به گزارش مشرق، به همین دلیل است که انتخابات ریاست جمهوری پیشرو در ترکیه، به یکی از مهمترین رویدادهای سیاسی سال _ یا به گفته نشریه اکونومیست، مهمترین انتخابات در سال ۲۰۲۳ میلادی – تبدیل شده است؛ زیرا خروجی رای شهروندان این کشور علاوه بر تاثیر بر مسائلی مانند تورم و مسائل اقتصادی، آزادیهای اجتماعی، تامین اجتماعی و غیره، نقش مستقیمی در تنظیم سیاست خارجی آنکارا در برابر تحولات جدید در منطقه دارد.
وضعیت ژئوپولتیک منحصر به فرد ترکیه و قرار گرفتن این کشور به عنوان پلی بین آسیا و اروپا، سبب شده تا تحولات ترکیه علاوه بر همسایگان و کشورهای منطقه، قدرتهای بینالمللی را نیز درگیر خود کند. به همین دلیل است که ایالات متحده از ابتدای آغاز پویشهای تبلیغاتی در این کشور، دست به اقدامات میدانی – رسانهای گسترده برای تاثیرگذاری بر نتیجه انتخابات زد. مروری بر نشریههای معتبر غربی در چند ماه اخیر مشخص میکند که سکانداری آتی ترکیه تا چه اندازه برای جریان حامی نظم کنونی جهان، اهمیت دارد.
جمهوری اسلامی ایران نیز از دو منظر، به توجه به این انتخابات نیاز دارد؛ یکی از نگاه همسایگی با ترکیه و دیگری از نظر رقابت راهبردی با این کشور.
تهران و آنکارا علاوه بر داشتن روابط دوجانبه در سالهای پس از تشکیل جمهوری ترکیه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به عنوان دو قدرت منطقهای نیز همیشه اصطکاکهایی در حوزه تحولات میدانی داشتهاند که ماجرای جنگ سوریه را میتوان اوج این تنشها و تقابلها دانست. همین مساله سبب شده تا تهران هم نگاه ویژهای به این دوره از انتخابات ریاست جمهوری در ترکیه داشته باشد.
«ترکیه» یا «عدالت و توسعه»
فروپاشی امپراتوری عثمانی در قرن بیستم سبب شد ترکیه امروزی تشکیل شود؛ کشوری که بعد از گذراندن فرایند دولت ملتسازی وارد مرحلهای جدید از حیات خود شده است. گذر از دوران «مصطفی کمال آتاتورک» همراه با چالشها و بحرانهایی بود که هویت اسلامی ملت این کشور را تهدید میکرد و در نهایت نیز اسلام سکولار به عنوان الگوی ترکیه جدید معرفی شد. از سوی دیگر، غرب هم این الگوی جدید را به عنوان نماد کشورهای اسلامی معرفی میکرد و این گزاره به متر و معیار سیاستمداران غربی درباره جهان اسلام تبدیل شده بود که هر کشور اسلامی باید جمهوری ترکیه را به عنوان الگو قرار دهد.
با این حال و با وجود همه طراحیها، گرایش عمومی مردم ترکیه به اسلام سبب شد تا از ابتدای قرن ۲۱، کنترل سیاسی این کشور به طور کامل در اختیار یک حزب اسلامگرا قرار گیرد.
حزب «عدالت و توسعه» (AK Party) به عنوان یک حزب اسلامی با رهبری «عبدالله گل» و «رجب طیباردوغان» توانست در آغاز هزاره سوم، قدرت را در این کشور به دست بگیرد و به دنبال نهادسازی و ایجاد هویت جدید اسلامی برگرفته از پیشینه امپراتوری عثمانی باشند. هر چقدر قدرت عدالت و توسعه در ترکیه بیشتر تثبیت میشد، این راهبرد رنگ و بوی جدیتری به خود میگرفت؛ تا جایی که در نهایت در سال ۲۰۱۷ میلادی و در یک همهپرسی، نظام سیاسی در این کشور از پارلمانی به ریاستی تغییر کرد و ترکیه تحت رهبری اردوغان، قانون اساسی کشور را تغییر داد و با استفاده از وضعیت اقتصادی مناسب و سرمایهگذاری غرب، سیاست تنش صفر با همسایگان، به ایجاد بحرانها و ماجراجوییهای جدید با همسایگان تبدیل شد.
این رویکرد تهاجمیِ برگرفته از ایده تشکیل دوباره امپراتوری عثمانی سبب شد این کشور تحت هدایت حزب عدالت و توسعه _ که در این سالها به حزب اردوغان تبدیل شده _ وارد چالشهایی جدید شود که کودتای سال ۲۰۱۶ میلادی یکی از خروجیهای آن بود. اقتصاد ترکیه نیز در این سالها ضربه اساسی خورده و زمینه برای پیروزیهای سیاسی از سوی لائیکها در انتخاباتهای مختلف فراهم شده است.
از سوی دیگر، ترکیه امروزی و همه دستاوردهای توسعهای آن را باید مدیون حضور حزب عدالت و توسعه و رویکردهای شخص اردوغان دانست. رویکرد خودمختارانه اردوغان، آنکارا را به یک بازیگر فعال منطقهای و حتی فرامنطقهای تبدیل کرده که بازی با کارتها و ابزارهای قدرت را به خوبی میداند و حتی میتواند یک نهاد بینالمللی قدرتمند مانند «ناتو» را به پذیرش شروط خود وادار کند.
این وابستگی تا اندازهای بالاست که بسیاری از کارشناسان معتقدند از اساس «ترکیه امروزی» قابل تفکیک از «حزب عدالت و توسعه» نیست؛ یعنی هر دستاوردی که در شرایط کنونی برای آنکارا قابل تصور است، ناشی از فعالیتها و نقشآفرینی این حزب بوده که با خروج آن از قدرت، این دستاوردها نیز کمرنگ خواهد شد.
اردوغان؛ نه فرشته، نه شیطان
اردوغان را باید معمار ترکیهای که امروز هست نامید؛ سیاستمداری اسلامگرا، جاهطلب و دارای مواضع متناقض که آنکارا را از یک کشور حاشیهای به یک قدرت منطقهای و فرامنطقهای تبدیل کرد و با رویکردهای چرخشی خود، هم افکار عمومی در جهان اسلام را با خود همراه کرد و هم به یک شریک برای قدرتهای غربی تبدیل شد.
ترکیه اردوغان بعد از سال ۲۰۱۱ میلادی و آغاز تحولات بیداری اسلامی، چالشهای مختلفی برای همسایگان و البته برای خود ایجاد کرد. در اوج این رویداد، اردوغان با پیروی از سیاست ایالات متحده در برابر کشورهای محور مقاومت و به طور خاص سوریه، مرزهایش را برای حضور جهادیون تروریست از سایر کشور باز و افراطیون را در ترکیه متمرکز کرد. هر چند در نهایت، پروژه بینالمللی تروریسم علیه محور مقاومت و ملت سوریه شکست خورد اما اردوغان همچنان به اتخاذ سیاستهای تنشزای خود در منطقه ادامه میدهد.
ایجاد پایگاه نظامی در عراق و ایده انضمام شهر موصل به ترکیه، چالش جدیدی را برای این کشور با دولت و ملت عراق ایجاد کرد. همچنین حضور نظامی در لیبی و تحولات اخیر میان ارمنستان و آذربایجان، همه نشأت گرفته از ایدهها و انگارههای تُرکسازی منطقه تحت رهبری واحد و ذیل پرچم ترکیه از سوی اردوغان است؛ همان راهبرد نوعثمانیگری.
از طرف دیگر، اردوغان برای ایجاد تعادل در روابط خارجی خود، یکی از طلاییترین دورانهای همکاری با تهران را رقم زد. چه پیش از اعمال تحریمهای فلجکننده از سوی آمریکا و چه پس از آن، ترکیه همیشه یک مسیر مطمئن برای ارتباط ترانزیتی ایران با اروپا بود و در دوران اوج تحریمها، اردوغان همیشه این مسیر را باز نگه داشت. همین روابط دوجانبه گرم _ با وجود تقابل سنگین در منطقه _ سبب شد تا در جریان کودتای سال ۲۰۱۶ میلادی علیه اردوغان، ایران به حمایت از او بپردازد و یکی از پایههای اصلی حفظ قدرت توسط اردوغان باشد.
قلیچداراوغلو؛ فقط «نه به اردوغان»
اصلیترین رقیب اردوغان اگرچه سابقه طولانیمدت در سیاست داخلی ترکیه دارد اما برای افکار عمومی خارجی که انتخابات را دنبال میکند، چندان شناخته شده نیست. آغاز حاشیهها درباره او _ که بعد از چند مرحله گفتوگو میان احزاب مخالف اردوغان، در نهایت به عنوان نامزد نهایی انتخاب شد _ از دیدار با سفیر آمریکا آغاز شد؛ دیداری که با انتقاد و اعتراض جدی اردوغان روبرو شد و او این مساله را دخالت مستقیم واشنگتن در امور داخلی ترکیه نامید.
از سوی دیگر، در تاریخ ترکیه هیچگاه هیچ شخصیتی خود را «علوی» معرفی نکرده بود. این نخستینبار است که فردی همچون اوغلو خود را علوی معرفی میکند و سوابق تاریخی ترک بودن و علوی بودنش را میگوید و اینکه از کدامین منطقه آمده و اجداد او چه کسانی بودهاند.
همین مساله سبب شده تا بهترین تعریفی که درباره راهبرد و رویکرد «کمال قلیچداراوغلو» ارائه شود، همراهی تام و تمام او با سیاستهای ایالت متحده در منطقه باشد. قلیچداراوغلو تلاش کرده در همین مدت کوتاه، خود را به نمادی از «مخالفت با اردوغان» تبدیل کند و شعارها و وعدههای انتخاباتی خود را هم متناسب با این راهبرد برگزیند؛ از اعلام موافقت با عضویت سریع سوئد در ائتلاف سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) تا حتی ساخت مسیر ترانزیتی از طریق ایران به چین و با دور زدن جمهوری آذربایجان!
رقیب اردوغان برخلاف خودش، کاریزمای تاثیرگذاری ندارد اما به دلیل بهرهمندی از حمایت اکثر قریب به اتفاق مخالفان اردوغان، در همه نظرسنجیهای چند ماه اخیر پیشتاز بوده و از شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری برخوردار است؛ هر چند حتی در صورت برتری در انتخابات و حضور در جایگاه رئیسجمهوری نیز، رقابت برای قلیچداراوغلو تمام نمیشود زیرا از آن زمان باید پاسخگوی درخواستها و دعاوی متعددی باشد که طیفهای مختلف ائتلافی از او دارند و همین مساله میتواند ماه عسل ریاست جمهوری او را بسیار کوتاهتر از چیزی که تصور دارد، رقم بزند.
سناریوهای انتخابات ترکیه و راهبرد جمهوری اسلامی ایران
با توجه به اهمیت راهبردی ترکیه برای ایران و تاثیرگذاری رویکرد آنکارا بر تحولات تغییر قدرت در منطقه غرب آسیا، جهتگیری رئیسجمهوری که (در صورت پیروزی در دور اول انتخابات با کسب بیشتر از ۵۰ درصد آرا) به عنوان فرد پیروز در انتخابات ترکیه، سکان هدایت این کشور را در دست میگیرد، برای تهران قابل توجه است. در چنین شرایطی، دو عامل باید به صورت جدی مورد بررسی قرار گیرد و از سوی جمهوری اسلامی ایران تعیین تکلیف شود: نخست، شناخت راهبردهای هر کدام از نامزدهای انتخابات و دوم، اولویت راهبردی ایران در تعامل با ترکیه.
در صورت پیروزی اردوغان در انتخابات، راهبردهای منطقهای ترکیه مانند سابق ادامه مییابد و دامنه تنشهای تهران _ آنکارا در سطح منطقه، رو به افزایش میرود. نمونه و مصداق اصلی این مساله، ماجرای رویکردهای تنشآفرین جمهوری آذربایجان در برابر ایران است؛ مسالهای که با پشتیبانی کامل اردوغان از «الهام علیاف» رئیسجمهوری جمهوری آذربایجان، به یک رقابت منطقهای بین تهران و آنکارا تبدیل شده است.
همین رویکرد در دیگر موضوعهای منطقهای نیز حاکم خواهد بود و ترکیهی اردوغان به راهبرد نوعثمانیگری خود برای تسلط کامل بر منطقه و تثبیت تسلط آنکارا بر سایر رقبا، ادامه خواهد داد.
در طرف مقابل، پیروزی قلیچداراوغلو میتواند علاوه بر تضعیف این راهبرد، ترکیه را وارد عصر ملیگرایینوین یا به تعبیری، «اول ترکیه» (مشابه راهبرد دونالد ترامپ در زمان ریاست جمهوری در آمریکا) کند.
در این راهبرد، اولویت اصلی سیاستمداران ترک، بهبود شرایط داخلی و پیگیری جلب نظر قدرتهای غربی برای ارتقای اقتصادی و توسعه داخلی این کشور خواهد بود. در چنین شرایطی، روابط دوجانبه تهران_آنکارا بهشدت آسیب خواهد دید و احتمال هرگونه تنش دوجانبه در سطح سیاسی _ امنیتی وجود دارد.
در چنین شرایطی و با درنظر گرفتن مقدمات تحلیل یادشده، جمهوری اسلامی ایران باید تصمیم بگیرد که کدام رویکرد، بیشتر از دیگری میتواند منافع ملی ایران را تامین کند. اگر دکترین جدید سیاست خارجی تهران، مبتنی بر پیشبرد اهداف منطقهای و تثبیت جایگاه هژمونیک در غرب آسیا باشد، حضور فردی غیر از اردوغان که رویاهای فرامرزی ندارد و دست و پای آنکارا را از خارج مرزها به داخل منتقل میکند، گزینه مطلوبی به نظر میرسد.
این دستاورد را البته باید در کنار آمریکاگرایی کامل دولت احتمالی کلیچداراوغلو تحلیل کرد؛ یعنی تبدیل ترکیه به یک همپیمان تام و تمام برای واشنگتن که نشانی از خودمختاری سالهای اخیر را ندارد. از سوی دیگر، اگر ارتباط ترانزیتی با اروپا و قطع نشدن این راه ارتباطی _ به دلایل مختلف از جمله دور زدن تحریمها _ در اولویت راهبردی ایران باشد، ادامه ریاست جمهوری اردوغان میتواند به تحقق این راهبرد کمک کند. با این حال، این مساله میتواند موجب افزایش هزینههای ایران برای پیشبرد اهداف منطقهای شود.
با در نظر گرفتن همه این موارد و تحلیل رویداد بر مبنای اصل «هزینه _ فایده» (Cost-Benefit)، تصمیمسازان و تصمیمگیران در ایران باید دست به یک انتخاب راهبردی بزنند و آماده پذیرش پیامدهای آن نیز باشند. هر چند به دلیل فضای دوقطبی ایجاد شده در ترکیه، میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که آنکارا فارغ از نتیجه انتخابات، وارد یک دوره بیثباتی سیاسی حداقل پنج ساله خواهد شد که زمینه را برای بازیگری فعالتر ایران و عربستان _ به عنوان رقبای سنتی ترکیه _ فراهم میکند.