از پايدارترين شقوق ديپلماسي عمومي، صدور سبک هاي معماري به ديگر فرهنگ هاست. با وجود اينکه سينما ابزار مفيدي براي هژموني نظام سلطه است، هيچگاه به اندازه معماري تاثير ماندگار بر سبک زندگي ندارد.
سرويس ديپلماسي عمومي مشرق، زبان هنر و به طور خاص هنر معماري در ديپلماسي عمومي از جايگاه ويژه اي بهره مند است. تا آنجا که يکي از مهمترين نشانه هاي نفوذ فرهنگي و پايدارترين شقوق ديپلماسي عمومي، صدور سبک هاي معماري به ديگر فرهنگ هاست. لذا يکي از راه هاي برآورد عمق و ميزان تهاجم فرهنگي و نفوذ ديپلماسي عمومي يک کشور، ميزان نفوذ سبک ها ي معماري آن، در ديگر کشورهاست.
يعني همان گونه که با نگاهي گذرا به معماري شهر تهران، ساختمان هايي مدرن و غالبا آشفته با مصالح مدرن از شيشه و بتن مي يابيم که شاهدي هستند بر ميزان غرب زدگي و رسوب فرهنگ و انديشه غرب در فرهنگ ايراني، در خارج از اين ديار نيز ،در آنسوي مرزهاي ايران، وقتي در مواجهه با معماري کشور هاي ديگر نشانه هاي آشنايي از معماري ايراني را مي يابيم، يقينا اين معماري مرواريديست که در صدف فرهنگ ايراني پرورش يافته و برهاني از نفوذ فرهنگي ايران در ديگر کشور هاست.
مثال کوچکي که در اين باره مي توان زد عنصر "پاسيو" است که با واکاوي اين مفهوم در مي يابيم ريشه اين لغت عنصر "پادياو" در معماري اصيل ايران است که به زعم استاد پيرنيا يکي از ارمغانهاي معماري ايران به جهان است و ديگر "گنبد" که حاصل نبوغ معماران ايراني بوده و تحولي شگرف در معماري ديار غرب بوجود آورده است و قس علي هذا. (1)
نکته اي که در ديپلماسي عمومي و مواجهه فرهنگي ميان دو کشور واجد اهميت است، دانستن نسبت ميان فرهنگ، تمدن و معماري است. تمدن يا مدنيت در عربي معادل کلمه "مدينا" در عبري، "سيويل" در رومي، "پليس" در يوناني و "شهر" در فارسي است. فرهنگ روح حاکم بر شهر است و بنابراين تمدن و شهر جسد فرهنگ اند. اين بدان معني است که اگر فرهنگ و شيوه ي زندگي يک قوم را بخواهيم با مصالح بنايي بسازيم ومعماري کنيم ما شهري خواهيم داشت که تبلور فرهنگ و انديشه مردم يک شهر است. مهمتر از همه، آن است که نسبت عکس اين رابطه نيز برقرار است، به طوري که اگر در يک شهر بيگانه ساکن شويم و آنجا زندگي کنيم، به تدريج واجد فرهنگي مي شويم که آن شهر و آن معماري در سايه و زمينه ي آن ساخته شده است. لذا معماري هم آئينه ايست که چهره باطني يک قوم در آن منعکس مي شود و هم ظرف زندگي که شيوه ي زندگي را به انسان تحميل مي نمايد.
پس اگر يک شهر آشفته را ببينيم دو مساله به ذهن متبادر مي شود ، يکي، که اين آشفتگي و معماري بي قواره حاصل ذهن و زندگي آشفته مردمان آن است و دوم اينکه زندگي در اين شهر آشفته باعث زندگي آشفته مي شود. چه آشفته بازاري! لذا "شهر زيبا، انديشه زيبا مي آفريند". از اين روست که "هنر" در ديپلماسي عمومي و جنگ نرم بهترين ابزار براي حفظ ، بسط و صدور فرهنگ است و در ميان هنرها، معماري به دليل القاء و تحميل سبک زندگي به مخاطبان خود، از موثرترين اين ابزار مي باشد. شايد عده اي معتقد باشند که "سينما" در ساخت ايماژ ذهني و ايجاد هژموني ابزار مفيدي براي نظام سلطه تلقي شود، اين کاملا درست است؛ اما شايد باديدن يک فيلم دوساعته در فضاي معماري شده سينما نتوان به اندازه ي "معماري" که مادام العمر و در هر مکان وفضا ، در سيطره آن هستيم، تاثير شگرفي برلايف استايل و سبک زندگي مردم گذاشت.(2)
به قلم: ابراهیم ارجمندی و اسماعیل ارجمندی
(1)- محمد کريم پيرنيا در کتاب "ارمغانهاي ايران به جهان معماري» به شيوههاي کار معماران ايراني در ساخت گنبد و کاربرد و ويژگيهاي بناهاي گنبدي پرداخته و در ادامه تأثيرات اين گونه معماري را در روند کار معماران خارجي مورد بررسي قرار ميدهد. "پادياو" نيز در رابطه با مکاني است که براي شستوشوي و طهارت بود و طشت آب که در آن شستوشوي انجام ميشد را «پاديابدان» ميناميدند.
(2)- گفتگوي اختصاصي با دکتر مهدي حجت