به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، کافیست عکسی از او پیش رویمان نمایان شود یا حتی صدایش را بشنویم! خاطره
ده ها فیلم جنگی در زهنمان زنده می شود. از سالها قبل از همان وقتی که تازه
جنگ تحمیلی تمام شده بود تا همین اواخر در بسیاری از فیلم های ارزشمند
دفاع مقدس حضور داشت. راستی او علاوه بر بازيگري، فيلم نامه نويسي و
کارگرداني چند اثر را هم در کارنامه دارد.
حالا دیگر کیست که رضا
ایرانمش را نشناسد؟ مرد خوش قلب و با احساس سینمای ایران که اگر در فیلم ها
نقش سید و حاجی و سرباز را بازی می کرد، برایمان کاملا باور پذیر بود. چون
می دانستیم خودش جبهه ها را لمس کرده. خودش در متن رشادت ها بوده و تازه
از توفقیات جنگ هشت ساله، عوارض شيميايي و مواد سمی هم عایدش شده و گاه بی
گاه به تخت بیمارستان می دوزدش.
چند وقت پیش بازهم گذر آقا رضا به
بيمارستان افتاده بود و این بهانه ای شد برای گفت و گویی ویژه که البته حال
و هوای رضوی هم پیدا کرد:
تاکنون در آثار بسياري بازي کرده ايد و يا کارگرداني شان را برعهده گرفته ايد. دوست نداريد فيلمي درباره امام رضا (ع) بسازيد؟
اتفاقاً
علاقه مندم فيلمي درباره آقا بسازم و طرحش را هم با نام «شفا» دارم، نيمي
از فيلم نامه را هم نوشته ام و دوست دارم از فيلم نامه نويسي حرفه اي دعوت
کنم تا روي اين موضوع کار کنيم. من 2 سال قبل داوري جشنواره فرهنگي هنري
امام رضا (ع) را برعهده داشتم و فيلم هايي از جوانان ديدم که خيلي لذت
بردم. آن ها با سن و سال کم آثاري بسيار زيبا و باورپذيري درباره معجزاتي
که در حرم اتفاق افتاده بود، ساخته بودند. همان زمان جرقه نگارش فيلم نامه
«شفا» در ذهنم خطور کرد و شروع به نگارش آن کردم ولي در نيمه راه متوقف شد.
آقا را به نام و جان جوادش قسم مي دهم تا جوابم را بگيرم و اين خيلي برايم
ارزشمند است.
آيا تاکنون در فيلمي با موضوع امام رضا (ع) بازي کرده ايد؟
بله.
فيلمي با نام «زائر» بود که دوستان سينماي جوان مشهد از من دعوت کردند تا
در آن بازي کنم و من هم به دليل علاقه ام به آقا(ع) با جان و دل پذيرفتم.
وقتي به زيارت آقا علي ابن موسي الرضا (ع) مي آييد در خلوتتان چه چيزي ازايشان مي خواهيد؟
نکته
اي را مي خواهم براي تان بگويم. اتفاق خيلي جالبي افتاد. من هر زمان به
زيارت آقا مي آيم حاجتي دارم و هميشه از آقا خواسته ام وقتي به پابوسش مي
آيم، دستم به ضريحش برسد و هميشه دوست داشتم اين اتفاق بيفتد و هر زمان به
زيارت آقا مي رفتم راه باز مي شد و جلو مي رفتم و دستم را بدون فشار و سختي
به ضريح مي زدم. سال گذشته قسمت شد با يکي از دوستانم به زيارت آقا بياييم
و من هم اين موضوع را که هميشه راه زيارت برايم باز مي شود برايش تعريف
کردم. وقتي با يکديگر رو به روي ضريح قرار گرفتيم جمعيت زيادي براي زيارت
آمده بودند و شلوغ بود. به گونه اي که جا براي سوزن انداختن نبود. گفتم آقا
پيش رفيق مان ما را خراب نکن. به ناگهان يکي از خادمان عزيز دستم را گرفت و
ما را به پشت در ضريح برد و گفت مي خواهيم با گلاب ضريح آقا را عطرافشاني
کنيم سپس در بزرگ را بستند و ضريح را تخليه کردند و تنها من و آن دوستم
مانديم. آن خلوت خيلي برايم عجيب بود و چه قدر آقا کرامت دارد و من شايستگي
ندارم.
در حرم آقا بودن چه حسي دارد؟
هميشه
يک حس رهايي دارم. من نه تنها در حرم مطهر آقا بلکه وقتي در آن فضا قرار
مي گيرم رها مي شوم و همه جا آقا را حس مي کنم؛ يعني وقتي وارد مشهد مي شوم
انرژي خاصي به من بخشيده مي شود؛ انرژي اي که احساس مي کنم آن جا يک
پشتوانه است و مرکزش حرم آقاست.
«رضا ايرانمنش» بازيگر، کارگردان ، فيلم نامه نويس و يک جانباز شيميايي است. کدام يک را بيشتر دوست دارد؟
«رضا
ايرانمنش» نوکر و خادم مردم است و اميدوارم خداوند به من اين توان را بدهد
تا همان کسي باشم که مردم تصور مي کنند و تا آخرين نفس براي مردم و خاکم
زندگي کنم و بدنم را فداي خاک و مردمم کنم.
اوقات فراغتتان را چگونه پر مي کنيد، فيلم مي بينيد، کتاب مطالعه مي کنيد يا موسيقي گوش مي دهيد؟
بيشتر موسيقي و گاهي هم مي نويسم و کمتر پيش مي آيد بيکار باشم.
مشکلات و بيماري ام اين فرصت را به من نمي دهد که کتاب مطالعه کنم. شب گردي
هايي که جانبازان دارند و من هم از آن مستثني نيستم تلنگرهايي مي زند که
کمتر گناه کنم.
اگر برگرديد و فعاليت بازيگريتان را مرور کنيد، از مسيري که آمده ايد راضي هستيد؟ آيا دوباره بازيگري را انتخاب مي کنيد؟
بله.
دوست دارم دوباره بازيگري را انتخاب کنم چون عمري در اين راه زحمت کشيده،
تجربه کسب کرده و علاوه بر آن در اين رشته تحصيل کرده ام. به يکي از
دوستانم «محمد درمنش» گله کردم که من را بازيگر نمي داني و در فيلم هايت
بازي نمي دهي، حاج محمد گفت: تو تهيه کننده شده اي و کارگرداني مي کني.
پاسخ دادم؛ باور کن اين طور نيست و از بد حادثه به اين روز افتاده ام چون
کسي به من بازي نمي دهد و شايد تهيه کننده و کارگردان دغدغه اين را داشته
باشد که «رضا ايرانمنش» هميشه مريض است و وسط کار مريض مي شود و کارمان عقب
مي افتد براي همين پيشنهاد نمي دهند؛ بنابراين در غربت خاص و هم چنين در
بي مهري مسئولان تلويزيون هم قرار گرفته ام. به همکارانم مي گويم به من کار
بدهيد تا مشغول باشم و بيماري ام کمتر اوت کند و کمتر درد را حس کنم ولي
اين کار را نمي کنند و فضا باج و باج گيري شده است! من هم اهل رشوه نيستم و
يک لقمه نان حرام بر سر سفره نبرده ام.
هميشه به بازيگري علاقه
مندم و دوست دارم بازي کنم و ضمانت مي کنم سرگرمي بازي سبب مي شود که سرحال
تر باشم از مسئولان خواستم کمکم کنند و در خارج از تهران که آب و هواي
بهتري دارد قطعه زميني به من بدهند تا سرپناهي داشته باشم و آن زمان هنر و
بازيگري را کنار بگذارم و آن جا تا زماني که زنده ام به پرورش گل و گياه و
علايقم بپردازم تا اگر لياقتش را داشته باشم به شهدا بپيوندم. اميدوارم هر
چه که تقديرم باشد همان برايم رقم بخورد و از خداوند مي خواهم که من را
عاقبت به خير کند.
ایرانمنش گفت: داخل حرم جا براي سوزن انداختن نبود. گفتم آقا پيش رفيق مان ما را خراب نکن. به ناگهان يکي از خادمان عزيز دستم را گرفت و ما را به پشت در ضريح برد و گفت مي خواهيم با گلاب ضريح آقا را عطرافشاني کنيم سپس در بزرگ را بستند و ضريح را تخليه کردند و تنها من و آن دوستم مانديم.