبراهيم بن محمد و أحمد بن أبي رافع أبي عبد الله الصيمري و أحمد بن محمد و أحمد بن محمد بن الحسن بن الوليد و أحمد بن محمد بن يحيى و أحمد بن محمد بن يحيى العطار و أحمد بن محمد الزراري أبي غالب و جعفر بن محمد بن قولويه أبي القاسم و الحسن بن حمزة العلوي و الحسن بن حمزة العلوي الحسيني الطبري أبو محمد و الحسين بن أبي رافع الصيمري أبي عبد الله و الحسين بن سفيان البزوفري أبي عبد الله و محمد بن أحمد بن داود أبي الحسن و محمد بن الحسين البزوفري أبي جعفر و محمد بن الحسين بن سفيان أبي جعفر، و محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري أبي جعفر و محمد بن عبد الله بن محمد بن عبيد الله بن المطلب الشيباني أبي المفضل وهارون بن موسى التلعکبري أبي محمد. و روى بعنوان الحسين بن عبيد الله الغضائري عن عدة من أصحابنا عن محمد بن يعقوب، الإستبصار. الجزء 1، باب من نسي القراءة، الحديث 1335، و 1336.
14- رجالالنجاشي ص : 385
15 - در بعض منابع نسبت به ايشان کثير الترحال گفته شده است که ايشان سفرهاي زيادي بر حديث داشتهاند ولي ظاهرا کثير الرجال درست است که و غلط نسخه است چرا که در چاپ قديم لسان الميزان کثير الرجال است.