به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از تسنیم، صبح امروز خادمان حرم امام رضا(ع) در ادامه برنامههاشان در قالب مراسم «زیر سایه خورشید» به دیدار جانبازان قطع نخاعی آسایشگاه «ثارالله(ع)» رفتند. خادمان آقا پرچمی از حرم رضوی همراه داشتند و نبات و نمک حرم را سوغات آورده بودند. «سید مهدی موسوی فیروزآبادی» مدیر آسایشگاه به استقبال آمد و خادمان خورشید را مشایعت میکرد. میگفت: «این آسایشگاه از سال 63 به نگهداری جانبازان قطع نخاعی اختصاص داده شد . در آن زمان حدود 300 جانبازان قطع نخاع از گردن و از کمر را در اینجا بستری کردند. تعدای از آنها ازدواج کردند و به محل زندگی خودشان رفتند و عدهای هم شهید شدند.» کمکم بغض راه خود را به این ضیافت باز میکرد.
موسوی ادامه داد: «در حال حاضر حدود 30 جانباز قطع نخاع گردن و کمر را در اینجا داریم و از آنها پذیرایی میکنیم. با اینکه تعدای از این جانبازان که ما افتخار خدمتشان را داریم ازدواج کردهاند اما کهولت سنشان باعث شده که خانوادهها نتوانند آنها را در منزل نگهداری کنند. نگهداری یک جانباز قطعنخاعی خیلی سخت است اما برای ما افتخار است. یک جانباز قطع نخاع از گردن در طول 24 ساعت تقریبا 4 پرستار میخواد تا بتوان از او پذیرایی کرد. عدهای از اینها حتی دستهاشان کار نمیکند.» در میان صحبتهای موسوی مدیر آسایشگاه، گاهی خادمان گریه میکردند و مانده بودند که واقعا خدمت به امام رضا(ع) اجر بیشتری دارد یا خدمت به این جانبازان؟
موسوی میگفت: «اینها اولیاء خدا هستند. بسیجیان و سپاهیانی که نوع مجروحیتشان باعث نشد عباداتشان را ترک کنند، اتفاقا با این مجروحیت روز به روز کاملتر و اکمل شدهاند. عبادتشان بیشتر شده که کم نشده است. اینها پیشانیهای ایثار و شهامت و ستونهای نظام جمهوری اسلامی هستند. درست است امروز از کار افتادهاند اما همینها قهرمانان ایثار از خودگذشتگیاند. ما اینجا جانباز نریمانی را داریم که حتی وقتی مگس روی صورتاش مینشیند، نمیتوانند مگس را خود دور کند و چون مگسها فهمیدند او قادر نیست حرکت کند، روی صورت او لانه میکنند. با این وجود عبادت نریمانی در این آسایشگاه معروف است، ساعتهای طولانی مشغول نماز خواندن است.برخی از این جانبازان زخمهای عمیق و کهنه دارند، زخم بستر دارند و گاهی حمام رفتنهایشان به دلیل همین زخمها بیش از 7 ساعت طول میکشد. پرستاران باید زخمها را بشویند و کاملا خالی کنند. شکر خدا پرستاران خوب و مومنی داریم و واقعا دلسوز بچهها هستند.»
موسوی از خادمان حرم رضوی و از همه کسانی که به عیادت جانبازان آمده بودند تشکر میکرد ولی ما شرمنده بودیم، نمیدانستیم خوشحال باشیم که در همین شهر آدمهایی میبینیم که در عین اینجایی بودند مال اینجا نبودند، لااقل قرنها با ما فاصله داشتند و ما را به شک وا میداشتند، شک در ایمان و باورهایمان، آیا اینها مومناند ما کجائیم؟ اگر راه به اینجا رسیده را اینها پیمودند ما چه میکنیم؟
مدیر آسایشگاه «ثارالله(ع)» میگفت: «از شما ممنونم که از راه دور آمدید و از این اسطورههای ایثار و شهدات عیادت کردید؛ اگر موضوع ایثار و شهادت در جامعه و نظام ما مطرح نشود. معلوم نیست چه بر سر ما خواهد آمد! خیلیها هستند که میخواهند مفهوم ایثار و شهادت را بفهمند اما نمیدانند که خود کلمه ایثار و شهادت موضوعی ماوراءالبیعی است، اینها واژههای زمینی نیستند. حفظ ایثار و شهادت را نباید فراموش کنیم. پاس داشتن ایثار و شهادت باعث میشود که نظام حفظ شود و هر کسی از اینها عیادت میکند به حفظ این معنا کمک میکند.»
به گفته موسوی با وجود همین جانبازان است که کشورمان امروز سرپا و قدرتمند است و این قدرت هم یک شعار نیست. اگر میخواهیم عزت و قدرت نظاممان را بفهمیم به عراق و افغانستان و... نگاه کنیم. این آرامش، امنیت، عبادت و سیادتی که در کشورمان هست را مدیون جانفشانیهای شهدا و جانبازان هستیم؛ مدیون روح بلند امام رضا(ع) و توجه امام زمان(عج) که صاحب این کشور است، هستیم.
خادمان امام رضا(ع) با گلوهای پر بغض که بوی صبحهای صحن رضوی میداد، سخن گفتند. بزرگوارانی که در برابر خادمان جانبازان با همه دشواریهایی که متحمل میشدند سر تعظیم فرود آورده بودند. یکی از خادمان که استاد دانشگاه بود و نه به این که به خدامیاش افتخار میرکد گفت: ما از حضور در اینجا و شنیدن حرفهای شما متحول شدیم. ما خادمان حرم رضوی در ایام دهه کرامت آمدهایم که پیام امام رضا(ع) که پیام معنویت، رستگاری، نیک اندیشی، تامل، دوراندیشی، پارسایی و تقوا است به مردم انتقال دهیم وسعیمان این است که این پیام به شکل عملی انتقال داده شود؛ آمدهایم دست جانبازان را ببوسیم.
وی میگفت: دیشب در خانه شهید تهرانیمقدم عرض کردم کار بزرگی که شهدا و ایثارگران انجام دادند صرفا برای مملکت ما نیست، آنها در حقیقت کل اسلام و انسانیت را نگهداری میکنند؛ شهیدان و جانبازان ما از مرزها فراتر رفتهاند. باید سعی کنیم قدر این عزیرانی که 30 سال است رنج میکشند را بدانیم.
این خادم امام رضا(ع) با آن لهجه مشهدیاش به خادمان جانبازان آسایشگاه «ثارالله» میگفت: واقعا خدا عنایت ویژهای به شما کرده که خادم این عزیزان شدهاید، اجر کار شما قطعا پیش خدا محفوظ است. امیدوارم ما هم با این عیادت بتوانیم ذرهای در ثواب بزرگ آنها شریک باشیم. آمدهایم برای وجود و سلامتی این عزیزان و صبر آنها، همچنین صبر شما و صبر خانوادههاشان دعا کنیم. همچنین در اینجا برای ظهور امام زمان(عج) و طول عمر مقام معظم رهبری به عنوان ستون جهان اسلام دعا کنیم.
خادم دیگری چند بیت شعر خواند و تکبیر میگفت و برای خادمان جانبازان دعا میکرد. میگفت از شما که به جانبازان خدمت میکنید سپاسگذاریم، به کسانی خدمت میکنید که نعمت امنیت را به ما اهدا کرده اند.
خادم معممی هم که در کاروان خدام بود با حالی متاثر گفت: اگر اینها رزمندگان اسلام هستند، ما شرمندگان اسلامایم. کسانی که شهید شدند، کسانی که به اسارت رفتند و کسانی که مانند این عزیزان جانباز شدند، رزمندگان واقعی هستند نه ما. در این بین کار شهدا بویژه کسانی که در میدان جنگ شهید شدند از همه آسانتر بود؛ آزادگان به نسبت شهدا دشواری بیشتری متحمل شدند. اما کسانی که رنج مدام دارند و لحظه به لحظه فیض پروردگان نصیبش میشود، همین جانبازان هستند. در قرآن وقتی خداوند از ایثار صحبت میکند، میفرماید کسی که بتواند خود را از بخل و حرص نفس رها کند رستگار است و ایثارگر کسی که خود را از بخل و حرص نفس حفظ میکند. این جانبازان مثال بارز این ایثارگران هستند.
خادم حرم رضوی میگفت: اعتقاد دارم اگر این جانبازان و رزمندگان و ایثارگران نبودند، مملکت ما حوادث مختلفی را به خود میدید، همانگونه که در دوران مغولها دیدیم؛ در زمان حمله مغول آدمهای اینچنینی نداشتیم و اگر هم داشتیم رهبر اینچنینی نداشتیم. در دوران جنگ تحمیلی از برکت وجود امام راحل(ره) بهرهمند بودیم و امروز هم به برکت وجود مقام معظم رهبری امنیت و آزادی داریم. دوست داریم جانبازان احساس کنند که ما هوادارشان هستیم. امیدواریم جزای خیر خدا به ایشان برسد.
«رضا مالوفی» جانباز آرامی بود که روی ویلچر نشسته بود و به پرچم حرم بوسه میزد. همه از دیدن خادمان حرم آقا به وجد آمده بودند رضا میگفت: از دیدن این خادمان خیلی خوشحالم است، اینها در مکان و مقام بزرگی خدمت میکنند، دعا میکنم سربلند باشند. از اینها میخواهم دعا کنند در دنیا و آخرت جزء پیروان اهل بیت(ع) باشیم. رضا مالوفی که چشماناش از گریه سرخ شده بود، گفت من در عملیات آزادسازی بستان در سال 60 مجروح شدم.
«محسن آقایی» دیگر جانباز آسایشگاه جانبازان «ثارالله» بود، میخورد از آن بچههای با مرام و دلاوران جبهه باشد که وقتی با رفقایش جمع میشوند با خاطراتشان کلی میخندند. میگفت در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو مجروح شده. حدود 6 ماه بود که زخم بستر گرفته بود و مجبور بود به رو بخوابد. آقا محسن به خادمان میگفت «بابا یه کاری کنید اومدیم مشهد راحت بتونیم غذای حضرتی بگیریم». با همان لحن خودمانی و مهرباناش گفت: کاری کنید که به مردمی که میآیند آنجا بیاحترامی نشود، با مردم خوشرفتاری کنید تا زائران ناراحت نشوند.
میگفت این خادمهای آقا که میآیند به همه جانبازان روحیه میدهند. وقتی میآیند همه ما دلمان میرود پیش آقا. میآیند ما را از این دنیا خارج میکنند و میبرند به یه دنیای دیگر.
از آقا محسن پرسیدم از مسئولان چه انتظاری داری؟ گفت: مسئولان؟ مسئولان فقط به مردم و جوانها برسند؛ مواد مخدر را از بین ببرند، الان دختران و پسران ما دسته دسته میروند سمت مواد و معتاد میشوند. برای جوانها کار درست کنند، برای مردم ارزانی بیاورند.
خادمان حرم رضوی(ع) طبقه به طبقه بالا میرفتند و در دستشان پرچم حرم آقا و سینیهای تزئین شده نبات و نمک بود. چشمهایشان هم روشن و سرخ شده بود. آمده بودند زیارت؛ از سرزمین خورشید راه دوری پیموده بودند و تا ماهپارههای امام رضا(ع) را ببینند. در تاریخ آمده که امام رضا(ع) در راهاش، سر مرز ایران، بالاتر از بصره توقفی داشته و اشکی ریخته، که برخی میگویند همان شلمچه خودمان بوده؛ حالا قاصداناش را فرستاده بود عیادت جانبازان جبههها.
«عباس سلگی» جانباز هنرمند آسایشگاه بود. در اتاقاش سه پایه نقاشی برپا بود و یک تابلوی نیمهکاره. بالای تختاش هم دو تابلوی نقاشی شدهاش قرار داشت. پنجره اتاقش را باز کرده بود و پرده در باد میرقصید و عباس با ویلچرش تا وسط اتاق آمده بود استقبال خادمان آقا؛ میگفت دلم هوای حرم کرده.
عباس آسایشگاه که 3 سال میشد مشهد نرفته بود. از خوشحالی گریه میکرد. پرچم را برای دقایقی روی صورتاش نگهداشته بود و شانههایش تکان میخورد. بعد از زیارتاش گفت: خیلی خوشحال شدم خادمان امام رضا(ع) را دیدم. وقتی پرسیدم چه دعایی داری؟ گفت:دعای من این است که خدا همه مریضان را شفا دهد.
وی که در سال 65 در منطقه شاخشمیران کردستان جانباز شده بود. میخواست درددل کند، گفت:متاسفانه برخی مسئولان ما شهدا و جانبازان و خانودههایشان را فراموش کردند. بچههایی که گوشه آسایشگاه افتادند دوست دارند بیشتر به آنها رسیدگی شود. مسئولان لااقل به دردهای ما برسند، نه اینکه به درد ما اضافه نکنند. انشاء الله خدا همه را به راه راست هدایت کند.
عباس میگفت سربازیام که تمام شد، برگشتم و باز از طریق بسیج اعزام شدم؛ حسن بسیجی بودن این بود که یا شهید میشدیم، یا مجروح و مفقود. دوست نداشتیم سالم برگردیم، اگر خدا قبول کند.
«محمدحسین توکلی» جانباز هم 70 درصد شلمچه بود، عملیات کربلای 5 از ناحیه کمر قطع نخاع شده بود. میگفت حال و هوایم وصف ناشدنی است، آدم با دیدن این خادمان آقا یک لحظه خودش را در حرم حضرت آقا احساس میکند و انگار کنار ضریح ایستاده است و با آقا درد و دل میکند. وقتی پرچم آقا امام رضا را دیدم دلم پر کشید به حرم امام رضا(ع). امیدوارم خدا به حق امام، همه جانبازان را شفا بدهد.
محمدحسین گفت: من هیچوقت برای خودم چیزی نخواستم و تنها خواستهام این است که آقا امام رضا(ع) دست ما را از لطف و محبت و عنایت و مرحمتی و بزرگواری که دارد بینصیب نکند؛ از امام رضا (ع) میخواهم همیشه و همه جا بالای سر ما باشد مواظب و کمککارمان باشد. شیطان همه جا در کمین ما است. همه امید ما هم به آقا امام رضا(ع) است تا ما را حفظ کند.
«موسی سلامت» که بیش از باقی جانبازان آسایشگاه «ثارالله» شناخته شده، کلی حرف برایمان داشت. اما پیش از حرفهایش اتاق منحصر به فردش توجه همه را جلب میکند. دیوار و راهری اتاقش پوشیده از عکس و پوستر و نقاشی و روزنامه است. از عکس شهدا بگیر تا بازیکنان پرسپولیس؛ نام خود را گذاشته «عاشق همت» و با این عنوان وبلاگی برای خود درست کرده و کلی لینک دارد. علاوه بر اینها از آن طرفدارهای دو آتشه تیم فوتبال پرسپولس است، از آنهایی که با این حال و روزش گاهی میرود استادیوم تا فوتبال پرسپولیس را تماشا کند. اصالت خانودهاش یزدی است اما خودش در نجف به دنیا آمده و در آنجا بزرگ شده است. از آنجا که عربی بلد بوده در جبهه کار ترجمه انجام میداده. فارسی را با لحجه عربی حرف میزد، لهجهای که به گویش یزدی هم برده بود. شیرین سخن میگفت و برایمان جوک هم تعریف کرد. اما خودش از همه حرفهایش شیرین تر بود.. گوشهایش نمیشنیدند، بر اثر انفجار قدرت شنواییاش را از دست داده بود، اما لبخوان ماهری است هر چه میگفتیم میفهمید.
اعتقاد عجیبی به شهدا داشت، از آن همه عکس شهید در اتاقش پیدا بود؛ میگفت: هر سختی باشد تحمل میکنیم تا این انقلاب را با خون شهدا به بار نشسته، به صاحب اصلیاش آقا امام زمان(عج) برسانیم.
صدایش از حالت عادی بلندتر بود و با شور و هیجان حرف میزد؛ ادامه داد: مردم فکر نکنند ما مفتخور هستیم؛ نه تنها ما از مردم چیزی نمیخواهیم، بلکه هر کسی اعضای بدنم را بخواهد به او میدهم؛ اگر کلیه بخواهید میدهم. ما جانبازیم و جانبازی هیچگاه پایان نمیگیرد؛ همن حالا هم هر کاری از دستم بیاید برای این کشور و مردم و نظام انجام میدهم. وصیت کردهام پس از مرگ هر عضو سالمی دارم به دیگران اهدا کنند.
خادمان رضوی(ع) وداع میکردند و برمیگشتند با کلی بار که بر دوششان مانده بود. خادمیشان شاید بدیلی پیدا کرده بود.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.