سرویس فرهنگ و هنر مشرق - اقدام هماهنگ گروهی از سلبریتیها در بازنشر روایتهای احساسی و تصاویر دستکاریشده از اعتراضات اخیر بازار، نه تنها مطالبات صنفی را به حاشیه برده، بلکه با دامن زدن به التهاب، بستر را برای تبدیل ناآرامیهای مدنی به شورشهای سازمانیافته فراهم کرده است.
در تحلیل رخدادهای اعتراضی سالهای اخیر، نقش هماهنگ و تحریکآمیز برخی سلبریتیها در شبکههای اجتماعی به عنوان یک عامل تشدیدکننده، قابل چشمپوشی نیست. این کنشها که گاه از چارچوب اعتراض مسالمتآمیز خارج میشود، میتواند مسیر مطالبات مردمی را منحرف و فضای جامعه را به سمت تقابلهای رادیکال سوق دهد.
نمونه عینی: از اعتراض بازار تا نمادسازی مجازی
اعتراضات اخیر کسبه بازار به افزایش ناگهانی قیمت ارز، مصداقی بارز از این الگو است. در جریان این اعتراضات، یک تصویر بیکیفیت از فردی معترض که روی زمین در مقابل نیروهای امنیتی نشسته بود، به سرعت در فضای مجازی وایرال شد. این تصویر بهسرعت از بستر اصلی خود (اعتراض صنفی) جدا و به یک نماد هیجانی تبدیل شد.
در اقدام به نظر سازمان یافته و هماهنگ، پویان مقدسی، ن، مسئولیت بازسازی و ارتقای کیفیت این تصویر با ابزار هوش مصنوعی را بر عهده گرفت و پس از انتشار در صفحه اینستاگرام او، تصویر پردازششده بلافاصله توسط شبکهای از سلبریتیها در قالب «استوری» و پستهای همزمان، به صورت گسترده و سازمانیافته بازنشر شد.

پیوندی مشکوک و جهتدهی آشکار
نکته قابل تأمل، توییت شدن همین تصویر توسط اکانت فارسی زبان مرتبط با رژیم صهیونیستی در شبکه ایکس بود.

این اقدام میتوانست به عنوان نشانهای هماهنگکننده برای تشدید موج بازنشر در میان سلبریتیهای داخلی تعبیر شود و هدفی فراتر از حمایت از مطالبات صنفی را دنبال کند.
مسئولیتگریزی و دامنزدن به آشوب
این سبک از واکنشهای احساسی، یکسوژه و فاقد مسئولیتپذیری اجتماعی توسط افراد دارای نفوذ، نه تنها به حل بحران کمک نمیکند، بلکه با تحریک احساسات و تخریب فضای اعتماد، امکان گفتوگوی منطقی و اصلاح امور را از بین برده و جامعه را در آستانه شورشهای کنترلنشده قرار میدهد. این رفتارها در نهایت، پیامدهای واقعی اعتراضات را به دوش شهروندان عادی میاندازد.
نکته قابل تأمل در این اقدام هماهنگ، همسانی عملکرد چهرههایی است که در ظاهر در دو قطب متضاد قرار میگیرند. از یک سو، سلبریتیهایی که پس از رخدادهای سال ۱۴۰۱ از کشور خارج شدهاند، و از سوی دیگر، چهرههای داخلی که سابقه همکاری مستمر با نهادهای امنیتی و انتظامی را دارند. هر دو گروه در این موج مجازی، بیتفاوت نسبت به پیامدهای اجتماعی و با الگویی یکسان عمل کردند. این هماهنگی، پرسشهای جدی را درباره انگیزههای پشتپرده و بازیگران اصلی این سناریوی رسانهای ایجاد میکند.
پشت پرده یک تضاد نمایشی: از همکاری تا نمادسازی
اما واقعیت پشت این نمادسازی، بیش از آنکه "مقابله با حاکمیت" باشد، نمایش یک آرایش رسانهای تنظیمشده است.
بسیاری از همین چهرهها، پیشینهای از همکاری مستقیم و عملیاتی با نیروی انتظامی دارند. برای نمونه، هومن سیدی، کارگردان، تنها چند ماه پیش برای ساخت سریال «وحشی» در خیابان سپهبد قرنی، از ادوات و پشتیبانی گسترده پلیس برخوردار بود.
این خدمات ارزانقیمت و مستمر را «ناجیهنر» به عنوان بازوی فرهنگی نیروی انتظامی در اختیار تولید او قرار داده بود.
بنابراین، انتشار استوریِ نمادینِ "تقابل با نیروی انتظامی" توسط سیدی، در واقع مواجههای نمایشی با نهادی است که بزرگترین حامی حرفهای او محسوب میشود. این تناقض آشکار، ماهیت پرفورمنس رسانهای و غیراصیل این موج را برملا میسازد و نشان میدهد که هدف، نه حمایت از معترضان، بلکه هدایت و استفاده ابزاری از احساسات عمومی در راستای اهدافی مشخص بوده است.


نمونه بارز دیگر این تناقضگوییها، شاهد احمدلو، کارگردان و بازیگر سینماست. آخرین ساخته سینمایی سطحی و ضعیف او با عنوان «شاه نقش»، در شرایطی که ۱۶ فیلم در صف اکران بودند، به عنوان تنها فیلم (پیش از اکران فیلم «احمد») از پوشش تبلیغاتی گسترده و رایگان صدا و سیما بهرهمند شد.
این حمایت نهادیِ آشکار، در تضاد کامل با موضعگیری اخیر او در فضای مجازی قرار میگیرد؛ جایی که در استوریهای خود، پلیس را به «کفتار» و معترضان را به «شیر» تشبیه کرده است.
این در حالی است که احمدلو خود در طول فیلمنامهکاریاش، بارها نقش پلیس را در سریالها و فیلمهای مختلف ایفا کرده و از این طریق به شهرت و اعتبار دست یافته است.
این دوگانگی رفتاری آشکار — بهرهگیری از امکانات و فرصتهای داخلی در هنگامه منافع شخصی، و سپس تخریب نمادینِ نهادهای حافظ امنیت در بزنگاههای اجتماعی — نه تنها مسئولیتپذیری اجتماعی این چهرهها را زیر سؤال میبرد، بلکه سوءاستفاده برنامهریزیشده از اعتبار رسانهای برای تحریک احساسات و جهتدهی به افکار عمومی را نشان میدهد.


کیوان کثیریان، منتقد و روزنامهنگار سینمایی عمق این دوگانگی سازمانیافته را آشکار میکند. کثیریان که حرفهاش را از طریق همکاری با روزنامه جوان (وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) آغاز کرد و تا همین دو روز پیش، مصاحبه تفصیلی او در خبرگزاری رسمی ایرنا منتشر شد، در فضای مجازی خود را در قامت یک معترض نشان میدهد. او در یک استوری نمادین نوشت: «و عاقبت مردم پیروز خواهند شد» — شعاری که در بستر کنونی تنها با یک برداشت آشکار همراه است.

این تناقض زمانی عمیقتر میشود که سوابق او را مرور کنیم: فعالیت در روابط عمومی جشنواره جهانی فیلم فجر در دولت روحانی، مصاحبه در مقابل دوربین خبرگزاری دانشجو، خبرگزاری که در موقعیت «لانه جاسوسی» قرار دارد و همزمان از ادبیات اعتراضیِ شبه براندازانه در شبکههای اجتماعی استفاده میکند.

این چرخشهای سریع و حسابشده، بیش از آنکه نشان از یک تغییر عقیده شخصی داشته باشد، هماهنگ به نظر میرسد. این الگو برای نهادهای نظارتی باید بسیار قابل تأمل باشد: چگونه یک فرد میتواند به طور همزمان در کانونهای رسمی رسانهای حاکمیت معتبر باشد و در عین حال، در فضای مجازی پرچم «پیروزی مردم» بر علیه همان نظام را برافرازد؟ پاسخ، نه در یک تضاد درونی، برای ایجاد بیثباتی است.
پرسش کلیدی دیگر این است که آیا میان برخی انتشار کنندگان محتواهای تحریک کننده با برخی ارگانها هماهنگی وجود دارد؟ این هماهنگی گسترده از کجا سرچشمه میگیرد؟ شواهد به سمت نهادها و کارگروههای سازمانیافتهای اشاره دارد که با هدایت جریانهای رسانهای، تشنجآفرینی برخی سلبریتیها را نادیده میگیرند.
نمونه بارز این الگو، علیضیا، مجری برنامه پرمخاطب «گنگ» است. زمان کمی پس از پخش برنامهای حاشیهای میگذرد که به قول یکی از سردبیران محصولات صداوسیما، با حمایت نهادی خاص و با محوریت موسیقی رپ تولید شده بود. اپوزیسیون چند قبل پس از انتشار او با شهرام شبپره، دقیقترین و نکتهسنجترین عبارات را درباره ضیا به کار برد.

رفتار او الگویی مشکوک را نشان میدهد، ارتباط با نهادهای خاص داخلی از یک سو، و مصاحبههای حسابشده با خوانندگان خارج از کشور از سوی دیگر. این دوگانگی زمانی معنادار میشود که نقش او در رخدادهای اخیر بررسی شود. پست او درباره مرد نشسته در مقابل نیروهای امنیتی، نه یک اقدام خودجوش، که به احتمال قوی بخشی از یک انتشار هماهنگ است.
مشخصه اصلی فعالیتهای ضیا مصونیت عجیب است. او تنها مجریای است که پس از میزبانی از اردشیر رستمی — که به صورت رسمی از همجنسگرایان حمایت کرد — هیچگونه برخورد یا محدودیتی را تجربه نکرد؛ در حالی که حتی صحنههای این بازیگر در سریال «بامداد خمار» حذف شد. این مصونیت، پرسشهای جدی را درباره پشتوانه و دستورکار واقعی او ایجاد میکند.
الگوی به دست آمده از بررسی عملکرد این چهرهها — از هومن سیدی و شاهد احمدلو تا کیوان کثیریان و علیضیا — یک هماهنگی عمیق و هدفمند را فاش میکند. تجمیع این تحلیلها نشان میدهد در رخدادهای اخیر، افرادی که استوریهای ساختارشکنانهتر و افراطیتر منتشر کردهاند، در عمل به نهادها و کارگروههای خاص نزدیکتر بودهاند.
هدف این سناریوی رسانهای، نه بیان اعتراض، که تخریب نمادهای امنیتی، تشدید شکاف اجتماعی و هدایت ناآرامیهای مدنی به سمت شورشهای سازمانیافته است. این فرآیند، نیازمند عکسالعملی هوشمندانه و افشاگرانه از سوی نهادهای نظارتی و رسانههای متعهد است تا افکار عمومی را از دام این بازی خطرناک آگاه سازند.
ساترا و کارگروه چهرهها و وزارت ارشاد میخواهند همچنان منفعل باشند؟
تعجببرانگیزتر از اقدامات فردی، در راستای اهداف اکانت توییتری اسرائیل به فارسی (بازوی مجازی واحد ۸۲۰۰ موساد)، همراهی و همصدایی گسترده و همزمان جمعی کثیری از چهرههای شناختهشده صنعت نمایش ایران است. نامهایی چون نوید محمدزاده، زیبا کرمعلی، سحر دولتشاهی، ارسطو خوشرزم (بازیگر فیلم ضدپهلوی صبح اعدام)، مریم معصومی، هومن سیدی، فرزاد موتن، امیرحسین فتحی، پوریا شکیبایی، تینا پاکروان و محسن تنابنده که همگی در اکوسیستم رسمی شبکه نمایش خانگی، سینما و صداوسیما فعال و مشغول به کار هستند و در این موج مجازی حضور پررنگی داشتند. آنچه این همراهی را از یک حرکت خودجوش جدا میکند، تبعیت زمانی معنادار آنها از اکانت فارسی مرتبط با رژیم صهیونیستی در شبکه ایکس است.
این چهرهها، در یک هماهنگی آشکار، با سلبریتیهایی مانند حمید فرخنژاد، مهناز افشار، نیکی کریمی، اشکان خطیبی و بروز ارجمند همآوایی کردند و صحنهای را به نمایش گذاشتند که بیشتر به یک بازی وسطبازانه حسابشده شبیه بود تا یک ابراز احساسات صادقانه. تداوم این الگو، نقشبندی از پیش طراحیشده و هدفمندی فراتر از یک حرکت اعتراضی ساده را تأیید میکند.
شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر به یکی از کانونهای اصلی فعالیت سلبریتیها تبدیل شده است. این حوزه با تولید و توزیع محتوای تصویری، تأثیر گستردهای بر افکار عمومی دارد. پرسش اصلی این است که آیا سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر (ساترا) به عنوان نهاد ناظر، توانسته است رویکردی هماهنگ با منافع ملی در قبال سلبریتیها اتخاذ کند یا خیر.
شبکه نمایش خانگی: بستر هرج و مرج و کادرسازی
شبکه نمایش خانگی به دلیل دسترسی آسان، مخاطبان میلیونی و امکان تولید محتوا بدون نظارت مستقیم سیمایی، به بستر مناسبی برای فعالیت سلبریتیها تبدیل شده است. برخی از این چهرهها با تولید سریالها، برنامههای گفتگو محور و کلیپهای کوتاه، ضمن جذب مخاطب انبوه، گفتمانهایی را ترویج میدهند که در تقابل با ارزشهای رسمی است. به باور تحلیلگران داخلی، این فضا میتواند به ابزاری برای نفوذ فرهنگی و حتی سیاسی بازیگران خارجی تبدیل شود.
ساترا: نقاط قوت و ضعف در تنظیمگری
سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر (ساترا) مسئول نظارت بر محتوای شبکه نمایش خانگی است. با این حال، انتقادات فراوانی به عملکرد این نهاد وارد است:
رویکرد انفعالی: ساترا عموماً پس از انتشار محتوای حاشیهساز وارد عمل میشود و نظارت پیشگیرانه ضعیفی دارد.
عدم شفافیت در صدور مجوز: معیارهای دقیق برای همکاری با سلبریتیها و تولیدکنندگان محتوا به صورت شفاف اعلام نمیشود.
تعامل نامتوازن: گاهی مشاهده شده که ساترا با برخی چهرههای جنجالی تعامل داشته، بدون آنکه ضوابط محکمی برای همراهی آنان با خطوط قرمز ملی وجود داشته باشد.
هماهنگی با اهداف خارجی: خطر واقعی یا سوءبرداشت؟
در گفتمان رسانهای اخیر سلبریتیها ، هماهنگی آنان با اکانت "اسرائیل به فارسی" کاملا آشکار است و الگوی رفتاری برخی از این چهرهها نشان میدهد که آنان در بحبوحه ناآرامیها، روایتهایی همسو با تبلیغات دشمن را بازتولید کردهاند. ساترا به عنوان نهاد ناظر، مسئولیت دارد تا با بررسی مالی و محتوایی این افراد، از تبدیل شدن شبکه نمایش خانگی به «بازوی تبلیغاتی اسرائیل به فارسی» جلوگیری کند.
غربالگری؛ راهکاری کلیدی پس از فروکش آشوب
مهمترین اقدام پیشنهادی، اجرای نظام غربالگری (Screening) دقیق پس از هر دورهی بحرانی است. این غربالگری باید شامل موارد زیر باشد:
بررسی سابقه محتوایی: ارزیابی عملکرد سلبریتیها در فضای مجازی و تولیدات پیشین آنان در مواقع حساس.
شفافسازی مالی: ردیابی منابع درآمدی و حمایتهای احتمالی از خارج.
احراز هویت ایدئولوژیک: تطبیق گفتمان فرد با اصول مندرج در قوانین رسانهای کشور.
اعطای مجوز مشروط: صدور پروانهی فعالیت موقت با قابلیت لغو در صورت تخلف.
ساترا در محک تاریخ
ساترا که نامش سازمان صوت و تصویر فراگیر است، ماموریت آیندهاش فقط بررسی محتوایی متن آثار سلبریتیها نیست . این نهاد در موقعیت حساسی قرار دارد. اگر این نهاد به رویکرد منفعلانه و غیرشفاف خود ادامه دهد، شبکه نمایش خانگی به ابزاری در دست سلبریتیهای وابسته به جریانهای معاند تبدیل خواهد شد. در مقابل، اگر ساترا با عزمی ملی، نظام غربالگری سختگیرانه و هوشمندی را اجرا کند، میتواند زنجیره رسانهای افسار گسیخته سلبریتیها را کنترل و در تامین امنیت فرهنگی ایران نقش فعالانهتری داشته باشد.





۱۴:۵۷ - ۱۴۰۴/۱۰/۱۰
۱۴:۵۹ - ۱۴۰۴/۱۰/۱۰