به گزارش مشرق،کانال تلگرامی مطالعات راهبردی آمریکا در مطلبی با عنوان جنگ تعرفه ای ترامپ، برای ایران فرصت است، نوشت:
اوج هنر سیاست و سیاستمدار در این است که تهدید را به فرصت تبدیل کند و اوج بیهنری هم در این است که از فرصت، تهدید بسازد.
هنری کیسینجر میگوید: «درک درست از موقعیت، از خود موقعیت مهمتر است، زیرا درک صحیح از اوضاع و تحولات، امکان میدهد که مسیر را به نفع خودمان تغییر دهیم.» در شرایط کنونی، جمهوری اسلامی بیش از هر چیزی، نیازمند درک صحیح از تحولات جهان است تا تهدید ترامپ را به فرصتی برای ایران تبدیل کند. ارزشمندترین فرصتها همیشه در دل تهدیدات نهفتهاند.
اشتباه زلنسکی در رهبری اوکراین این نبود که برای منافع کشورش خوب نجنگید. خیر، او جنگید و فرماندهی کرد و ارتش روسیه را زمینگیر نمود. اشتباه زلنسکی در این نبود که در دیپلماسی، دیدارها و ملاقاتها کوتاهی کرده باشد. خیر، او بسیار فعال و پرتحرک بود. اشتباه او در این نبود که شجاعت یا صداقت کافی نداشت. خیر، او در آن جلسه در برابر ترامپ و معاونش کم نیاورد .
اما زلنسکی در حساسترین مرحله جنگ، به زیان اوکراین عمل کرد و بیدرایتی خود را نشان داد، چون از قافله تحولات جهان جا ماند و درک صحیحی از اوضاع جدید نداشت. او توجه نداشت که دیگر بایدن در کاخ سفید نیست و ترامپ در اوج قدرت و محبوبیت است. زلنسکی درک صحیحی از روانشناسی ترامپ و اولویتها و اهداف او نداشت و همین باعث شد که در این سختترین مرحله جنگ، مهمترین متحدش را مقابل خود و کنار روسیه قرار دهد و سختترین ضربه را به اوکراین وارد کند. حال، رفتار بنسلمان را با ترامپ در سال ۲۰۱۶، یعنی ابتدای دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ مقایسه کنید. آن سالها، بنسلمان آشکارا و سخاوتمندانه از رقیب ترامپ، یعنی هیلاری کلینتون حمایت میکرد و میلیونها دلار هم به کمپین او کمک کرد؛ اما برخلاف پیشبینیها و از سر بدشانسی ولیعهد عربستان، ترامپ پیروز میدان شد.
ولی بنسلمان برخلاف زلنسکی، درک بهتری از شخصیت ترامپ و روانشناسی او داشت و فهم عمیقتری از اولویتها و برنامههای ترامپ پیدا کرد. او با ترامپ کنار آمد و به همین دلیل، اولین سفر خارجی ترامپ در سال ۲۰۱۷ به عربستان سعودی انجام شد. در همان زمان، در آن زمان نیز این موضوع مطرح می شد که برخلاف ادعای ترامپ و برخی تحلیلها، این آمریکا است که گاو شیرده عربستان است.
در جنگ سوریه، در جدال با ایران، در رویارویی با عراق و لبنان، در جنگ با یمن و در همه جا، این آمریکا بود که کنار عربستان ایستاد. میتوان گفت که آمریکا به نوعی گاو شیرده و حتی مزدور عربستان بود، زیرا عربستان هر کشوری را که دشمن خود میدید، آمریکا را به جانش میانداخت. در جنگ جهانی دوم، رضاشاه اعلام بیطرفی کرد و در آن شرایط اولیه جنگ، این سیاست کمخطر به نظر میرسید؛ اما پس از حمله ناگهانی هیتلر به روسیه، تحولات قدرت در منطقه تغییر کرد و رضاشاه از قافله تحولات جا ماند. اگر او درک صحیحی از تحولات جدید میداشت، خود را مقابل انگلستان در جنوب، روسیه در شمال و آمریکای نوظهور قرار نمیداد و برکنار نمیشد و کشورش به اشغال متفقین در نمیآمد. ترامپ همیشه قوی و محبوب نخواهد ماند.
او در ابتدای دوره نخست ریاستجمهوریاش نیز موفقیتهای اقتصادی بزرگی داشت؛ اما طوفان کرونا برنامههای او را به هم ریخت و باعث شکست او در انتخابات ۲۰۲۰ شد. سیاستهای بلندپروازانه امروز ترامپ نیز پایدار نخواهد بود و احتمالا با بحرانهایی مشابه کرونا، برنامههایش به هم خواهد ریخت. این پیشبینی، بر اساس شواهد و تحلیلهای دقیق است.
ترامپ قول داده که جنگ غزه و اوکراین را تمام کند. اولی را تا حدی محقق کرده و دومی نیز در شرف تحقق است؛ اما ترامپ فراتر از این، اهدافی بلندپروازانه دارد: او میخواهد گرینلند را به خاک آمریکا ضمیمه کند، کانادا را به ایالت پنجاهویکم آمریکا تبدیل کند و کنترل کانال پاناما را نیز به دست بگیرد.
همچنین برنامههایی برای جابهجایی مسالمتآمیز دو میلیون نفر از جمعیت غزه به کشورهای مجاور دارد. از سوی دیگر، او قصد دارد میلیونها مهاجر غیرقانونی را از آمریکا اخراج کند و با تحمیل تعرفههای سنگین بر اروپا، چین، کانادا، مکزیک، ژاپن و سایر شرکای تجاری آمریکا، میلیاردها دلار از کسری تجاری این کشور را جبران کند. از دیگر برنامههای او: متوقف کردن برنامه هستهای ایران و مهار رشد چین است. طبق منطق اقتصاد و سیاست، هرگاه یک کشور وارد تقابل اقتصادی، سیاسی و نظامی با سایر قدرتها شود، این قدرتها بهطور طبیعی با هم ائتلاف میکنند و منابع خود را برای مقابله با آن کشور به کار میگیرند. در این شرایط، جنگ تجاری ترامپ میتواند یک فرصت استراتژیک برای ایران ایجاد کند.
اگر آمریکا فقط با چین که شریک اول تجاری ایران است، وارد جنگ تجاری میشد، این احتمال وجود داشت که پکن ناچار به تسلیم شود و احیانا از ارتباطات اقتصادی خود با ایران بهعنوان یک کارت برای چانهزنی در مذاکرات با واشنگتن استفاده کند؛ اما اکنون که آمریکا همزمان با تمام قدرتهای اقتصادی در اروپا، آسیا و قاره آمریکا وارد جدال تجاری شده، شرایط مناسبی برای ایران فراهم شده تا از این وضعیت بهرهبرداری کند. تقابل گسترده قدرتهای بزرگ با آمریکا نهتنها میتواند اقتصاد این کشور را دچار مشکلات داخلی کند، بلکه ممکن است به شکست جمهوریخواهان در انتخابات ۲۰۲۶ منجر شود و ترامپ را در سراشیبی سقوط قرار دهد. از سوی دیگر، تمرکز ترامپ بر پروندههای متعدد مانند گرینلند، کانادا، پاناما، غزه، اوکراین، چین، مکزیک و اروپا باعث میشود که ایران در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار نگیرد. وقتی ایران در اولویت نباشد، آمریکا برای نیل به اهداف بزرگتری که در اولویت دارد، مانند مهار چین، حاضر به معامله بهتری با ایران خواهد شد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.





۱۵:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۱/۱۸