مشرق، جنبش دانشجويي پس از انقلاب فراز و نشيبهاي زيادي را پشت سر گذاشته است. نگاهی به عملرد جنبش دانشجویی این سوالات را در ذهن تداعی میکند: جنبش دانشجويي پس از انقلاب را به چند دوره ميتوان تقسيم كرد؟ هر يك از اين دورهها چه ويژگيها و مختصاتي دارند؟ مهمترين تشكلهاي جنبش دانشجويي در اين دورهها چيست؟ جنبش دانشجويي در هفت سال اخير چه عملكردي داشته است؟ آيا آرمانخواهي دانشجويان در سالهاي اخير كاهش يافته است؟ سياستمداران چگونه از جريانات دانشجويي به نفع گروه و حزب خود استفاده ميكنند؟ با توجه به این سوالات فعاليتهاي اين جنبش طي 34 سال گذشته را ميتوان به چهار دوره تقسيم كرد:
دوره اول: 1357 تا 1359 دوران هيجانات انقلابي
دوره دوم: شهریور 1359 تا 1367 دوران فعاليت در جبههها
دوره سوم: 1368 تا 1383 دوران سياستزدگي
دوره چهارم: 1384 تا 1391 حزبي عمل كردن جنبش دانشجويي

مباحث مربوط به سه دوره اول، در یادداشتها و مقالات علمی پرداخته شده است و نویسندگان زیادی در این باره اظهار نظر کردهاند، بر این اساس در این نوشتار ابتدا ویژگیهای این سه دوره را بررسی میکنیم و سپس به قسمت اصلی بحث – یعنی فعالیتهای جنبش دانشجویی در 7 سال گذشته- میپردازیم.
1357 تا 1359 دوران هیجانات انقلابی
این دوره که از انقلاب اسلامی آغاز میشود و تا سال 59 ادامه مییابد، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که در دورههای بعد بسیار کمتر تکرار شده است.
1. تضارب فكري و سیاسی شديد: در این دوره، به دلیل نزدیکی با انقلاب اسلامی و روی کار آمدن یک ایدئولوژی جدید، تحرک فکری و سیاسی در دانشگاهها به صورت بسیار گسترده وجود دارد و احزاب و گروهها با عقاید سیاسی و فکری مختلف در دانشگاه به عرضه تفکرات خود در قالبهای مختلف مثل نشریه، سخنرانی و ... میپردازند. البته این مباحث در همه موارد به صورت مسالمتآمیز حل نمیشود و در برخی موارد به زد و خورد نیز منجر میشد.
2. درگيري فيزيكي و مسلحانه: در فضای تنش آمیز دانشگاهها طی این سالها عملا كلاسهای دانشگاه تعطیل بود و اغلب كلاسها به بحث سیاسی و اختلاف نظرها میگذشت و جوّ تنشهای سیاسی چنان غلبه كرده بود كه گاه كلاسهای درس به تشنج كشیده میشد. استادان بر اساس گرایش سیاسی و عقیدتی خود نسبت به دانشجویان رفتارهای متفاوتی داشتند. دانشجویان هم، نسبت به استادان برحسب دیدگاههای سیاسی خود برخورد می كردند. بی تفاوتها هم فقط نظاره گر امور بودند. محیط متشنج دانشگاه فقط به منبع جذب نیروی سازمانهای سیاسی تبدیل شده بود. در دانشگاههای تهران و سایر شهرها، در هر دانشكدهای، گروههای مختلف دارای تابلوی اعلانات و دفتر مستقل مخصوص خود و كتابخانه ویژه بودند. دانشگاه به كلكسیون دفاتر نمایندگی سازمانهای مختلف تبدیل شده بود كه از آن جا به هدایت درگیریها می پرداختند. این دفاتر، كه اغلب در آنها سلاح گرم هم نگهداری می شد، به یك اتاق جنگ شبیه تر بود.[1]
3. تصفيه اساتيد و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی: وجود اندیشهها و تضارب آرای بسیار شدید در فضای دانشگاهها منجر به درگیریهای مسلحانه و غیرمسلحانه میشد. یک طرف این درگیریها اساتید و دانشجویان ضد دین و یا سکولار قرار داشتند. از سوی دیگر دانشجویان مسلمان نیز مشاهده میکردند که با وقوع انقلاب و گذشت مدتی از آن، تحول خاصی در فضای فرهنگی و علمی دانشگاهها اتفاق نیفتاده است. این عوامل دست به دست هم داد، تا اینکه حضرت امام در خرداد 1359 حکم تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند و اين ستاد طي دو سال تلاش نمود كه تغييراتي در فضاي سياسي و علمي و فرهنگي دانشگاهها به وجود بياورد.

3. غلبه گفتمان خط امام (ره): در این دوره به دلیل فضای هژمونیک اندیشه و عمل امام خمینی(ره) در عرصههای مختلف، بیشتر تشکلهای دانشجویی سعی میکردند خود را، با سخنان و رفتار حضرت امام هماهنگ نمایند. در برداشت از سخنان حضرت امام در آن زمان نیز، نظرات مختلفی وجود داشت، اما در تبعیت و الگو قراردادن حضرت امام برای جنبش دانشجویی، کمتر کسی تردیدی روا میداشت. البته گروههایی مثل مجاهدین خلق و یا مارکسیستها از همان ابتدای انقلاب با اندیشه و منش حضرت امام مخالف بودند، اما این مخالفتها اثر زیادی در جنبش دانشجویی نداشت.
4. استكبارستيزي شديد در بین دانشجویان: با پیروزی انقلاب اسلامی، برخی مفاهیم ناب اسلامی در دانشگاهها مطرح شد. یکی از این مهمترین این مفاهیم، بحث استکبارستیزی بود. این مفهوم توسط حضرت امام تبیین شد و دانشجویان نیز به عنوان یکی از آرمانهای خود، این بحث را مطرح میکردند. نمود عملی این مفهوم را، در اشغال لانه جاسوسی در سال 58 میتوان مشاهده کرد.

شهریور 1359 تا 1367 دوران فعالیت در جبهه ها
در این دوره حضور دانشجویان در فضای سیاسی بسیار کاهش مییابد و بسیاری از آنان جذب نهادهای انقلابیِ فرهنگی، نظامی و سیاسی میشوند. نهادهایی مثل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و دولت از جمله نهادهایی هستند که دانشجویان به صورت فعال به عضویت آنها در میآیند. البته بیشترین توان و ظرفیت دانشجویان در جنگ مورد استفاده قرار میگیرد. ویژگیهای این دوره به اختصار عبارتند از:
1. حضور فعالانه دانشجويان در جبهه ها: حضور فعال و پرثمر دانشجويان در جنگ تحميلي، مهمترين ويژگي اين دوره از جنبش دانشجويي است. در اين دوره بسياري از دانشجويان به جبههها اعزام شدند و تعداد زيادي از آنان نيز شهيد شدند. با مقايسه آمار دانشجويان با ديگر اقشار، در مييابيم كه تعداد دانشجويان شهيد ۲۸۹۵ شهيد بوده است، هنگامي كه اين تعداد را، به نسبت كل دانشجويان آن زمان در نظر بگيريم، مشخص ميشود كه دانشجويان ما به نسبت خودشان ۳ برابر ديگر اقشار مملكت شهيد دادهاند.[2]
2. فعالیت علمی و مهندسی در جنگ: دانشجویان در جنگ در عرصههای مختلفی فعال بودند، اما یکی از مهمترین این عرصهها فعالیت در بخشهای علمی و مهندسی در جنگ بود. بسیاری از اقدامات و نوآوریهای ایران در بحثهای نظامی و مهندسی در این دوره به دست دانشجویان اتفاق افتاده است.

3. دولتي شدن طيفي از دانشجويان: یکی از نکات جالب در این دوره، ميل دفتر تحكيم وحدت به عنوان رهبر جنبش دانشجویی در آن زمان، به بازيهاي رسمي سياسي و مشاركت در بازي قدرت به عنوان يك شبه حزب سياسي است كه كمتر در تاريخ جنبشهاي دانويرايش خبرشجويي سابقه دارد.[3]
4. تشکلهای این دوره: دفتر تحکیم وحدت در این دوره به عنوان محور هماهنگکننده فعالیتهای انجمن اسلامی در دانشگاهها، یکی از اصلیترین کانونهای ترویج و اشاعه آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. البته تشکیل بسیج دانشجویی در سال 1367 از سوي امام خميني(ره) باعث به وجود آمدن يك نهاد رقيب و قوي براي تحكيم شد و در سالهاي بعد بسيج دانشجويي توانست نقش بسيار مؤثري در دانشگاهها ايفا نمايد.

1368 تا 1383 سياست مداري و سياست بازي
1. دوگانگی و اختلاف سیاسی و حزبی: وجود اختلاف و شکلگیری احزاب و تشکلهای جدید از سال 1366 و با انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت اتفاق افتاد. در دولت هاشمی و خاتمی نیز گروهها و احزاب مختلفی اعلام موجودیت کردند. انعکاس این فضای سیاسی در کشور، به صورت اختلافات و درگیریهای سیاسی در دانشگاهها نیز قابل مشاهده است. اوج این اختلافات و درگیریها در انتخابات ریاست جمهوری 1376، انتخابات مجلس ششم و بخصوص در ماجرای 18 تیر 1378 رخ داده است.
2. تغییر فضای گفتمانی: گفتمان غالب بر جنبش دانشجويي در این دوره، شاهد تغييرات سريع در كليد واژههاي خويش و تبديل آنها از كليد واژههاي اسلامگرایی و چپ به راست ليبرال است. عدالتخواهي جاي خويش را به آزادي خواهي ميدهد، اسلام گرايي ناب محمدي (ص) جاي خود را به پلوراليسم ديني و نوعي سكولاريسم معاوضه ميكند، استكبار ستيزي تند تبديل به تساهل و تسامح و حتي حمايت سخت از رابطه با آمريكا ميگردد، دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطين تبديل به لزوم واقع گرايي در سياست خارجي و رهاسازي فلسطينيان به نام تأمين منافع ملي ايران ميشود، طرفداري از خصوصي سازي ناب و خالص ليبرالي جاي دفاع از اقتصاد دولتي و تعاونيهايي(كه به نام عدالت صورت ميگرفت) را ميگيرد. در فضاي جديد فكري- سياسي واژگان كليدي گفتمان نوين ليبرالي جنبش دانشجويي عبارتند از: آزادي، دموكراسي، جامعه مدني، حقوق بشر، پلوراليسم، جامعه باز، قانون گرايي، حقوق شهروندان و ... .[4]
3. ورود به عرصه سياست و سياست زدگي: در این دوره بسياري از دانشجويان وارد عرصه سياست شدند و سياستمداران در بسياري از موقعيتها از توان و ظرفيت دانشگاهها سوء استفاده كردند. مقام معظم رهبري در سال 1370 در ديدار با شوراي عالي انقلاب فرهنگي ميفرمايد: «آگاهى سياسى داشتن و بينش سياسى پيدا كردن، يك مسأله است؛ اما در معرض سياستبازىِ سياستبازان قرار گرفتن، مسألهى ديگرى است. اينها چيزهايى است كه بههرحال در محيط دانشگاه خيلى مهم است. اگر اينها انجام شد، آن وقت طبعاً ظواهر دينى هم به خودى خود در دانشگاه رعايت خواهد شد. البته الان آن طورى كه من مىشنوم، وضع دانشگاهها - چه دانشگاههاى دولتى، چه دانشگاه آزاد - از اين جهت خيلى مطلوب نيست».[5]

4. کاهش نفوذ دفتر تحکیم وحدت و افزایش قدرت بسیج دانشجویی: در اين دوره در دفتر تحكيم وحدت، اختلافاتي رخ داد و به دو طيف علامه و شيراز تقسيم شدند و طيف علامه در اواخر دوران رياست جمهوري خاتمي رسما از جبهه نیروهای خط امام و دوم خرداد خارج شده و راه خروج از حاکمیت را در پیش گرفتند، اما در اين همين دوره بسيج دانشجويي با دايركردن دفاتر خود در دانشگاههاي مختلف و اقدامات فرهنگي و سياسي مناسب مثل برگزاري اردوي ولايت توانست به اثرگذارترين تشكل دانشجويي تبديل شود.
1384 تا 1391، حزبي عمل كردن جنبش دانشجويي
با انتخابات سال 1384 و پيروزي احمدي نژاد، جنبش دانشجويي وارد عرصه ديگري از تاريخ خود شد. دولت نهم، با شعار عدالتخواهي وارد ميدان اجرايي كشور شد و سعي نمود اين ايده خود را هر چه بيشتر عملياتي كند. برخي از تشكلهاي دانشجويي به حمايت از عدالتخواهي احمدي نژاد پرداختند و برخي نيز از ابتدا با اقدامات و عملكرد دولت مخالفت داشتند. ويژگي اصلي اين دوره از جنبش دانشجويي را ميتوان جذب برخي تشكلهاي دانشجويي توسط احزاب، گروهها و اشخاص مختلف دانست. در اين دوره گروهها و احزاب مختلف دولتي و غيردولتي سعي نمودند تا دانشجويان فعال در تشكلهاي مختلف را جذب نمايند و اين امر باعث شد كه به استقلال و آرمانخواهي جنبش دانشجويي لطمات سنگيني وارد شود. در اين دوره اغلب تجمعات و جلسات دانشجويي به صورت سفارشي برگزار ميشد و حاميان يك گروه سياسي سعي ميكردند كه از توان دانشجويان براي ضربه زدن به گروههاي رقيب استفاده كنند. علاوه بر اين ويژگي، براي اين دوره ويژگيهاي ديگري را نيز ميتوان ذكر كرد:
1. دولتي شدن بخشي از جنبش دانشجويي: با روي كار آمدن دولت نهم در سال 1384، قسمتي از بدنه دانشجويي در قالب مشاورين جوان در نهادها و وزارتخانههاي مختلف وارد عرصه اجرايي كشور شدند. اين نحوه از ورود دانشجويان هم حسن است و هم عيب. حسن از اين جهت كه دانشجويان ميتوانستند بسياري از نزديك با روند اجرايي اداره امور كشور آشنا شوند و از اين تجربه گرانقدر خود در آينده بتوانند استفاده كنند؛ عيب ماجرا در جايي است كه با ورود دانشجويان به عرصه اجرايي-هر چند به صورت مشاور- استقلالطلبي و مطالبهگري بخشي از دانشجويان نسبت به عملكرد دولت، كاهش بسيار شديدي پيدا كرد و دانشجويان به مرور به عناصر دولت تبديل شدند.
2. عملكرد جنبش دانشجويي نسبت به موضوعات حياتي: در اين دوره هفت ساله، موضوعات بسيار مهمي در عرصه داخلي و خارجي در كشور مطرح شد. انتخابات دهم رياست جمهوري، انتخابات مجالس هشتم و نهم، بيداري اسلامي در برخي از كشورهاي اسلامي، بحران اقتصادي در غرب، اختلاس 3000 ميلياردي و ... تنها بخشي از اين موضوعات است. عملكرد و فعاليت جنبش دانشجويي در قبال اين موضوعات در اين سالها داراي ضعف فراواني است. در مورد اغلب اين موضوعات جنبش دانشجويي نتوانست اقدام اثرگذار و جريانسازي انجام دهد. البته برخي اقدامات نيز در اين دوره وجود داشت كه ميتوان جنبش دانشجويي در آنها را بسيار مؤثر و كارآمد دانست. از جمله مثالهاي جريانسازي جنبش دانشجويي در اين دوره، ميتوان به تحصن دانشجويان در فرودگاه براي اعزام به غزه اشاره نمود. اين حركت تبليغي بسيار مناسب و بجا، توانست روحيه آرمانخواهي دانشجويي را تا حدودي احياء كند.

3. بی توجهی دولت به نقدهای دانشجویی: در اين دوره دانشجویان گمان میبرند که نمیتوانند به راحتی سخنانشان را بازگو کنند، چرا که آستانه تحمل مسئولان در مواجه با نقد بسيار پايين آمده است. از طرفی هم اگر نقدی میشود به گفتههای جنبش دانشجویی اهمیت چندانی داده نمیشود. مثلا در انتصاب سعید مرتضوی قاطبه تشکلها و اتحادیههای اسلامی با این انتصاب انتقاد و مخالفت كردند اما هیچ واکنشی از جانب مجریان امور دیده نشد.[6]
4. برخورد با جنبش دانشجویی: در اين دوره هر چند انتفادهاي سازنده از سوي گروههاي مستقل دانشجويي كمتر انجام ميشد، اما برخورد مسئولين دستگاههاي قضايي نيز در برخي موارد به صورت تند و خشن انجام شد و باعث دلزدگيها و نگرانيهايي در بين دانشجويان شد. مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايند: «من اتفاقاً اخيراً يك گزارشى در اين زمينه خواستم و دريافت هم كردم. البته قوهى قضائيه قاعدتاً استدلالهائى دارد؛ كه اگر چنانچه بيايند در جلسات جوانها و دانشجوها شركت كنند و بشنوند و بگويند، احتمالاً بعضى از سؤالها پاسخ داده خواهد شد؛ ليكن من هم عقيدهام همين است كه در قبال اظهار نظرِ احياناً قدرى تند يك جوان دانشجو خيلى نبايد حساسيت وجود داشته باشد. فرق است بين آن كسى كه با نظام مخالف است، با نظام معارض است، قصد دشمنى دارد، قصد عناد دارد، با آن كسى كه نه، از روى احساسات يك مطلبى را بيان ميكند؛ ولو ممكن است آن مطلب درست نباشد، يا آن نحوهى بيان كردن را هم من نپسندم - كه حالا اگر انشاءاللّه وقت شد، مطالبى در اين زمينهها عرض خواهم كرد - ولى برخورد با اين جوانها، به نظر ما هم همين است؛ نبايد خيلى برخورد خشن و تند و آنجورى باشد».[7]
5. رشد علمی در دانشگاهها: در اين دوره رشد علمي در دانشگاهها به حد بسيار بالايي رسيد و ايران توانست به مقام شانزدهم در توليد مقالات علمي در دنيا دست يابد. در توليد اين مقالات، بسياري از دانشجويان دورههاي تحصيلات تكلميلي حضوري فعال داشتهاند و توانستهاند در عرصههاي مختلف علم و فناوري، ايران را به عنوان يك كشور پيشرفته در سطح دنيا مطرح كنند.
نتيجه گيري
از تجربه 34 ساله جنبش دانشجويي ميتوان برداشت كرد كه تا هنگامي كه دانشجويان به دنبال آرمانخواهي و عدالتطلبي و فارغ از منافع حزبي و گروهي باشند، داراي قدرت اثرگذاري و جريانسازي هستند، اما هرگاه نزدیکی این جنبش به مراکز قدرت و دولتی زیاد شود، از اثرگذاي آنان به شدت كاسته ميشود. اين وابستگي در دورههاي سوم و چهارم جنبش دانشجويي به انحاء مختلف ديده ميشود. از سوي ديگر با افزايش اين رويه طي ساليان گذشته، ميتوان پيشبيني نمود كه در رويدادهاي سياسي آينده، بخصوص انتخابات رياست جمهوري يازدهم نيز جنبش دانشجويي، وابستگي به جريانهاي سياسي داشته باشد و نتواند وظايف ذاتي خود را انجام دهد.
منبع: دیدبان
دوره اول: 1357 تا 1359 دوران هيجانات انقلابي
دوره دوم: شهریور 1359 تا 1367 دوران فعاليت در جبههها
دوره سوم: 1368 تا 1383 دوران سياستزدگي
دوره چهارم: 1384 تا 1391 حزبي عمل كردن جنبش دانشجويي

1357 تا 1359 دوران هیجانات انقلابی
این دوره که از انقلاب اسلامی آغاز میشود و تا سال 59 ادامه مییابد، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که در دورههای بعد بسیار کمتر تکرار شده است.
1. تضارب فكري و سیاسی شديد: در این دوره، به دلیل نزدیکی با انقلاب اسلامی و روی کار آمدن یک ایدئولوژی جدید، تحرک فکری و سیاسی در دانشگاهها به صورت بسیار گسترده وجود دارد و احزاب و گروهها با عقاید سیاسی و فکری مختلف در دانشگاه به عرضه تفکرات خود در قالبهای مختلف مثل نشریه، سخنرانی و ... میپردازند. البته این مباحث در همه موارد به صورت مسالمتآمیز حل نمیشود و در برخی موارد به زد و خورد نیز منجر میشد.
2. درگيري فيزيكي و مسلحانه: در فضای تنش آمیز دانشگاهها طی این سالها عملا كلاسهای دانشگاه تعطیل بود و اغلب كلاسها به بحث سیاسی و اختلاف نظرها میگذشت و جوّ تنشهای سیاسی چنان غلبه كرده بود كه گاه كلاسهای درس به تشنج كشیده میشد. استادان بر اساس گرایش سیاسی و عقیدتی خود نسبت به دانشجویان رفتارهای متفاوتی داشتند. دانشجویان هم، نسبت به استادان برحسب دیدگاههای سیاسی خود برخورد می كردند. بی تفاوتها هم فقط نظاره گر امور بودند. محیط متشنج دانشگاه فقط به منبع جذب نیروی سازمانهای سیاسی تبدیل شده بود. در دانشگاههای تهران و سایر شهرها، در هر دانشكدهای، گروههای مختلف دارای تابلوی اعلانات و دفتر مستقل مخصوص خود و كتابخانه ویژه بودند. دانشگاه به كلكسیون دفاتر نمایندگی سازمانهای مختلف تبدیل شده بود كه از آن جا به هدایت درگیریها می پرداختند. این دفاتر، كه اغلب در آنها سلاح گرم هم نگهداری می شد، به یك اتاق جنگ شبیه تر بود.[1]
3. تصفيه اساتيد و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی: وجود اندیشهها و تضارب آرای بسیار شدید در فضای دانشگاهها منجر به درگیریهای مسلحانه و غیرمسلحانه میشد. یک طرف این درگیریها اساتید و دانشجویان ضد دین و یا سکولار قرار داشتند. از سوی دیگر دانشجویان مسلمان نیز مشاهده میکردند که با وقوع انقلاب و گذشت مدتی از آن، تحول خاصی در فضای فرهنگی و علمی دانشگاهها اتفاق نیفتاده است. این عوامل دست به دست هم داد، تا اینکه حضرت امام در خرداد 1359 حکم تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند و اين ستاد طي دو سال تلاش نمود كه تغييراتي در فضاي سياسي و علمي و فرهنگي دانشگاهها به وجود بياورد.

3. غلبه گفتمان خط امام (ره): در این دوره به دلیل فضای هژمونیک اندیشه و عمل امام خمینی(ره) در عرصههای مختلف، بیشتر تشکلهای دانشجویی سعی میکردند خود را، با سخنان و رفتار حضرت امام هماهنگ نمایند. در برداشت از سخنان حضرت امام در آن زمان نیز، نظرات مختلفی وجود داشت، اما در تبعیت و الگو قراردادن حضرت امام برای جنبش دانشجویی، کمتر کسی تردیدی روا میداشت. البته گروههایی مثل مجاهدین خلق و یا مارکسیستها از همان ابتدای انقلاب با اندیشه و منش حضرت امام مخالف بودند، اما این مخالفتها اثر زیادی در جنبش دانشجویی نداشت.
4. استكبارستيزي شديد در بین دانشجویان: با پیروزی انقلاب اسلامی، برخی مفاهیم ناب اسلامی در دانشگاهها مطرح شد. یکی از این مهمترین این مفاهیم، بحث استکبارستیزی بود. این مفهوم توسط حضرت امام تبیین شد و دانشجویان نیز به عنوان یکی از آرمانهای خود، این بحث را مطرح میکردند. نمود عملی این مفهوم را، در اشغال لانه جاسوسی در سال 58 میتوان مشاهده کرد.

شهریور 1359 تا 1367 دوران فعالیت در جبهه ها
در این دوره حضور دانشجویان در فضای سیاسی بسیار کاهش مییابد و بسیاری از آنان جذب نهادهای انقلابیِ فرهنگی، نظامی و سیاسی میشوند. نهادهایی مثل جهاد سازندگی، سپاه پاسداران و دولت از جمله نهادهایی هستند که دانشجویان به صورت فعال به عضویت آنها در میآیند. البته بیشترین توان و ظرفیت دانشجویان در جنگ مورد استفاده قرار میگیرد. ویژگیهای این دوره به اختصار عبارتند از:
1. حضور فعالانه دانشجويان در جبهه ها: حضور فعال و پرثمر دانشجويان در جنگ تحميلي، مهمترين ويژگي اين دوره از جنبش دانشجويي است. در اين دوره بسياري از دانشجويان به جبههها اعزام شدند و تعداد زيادي از آنان نيز شهيد شدند. با مقايسه آمار دانشجويان با ديگر اقشار، در مييابيم كه تعداد دانشجويان شهيد ۲۸۹۵ شهيد بوده است، هنگامي كه اين تعداد را، به نسبت كل دانشجويان آن زمان در نظر بگيريم، مشخص ميشود كه دانشجويان ما به نسبت خودشان ۳ برابر ديگر اقشار مملكت شهيد دادهاند.[2]
2. فعالیت علمی و مهندسی در جنگ: دانشجویان در جنگ در عرصههای مختلفی فعال بودند، اما یکی از مهمترین این عرصهها فعالیت در بخشهای علمی و مهندسی در جنگ بود. بسیاری از اقدامات و نوآوریهای ایران در بحثهای نظامی و مهندسی در این دوره به دست دانشجویان اتفاق افتاده است.

3. دولتي شدن طيفي از دانشجويان: یکی از نکات جالب در این دوره، ميل دفتر تحكيم وحدت به عنوان رهبر جنبش دانشجویی در آن زمان، به بازيهاي رسمي سياسي و مشاركت در بازي قدرت به عنوان يك شبه حزب سياسي است كه كمتر در تاريخ جنبشهاي دانويرايش خبرشجويي سابقه دارد.[3]
4. تشکلهای این دوره: دفتر تحکیم وحدت در این دوره به عنوان محور هماهنگکننده فعالیتهای انجمن اسلامی در دانشگاهها، یکی از اصلیترین کانونهای ترویج و اشاعه آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. البته تشکیل بسیج دانشجویی در سال 1367 از سوي امام خميني(ره) باعث به وجود آمدن يك نهاد رقيب و قوي براي تحكيم شد و در سالهاي بعد بسيج دانشجويي توانست نقش بسيار مؤثري در دانشگاهها ايفا نمايد.

1368 تا 1383 سياست مداري و سياست بازي
1. دوگانگی و اختلاف سیاسی و حزبی: وجود اختلاف و شکلگیری احزاب و تشکلهای جدید از سال 1366 و با انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت اتفاق افتاد. در دولت هاشمی و خاتمی نیز گروهها و احزاب مختلفی اعلام موجودیت کردند. انعکاس این فضای سیاسی در کشور، به صورت اختلافات و درگیریهای سیاسی در دانشگاهها نیز قابل مشاهده است. اوج این اختلافات و درگیریها در انتخابات ریاست جمهوری 1376، انتخابات مجلس ششم و بخصوص در ماجرای 18 تیر 1378 رخ داده است.
2. تغییر فضای گفتمانی: گفتمان غالب بر جنبش دانشجويي در این دوره، شاهد تغييرات سريع در كليد واژههاي خويش و تبديل آنها از كليد واژههاي اسلامگرایی و چپ به راست ليبرال است. عدالتخواهي جاي خويش را به آزادي خواهي ميدهد، اسلام گرايي ناب محمدي (ص) جاي خود را به پلوراليسم ديني و نوعي سكولاريسم معاوضه ميكند، استكبار ستيزي تند تبديل به تساهل و تسامح و حتي حمايت سخت از رابطه با آمريكا ميگردد، دفاع از حقوق ملت مظلوم فلسطين تبديل به لزوم واقع گرايي در سياست خارجي و رهاسازي فلسطينيان به نام تأمين منافع ملي ايران ميشود، طرفداري از خصوصي سازي ناب و خالص ليبرالي جاي دفاع از اقتصاد دولتي و تعاونيهايي(كه به نام عدالت صورت ميگرفت) را ميگيرد. در فضاي جديد فكري- سياسي واژگان كليدي گفتمان نوين ليبرالي جنبش دانشجويي عبارتند از: آزادي، دموكراسي، جامعه مدني، حقوق بشر، پلوراليسم، جامعه باز، قانون گرايي، حقوق شهروندان و ... .[4]
3. ورود به عرصه سياست و سياست زدگي: در این دوره بسياري از دانشجويان وارد عرصه سياست شدند و سياستمداران در بسياري از موقعيتها از توان و ظرفيت دانشگاهها سوء استفاده كردند. مقام معظم رهبري در سال 1370 در ديدار با شوراي عالي انقلاب فرهنگي ميفرمايد: «آگاهى سياسى داشتن و بينش سياسى پيدا كردن، يك مسأله است؛ اما در معرض سياستبازىِ سياستبازان قرار گرفتن، مسألهى ديگرى است. اينها چيزهايى است كه بههرحال در محيط دانشگاه خيلى مهم است. اگر اينها انجام شد، آن وقت طبعاً ظواهر دينى هم به خودى خود در دانشگاه رعايت خواهد شد. البته الان آن طورى كه من مىشنوم، وضع دانشگاهها - چه دانشگاههاى دولتى، چه دانشگاه آزاد - از اين جهت خيلى مطلوب نيست».[5]

4. کاهش نفوذ دفتر تحکیم وحدت و افزایش قدرت بسیج دانشجویی: در اين دوره در دفتر تحكيم وحدت، اختلافاتي رخ داد و به دو طيف علامه و شيراز تقسيم شدند و طيف علامه در اواخر دوران رياست جمهوري خاتمي رسما از جبهه نیروهای خط امام و دوم خرداد خارج شده و راه خروج از حاکمیت را در پیش گرفتند، اما در اين همين دوره بسيج دانشجويي با دايركردن دفاتر خود در دانشگاههاي مختلف و اقدامات فرهنگي و سياسي مناسب مثل برگزاري اردوي ولايت توانست به اثرگذارترين تشكل دانشجويي تبديل شود.
1384 تا 1391، حزبي عمل كردن جنبش دانشجويي
با انتخابات سال 1384 و پيروزي احمدي نژاد، جنبش دانشجويي وارد عرصه ديگري از تاريخ خود شد. دولت نهم، با شعار عدالتخواهي وارد ميدان اجرايي كشور شد و سعي نمود اين ايده خود را هر چه بيشتر عملياتي كند. برخي از تشكلهاي دانشجويي به حمايت از عدالتخواهي احمدي نژاد پرداختند و برخي نيز از ابتدا با اقدامات و عملكرد دولت مخالفت داشتند. ويژگي اصلي اين دوره از جنبش دانشجويي را ميتوان جذب برخي تشكلهاي دانشجويي توسط احزاب، گروهها و اشخاص مختلف دانست. در اين دوره گروهها و احزاب مختلف دولتي و غيردولتي سعي نمودند تا دانشجويان فعال در تشكلهاي مختلف را جذب نمايند و اين امر باعث شد كه به استقلال و آرمانخواهي جنبش دانشجويي لطمات سنگيني وارد شود. در اين دوره اغلب تجمعات و جلسات دانشجويي به صورت سفارشي برگزار ميشد و حاميان يك گروه سياسي سعي ميكردند كه از توان دانشجويان براي ضربه زدن به گروههاي رقيب استفاده كنند. علاوه بر اين ويژگي، براي اين دوره ويژگيهاي ديگري را نيز ميتوان ذكر كرد:
1. دولتي شدن بخشي از جنبش دانشجويي: با روي كار آمدن دولت نهم در سال 1384، قسمتي از بدنه دانشجويي در قالب مشاورين جوان در نهادها و وزارتخانههاي مختلف وارد عرصه اجرايي كشور شدند. اين نحوه از ورود دانشجويان هم حسن است و هم عيب. حسن از اين جهت كه دانشجويان ميتوانستند بسياري از نزديك با روند اجرايي اداره امور كشور آشنا شوند و از اين تجربه گرانقدر خود در آينده بتوانند استفاده كنند؛ عيب ماجرا در جايي است كه با ورود دانشجويان به عرصه اجرايي-هر چند به صورت مشاور- استقلالطلبي و مطالبهگري بخشي از دانشجويان نسبت به عملكرد دولت، كاهش بسيار شديدي پيدا كرد و دانشجويان به مرور به عناصر دولت تبديل شدند.
2. عملكرد جنبش دانشجويي نسبت به موضوعات حياتي: در اين دوره هفت ساله، موضوعات بسيار مهمي در عرصه داخلي و خارجي در كشور مطرح شد. انتخابات دهم رياست جمهوري، انتخابات مجالس هشتم و نهم، بيداري اسلامي در برخي از كشورهاي اسلامي، بحران اقتصادي در غرب، اختلاس 3000 ميلياردي و ... تنها بخشي از اين موضوعات است. عملكرد و فعاليت جنبش دانشجويي در قبال اين موضوعات در اين سالها داراي ضعف فراواني است. در مورد اغلب اين موضوعات جنبش دانشجويي نتوانست اقدام اثرگذار و جريانسازي انجام دهد. البته برخي اقدامات نيز در اين دوره وجود داشت كه ميتوان جنبش دانشجويي در آنها را بسيار مؤثر و كارآمد دانست. از جمله مثالهاي جريانسازي جنبش دانشجويي در اين دوره، ميتوان به تحصن دانشجويان در فرودگاه براي اعزام به غزه اشاره نمود. اين حركت تبليغي بسيار مناسب و بجا، توانست روحيه آرمانخواهي دانشجويي را تا حدودي احياء كند.

3. بی توجهی دولت به نقدهای دانشجویی: در اين دوره دانشجویان گمان میبرند که نمیتوانند به راحتی سخنانشان را بازگو کنند، چرا که آستانه تحمل مسئولان در مواجه با نقد بسيار پايين آمده است. از طرفی هم اگر نقدی میشود به گفتههای جنبش دانشجویی اهمیت چندانی داده نمیشود. مثلا در انتصاب سعید مرتضوی قاطبه تشکلها و اتحادیههای اسلامی با این انتصاب انتقاد و مخالفت كردند اما هیچ واکنشی از جانب مجریان امور دیده نشد.[6]
4. برخورد با جنبش دانشجویی: در اين دوره هر چند انتفادهاي سازنده از سوي گروههاي مستقل دانشجويي كمتر انجام ميشد، اما برخورد مسئولين دستگاههاي قضايي نيز در برخي موارد به صورت تند و خشن انجام شد و باعث دلزدگيها و نگرانيهايي در بين دانشجويان شد. مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايند: «من اتفاقاً اخيراً يك گزارشى در اين زمينه خواستم و دريافت هم كردم. البته قوهى قضائيه قاعدتاً استدلالهائى دارد؛ كه اگر چنانچه بيايند در جلسات جوانها و دانشجوها شركت كنند و بشنوند و بگويند، احتمالاً بعضى از سؤالها پاسخ داده خواهد شد؛ ليكن من هم عقيدهام همين است كه در قبال اظهار نظرِ احياناً قدرى تند يك جوان دانشجو خيلى نبايد حساسيت وجود داشته باشد. فرق است بين آن كسى كه با نظام مخالف است، با نظام معارض است، قصد دشمنى دارد، قصد عناد دارد، با آن كسى كه نه، از روى احساسات يك مطلبى را بيان ميكند؛ ولو ممكن است آن مطلب درست نباشد، يا آن نحوهى بيان كردن را هم من نپسندم - كه حالا اگر انشاءاللّه وقت شد، مطالبى در اين زمينهها عرض خواهم كرد - ولى برخورد با اين جوانها، به نظر ما هم همين است؛ نبايد خيلى برخورد خشن و تند و آنجورى باشد».[7]
5. رشد علمی در دانشگاهها: در اين دوره رشد علمي در دانشگاهها به حد بسيار بالايي رسيد و ايران توانست به مقام شانزدهم در توليد مقالات علمي در دنيا دست يابد. در توليد اين مقالات، بسياري از دانشجويان دورههاي تحصيلات تكلميلي حضوري فعال داشتهاند و توانستهاند در عرصههاي مختلف علم و فناوري، ايران را به عنوان يك كشور پيشرفته در سطح دنيا مطرح كنند.
نتيجه گيري
از تجربه 34 ساله جنبش دانشجويي ميتوان برداشت كرد كه تا هنگامي كه دانشجويان به دنبال آرمانخواهي و عدالتطلبي و فارغ از منافع حزبي و گروهي باشند، داراي قدرت اثرگذاري و جريانسازي هستند، اما هرگاه نزدیکی این جنبش به مراکز قدرت و دولتی زیاد شود، از اثرگذاي آنان به شدت كاسته ميشود. اين وابستگي در دورههاي سوم و چهارم جنبش دانشجويي به انحاء مختلف ديده ميشود. از سوي ديگر با افزايش اين رويه طي ساليان گذشته، ميتوان پيشبيني نمود كه در رويدادهاي سياسي آينده، بخصوص انتخابات رياست جمهوري يازدهم نيز جنبش دانشجويي، وابستگي به جريانهاي سياسي داشته باشد و نتواند وظايف ذاتي خود را انجام دهد.
منبع: دیدبان