
فيلم فقط کمي نور جايزه بهترين مستند جشنواره فيلم کوتاه تهران را گرفت و در مراسم اختتاميه کار گردان فيلم براي مردم روستا کمک خواستيد که با موافقت مسئولين سينمايي همراه شد.در ان زمان آقاي شمقدري به کارگردان فيلم قول مي دهد که فيلم را به رئيس جمهور برساند وبه گفته حامد نوبري انصافا اين کار را انجام داد و ايشان هم فيلم را ديدند و قول مساعدت دادند.
ولي همانطور که بعدا حامد نوبري در اظهار نظري عنوان مي کند متاسفانه هنوز کمکي نشده و يک مدرسهاي هم که در روستا بوده، تعطيل شده است.
او اين موضوع را با آقاي شمقدري مطرح مي کند و شمقدري نيز مي گويد اين کار مثل هر کار اداري ديگر زمان ميبرد و قرار است که چند دکتر به روستا فرستاده شود .
/فقط کمي نور چگونه ساخته شد؟/
روزي يکي از دوستان حامد نوبري اتفاقي درباره روستايي صحبت ميکرد که در آن کودکان نابينا متولد ميشوند. قضيه براي او جالب مي شود و چند ماه در اينترنت و منابع ديگر تحقيق مي کند . اما هيچ مطلب جامع و کاملي چه در اينترنت و چه در ديگر منابع پيدا نمي کند فقط توضيحي مختصر در يک روزنامه محلي وجود داشت که آن هم مربوط به سالها قبل بود و چندان قابل اطمينان نبود. بنابراين به خود روستا رفته و چيزي که حتي فکرش را هم نميکرد به چشم خود مي بيند.تقريبا همه تحقيقاتش را در روستا و بين همان مردم انجام مي دهد.
/فيلمسازي در بي پولي/
اما آقاي نوبري آن طور که در گفت وگويي با مرضيه رياحي در سايت فيلم کتاه گفته :براي شروع کار هيچ پولي نداشته و از آن بدتر در موقعيتي بوده که ميدانسته چندين نفر در روستا مشغول فيلم ساختن هستند. حتي زماني از ساخت فيلم منصرف مي شود . ولي با همه اين مشکلات مي رود و دو سکهاي را که از فيلم قبلي اش (مشهد قالي) جايره برده بودرا فروخته و فيلم را مي سازد .همچنين کميته امداد نيز مبلغي به اوکمک کرده و بعد از تحويل فيلم حوزه هنري اراک هم نصف ديگر هزينه را به عهده مي گيرد...
حامد نوبري وقتي براي ساخت فيلم خود وارد کوچهها و خانههاي مردم مي شد ،تازه به مصيبت روستا پي برد.به گفته خودش در هر خانهاي را که ميزد حداقل سه نابينا را ميديد. بعضي از بچهها علاوه بر نابينايي معلوليت ذهني و حرکتي هم داشتند.او نميدانست با اين همه مشکل چه کار بايد بکند!. پس تصميم گرفت اول حرف مردم را به گوش مردم و مسئولين برساند .
کار گردان فيلم فقط کمي نور دفعه اول که به روستا رسيد به خانه دهيار رفت جلوي در خانه به او قول داد که حرف دلش را به گوش رييس جمهور و مسئولين برساند هرکجا که ميرفت ميگفتند «آقا هزاران فيلمبردار اينجا آمدهاند برو بذار به درد خودمان بميريم!»
حتي اجازه تصوير گرفتن هم به او گروهش نميدادند. در حدود60 درصد از شاتهاي فيلم از پايين و مخفيانه تصويربرداري شده و با هزاران ترفند از زير زبانشان حرف بيرون کشيده شد. چون آنها اصلا تمايلي به حرف زدن نداشتند. آنجابود که حامد نوبري به خوبي حس کرد که مردم روستا به اميد مرگ زندگي ميکنند.
/مي خواي معرکه بگيري؟/
حامد نوبري براي اين فيلم با مسئولان نيز صحبت کرده وبه گفته خودش با اين جوابها روبرو شده بود : «ميخواي معرکه بگيري؟»، «نابينا هست ولي دراين حدي که شما ميگيد نيست!»، «ما تحقيقات که کرديم بيشتر از 10 تا نابينا بيشتر تو روستا وجود نداره دروغه آقا!».
حتي دهيار روستا با هزار سلام وصلوات جواب سوالهاي آنها را ميداد که مبادا جايي از حرفش به فرماندار يا شخصي بربخورد البته به اعتقاد کار گردان فيلم اگر دهيار روستا (آقاي ديرانلو) نبود شايد اصلا کار پيش نميرفت.