به گزارش مشرق، نامه نگاري و بيان ديدگاه ها از طريق نامه نگاری، يكي از ابزارهاي مهم رسانه اي است كه در گذشته، بيشتر جنبه خصوصي داشت، اما امروزه سياستمداران سعي مي كنند از اين وسيله در بيان ديدگاه هاي خود استفاده كنند. پس از انقلاب اسلامي نيز شاهد نامه نگاري هايي بين مسئولين نظام بوده ايم.
در اين نوشتار به بررسي مهم ترين و جريان سازترين نامه هاي جمهوري اسلامي نشسته ايم كه به صورت علني انتشار يافته است. نامه هاي نيز وجود دارند كه به صورت علني منتشر نشده اند، اما در مجامع رسانه اي مورد بحث هاي فراوان قرار گرفته اند و جريان ساز شده اند؛ از جمله اين نامه ها مي توان به نامه وزراي سابق دولت نهم و دهم به مقام معظم رهبري درباره تشكيل ستاد فراقوه اي، نامه آقای محسن رضايي به هاشمي رفسنجاني درباره پايان جنگ و امكانات مورد نياز سپاه و نامه هاشمي رفسنجاني به امام خميني(ره) درباره مذاكره با آمريكا اشاره كرد.
نامه امام به گورباچف، نامه سرنوشت ساز براي شوروي
اولین روزهای سال 1989 میلادی هیچگاه از یاد میخائیل گورباچف نخواهد رفت؛ هنگامی که آیت الله جوادی آملی به شوروی رفت و نامه امام خمینی(ره) را تقدیم او کرد. این نامه یکی از معروفترین پیش بینی های سیاسی در قرن گذشته بود و پس از آن و طبق پیش بینی امام خمینی (ره)، بلوک شرق و رژیم کمونیستی شوروی فروپاشید. این نامه توسط یک هیئت ایرانی متشکل از آیت الله جوادی آملی، محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدچی(دباغ) تقدیم گورباچف شد. قسمت های مهمی از این نامه را می آوریم:
در مهمترین قسمت این نامه، حضرت امام خطابه گورباچف درباره مکتب مادی و ضد خدای مارکسیسم می نویسند:
«جناب آقاى گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.
جناب آقاى گورباچف، براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو کرد؛چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست؛ چرا که مکتبى است مادى، و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است، به در آورد».
در قسمتی دیگر از این نامه، حضرت امام، علمای مارکسیسم را دعوت میکند تا برای فهم استدلالات خداشناسی به مطالعه برخی کتب فلاسفه و اندیشمندان اسلامی بپردازند؛ ایشان در این باره می فرمایند: «اگر جنابعالى میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق کنید، مىتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته هاى فارابى و بوعلى سینا- رحمه اللَّه علیهما- در حکمت مشاء مراجعه کنند، تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختى بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراک معانى کلى و نیز قوانین کلى که هر گونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به کتابهاى سهروردى- رحمه اللَّه علیه- در حکمت اشراق مراجعه نموده، و براى جنابعالى شرح کنند که جسم و هر موجود مادى دیگر به نور صِرف که منزه از حس مىباشد نیازمند است؛ و ادراک شهودىِ ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسى است و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین -رضوان اللَّه تعالى علیه و حشره اللَّه مع النبیین والصالحین- مراجعه نمایند، تا معلوم گردد که: حقيقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده، و هر گونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
دیگر شما را خسته نمىکنم و از کتب عرفا و بخصوص محى الدین ابن عربى نام نمی برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.[1]
نامه امام خمینی (ره) به آیت الله خامنه ای درباره ولايت فقيه، نامه ولایتمدارانه
ماجرای نامه امام خمینی (ره) به آیت الله خامنه ای درباره ولایت مطلقه فقیه از آنجایی آغاز شد که وزیر کار در سال 1366 از حضرت امام، سؤالی را مطرح کرد و نوشت: «آيا مي توان براي واحدهايي كه از امكانات و خدمات دولتي و عمومي مانند: آب، برق، تلفن، سوخت، ارز، مواد اوليه، بندر، جاده، اسكله، سيستم اداري، سيستم بانكي و غيره به نحوي از انحا استفاده مي نمايند، اعم از اينكه اين استفاده از گذشته بوده و استمرار داشته باشد و يا به تازگي به عمل آيد، در ازاي اين استفاده شروطي الزامي را مقرر نمود؟»
حضرت امام خمینی (ره) در پاسخ به آقای سرحدی زاده فرمودند: «در هر دو صورت چه گذشته و چه حال، دولت مي تواند شروط الزامي را مقرر نمايد».[2]
همچنين امام در پاسخ به استفسار شورای نگهبان درباره پاسخ ایشان به وزیر کار نوشتند:«دولت می تواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی می کنند با شروط اسلامی و حتی بدون شرط قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است و اختصاص به مواردی که در نامه وزیر کار ذکر شده ندارد، بلکه در انفال که در زمان حکومت اسلامی امرش با حکومت است میتواند بدون شرط یا با شرط الزامی امر را اجرا کند».[3]
پس از بیانات آیت الله خامنه ای در در نماز جمعه تهران، حضرت امام خمینی (ره) خطاب به آیت الله خامنه ای در نامه ای به قصد تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه می نویسند: «از بيانات جنابعالي در نماز جمعه اينطور ظاهر مي شود كه شما حكومت را كه به معناي ولايت مطلقه اي كه از جانب خدا به نبي اكرم -صلي الله عليه و آله و سلم- واگذار شده و اهم احكام الهي است و بر جميع احكام شرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمي دانيد. و تعبير به آنكه اينجانب گفته ام حكومت در چهارچوب احكام الهي داراي اختيار است، بكلي برخلاف گفته هاي اينجانب بود. اگر اختيارات حكومت در چهارچوب احكام فرعيه الهيه است، بايد عرض حكومت الهيه و ولايت مطلقه مفوضه به نبي اسلام -صلي الله عليه و آله و سلم- يك پديده بي معنا و محتوا باشد و اشاره مي كنم به پيامدهاي آن، كه هيچ كس نمي تواند ملتزم به آنها باشد: مثلا خيابان كشي ها كه مستلزم تصرف در منزلي است يا حريم آن است در چهارچوب احكام فرعيه نيست . نظام وظيفه، اعزام الزامي به جبهه ها ... و صدها امثال آن، كه از اختيارات دولت است، بنابر تفسير شما خارج است؛ و صدها امثال اينها.
بايد عرض كنمحكومت، كه شعبه اي از ولايت مطلقه رسول الله -صلي الله عليه و آله و سلم- است، يكي از احكام اوليه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احكام فرعيه، حتي نماز وروزه و حج است.حاكم ميتواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند».[5]
پس از این نامه، آیت الله خامنه ای در جواب حضرت امام، در نامه ای که سراسر بوی ولایت پذیری و تبعیت از ولی فقیه می دهد، می نویسند:
«مرقوم مبارك در پاسخ به معروضه اينجانب را استماع و زيارت كردم و از ارشادات آن حضرت كه مانند هميشهترسيم كننده خط روشن اسلام استمتشكرم. نكته اي كه بيان آن را لازم ميدانم آن است كه بر مبناي فقهي حضرتعالي كه اينجانب سال ها پيش آن را از حضرتعالي آموخته و پذيرفته و بر اساس آن مشي كرده ام، موارد و احكام مرقوم در نامه حضرتعالي جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم. مقصود از حدود شرعيه در خطبه هاي نماز جمعه چيزي است كه درصورت لزوم مشروحا بيان خواهد شد».
پس از این نامه آیت الله خامنه ای، حضرت امام در نامه ای بسیار جالب ایشان را چون خورشیدی میدانند که روشنی میدهد؛ حضرت امام میفرمایند: «اينجانب كه از سالهاي قبل از انقلاب با جنابعالي ارتباط نزديك داشته ام و همان ارتباط بحمدالله تعالي تاكنون باقي است،جنابعالي را يكي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي ميدانم وشما را چون برادري كه آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كنيد، ميدانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد، روشني مي دهيد....
جنابعالي و ملت بزرگوار خواهند ديد كه در اطراف همين نامه چه شيطنت ها و تحليل ها در رسانه هاي گروهي مخالفين اسلام و همدستان آنان خواهد صورت گرفت».[6]
نكته مهمي كه در اين نامه ها وجود دارد اين است كه آيت الله خامنه اي، پس از اعلام نظر حضرت امام درباره ولايت مطلقه فقيه، سعي نمي كنند به مقابله با ايشان بپردازند، بلكه با متانت به نامه ايشان جواب مي دهند و بحث در اين مورد را جلسات خصوصي پيگيري مي كنند.
نامه امام خمینی (ره) به آقای منتظري، نامه عزل
پس از مباحث مختلفی که درباره جريانات مهدي هاشمي و نفوذ منافقان و ليبرال ها در بيت آقاي منتظري مطرح شد، سرانجام حضرت امام خميني (ره) در نامه مورخ 1/6/1368، وي را از قائم مقامي رهبري بركنار كرد. حضرت امام در اين نامه مي نويسند: «با دلي پر خون و قلبي شكسته چند كلمه اي برايتان مينويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشته ايد كه نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم ميدانم؛ خدا را در نظر ميگيرم و مسائلي را گوشزد ميكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرال ها و از كانال آنها به منافقين مي سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست داده ايد. ... در مسئله مهدي هاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين متدين تر مي دانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام مي داديد كه او را نكشيد. از قضاياي مثل قضيه مهدي هاشمي كه بسيار است و من حال بازگو كردن تمامي آنها را ندارم.
... سخني از سر درد و رنج و با دلي شكسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداي خود عهد كردم كه از بدي افرادي كه مكلف به اغماض آن نيستم هرگزچشم پوشي نكنم. من با خداي خود پيمان بسته ام كه رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنمي دارن.
...از آنجا كه ساده لوح هستيد و سريعا تحريك مي شويد در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را ساده لوح ميدانستم كه مدير و مدبر نبوديدولي شخصي بوديد تحصيل كرده كه مفيد براي حوزه هاي علميه بوديد و اگر اينگونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلما تكليف ديگري دارم و مي دانيد كه از تكليف خود سرپيچي نمي كنم . والله قسم، من با نخست وزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. والله قسم، من رأي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم».[7]
در نامه امام به آقاي منتظري شاهد ناراحتي بسيار شديد امام از انحراف آقاي منتظري هستيم و اين نكته مهم نيز به چشم ميخورد كه امام خميني (ره) در راستاي زندهنگهداشتن اهداف نظام اسلامي از هيچ اقدامي كوتاهي نكردند.
نامه آقای هاشمي رفسنجانی در آستانه انتخابات 88، نامه بدون سلام و احترام
این نامه که به خاطر شیوه نگارش غیر متعارف سیاسی و اخلاقی آن جزو اقدامات قابل تأمل رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام محسوب می شد با جملاتی به اتمام رسید که بیش از پیش بیان کننده نگاه خاص وی بود:
... با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریان ها این وضع را بیش از این بر نمیتابند وآتشفشان هایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان ها، خیابان ها و دانشگاه ها مشاهده میکنیم».[8]
نکاتي درباره اين نامه
1. هاشمي در اين نامه سعي داشت كه دولت و شخص احمدي نژاد را به دولت و شخص بني صدر تشبيه كند و از طريق ذكر خاطره دوران امام خميني (ره) و ماجراي حكميت، اشاره نمايد كه رهبري بايستي درباره اين دولت نيز حكميتي تشكيل دهد و تكيلف اين دولت در آن شوراي حكميت معلوم شود. به نظر مي رسد كه مطرح كردن اين تشبيه و كل اين سناريو در آن مقطع زماني امري نادرست بوده است و باعث هرج و مرج و بهم ريختن فضاي كشور در آستانه انتخابات دولت دهم مي شده است.
2. در قسمت پاياني نامه، هر چند آقاي هاشمي صبر را بر خود فرض ميدانند، اما از كساني صحبت ميكنند كه اين وضع را برنمي تابند -يعني وضع توهين به آقاي هاشمي از سوي دولت- و آتشفشان هاي درون سينه آنها در جامعه به فوران مي آيد و در اجتماعات و دانشگاه ها ظهور و بروز خواهد كرد. اين عبارات جناب هاشمي نشان مي دهد كه ايشان با برخي از اجتماعات و تندروي هاي در انتخابات 88 مخالف نبوده و حتي آنها را آتشفشان هاي تغذيه شده از درون سينه هاي مردم و در دفاع از خود مي دانند.
نامه مقام معظم رهبری به احمدي نژاد به منظور عزل معاون اول، نامه عزل
پس از روي كار آمدن دولت دهم و انتخاب آقاي احمدي نژاد، بحث انتخاب كابينه وي به صورت جدي مطرح شد و ايشان آقاي مشايي را به عنوان معاون اول خود انتخاب كرد. پس از اين امر و اعتراضات عده زيادي از حاميان و غيرحاميان احمدي نژاد، مقام معظم رهبري طي نامه اي به آقاي احمدي نژاد، اين كار را خلاف مصلحت دانستند و از وي خواستند كه اين انتصاب ملغي اعلام شود. بركناري آقاي مشايي يك هفته پس از صدور نامه و رسانه اي شدن آن انجام گرفت. متن نامه مقام معظم رهبري به اين شرح است:
«بسمه تعالی»
جناب آقاي دكتر احمدي نژاد- رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
با سلام و تحيت، انتصاب جناب آقاي اسفنديار رحيم مشايي به معاونت رييس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالي و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به شماست.لازم است انتصاب مزبور ملغي و كان لم يكن اعلام گردد.
سيد علي خامنهاي
۸۸/۴/۲۷»[9]
جمع بندی و نتیجه گیری
نامه نگاری جزو شیوه های پسندیده برای تبیین و بصیرت افزایی می باشد و یکی از اهداف آن ثبت و ضبط در تاریخ برای استفاده آیندگان است چرا که نامه عملا سندی مکتوب محسوب می گردد که قابلیت ارجاع دارد و به دلیل عیان بودن می توان لفظ به لفظ آن را مورد استناد قرار داد. با این حال مشاهده می شود که برخی از این شیوه به منظور مقاصد خرده سیاسی خود استفاده نموده و بیشتر جریان سازی رسانه ای را هدف خود قرار می دهند.
امید است سیاسیون با اقتدا به مشی سیاسی حضرت امام و مقام معظم رهبری در جهت وحدت حرکت کنند و همچنان نامه اخیر سران سه قوه به مقام معظم رهبری بتوانند انسجام داخلی را با نامه نگاری به خارج مخابره کنند.
منبع: دیدبان
[1]. صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 21، صفحات 220-227.
[2].صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 20، صفحه 431.
[3]. صحيفه امام خميني(ره)، جلد 20، صفحه 436.
[4].http://www.irdc.ir/fa/content/7339/print.aspx
[5]. صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 20، صفحات 451-453.
[6]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 20، صفحات 455-456.
[7]. صحیفه امام خمینی(ره)، ج 21، صفحات 330-332.
[8].http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=893805
[9].http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=7495