کد خبر 151046
تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۳
روزی اسب کشاورزی داخل چاه افتاد. حیوان بیچاره ساعت ها به طور ترحم انگیزی ناله می کرد.

بالاخره کشاورز فکری به ذهنش رسید. او پیش خود فکر کرد که اسب خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر شود . او همسایه ها را صدا زد و از آنها درخواست کمک کرد.آن ها با بیل در چاه سنگ و گل ریختند.

اسب ابتدا کمی ناله کرد ، اما پس از مدتی ساکت شد و این سکوت او به شدت همه را متعجب کرد. آنها باز هم روی او گل ریختند... کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنه ای دید که او را به شدت متحیر کرد.

با هر تکه گل که روی سر اسب ریخته می شد اسب تکانی به خود می داد ، گل را پایین می ریخت و یک قدم بالا می آمد همین طور که روی او گل می ریختند ناگهان اسب به لبه چاه رسید و بیرون آمد.

زندگی در حال ریختن گل و لای بر روی ما است. تنها راه رهایی این است که آنها را کنار بزنید و یک قدم بالا بیایید. هر یک از مشکلات ما به منزله سنگی است که می توانیم از آن به عنوان پله ای برای بالا آمدن استفاده کنیم با این روش می توانیم از درون عمیقترین چاه ها بیرون بیاییم.

مخاطبان گرامی برای ارسال ایمیل خویش به مطالب ذیل توجه نمایند:
 
1- موارد ارسالی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین مصوب جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد.

2- نام و نام خانوادگی کاربری که قرار است به همراه اثر منتشر شود، ذکر گردد.

3- فایلهای متنی به فارسی نوشته شده باشند و آثار چند رسانه ای نیز در فرمت های متداول ارسال گردد.

4- سایت مشرق حق ویرایش یا اصلاح موارد ارسالی را برای خود محفوظ می داند.

 shoma@mashreghnews.ir  برای ارسال مطالب مخاطبان گرامی در نظر گرفته شده است.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس