
گروه فرهنگی مشرق - ماجرای گرانی گوجه فرنگی در پاییز 85 را یادتان هست؟ گوجه فرنگی گران شده بود و سیما، گزارشی در انتقاد از آن پخش کرد و این امر اعتراض رئیس دولت را برانگیخت و نکته قابل توجه ارزان بودن گوجهفرنگی در محله نارمک تهران بر صدر اخبار نشست. این واکنش، موضعگیری رئیس صدا و سیما را برانگیخت و ادامه ماجرا. حالا از آن روزها، بسیار گذشته است و جای خیلی انتقادها و انتقادگران و انتقادشدگان در نسبت دولت و صدا و سیما عوض شده است. اولین شائبه قابل بحث، اصل بیطرفی است و بیشک بیطرفیِ رسانهای، افسانه غربیهاست برای افسون تودههای وهمزده و براستی کدامین رسانه بیطرف و جانب و خطی را میتوان در سراسر جهان پیدا کرد و افزونتر و بالاتر از آن، کدام سخن و داعیه بیطرفانهای را در کل عالم هستی میتوان سراغ گرفت که اینچنین برخی از اهالی رسانه، در پسِ ذهن تجددزدهشان چنین گمانهایی میپرورانند. با این مقدمه روشن است که این مجال، مقالِ بحث در اصالت بیطرفی و مضاف بر آن، بیجانبی صدا و سیما نیست که از اساس امری ناممدوح و مخدوش بهنظر میرسد.
صدا و سیما، دارای یک پسوند است و یک شهرت؛ که دومی، شهرتی است با عمری افزون بر یک دهه: عنوانِ رسانهملی. و اکنون بحث در چند و چونیِ این رسالت رسانهای و ملیگرایی نهفته در آن نیست، بلکه سخن بر سر نسبت این رسانه، با اهالی سیاست و... است که بیشتر بدان پسوند باز میگردد: صدا و سیمای «جمهوری اسلامی». بدین اعتبار دوم، رادیو و تلویزیون موظف است تا چتری فراگیر بر سر همه هواداران و طرفداران و پذیرندگان جمهوری اسلامی باشند و این تریبون را به نسبت دوری و نزدیکی بیشتر آنها با اسلام و انقلاب و ولایتفقیه، در اختیارشان بگذارد یا نگذارد؛ زیربنای نظری این بحث اخیر را باید در مقوله خودی و غیرخودی جستوجو کرد و اگر کسی را اما و اگری هست، باید مبانیاش را در این موضوع قدیمی و موضعِ کمتر پرداخته شده، جستوجو کرد. اما اکنون آنچه دیده میشود، دایرهای بسیار مُضیق و محدود از خودیهاست و گویی باقی نه خودی و ناخودی، بلکه نخودی فرض شدهاند و مدخلیت و عاملیتی برای ایشان متصور نیست.
بررسی اجمالی رویه سه ساله اخیر، نشاندهنده بازشدن پای هواداران یک جریان خاص سیاسی به سیماست؛ این موضوع را با دقت در 2 برنامه گفتوگومحور، در شبکههای سه و چهار، میتوان دریافت کرد. در واقع سختترین برنامههای سیاسی و فرهنگی ساختهشده در دهه اخیر سیما، توسط اندیشههایی نزدیک به دولت فعلی هدایت میشد و میشود که پس از بروز دشواریهای ناشی از انحراف چسبیده به نخاع(!)، چندان تغییری در این سکانداران حاصل نشده است. این پدیده، 2 نتیجه آنی و آتی در پی داشت: اول آنکه فشارها و نکتهگیریها و طعنههای دولتیها، بهسرعت جریانات منتقد دولت را که نوعا ذیل عنوان اصولگرایی تعریف میشدند، از آنتن حذف کرد و این گزیدهگرایی حتی تا مرز رادیو گفتوگو نیز پیش رفت و بعد از آن، گام دوم اتفاق افتاد و انتقاد از دولت بهکلی فراموش شد. اکنون اگر شما، شبکهای از شبکههای عمومی سیما را ببینید، لحظات پرمخاطب برنامهها، مملو از مستندهای متعدد در تجلیل از استانداران و طرحهای مهر ماندگار و... است و ایکاش به همینجا نیز بسنده میشد. در روزی که مجلس، وزیر اقتصاد را با کارت زرد دوم بدرقه میکند و وی به صراحت خود را درباره مقوله بازار ارز و سکه و سوالات نمایندگان، غیرپاسخگو معرفی میکند، سیما در گفتوگوی ویژه خبری پذیرای او میشود و بدون هیچ طرف انتقادگری، همهچیز مهیای تبیین سیاستهای مفید دولت در این حوزه میشود و بعدتر و تعجببرانگیزتر از آن، گفتوگوی یکسال پیش رئیسجمهور با یک تلویزیون آمریکایی، بیهیچ قرابت و دلیلی در ساعتی مناسب از سیما پخش شده و همگان را انگشت بهدهان میکند.
حال آنکه فراموش خیلیها نشده که علیه همین رسانه ملی، در سالهای دور و نزدیک، وزارت ارشاد همین دولت بیانیه صادر کرد و معاون مطبوعاتی وقت وزیر ارشاد به مجری آن، بیاحترامی کرد و اتفاقات دیگر. اینکه مسیر طی شده چه بوده است که سیما بهکلی درِ انتقاد از مسوولانی را که بهدنبال بیمسوولیتنمایی در امور جاری کشور میبندد (و حتما در گفتوگو با رئیس دولت هم مجری تنها به فکر پاسِ گُل دادن است)، پُر از ابهام و سوال است؛ مسیری از ماجرای گرانی گوجهفرنگی در پاییز 85 به نقطهای میرسد که پای ثابت افتتاح همه شبکههای جدیدالتاسیس و متعدد سیما، شخص رئیس دولت میشود.
فرشاد مهدی پور