
بزرگترهايي که کودکي نکردهاند
بزرگترها هم شايد يک جوري کودکيشان را خوب نگذراندهاند. اين جمله را خيلي زياد ميشنوم. بزرگترها ميگويند کاش وقتي ما هم بچه بوديم عمو پورنگ داشتيم. چرا اين جمله را ميگويند؟ همه در اين جمله متفقالقولاند. شايد اينها کودکي خوبي نداشتهاند. من خودم برنامههاي دوران کودکيام را دوست داشتم. اما احساس ميکنم اين نارضايتي به مساله "کودک درون" مربوط ميشود.
انيميشنهايي که روح ندارند
"سندباد" و "پينوکيو" و "ريسمون و آسمون" انيميشنهايي بوده که من در دوران کودکي دوست داشتم. بعدها "کلاهقرمزي" هم به برنامه هاي مورد علاقه ام اضافه شد. آن موقع انيميشنها حال و هواي بهتري داشتند اما الان به نظرم انيميشنها بيروح شدهاند. متاسفانه در انيميشنهاي فعلي خشونت خيلي زياد است. در آن قبليها حرف براي گفتن بود. "حنا دختري در مزرعه" و "بينوايان" داستان و موضوع داشتند. انيميشنهاي قديم را با دست ميکشيدند. الان رايانه اين کار را ميکند. دست روح دارد. اين روح به انيميشن منتقل ميشود، اما يک ماشين که روح ندارد.
نگرانيهاي عموپورنگ
الان متاسفانه سينماي کودک نداريم من کودک دهه 60 هستم. الان اين طوري شدهام. کودک الان براي 20 سال ديگر با اين کارتونها چه ميخواهد بشود؟ من به عشق چيزهاي زيباي گذشته برنامه اجرا ميکنم. آيا در آينده هم کسي هست که به عشق 20 سال قبلش برنامه اجرا کند؟
روبات به جاي مجري
اصلا فکر نکنم 20 سال ديگر مجري داشته باشيم. احتمالا آن زمان يک روبات ميآيد و برنامه اجرا ميکند! ديگر آدمي جلوي دوربين نميآيد که با بچهها درباره احساس حرف بزند. من واقعا دلم ميسوزد. من تا زماني که قدرت و انرژي داشته باشم براي بچهها برنامه اجرا ميکنم. در زمان پيريام هم مينشينم و فيلمهاي برنامههايم را ميبينم.