آقاي كفعمي با تساوي و انصاف نسبت به همسران خود رفتار مي كرد. هر روز سر ساعت معيني به خانه اول مي رفت و سر ساعت مشخصي از آن خارج مي شد و به خانه دوم وارد مي شد. اسم يكي از خانه ها اُم هاشم (پسر بزرگ يك همسر) و خانه ديگر اَُم قاسم (پسر بزرگ همسر ديگر) بود.

گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه مدتی قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش پنجاهم این کتاب است.



***در زاهدان

صبح پنج شنبه 26 دي ماه / 30 شعبان وارد زاهدان شد.  سراغ مسجد جامع را گرفت. توسط رهگذري به آنجا دلالت شد. در حياط مسجد اتاق هايي براي مبلغان غيربومي ساخته شده بود. جامه دان خود را داخل يكي از آن اتاق ها گذاشت و راهي خانه روحاني شهر شد. آقاي كفعمي منتظرش بود. نخستين باري بود كه او را مي ديد؛ مردي بلندبالا، تنومند، با محاسني بلند، عمامه سفيد بزرگ و تقريباً پنجاه ساله. "با رويي گشاده از من استقبال كرد و با زيباترين كلمات خوش آمد گفت. بعدها فهميدم آن مرد در آن شهر، از اقتدار و جايگاه ويژه اي برخوردار است."

روشن شد كه آيت الله ميلاني به درخواست او نامه اي براي آقاي كفعمي فرستاده و در ميان آن نوشته اي نيز براي او همراه كرده است. اين كار آقاي ميلاني "نشان از توجه و عنايت ايشان به وضع من و هدفي كه در پي آن بودم داشت. ديگر اين كه مي خواست اين توجه و اهتمام بر آقاي كفعمي نيز آشكار گردد."

آقاي كفعمي از اين كه ميهمانش دير رسيده، گلايه كرد؛ چرا كه فرصت كافي براي تنظيم برنامه هاي سخنراني را از دست داده بود. گفت كه خوب بود چند روز پيش از حلول ماه مبارك خود را به زاهدان مي رساند. آقاي كفعمي از حضور واعظي از مشهد آمده هم خبر داد؛ كسي كه آقاي خامنه اي او را مي شناخت. با شنيدن نامش غافلگير شد. او از آخوندهاي هم سوي حكومت بود. به ياد آورد وقتي در دبستان تحصيل مي كرد، شيخ، منبري موفقي بود، اما بعدها همواره مخالفان حكومت را نكوهش مي كرد. در نخستين ملاقات، برخورد سردي با او كرد، آن قدر سرد كه تعجب آقاي كفعمي را برانگيخت. بعد از آن برخورد "آقاي كفعمي به من گفت كه چگونه تحت فشار برخي از پيروانش كه با دستگاه حاكم در ارتباط بودند، مجبور شده است آن شيخ را پس از آمدن به زاهدان به مسجد خود دعوت نمايد."

به درخواست آقاي كفعمي در خانه او ساكن شد. آنجا بود كه فهميد او دو همسر دارد، و هر همسر خانه اي مخصوص، در همسايگي هم؛ هر دو خانه نيز شبيه هم . آقاي كفعمي با تساوي و انصاف نسبت به همسران خود رفتار مي كرد. هر روز سر ساعت معيني به خانه اول مي رفت و سر ساعت مشخصي از آن خارج مي شد و به خانه دوم وارد مي شد. اين توجه يكسان، چه بسا، موجب شده بود كه خداوند هم فرزندان يكساني از هر دو همسر به او بدهد. وي از همسر اول خود چهار پسر و سه دختر، و از همسر دوم نيز چهار پسر و سه دختر داشت . اسم يكي از خانه ها اُم هاشم  (پسر بزرگ يك همسر) و خانه ديگر اَُم قاسم(پسر بزرگ همسر ديگر) بود. "ما هم ساكنين خانه اول را عشيره هاشم و ساكنين خانه دوم را عشيره قاسم ناميده بوديم."

برنامه ريزي كرده بود تا روزهاي منتهي به نوزدهم ماه رمضان سخنراني هايش رنگ و لعاب سياسي كمتري داشته باشد و حرف هاي مگو را در آستانه سالگرد شهادت حضرت علي (ع) بزند. طبق قرار، يك روز او در مسجد جامع سخن مي راند و يك روز آن شيخ از مشهد آمده.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۹:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۸
    0 0
    سید علی خامنه ای دلبر دلم ...

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس