به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، استاد سید مرتضی خاتمی شب گذشته در مراسم احیای شب قدر به سخنرانی درباره مقام حضرت علی(ع) و علمای شیعه در اسلام پرداخت. متن بیانات این استاد فقه و تاریخ به شرح ذیل است:
دوست داشتن و محبت داشتن یکی از ویژگیهای انسان است. انسان گاهی دوست و گاهی دشمنانی دارد. قرآن کریم میگوید: «وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ» (بقره 165). کسانی که به خدا ایمان دارند او را بیشتر از همه دوست دارند. پیغمبر میفرمایند محبتهایتان را کانالیزه کنید. خود خدا را دوست داشته باشید و هرکس را که خدا دوست دارد دوست داشته باشید. با هرکسی که خدا با او دشمن است، دشمن باشید. حجم دوستی شما هم همانی باشد که خدا اعلام میکند. خدا اگر کسی را بیشتر از فرد دیگری دوست دارد شما هم اینگونه باشید. حب و بغض را از منشا الهی اصلاح کنید. انسان در دوستیها و دشمنیها خط را از خدا بگیرد.
وقتی خدا در کتابش اعلام میکند: «فَإِنَّ اللَّـهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِینَ »(بقره 98) خدا با کفار دشمن است پس ما نیز با آنها دشمن میشویم. در قرآن میخوانیم که در قیامت وقتی میخواهند انسان را به جهنم ببرند «أَیُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَـٰنِ عِتِیًّا»(مریم 69). یعنی سرکشی هرکسی بیشتر باشد، خدا بیشتر با او دشمن است و زودتر به جهنم میبردش و بیشتر عذابش میکند. پس ما نیز باید باهرکس که سرکشی بیشتری دارد بیشتر دشمن باشیم.
به دوستیها و دشمنیهای قلبتان اهمیت دهید
قرآن راجع به ابلیس مستقیم صحبت کرده است و گفته ابلیس دشمن خود شما نیز هست. «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»(فاطر 6) با ابلیس دشمن باشید. به دوستی و دشمنیهایی که در قلبتان هست به شدت اهمیت دهید. چون انسان با هرکسی محشور میشود که دوستش دارد. انسان با چیزی که دوست دارد محشور میشود حتی اگر یک سنگ باشد. مواظب باشید در قلبمان محبت پول و اسکناس و خانه نیاید. محبت باید الهی باشد.
ما بعد از خدا هیچکسی را به اندازه محمد ابن عبدالله (ص) دوست نداریم. وقتی در روایات میخوانیم که مقام امام حسن(ع) از امام حسین (ع) بیشتر است و درجهاش در بهشت از او بالاتر است، شما هم باید او را بیشتر از امام حسین(ع) دوست داشته باشید. حضرت زهرا(س) بعد از پیغمبر و امام علی(ع)، از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بالاتر است پس شما هم باید او را بیشتر دوست داشته باشید. امام حسین (ع) به تنهایی از 9 امام بعد بالاتر است. یعنی 9 امام دیگر حتی امام زمان (عج) اگر داراییهای خود را جمع کنند باز در مقابل امام حسین (ع) کم میآورند. حواستان باشد که این ردهها هست و خود امامان نیز به این امر توجه دارند.
باید دید چرا در روایت میفرمایند «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ». در میان مسلمانان حضرت علی(ع) اولین کسی است که به پیغمبر ایمان آورده است و هیچ کجا با پیغمبر مخالفت نکرده است. بیشترین اطاعت را حضرت علی (ع) از پیغمبر کرده است. همه حتی دشمنان علی(ع) میدانستند که هیچکس اندازه علی(ع) در برابر پیغمبر مطیع نیست.
وقتی عمروعاص در جنگ صفین جانش را در خطر دید لباسش را درآورد چون میدانست علی(ع) در هیچ حالتی معصیت نمیکند. حتی دشمنش میداند که علی(ع) مطیع خدا است. کسی به نام بصر در زمان معاویه بود که خیلی گردن کلفت بود. او در بصره 8 هزار نفر را به دشمنی علی(ع) کشته است. در جنگ صفین بصر به میدان آمد. او هم وقتی دید در میدان گیر افتاده است و علی(ع) به سراغش میآید لباسش را در آورد و فرار کرد.
ماجرای ملاقات معاویه و عمروعاص با امام علی(ع) در جنگ صفین
تقوای علی(ع) را همه قبول داشتند. مردانگی او را همه قبول داشتند. در جنگ صفین دو جبهه 18 ماه سر حکومت میجنگیدند. یک شب وقتی سپاه در حالت استراحت بود، امام علی(ع) به مالک اشتر میگوید که دو نفر در انتهای سپاه و جایی که دو لشگر به یکدیگر نزدیک میشوند با صورت پوشیده دنبال خیمه من میگردند. آنها را به خیمه من بیاور و در بیرون خیمه منتظر بمان. دو فرد ناشناس به خیمه حضرت علی(ع) میآیند و ساعتها با او صحبت میکنند. سپس حضرت علی(ع) از خیمه بیرون میآید و به مالک اشتر میگوید که این افراد را تا جایی که به سلامت به لشگر دشمن بپیوندند همراهی کن. وقتی آنها رفتند مالک اشتر از امام علی(ع) سوال میکند که این افراد چه کسانی بودند؟ حضرت علی(ع) میفرمایند که آنها معاویه و عمروعاص بودند. مالک اشتر میگوید اگر میدانستم آنها را میکشتم، آنها چه میگفتند؟ حضرت علی(ع) میفرمایند آنها آمده بودن تا با مذاکره جنگ را به پایان برسانند. بعد از گفتوگو به این نتیجه رسیدند که حق با من است و رفتند تا فردا با لشگرشان به من بپیوندند اما آنها بعد از برگشتن و دیدن قدرت و ثروت خود منصرف شده و این کار را نمیکنند.
محبت علی(ع) سپری برای آتش جهنم
پیغمبر میفرمایند: « حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ » یعنی اگر محبت علی(ع) داخل قلبی شود دیگر گناهها ضرر نمیزنند و این به این معنا است که انسان را به جهنم نمیکشاند. امام علی(ع) در پل صراط ایستاده است و او باید امر به بهشت و جهنم کند. همه به غیر از پیغمبر(ص) که در مقامی بالاتر از علی(ع) ایستاده است باید حکم بهشت یا جهنم رفتنشان را از علی(ع) بگیرند. این برای تشکر از علی(ع) و نشان دادن مقام او است. حضرت زهرا(س) در آخرین لحظات عمر خود به امام علی(ع) میفرمانید که زمانی که میخواهم از پل صراط عبور کنم از من راضی باش.
مامون از امام رضا(ع) میپرسد که چگونه حضرت علی(ع) تقسیم کنند بهشت و جهنم است؟ امام رضا میفرمایند: از میان احادیثی که از جدت عبدالله به تو رسیده آیا به این حدیث برخورد کردهای که میگوید: "حب علی ایمان و بغض علی کفر است". کسی که حب او ایمان باشد و بغض او کفر پس بهشت و جهنم را تقسیم میکند. پس از اینکه مامون خارج میشود یکی از شیعیان به امام رضا میگوید که چه جوابی خوبی دادید. امام رضا(ع) میفرمایند: مامون نمیخواست باور کند حضرت علی(ع) سر پل صراط میایستد و تقسیم کننده بهشت و جهنم است برای همین این جواب را دادم تا او را قانع کنم.
مواهبی که خدا به علی(ع) داد اما به حضرت محمد(ص) اعطا نکرد
پیغمبر خطاب به علی(ع) میفرماید خدا چند چیز به من داد که در آنها تو را با من شریک کرد. کوثر را به من داد ولی ساقی آن تو هستی. آقای مرعشی میخواست ببیند که خداوند چه مقامی به علامه امینی میدهد. او در خواب میبیند که حضرت علی(ع) کنار حوض کوثر نشستهاند و آب را به علامه امینی و حر میدادند و میگفت به دیگران بدهید.
پیغمبر در ادامه میفرمایند خداوند لوای حمد را در قیامت به من میدهد و علی(ع) حملش میکند. در ادامه پیغمبر به علی(ع) میگوید که خداوند چیزهایی به تو داده است که در آن مرا شریک نکرده است. خداوند به ولایت تو انسانها را به بهشت میبرد. به ولایت من به تنهایی انسانها به بهشت نمیروند. کسی که ولایت تو را ندارد نشان میدهد که در قبول ولایت من دروغ میگوید زیرا تو بهترین کمک کننده من هستی.
پیغمبر خطاب به علی(ع) میفرمایند خدا به هردو نفر ما شجاعت داد ولی اجازه نداد که من این شجاعت را نشان دهم ولی به تو این اجازه را داد. خدا حضرت زهرا(س) را به تو داد که از اول تا آخر زنی مثل او آفریده نشده است.
کسی که معصیت میکند محب علی(ع) نیست
پدر جابر عبدالله انصاری فرمانده ده نفری بود که در جنگ احد تنگه را رها نکردند و ماندند و دفاع کردند و شهید شدند. در زمان معاویه وقتی قسمتی از تنگه احد را حفر میکنند ده جنازه سالم پیدا میکنند که برای این افراد بوده است. پیغمبر (ص) به جابر میفرماید: تو فرزندم محمدباقر(ع) را میبینی و چهل روز بعد از شهادت فرزندم حسین(ع) جنازه او را زیارت میکنی. جابر در اربعین در کربلا حاضر میشود و چون کور شده بود از بوی حضرت جنازه او را تشخیص میدهد. بعدها امامان جابر را شفا میدهند و بیناییاش باز میگردد. جابر وقتی پیرمرد شده بود در کلاسهای امام محمدباقر شرکت میکرد.
امام پنجم به جابر عبدالله انصاری میفرماید: تو با خاندان من مانوس بودی پس این سخن را با تو میگویم. کسانی که میگویند علی(ع) را دوست دارند و گناه میکنند دروغ میگویند. کسی که علی(ع) را دوست دارد گناه نمیکند چون نمیخواهد محبوبش را آزار دهد.
بشر به استاد و الگو نیاز دارد. خدا تنها با پیغمبر تماس میگیرد و ما باید بعد از پیغمبر با واسطهها احکام را بگیریم. امامان معصوم و علما واسطههای ما برای آگاهی از وحی هستند. ما باید واسطههایمان را با علی بن ابیطالب کم کنیم. تاریخهای صحیح را باید بخوانیم. سیرهها را باید مطالعه کنیم.
داستان سفارش حضرت فاطمه(س) برای تربیت سید رضی و سید مرتضی
سید رضی که نهج البلاغه را نوشت و برادرش شیخ مرتضی شاگردان شیخ مفید بودند. شیخ مفید دانشمند عظیمی بود. چندین سال پیش امام خمینی(ره) به حوزه علمیه قم دستور داد تا درباره این دانشمند مطالب جمع آوری کنید که سبب نوشتن 22 جلد کتاب در مورد شیخ مفید شد. شیخ مفید در زمان خودش مرجع تقلید شافعیان بود. هیچکس به اندازه او به مذهب شافعی حنبلی، مالکی و حنفی تسلط نداشت. او دانشمند شیعه بود. شیخ مفید شعر هم میگفت و آدم شوخی بود. او یک شب خواب دید که حضرت فاطمه(س) در حالی که دست امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را در دست دارد به سوی او میآید. حضرت فاطمه(ع) خطاب به شیخ مفید میفرمایند: به این دو فرزند من فقه یاد بده. شیخ مفید وقتی از خواب پرید خیلی وحشت زده شد که چرا حضرت زهرا(س) چنین حرفی زدند. فردا خواب تعبیر میشود. خانمی در حالی که دست دو فرزندش را در دست دارد پیش او میآید و میگوید که به فرزندانم فقه بیاموز. شیخ مفید از مادر میپرسد که شما کیستید و او میگوید من از سادات هستم و فرزندانم رضی و مرتضی هستند. شیخ مفید برای این دو کودک زحمت فراوانی میکشد.
بعد از شیخ مفید سید مرتضی مرجع تقلید شد. سید رضیدر ادبیات و شعر خیلی پخته بود. آنقدر در ادبیات پیشرفت کرد که به او اشعر قریش میگفتند. حوزههای علمیه قبول کردند که از آن زمان تا عصر پیغمبر و از عصر پیغمبر تا نظر بن مالک که پدر قریش است هیچ شاعری به قدرت او شعر نگفته است. این فرد نهج البلاغه را جمع آوری کرد. فرمایشات حضرت علی(ع) خیلی زیاد است و حدود 50 برابر نهج البلاغه است اما سید رضی جمع آوری کرد. چون سید رضی فرد خبرهای بود تمام سندهای نهج البلاغه حساب شده است.
یکی از حکام در آن زمان یک بیماری لاعلاج داشت که داشت او را میکشت. یک شب خواب دید که حضرت علی(ع) میفرمایند به علم الهدی بگو که تو را دعا کند تا خدا شفایت دهد. حاکم از وزیر شیعه خود پرسید که تعبیر این خواب چیست. وزیر به او گفت که منظور امام مرجع تقلید شیعیان، سید مرتضی است. حاکم به سید مرتضی نامه میزند و جریان خواب را با او در میان میگذارد و از او میخواهد که دعایش کند. دعا سید مرتضی مستجاب شد و حاکم شفا پیدا کرد. از آن زمان سید مرتضی به علم الهدی معروف شد.
زمانی امام خمینی(ره) از شیخ طوسی تعریف میکردند. شیخ طوسی شاگرد شیخ مفید بود. او به قدری باسواد بود که کتاب فقهی شیخ مفید را که دو تا از کتب اربعه شیعه است را در زمان حیات شیخ مفید شرح داده است. او مرجع تقلید بزرگی بود با این حال او بعد از شیخ مفید 25 سال سر کلاسهای سید مرتضی حاضر میشد. کتاب شیخ طوسی درس مراجع ما است. او با این همه علم سر کلاس سید مرتضی شرکت می کرد. شیخ طوسی بقدری با سواد بود که بعد از 200 سال در بلاد شیعه کسی باور نمیکرد که فردی از شیخ طوسی باسوادتر باشد و هیچکس رساله نمینوشت. اولین فردی که جرات کرد بر خلاف شیخ طوسی فتوا دهد ابن ادریس حلی بود که جوانمرگ شد.شیخ طوسی 10 جلد تفسیر تبیان دارد که تمام علمای اهل سنت از آن تعریف میکنند. شیخ طبرسی در نوشتن مجمع البیان از تفسیر تبیان خیلی استفاده کرده است.