کد خبر 225153
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۱

در حقیقت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اثبات کرد که رهبری نظام و نهادهای مرتبط با انتخابات رأی مردم را همواره حق الناس دانسته و از آن به خوبی صیانت می کنند. لذا حضور مردم در پای صندوق رأی توهم جنبش سبز را به خاک سپرد.

به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق ، سینا ربیعی انتخابات 92 را این چنین در نقطه سر خط بررسی میکند:
انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با حضور نزدیک به ۷۳ درصدی مردم در پای صندوق رأی برگ زرین دیگری بر صفحات تاریخ پرافتخار ایران عزیز افزود و دکتر روحانی به عنوان هفتمین رئیس جمهور تاریخ جمهوری اسلامی ایران انتخاب گردید که به نوبه خود این موفقیت را به ایشان و حامیانشان ـ طیفی متشکل از اصلاح طلبان، میانه روها و اصولگرایان ـ و در کل ملت بزرگوار ایران تبریک می گویم.

بی تردید در جمهوری اسلامی و در انتخابات برد و باخت مطرح نیست و همه کسانی که کاندیدا می شوند و یا رأی می دهند برندگان و سرافرازان این عرصه سیاسی و ملی هستند. اما ذکر نکاتی به عنوان یافته های انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ضروری است که در ذیل بدان اشاره می گردد:


1.مردم فهیم و بصیر خالقان حماسه سیاسی و پیروز اصلی انتخابات

پر واضح است حضور حداکثری مردم در پای صندوق های رأی در وهله اول رأی به نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده و مقوّم مشروعیت و مقبولیت این نظام است حال افراد به هر فرد از تشکل و گروهی رأی داده باشند مهم نیست و بلکه مهم حضور مردم است. واین می تواند بر اقتدار ایران در روابط بین المللی نیز تأثیر مثبت بگذارد.

2.«حماسه سیاسی» مُهر ابطال بر «جنبش سبز و شعار رأی من کو؟»

بی تردید یکی دیگر از دستاوردهای انتخابات اخیر اثبات حقانیت نظام و بی پایه واساس بودن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات اخیر بود و در حقیقت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اثبات کرد که رهبری نظام و نهادهای مرتبط با انتخابات رأی مردم را همواره حق الناس دانسته و از آن به خوبی صیانت می کنند. لذا حضور مردم در پای صندوق رأی توهم جنبش سبز را به خاک سپرد. در همین زمینه به برخی از مطالب سایت ها و وبلاگهای فتنه و مخالف نظام اشاره می کنیم: شبکه اينترنتي بالاترين که از نقش‌آفرينان اصلي در فتنه سال ۸۸ بود ، نوشت: " گروه‌هايي که مدعي جنبش بودند با شرکت در انتخابات و پذيرش صحت و سلامت آن- آن هم با 976 هزار رأي که قابل جا به جايي بود [7/50 درصد آراي برنده انتخابات]- جنبش سبز را با دستان خود به خاک سپردند و دفن کردند." از سوي ديگر پايگاه اينترنتي خودنويس وابسته به اپوزيسيون معتقد است: " تحريم‌کنندگان انتخابات شکست سنگيني خوردند و با وجود تلاش و فعاليت آنان، مردم در ايران پاي صندوق‌هاي رأي رفتند. البته به گفته هنريک ايبسن نروژي، اکثريت همواره اشتباه مي‌کنند(!) با اين وجود واقعيت اين است که خط تحريم انتخابات شکست خورد."

خودنويس در مطلب ديگري نوشت: "حاکميت اندکي هم زحمت به خود نداد که آراي جليلي را بالا ببرد. اگر از مدتي پيشتر غبار اوهام خودانگيخته را مي‌نشانديم، روشن شده بود خيال اين که رهبر در نظر دارد جليلي را از صندوق بيرون بياورد، صرفا پرداخته ذهن ما بوده است. در شمارش آرا حتي بخود زحمت ندادند که آراي جليلي را اندکي بالاتر گزارش کنند."        
خودنويس اضافه مي‌کند: " حماسه سياسي که درباره انتخابات گفته شد، از جمله مهر پايان به جنبش سبز و شعار رأي من کو بود. با توجه به اينکه اکنون افکار عمومي و بخصوص راي‌دهندگان به آقاي روحاني بر اين باور هستند که در شمارش آرا تقلبي صورت نگرفته، اين پرسش جدي مطرح شده که آيا ادعاي مخالفين نظام براي تقلب در انتخابات چهارسال پيش صحيح بوده است؛ و چرا اين‌بار مخالفين چنين ادعايي را مطرح نمي‌کنند؟"

3.انتخابات به مثابه کاغذ تورنسل

در علم شیمی برای کشف اسیدی یا قلیایی بودن محلولها از کاغذ تورنسل استفاده می شود و محلولها پس از قرار گرفتن در مسیر این کاغذ تغییررنگ داده و اسیدی و یا قلیایی بودنشان مشخص می شود. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نیز به مثابه کاغذ تورنسلی برای نخبگان و تشکل های سیاسی اصولگرا بود و برخی از آنها در برابر کسب قدرت و پیروزی خود و یا جریان متبوعش در انتخابات نتوانست واکنش خوبی نشان دهد و از منظر مردم مردود شدند کسانی که شعار عماریون و بصائر را می دادند خود در گیرودار قدرت و سیاست گرفتار شده و باعث شکست جریان اصولگرایی شدند.  به تعبیری دیگر پیروزی حسن روحانی در انتخابات هدیه ای بود که از سوی نخبگان اصولگرایی به جریان رقیب تقدیم شد.

در تشریح این مهم باید عرض کنم که اتخاذ مواضع مبهم از سوی اعضای ائتلاف پیشرفت ، کناره گیری بی هدف و بدون تأثیر حداد عادل در اثر آدرس ندادن برای انتخاب مردم و سردرگمی آنان در شناسایی فردی که وی به نفع او کنار کشیده، عدم انصراف ولایتی و پافشاری بی دلیل و منطق حامیان جلیلی بر اینکه نظر سنجی ها ساختگی است و او دارای رأی حداکثری است، باعث شد تا بدنه اصولگرایی با این طبف قهر نموده و در اثر بلاتکلفی به سمت دیگری گسیل شود. بر اساس شواهد و قرائن و نظر سنجی هایی که حال صحت آن تایید شده تا قبل از ائتلاف عارف و روحانی. قالیباف و جلیلی دارای بیشترین اقبال و پس از آن ابتدا قالیباف و روحانی و در ادامه روحانی و قالیباف دارای بیشترین اقبال بودند. اگر اصولگرایان و البته نخبگان آنها به بلوغ سیاسی می رسیدند یقیناً چنین نتیجه ای رقم نمی خورد هرچند که ما به نتیجه انتخابات احترام می گذاریم و در برابر آن تمکین می کنیم.

 4. قطع دومینوی پیروزی اصولگرایان و لزوم آسیب شناسی این جریان

در این انتخابات دومینوی پیروزی های اصولگرایان متوقف شده و اولین شکست آنان از انتخابات شوراهای دوم به بعد رقم خود. بر همین پایه اصولگرایان می بایست در اولین قدم در صدد آسیب شناسی خود بر آمده و سعی کنند ضمن پوشش دادن نقاطع ضعف، آماده شوند تا در انتخابات مجلس دهم باز هم همانند شورای دوم با اتحاد و همدلی مجدداً اقبال عمومی را جلب کنند.

به نظر می رسد یکی از مهمترین دلایل شکست اصولگرایان در این انتخابات و از دست دادن اقبال عمومی، قدرت طلبی افراد و جریانها و ترجیح منافع حزبی، گروهی، تشکیلاتی و گفتمانی بر منافع اصولگرایی و ملی بود. بخشی از ظرفیت و توان گفتمان اصولگرایی در اثر جزم اندیشی و یک جانبه نگری برخی افراد شکوفا نشده و حتی به دلیل بروز اختلافات درون گروهی به سمت جریان دیگری که در حقیقت رقیب اصولگرایی بود گسیل شد. از نظر بنده مقدمه و مطلع بروز چنین اخلافاتی نیز از انتخابات مجلس نهم و با هوبدا شدن جبهه ای خاص شروع شده و در ادامه در انتخابات ریاست جمهوری آشکارتر شده و رخ عیان نمود.

شورای شهر دوم که در حقیقت ثمره اتحاد و همدلی اصولگرایان در قالب «جبهه متحد اصولگرایی»  بود اولین پیروزی این جریان از خرداد 76 به بعد بود اما جزم اندیشی و اختلاف افکنی گروهی دیگر در جبهه ای موسوم «جبهه پایداری» زمینه ساز موفقیت کمرنگ در انتخابات مجلس نهم و در ادامه شکست در ریاست جمهوری یازدهم شد.  این طیف نه تنها با اهالی فتنه، با ساکتین و حتی با مرددین نیز سر جنگ داشت، در حالی که راه درست در چنین مواقعی جذب مرددین و تلاش برای اتقان آنان و همچنین جذب و روشنگری در خصوص ساکتین فتنه و در ادامه برخورد عقلانی و منطقی و متناسب با قانون با فتنه گران است.  

5.احتمال عبور طیف تندور جریان اصلاح طلبی از روحانی

اما نکته ای در خصوص اصلاح گرایان و رابطه آنان با رئیس جمهور منتخب؛ روشن است که حسن روحانی یکی از اعضای جامعه روحانیت بوده و از ابتدای فعالیت سیاسی خود در کنار اقای هاشمی بوده است. وی قرابت بسیار زیادی با هاشمی و جریان موسوم به راست سنتی دارد. از سویی دیگر وی در قامت انتخاب بین جریانهای تندی نظیر مشارکت و سازمان مجاهدین و حتی مجمع روحانیون مبارز به سمت طیف ها و تشکل های معتدل تری نظیر کارگزاران ، اعتدال و توسعه تمایل نشان داده و از اتخاذ برخی مواضع تند و افراطی پرهیز خواهد کرد. ایشان در سخنرانی ها و برنامه های تبلیغاتی و کنفرانس خبری نیز بر اتخاذ مشی اعتدالی تأکید نموده است. لذا به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور ایشان نتواند مجری و نماینده خوبی برای خواسته های رادیکال نزدیک به فتنه باشد و با گرایش به سمت کارگزاران زمینه عبور طیف خاتمی از روحانی را فراهم سازد. لذا به نظر می رسد در آینده ای نزدیک که شروع آن می تواند از انتخابات مجلس دهم باشد طیف تند رو از حسن روحانی عبور نماید.

چند نکته در خصوص انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شورای شهر و روستای چهارم:

 ـ افزایش آراء باطله حاکی از آن است که جریان انحراف بیشتر آراء خود را باطل کرده و احیاناً اسم شخص خاصی را نوشته اند که قانوناً عضو نامزدها نبوده است.

ـ به نظر می رسد چنین شکستی ای برای اصولگرایان لازم بود تا بتوانند به نقد خود پرداخته و مناسبات خود را باز تعریف کنند.

ـ جریان انحراف رأی باطله داد و در تلاش بود تا از این طریق داشتن پشتوانه اجتماعی خود را به رخ نظام بکشد که با هوشیاری و بصیرت مردم نتوانست به این مقصود دست یابد و علیرغم تبلیغات گسترده نتوانست حتی یک نفر از عناصر خود را وارد شورای شهر تهران کند.

ـ زندگی انگلی جریان اصلاح طلب همچنان ادامه دارد فقط میزبان عوض شده است.

ـ عدم اقبال مردمی به جریان مورد حمایت احمدی نژاد و خوشحالی آنان از پایان دولت دهم می تواند یک درس عبرت آموزنده برای دکتر روحانی باشد و او باید بداند در صورت حاشیه سازی و ایستادن در برابر رهبری نظام به سرنوشتی مشابه دچار خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس