
در بخش ضمائم و پيوستهاي اين کتاب، نامه مهدي هاشمي به آيت الله خامنهاي درج شده که حاوي نکات جالبي است، بخشهايي از اين نامه بدين شرح است:
حضرت حجت الاسلام و المسلمين، استاد معظم جناب آقاي خامنهاي، رياست محترم جمهوري اسلامي ايران ـ دامت تأييداته ـ
با اهداء گرمترين سلامها و ارادتهاي خالصانهي قبلي. نميدانم با چه زباني، شرمندگي دروني خويش را، از بيحرمتيها و ناسپاسيها و حقکشياي که نسبت به حضرت عالي روا داشتهام، ابراز دارم؟ واقعا تحليل عکسالعملهاي بيادبانهام، در قِبال اعمال دلسوزانه و خدمات برادرانهي حضرت عالي، بسي دشوار است و بفرمودهي : «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»، از اين بابت، عميقا متأسف و شرمندهام.
هنوز خاطرهي شيرين و دلپذير نوازشها و محبتهاي شما، که به انگيزهي رشد نيروها و استعدادها و خدمت به انقلاب اسلامي و جلب رضايت حق تعالي صورت ميگرفت، از خاطرم محو نشده و عليرغم اسائهي ادب به ساحت حضرت عالي و کشيده شدن به برخوردهاي خطي و قرارگرفتن تحت تأثير هواهاي نفساني خويش، ولي همواره مجذوب آن جاذبههاي معنوي و الهي بوده و باطنا خويشتن طغيانگر خويش را سرزنش ميکنم.
اگر از تفتينهاي برخي از افراد، که در جداسازي طيف دوستان ما از حضرت عالي تلاش ميکردند، صرفنظر نماييم، حقيقت مسلمي که اين روزهاف بايد به آن اعتراف نمايم اين است که چنانکه خط هدايتي شما، بر اعمال و رفتار و افکار من استمرار مييافت، امروز به اين بلاي عظيم ـ که همه چيزم را در معرض انهدام و نابودي قرار داده است ـ مبتلا نميگشتم؛ ولي افسوس و صد افسوس که شيطان نفس، تحت پوشش معادلات سياسي، استعدادهاي شکوفندهام را در چاه ويل خودمحوريها و خودپرستيها مدفون، و از يک طلبهي مستعدّي که ميتوانست در زمينهي مسائل صدور انقلاب، يک نيروي ناقابل و خدمتگذار باشد، انساني گنهکار، متخلف و مفلوک ساخت و نه تنها او را، که طيفي عظيم از نسل جوان کشور را، به خط انحراف و افراط کشانيد و نظام نوپاي جمهوري اسلامي، که بر خون هزاران شهيد به خون خفتهي اين ديار مقاوم، استوار گشته را، از بابت تندرويها، خودسريها و ندانمکاريها و ... آماج تفرقهافکنيها، تضعيفها، جوسازيها قرارداد...
امروز، در حالي که انگشت ندامت بر لب گرفته و خروش هولناک عذاب وجدان، در گوشم طنين افکنده و دلهرهي بازتاب اخروي گناهان، بر دلم سايه افکنده و اشک تأسف و تحسر، بر گونهام جاري است و در ظلمت ظلم بر خويش و ملت و انقلاب و کشور و رهبرم، همدم تاريکي و سکوت گشتهام، و خرسندم که خداوند بزرگ توفيق را يارم ساخت، تا از کردههاي زشت و مرموز خويش پشيمان و همان نيروها و انرژيها را، که زماني در جهت انحراف دوستان و مرتبطين، بسيج کرده بودم، در راه بازيابي خطاها و زدودن امواج لغزش، کژيها و ناخالصيها به کار گيرم.
در خاتمه، ضمن عرض مجدد معذرت از بيادبيها، اهانتها، غيبتها، تهمتها، تضعيفها و درخواست عفو و اغماض از آن استاد معظم، به استحضار ميرساند: از آنجا که در سالهاي پس از خروج از سپاه، ارتباط غيرقانوني خويش را با برادراني در آن نهاد و ديگر ارگانها حفظ نموده و سوء استفادههايي از برخي آنان صورت پذيرفته است، با ارسال ليستهاي پيوستي، استدعا دارم مقرر فرماييد مسئولين مربوطه، بر حسب ضوابط، اقدامات لازم در برخورد قانوني و اخلاقي با آنان را معمول دارند.
برادر کوچک شما: مهدي هاشمي
بازداشتگاه موقف: 22/5/66