
1- قبل از هر چيزي بايد يک تبريک و خسته نباشيد به همه ورزشکاران حاضر در اين رقابت ها و مخصوصا مدال آوران کاروان ايران و نيز به مسوولان ورزش کشور داشته باشيم و البته اظهار اميدواري کنيم که بازي هاي آسيايي 2010 ، سکوي پرشي باشد براي المپيک 2012 لندن.
2- وقتي در المپيک 2008 پکن ورزشکاران ايران آن ناکامي بزرگ را به بار آوردند، همه رسانه ها -به حق- انتقادات تند و گزنده اي را متوجه مديريت ورزش کشور کردند.
هر چند در آن ايام، مديران ورزش کوشيدند با فرافکني و توجيهات ناروا، از خود سلب مسووليت کنند اما هيچ کس اين مسووليت گريزي را نپذيرفت. نتيجه آن انتقادات صريح و عمومي را اينک در بازي هاي آسيايي مي بينيم.
بي گمان اگر در روزهاي ضعف و سوءمديريت، آن انتقادها مطرح نمي شد، مسوولان ورزش کشور، هرگز در صدد اصلاح رويه نامطلوب گذشته برنمي آمدند و نتايج خوب کوانگجو براي کشور به دست نمي آمد.ثمرات نقد سازنده را هيچ کس نمي تواند انکار کند ، هر چند که مسوولان را خوش نيايد.
اينک اما بر سبيل انصاف بايد سهم مديريت ورزش کشور ، در تمام سطوح از سازمان تربيت بدني و کميته ملي المپيک گرفته تا فدراسيون ها را در اين موفقيت به رسميت شناخت و همان طور که در هنگام شکست ها، تقصيرها را متوجه مديران ورزش مي کنيم (که البته همين طور هم هست و مدير بايد پاسخگو باشد) بايد در زمان موفقيت ها نيز نقش مديريت ها را ببينيم چه آنکه در دنياي امروز، موفقيت، امري اتفاقي و شانسي نيست و قطعا در وراي هر کاميابي و توفيقي، برنامه و مديريت وجود دارد؛ نمونه اش موفقيت هاي مستمر کاروان ورزشي چين است که رابطه مستقيمي با توسعه مديريت در اين کشور بزرگ دارد به گونه اي که همزمان با رشد چين در ساير زمينه ها، در دوره هاي اخير بازي هاي آسيايي، اين کشور همواره در زمره برترين هاي اين رقابت ها بوده است.
3- هر چند سعيدلو، در حال حاضر رييس سازمان تربيت بدني است اما فراموش نکنيم که او اندکي بيش از يک سال است که اين سمت را عهده دار شده است.
اما در کنار او، فردي به نام محمدعلي آبادي نيز وجود دارد که تاکنون نقدهاي زيادي عليه او و از جمله در همين عصرايران منتشر شده است. با اين حال بايد گفت اگر نتيجه مسابقات آسيايي گوانگجو رهين برنامه ريزي هاي 5 سال اخير باشد، سهم علي آبادي- رييس سابق سازمان تربيت بدني و رييس فعلي کميته ملي المپيک- در آن، بيش از سعيدلوست که در عرصه مديريت کلان ورزش، نسبت به علي آبادي تازه وارد است.او پيشتر مقام چهارمي کشورمان را در بازي هاي گوانگ ژو پيش بيني کرده بود که در مقابل ، سعيدلو ، با کنايه گفته بود: علي آبادي دارد آرزوهاي خودش را بر زبان مي آورد!
به هر حال آنچه مسلم است اين که اين دو ، در نتايج کاروان ايران ، سهيم اند و شايسته تقدير.
4 - در طول يک سال گذشته که علي آبادي و سعيدلو، در دو راس مديريت ورزش کشور (سازمان تربيت بدني و کميته ملي المپيک) قرار داشتند، اختلافات زيادي بين شان بود به گونه اي که حتي بر سر پارکينگ نيز اين دو مجموعه حتي با يکديگر درگيري فيزيکي پيدا کردند!
بي گمان اگر اين دو مقام ارشد ورزشي، با يکديگر همدل تر بودند، مي شد انتظار مدال هاي بيشتري را داشت.
5- علي آبادي در مصاحبه اخير خود راجع به نتايج کاروان ورزشي ايران گفته است: "تازه راه مدال گرفتن را ياد گرفته ايم."
اين جمله اعترافي است به اينکه او زماني که زمام ورزش ايران را به دست گرفت، تبحري در اين عرصه نداشت و انتقاداتي که راجع به انتصاب وي به عنوان مدير ارشد ورزش کشور مطرح مي شد، وارد بود.
در واقع به جاي اينکه از همان اول، که کسي راه مدال آوري را بلد است در راس ورزش بگذارند، فردي را بدان سمت منصوب کردند که بعد از سالها آزمون و خطا، تازه ياد گرفته است که چگونه بايد در مسابقات بين المللي مدال بياورد.
اما نکته اينجاست حالا که اين "مجموعه مديريتي"مجرب شده و بعد از سالها نتيجه گرفته اند، بايد به ايشان اطمينان کرد و در ادامه راه ورزش ايران، از آنان استفاده نمود.
اساسا يکي از مشکلات کشورمان اين است که افراد کم تجربه در سمت هاي مديريتي به کار گرفته مي شوند و تازه وقتي که تجربه اي کسب کردند و راه و چاه را ياد گرفتند، کنار گذاشته مي شوند و به جاي شان تازه واردان بي تجربه جديد مي آيند و روز از نو و روزي از نو!
کسي که در يک سمت مديريتي کسب تجربه کرده، در واقع مانند فردي است که با هزينه مردم، بورسيه شده ولي وقتي فارغ التحصيل مي شود، او را کنار مي گذارند و فرد ديگري را بورس مي کنند، گويا مردم، به مديران تازه کار، نذر و بدهي دارند بدون آنکه در نهايت بهره اي از اين همه هزينه و تحمل آزمون و خطاها ببرند.
به عنوان مثال شخصي مانند علي آبادي نيز که قبلا در شهرداري کارهاي عمراني مي کرد، پنج سال پيش ناگهان بدون هيچ سابقه ورزشي به راس سازمان تربيت بدني رفت و تازه شروع کرد به يادگيري اينکه در ورزش کشور چه مي گذرد و چه بايد کرد.
حال چه با اين فرد موافق باشيم و چه مخالف، در طول 5 سال گذشته، با هزينه ملت ، تجربه مديريت ورزشي اندوخته است و بايد در اين عرصه نيز بازدهي داشته باشد. اما چه تضميني وجود دارد به اينکه همين فرد که اينک يک مدير ورزشي مجرب شده است ، ناگهان از کميته ملي المپيک به وزارت بازرگاني يا ايران خودرو نرود؟!
ياد بگيريم از مديران کشور، در عرصه هايي که تجربه دارند، استفاده کنيم.
6- در اين دوره از بازي چند موضوع تلخ نيز رخ داد که نبايد مغفول بمانند:
الف- دعواي سعيدلو و علي آبادي بر سر اينکه کدام شان مدال هاي برندگان ايراني را بدهند، موضوع شرم آوري بود که آقايان بايد وقتي به ايران برگشتند در اين باره توضيح دهند که به چه حقي اين دعواي بچه گانه را راه انداختند و وهن کشورشان را در بزرگترين رويداد ورزشي آسيا موجب شدند.
ب- مصدوميت پگاه زنگنه نبايد مغفول بماند. او که از اميدهاي اصلي ايران براي کسب مدال طلا بود، طي حادثه اي در دهکده بازي ها، مصدوم شد و مسوولان ورزش کشورمان براي اينکه روحيه کاروان کشورمان تحت الشعاع اين حادثه قرار نگيرد، اين حادثه را کوچک جلوه دادند و حتي گفتند که او يکي دو روز بعد از مصدوميت به ميدان خواهد رفت!
حال آنکه وضعيت جسماني زنگنه به آن خوبي که جلوه مي دهند نيست و سازمان تربيت بدني موظف است اين قهرمان ملي که تاکنون 27مدال بين المللي براي کشورمان به ارمغان آورده است را مداوا کنند و صحيح و سالم تحويل خانواده اش دهند.
ج- نتايج خوب کاروان ورزش ايران، در روزهاي آينده همه حواس ها را به خود جلب خواهد کرد. اين امر، نبايد باعث شود قرارداد يک ميليارد يورويي سازمان تربيت بدني با يک شرکت چيني به حاشيه رود و مسوولان سازمان را از پاسخگويي درباره اين قرارداد عجيب معاف کند.
د- ناداوري ها در برخي رشته ها مانند کشتي و کاراته، در اين دوره از رقابت ها بيداد مي کرد. اين وضعيت به حدي آشکار و زننده بود که بعضا وقتي داوران ، به تقلب دست برنده را بالا مي بردند، تماشاگران، سکوت اعتراض آميز مي کردند و از تشويق برنده اجتناب مي نمودند سپس بازنده را تشويق مي کردند.
ناداوري ها در گوانگجو به کاروان ورزشي ايران هم لطمه زد که انتظار مي رود مسوولان ورزش کشور اين موضوع را از طرق مربوطه به طور جدي پيگيري نمايند، هر چند که در نتيجه بازي ها و تفاوتي ايجاد نخواهد شد.
ه - خديجه آزاد پور ، تنها عضو کاروان زنان ايراني بود که توانست در رشته ووشو ، مدال طلا بياورد و از اين رو به دختر طلايي ايران معروف شد. آن طور که خودش گفته ، قرار بود در بدو ورود به ايران ، کليد يک باب آپارتمان را به عنوان جايزه به او بدهند ولي بعد از اين که به ايران مراجعت کرده ، به او گفته اند اول بايد شوهر کني ، بعد جايزه بگيري!
اين خلف وعده ، فقط به زيان آزادپور نخواهد بود و در آينده مي تواند باعث مرگ انگيزه هاي ورزشکاران شود. اگر واقعا چنين قولي داده شده، بايد عملي شود و الا ازدواج يک دختر چه ربطي به مسوولان دارد که جايزه دادن را منوط به آن کنند؟!
و - ماجراي جعلي خليج فارس در افتتاحيه بازي ها که آغاز تلخي براي مردم ايران رقم زد، بايد مسوولان ورزش کشورمان را در رويدادهاي ورزشي بعدي هوشيارتر کند و باعث شود آنها تمهيدات لازم را براي جلوگيري از وقوع رويدادهاي مشابه انديشه کنند.
7 - کار ايران در رقابت هاي آسيايي، براي هميشه از دو بابت سخت است. اول اينکه به خاطر محدوديت هاي فرهنگي، حضور زنان در تمام رشته هاي ورزشي ممکن نيست و از اين رو عملا در بسياري از رشته ها، هيچ شانسي براي مدال نداريم و ثانيا باز به خاطر اينکه در ورزش زنان چارچوب هاي خاص خودمان را داريم، نمي توانيم ميزباني بازي ها را عهده دار شويم و از امتياز ميزباني بهره مند شويم.
ايران در سال 1974 براي اولين و آخرين بار، ميزبان بازي هاي آسيايي بود و در همان سال توانست درخشان ترين نتيجه را با کسب مقام دومي (36 طلا، 28 نقره و 17 برنز) به دست آورد. بي گمان ميزباني، امتيازي بود که ورزشکاران کشورمان توانستند با بهره مندي از آن، چنان رتبه ارزشمندي را کسب کنند.
در بازي هاي امسال نيز زنان ايراني تنها 14 مدال (يک طلا، چهار نقره، 9 برنز) به دست آوردند. در حالي که در کاروان ورزشي چين، زنان 220مدال و مردان 178 مدال آوردند که اين آمار نشان مي دهد حضور زنان تا چه اندازه در تعيين رتبه کشور موثر است.
حتي زنان کشوري مانند قزاقستان که بعد از ايران در رده پنجم قرار گرفت، توانستند 36 مدال به دست آورند.
با اين اوصاف، بايد گفت که 59 مدال ايران در اين بازي ها، در حالي که بسياري از زنان ايراني امکان رقابت را نداشتند، بسيار ارزشمند است.
نکته ديگر آن که نشانه هايي وجود دارد مبني بر اينکه برخي لابي هاي ذي نفوذ در ورزش جهان، تلاش مي کنند همين تعداد از زنان مسلمان را نيز به بهانه حجاب از حضور در مسابقات محروم کنند، کمااينکه در اين روز نيز تلاش هاي زيادي کردند تا مانع شرکت کاراته کاران زن ايراني در گوانگجو شوند که با پيگيري هاي مسوولان کشورمان، اين امر تحقق نيافت و بانوان کاراته کار ايراني، در اين مسابقات شرکت کردند و مدال هم آوردند.
8 - اينکه گفته مي شود در بازي هاي آسيايي کوانگجو، رکورد شکستيم، سخن درستي نيست چه آنکه از نظر تعداد مدال، در بازي هاي 1974 تهران، 81 مدال آورده بوديم (36 طلا، 28 نقره و 17 برنز) که از 59 مدال اين دوره بيشتر بوده است.
همچنين از نظر رتبه نيز يک بار در سال 1951 (اولين دوره بازي ها) سوم شديم و يک بار هم در سال 1974 دوم.
همچنين سه بار نيز در سال هاي 1958 ، 1970 و 1986 رتبه مشابه امسال يعني چهارم را کسب کرده ايم. بنابراين، آنچه از رکوردشکني گفته مي شود، صرفا مربوط به تعداد مدال هاي بعد از انقلاب است.
البته بديهي است که در حوادث انقلاب و جنگ تحميلي و سازندگي ، ورزش اولويت چنداني در کشور نداشت و اينک با اين نتايج مي توانيم اميدوار باشيم که قطار ورزش ايران در همان ريلي قرار گرفته که انتظارش مي رفت.
9 - هم نتايج اين دوره و هم دوره هاي قبل نشان مي دهد که عمده طلاهاي ايران، در رشته هاي انفرادي مانند کشتي، وزنه برداري، کاراته، ووشو و ... بوده است و رشته هاي گروهي، کمتر قرين موفقيت بوده اند.
اين موضوع را هم بايد از نظر ورزشي پيگيري کرده و هم آن را نشانه اي بر روحيه نامطلوب فردگرايي و جمع گريزي ايراني ها دانست و در سطح کلان براي رفع اين مشکل اجتماعي (ونه صرفا ورزشي) برنامه ريزي کرد.
10- موفقيت کاروان ورزشي ايران در رشته هاي مانند قايقراني که پيشتر، توفيق چنداني در اين رشته ها براي کشورمان وجود نداشت، نکته ارزشمندي است که توجه به آن مي تواند ورزش ايران را از چنبره چند رشته خاص خارج کند و دايره مدال آوري را چندين برابر نمايد. فقط کافي است در رشته هاي ديگر نيز برنامه ريزي و هزينه شود و همه پول ها و انرژي ورزش صرف برخي رشته هاي خاص نشود.
به عنوان مثال فوتبال، در سال هاي اخير، شده است آينه دق ايراني ها! ورزشي با آن همه جذابيت و تحرک و زيبايي، به دليل سوءمديريت و نفوذ مافياي قدرت و ثروت و شهرت تنها به دهاني گشوده شده براي بلعيدن بودجه ورزش تبديل شده است به طوري که بيش از همه رشته ها، پول و امکانات به خود اختصاص مي دهد و کمتر از همه ورزش، افتخار و مدال نصيب ملت مي کند. به عنوان مثال، جا دارد بررسي شود که در همين بازي هاي گوانگجو، چقدر صرف آماده سازي تيم فوتبال شد -که حتي يک مدال برنز هم نياورد- و چقدر براي ووشوکاران، فرنگي کاران و کاراته کاران و مربيانشان هزينه شد؟
بي گمان، اگر هزينه اي که صرف فوتبال شده است را به عدالت بين ساير رشته هاي "باعرضه تر" تقسيم مي کردند، هم اکنون تعداد مدال هاي ايران در بازي هاي آسيايي، به مراتب بيش از وضع کنوني بود.