به گزارش مشرق به نقل از فارس، «حمد بن خلیفه آل ثانی» امیر قطر چند هفته پیش در حالی به غزه سفر کرد که شش سال از زمان محاصره این منطقه و حدود 4 سال از جنگ اسرائیل علیه فلسطینیان ساکن این منطقه میگذرد.
از نکات جالب در این سفر یکی پوشش امنیتی این سفر بود که بر عهده رژیم صهیونیستی بود و نکته دوم اظهارات اسماعیل هنیه رئیس دولت حماس بود که در دیدار با حمد بن خلیفه آل ثانی در غزه بیان شد و هنیه وی را «حامی مقاومت فلسطین» و «رهبر جهان عرب» خواند.
اندکی بعد از این سفر بود که انتقادها از این سفر در بین فلسطینیها شروع شد و سؤال بزرگی در ذهن مردم مقاومت ایجاد شد که جایگاه امیر قطر و شیوخ عرب در محور مقاومت چیست و در کدام نقطع حمایت از مقاومت قرار گرفتهاند.
برای افکار عمومی منطقه و مقاومت اثبات شده است که سفر حمد بن خلیفه آلثانی به غزه که به بهانه برنامههای عمرانی انجام شد، سرپوشی بر نقش خونین آلثانی در منطقه، نقش منفی وی در بحرانی کردن اوضاع سوریه و جاسوسیهای دوحه برای آمریکا و اسرائیل بود.
با حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به نوار غزه بار دیگر ذهنها به سمت جنگ 22 روزه سال 2008 رفت، که غزه در خون خود غلطید و شیوخ عرب سیاستی جز سکوت و مهر تایید زدن به جنایات اسرائیل در پیش نگرفتند.
امروز اهالی رسانه و کارشناسان در نوار غزه سئوالی در ذهن دارند و آن اینکه امیر قطر کجاست، کسی که ادعا میکند باید ملت سوریه را نجات بدهیم چرا به داد مردم غزه نمی رسد، مگر خون اهالی غزه با مردم سوریه فرق میکند؟
مردم مقاومت این روزها از نقش محمد مرسی رئیس جمهور مصر نیز سئوال میکنند که وعده داده بود در صورت حمله رژیم صهیونیستی به غزه، سفیر خود را از تل آویو فرا میخواند، حال این رئیس جمهور اخوانی که فلسطین را از خود دانسته بود، چرا اقدامی در جهت متوقف کردن حمله به مردم غزه انجام نمیدهد؟
امروزه سؤال مردم مقاومت این است که مگر حمله به مردم غزه و کشتار زنان و کودکان بیگناه دموکراسی است که شیوخ عرب سکوت اختیار کردهاند ولی برای سوریه چنان نسخهای از دموکراسی میپیچند که حتی نیروهای القاعده را با انواع و اقسام آموزشها و تسلیحات تحت الحمایه خود قرار میدهند؟
حوادث غزه در روزهای آینده نشان خواهد داد که سران کشورهای عرب بویژه عربستان و قطر چه جایگاهی در بین ملتهای منطقه بویژه مردم فلسطین خواهند داشت، آیا فریاد کودکان غزه آبرویی برای شیوخ عرب باقی خواهد گذاشت؟