کد خبر 1405223
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۷:۴۷
مشروطه

نهضت مشروطه مجموعا حرکتی اعتراضی مرکب از نیروهای مختلف اجتماعی بود، برای همین بررسی این موضوع که هر یک از طیف‌ها چه تاثیری بر جریان کلی مشروطه داشته‌اند، ضروری به نظر می‌رسد.

به گزارش مشرق، نهضت مشروطه مجموعا حرکتی اعتراضی مرکب از نیروهای مختلف اجتماعی بود. بنابراین بررسی این موضوع که هر یک از طیف‌ها چه تاثیری بر جریان کلی مشروطه داشته‌اند ضروری به نظر می‌رسد.

این قیام ملی که ابتدا به ساکن در نتیجه پیوند و هم‌صدایی علما و مردم به‌منظور مقابله با استبداد حکومت وقت به‌خصوص اقدامات تند عین‌الدوله صدراعظم شکل گرفته بود، در ادامه با ورود برخی منورالفکران دیوانی از مطالبات اولیه خود منحرف شد و در نهایت شکست خورد.

مطالبه نخستین معترضان تاسیس عدالتخانه به‌منظور مبارزه با ظلم درباریان و ستاندن حقوق مردم به‌خصوص طبقات ضعیف جامعه بود، اما در ادامه با ورود سفارتخانه انگلستان به این جریان، مطالبه تاسیس عدالتخانه به مشروطه‌خواهی مبدل شد و این تغییر آنچنان ماهیت نهضت را عوض کرد که چهره‌های شاخص مبارزه علیه استبداد همچون شیخ فضل‌الله نوری خود را صرف مخالفت با مشروطه‌خواهی کردند.

به هر حال مشروطه در ابتدا نویدبخش خودآگاهی تاریخی ایرانیان بود که به همت علما، بازاریان و مردم آغاز شد اما با دخالت برخی دیوانیان و نفوذ خارجی به محاق رفت. در آستانه سالگرد صدور فرمان مشروطیت راقم سطور بر آن شد تا توصیفی اجمالی درباره این نهضت بدست دهد.

* علمای شیعه و آغاز حرکت

احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطه تذکر می دهد «این نکته را نباید فراموش کرد که مشروطه را در ایران علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران غول استبداد درفش افراشته، کسی را یارای دم زدن نبود، تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیده گاهی سخنانی می‌گفتند. نمی‌گویم دیگران چیزی نمی‌فهمیدند؛ می‌گویم یارای دم زدن نداشتند. شماره‌های حبل‌المتین را بخوانید. در آن زمان که توده‌ انبوه در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد کشور نداشت در بسیاری از شهرها علما پیشقدم گردیدند.بنیاد مشروطه را علما گذاردند.» برخوردهای ناشایست و بتن زدن حکومت قاجار از اجرای قوانین در زمان مظفرالدین‌شاه موجب افزایش میزان نارضایتی مردم شد. از یک طرف ناامنی در حدی بود که در تهران غروب به بعد دروازه‌های شهر را می‌بستند و شهر عملا در اختیار لوطی‌ها قرار می‌گرفت.

از طرف دیگر مالیات‌های سنگینی که از کالاهای ایرانی گرفته می‌شد باعث شد به‌مرور رونق اقتصادی کاهش یابد و با ورشکستگی تجار کارگران بیکار و کارگاه‌ها تعطیل شوند.

در این میان، ملجأ و پناهگاه مردم در برابر ظلم حاکمان قاجار، ‌منزل و محفل علما بود.

هم‌صدایی علما و مردم که یک بار در زمان جنبش تنباکو اتفاق افتاده بود، بار دیگر در قالب یک جنبش عدالتخواهی جلوه کرد و ارکان حکومت قاجار را به لرزه انداخت. پس از آنکه خواسته‌های روحانیت و بازاریان در مورد تاسیس عدالتخانه عملی نشد، علمای تهران تصمیم گرفتند به قم مهاجرت و در حرم حضرت معصومه(ع) تحصن کنند. ۲۴ تیر ۱۲۸۵ حدود هزار نفر از مردم به رهبری سیدمحمد طباطبائی و سیدعبدالله بهبهانی به سوی قم حرکت کردند و در حرم حضرت معصومه(ع) متحصن شدند. پس از چند روز شیخ فضل‌الله نوری نیز همراه چند صد نفر به آنها پیوستند و از اصفهان و زنجان نیز عده‌ای روانه قم شدند.

ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» به این موضوع پرداخته و تحرکات علمای شیعه به‌منظور احقاق حقوق مردم را به‌ تفصیل شرح داده است.

بعد از ظهر اولین روز هجرت علما به قم، جمعی از تجار به پیشنهاد عبدالله بهبهانی و به‌منظور حمایت از حرکت علما و اعتراض به سیاست‌های جبارانه صدراعظم وقت به سفارت انگلستان پناهنده شدند. سفارت انگلستان هم که حامی سیاست‌های حکومت قاجار بود، تلاش کرد با حفظ ظاهر در میان مردم نفوذ و از این طریق رهبری نهضت را از اختیار علمای شیعه خارج کند. با اشاره مسئولان سفارتخانه، همه سربازهایی که در کوچه و خیابان به آزار و اذیت مردم مشغول بودند به خارج از شهر رفتند و برای مردم این‌طور به نظر می‌رسید که سفارت انگلستان با آنها همصداست و در حال تمهید مقدمات یک قیام ملی است.

در جهت تقویت این موضع، حتی کاردار وقت سفارت انگلستان ظاهرا به این تحصن پیوست و با مردم همراه شد. به این ترتیب، همان‌طور که مطلوب انگلیسی‌ها بود، نیروی عظیم مردمی برای هر گونه سوءاستفاده در اختیار آنها قرار گرفت و آنها می‌توانستند آن‌طور که می‌خواهند از ظرفیت این جمعیت عظیم مردمی استفاده کنند.

ناظم‌الاسلام در شرح آن واقعه نوشته است که «می‌توان گفت سفارتخانه در حکم یک مدرسه شده است، چه در زیر هر چادر و هر گوشه‌ای جمعی دور هم نشسته‌اند و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و... آنها را تعلیم می‌دهند، یعنی چیزهای تازه به گوش مردم می‌خورد که تاکنون احدی جرات نداشت بر زبان آورد.» با این اقدامات که سفارت انگلستان در پیش گرفت، به‌زودی اذهان مردم از عدالتخواهی و تاسیس عدالتخانه بر مبنای موازین شرعی و دینی منحرف و متوجه مشروطه‌خواهی شد.

در برخی منابع نقل شده است که سفارت انگلستان برای آشنایی مردم با مجلس شورای ملی به‌عنوان رکن اصلی حکومت مشروطه، تلگرافی جعلی از طرف پادشاه انگلستان چاپ و در میان جمعیت منتشر و از این طریق به مردم القا کردند که راه نجات آنها از ظلم حکومت، تاسیس مجلس شورای ملی است.

به هر حال با صحنه گردانی سفارت انگلستان، مطالبه تاسیس عدالتخانه تبدیل به تاسیس پارلمان شد. پس از تسلیم مظفرالدین شاه و صدور دستخطی مبنی‌بر موافقت کامل با خواسته‌های علما، عده‌ای از درون علما به مخالفت با این موضوع برخاسته و ضمانت سفارت انگلستان برای اجرایی شدن دستور شاه را بهانه تغییر مسیر نهضت قرار دادند. چه این دستخط ضمن تایید رهبری علما مجلس آینده را طبق ضوابط اسلامی وعده می‌داد. پس از صدور این دستخط علمای مهاجر به‌منظور اطمینان یافتن از نظرات شاه و تضمین تحقق وعده‌های او نمایندگانی به تهران فرستادند.

یکی از این نمایندگان سیدمحمد صادق طباطبائی فرزند سیدمحمد طباطبائی از رهبران نهضت بود. ناظم‌الاسلام دیدار او با وزیر دربار را چنین روایت می‌کند: «وزیر دربار گفت: مجلس شورای اسلامی خوب است، چرا به شورای ملی بدل گردید؟ جناب آقا میرزا محمدصادق جواب داد: برای اینکه رعیت[=سفارت انگلستان] این لفظ را خواست، زیرا فردا اگر کسی را از اهل مجلس بخواهید نفی و تبعید کنید خواهید گفت این بی‌دین و خارج از اسلام است. به این بهانه اشخاصی که مخالف میل شما رفتار نموده‌اند باید خارج شوند اما لفظ ملی این عیب را مانع خواهد بود. دیگر آنکه اگر اسلامی مبدل به ملی نشود مردم از سفارتخانه بیرون نخواهند آمد!» در واقع حرکت اولیه ای که خواستار تاسیس عدالتخوانه و اصلاح رفتار حاکمیت بود، با دخالت سفارت انگلستان و پیشگامی برخی تجددمابان در نهایت به تاسیس مجلس شورای ملی منتهی شد و نقطه آغاز مخالفت برخی علما همین انحراف از مطالبات اولیه بود.

* انگلستان، منورالفکران و انجمن‌های سری

یکی از مهم‌ترین جریان‌های دخیل در نهضت مشروطه، انگلستان و منورالفکرهای دیوانی بودند. علاوه‌بر اینها برخی اندیشمندان متجدد خارج‌نشین صاحب رسانه نیز به انحراف خط فکری مشروطه کمک کردند و آنچنانکه گفتیم طولی نکشید ماهیت یک جنبش شیعی اسلامی کاملا استحاله شد. چنانکه تحلیل امام خمینی(ره) از جریان مشروطه نیز گویای همین واقعیت است: «از آن طرف عمال قدرت‌های خارجی و خصوصا در آن وقت انگلستان در کار بودند که اینها [علمای شیعه] را از صحنه خارج کنند یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که می‌توانند به قول آنها یعنی فرنگ‌رفته‌ها و غربزده‌ها و شرق‌زده‌ها و کردند آنچه را کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی شاید بدتر از زمان، و حتما بدتر از زمان‌های سابق.»

اعتماد برخی پیشگامان تاسیس عدالتخانه به انگلستان و تقویت مراودات پس از تاسیس مجلس شورای ملی سبب شد که مسیر نهضت مشروطه به کلی تغییر کند.

جریان‌های متعدد روشنفکری که در تماس مستقیم و غیرمستقیم با دولت‌های غربی از جمله انگلستان بودند، از این موقعیت استفاده و تلاش کردند دین را از چهره این جریان ملی بزدایند. چهره‌هایی نظیر میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله، میرزا فتحعلی آخوندزاده و آقاخان کرمانی که تحت‌تاثیر آموزه‌های غرب جدید، تعالیم دینی را ذیل عنوان خرافه طرد کردند و معتقد بودند که همین آموزه‌ها باعث عقب‌ماندگی «ممالک محروسه ایران» شده است.

میرزا ملکم‌خان از جمله روشنفکران دیوانی بود که هم از آخور استبداد می‌خورد و هم نقش اپوزیسیون حکومت قاجار را بازی می‌کرد. کسروی در رابطه با امثال او نوشته است: «راستی آن است که اینها می‌خواستند کوشش در راه ایران بنمایند ولی در این میان خود هم نان خورند و پول اندوزند، این شیوه انبوه کوشندگان می‌بود.» او با چاپ روزنامه و تاسیس فراموشخانه به گسترش اندیشه تجدد و تبلیغ علیه آموزه‌های دینی اقدام کرد.

او در طول هشت سال انتشار روزنامه قانون، نقش مهمی در متوجه کردن افکار عمومی به الفاظ و مفاهیم جدید غربی ایفا کرد. اگرچه این روزنامه در لندن چاپ می‌شد و او نیز دوسال پس از فرمان مشروطیت در همانجا درگذشت. به هر حال در دوره اول مشروطه، سکولارهای منورالفکر عمدتا از راه انتشار روزنامه و فعالیت‌های سری تلاش کردند میان مردم و علما و میان برخی علما با یکدیگر اختلاف بی ندازند.

فضای مطبوعاتی آن دوره طوری بود که اجازه نمی داد مردم درست تصمیم بگیرند. «به قدری این جو تند بود و هیجانات کاذب در مردم ایجاد می‌کرد که دو گروه علما نمی‌توانستند به‌راحتی با هم حرف بزنند. هرچه شیخ فضل‌الله نوری از آن طرف می‌گفت ما [علمای شیعه] اختلافی نداریم به گوش مردم نمی‌رفت.» (بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی) برخی از اینها به‌منظور به هم ریختن معادلات علیه اسلام و علمای شیعه، متنی به دروغ چاپ می‌کردند و تا می‌آمد که آن متن تکذیب شود و تکذیبیه آن در روزنامه چاپ شود آن خبر اثر خود را می‌گذاشت. تخفیف و تخطئه احکام اسلام از دیگر مواردی بود که از جانب برخی منورالفکران دائما به گوش مردم خوانده می‌شد و آنها از این مسیر سعی داشتند که دیانت را نزد مردم بی‌اعتبار کنند.

به این ترتیب عمده همت اینها در زمان مشروطیت اولا اختلاف‌افکنی میان مردم و علما بود و ثانیا تخریب و تخطئه آموزه‌های اسلامی که اینها از کانال مطبوعات و با انتشار روزنامه‌های متعدد در داخل و خارج از کشور پیگیری می‌شد.

از طرفی بسیاری از اینها تحت حمایت مالی و فکری انگلستان بودند و دولت بریتانیا برای اینکه بتواند از نفت ایران نهایت بهره را ببرد، دائما در پی این بود که جریان‌های دخیل در مشروطه را به جان هم بیندازد.

افرادی نظیر سیدضیاءالدین طباطبایی که مواجب‌بگیر انگلستان بودند، رسالت‌شان انحراف مشروطیت بود که درنهایت نیز با کودتای ۱۲۹۹ رقم خورد و دخالت غیرمستقیم انگلیسی‌ها در امور ایران به اعمال قدرت مستقیم تبدیل و نهضت مشروطه به ضد خود مبدل شد.

سفارتخانه انگلستان نیز همان‌طور که گفتیم در صدور فرمان مشروطیت و تعیین نوع حکومت نقش اساسی داشت. بعد از تحصن مردم در این سفارتخانه، زمانی که سفیر انگلستان خواسته علما و مردم را برای اجرایی شدن به شاه ارجاع داد، تغییراتی در فرمان او اتفاق افتاد. یکی اینکه واژه مشروطه در متن آن لحاظ و بعد هم اجرای قوانین اسلامی به کلی حذف شد و مجلس شورای اسلامی جای خود را به دارالشورا داد.

*  نفوذ بابی- ازلی‌ها نهضت مشروطه

پسر میرزا نصرالله ملک‌المتکلمین چهره مهم بابی- ازلی و یکی از وعاظ مشهور جریان مشروطه که از مدیران فراموشخانه «باغ میکده» بود درباره نحوه و هدف نفوذ بابی- ازلی‌ها به جریان مشروطه نوشته است که «منورالفکرهای انجمن مخفی [باغ میکده] در نخستین نشست خود تصمیم به تدوین قطعنامه‌ای به‌عنوان نظام‌نامه جمع نموده که در آن راهکارهای فعالیت روشنفکران وابسته به آن جمعیت مشخص می‌گردید.

در این قطعنامه که در ۱۸ ماده به تصویب رسید، مقرر گردید که باید در میان روحانیون متنفذ تهران با آنهایی که جسارت و شجاعت دارند، بدون اینکه از منظور ما آگاه شوند همکاری کنیم... برای اینکه از اول کار دچار حمله مخالفین و مستبدین و ملاها نشویم، رفقا باید تمام مطالبی را که به وسایل مختلفه منتشر می‌کنند، با احکام اسلام مطابق کنند و چیزی که حربۀ تکفیر به دست بدخواهان بدهد ننویسند.»

یکی از دلایل گرایش این فرقه به مشروطیت، امید آنها به قانونمند شدن فعالیت بابی‌ها بود که می‌توانست ذیل آزادی‌های حاصل از مشروطیت به دست‌ آید. پس از مخالفت علمای شیعه با خواسته‌های رهبران بابی- ازلی، آنان متوجه شدند که با تکیه بر رهبری شیعه نمی‌توانند در نهضت مشروطه نفوذ کنند. از این رو با تغییر رویکرد خود سراغ جریان منورالفکر سکولار رفتند تا با یک ائتلاف منسجم مسیر نهضت مشروطه را تغییر دهند.

آنان با درج مطالبی بر ضد روحانیت شیعه و علیه علمای ثلاثه، همگام با روشنفکران غیر ازلی تلاش کردند که وجهه دین را خدشه‌دار کنند و آنها را از چشم مردم بی ندازند که بخشی از این اهداف در ادامه محقق و شکافی میان مردم و علمای شیعه ایجاد شد. به هر حال بخشی از اقدامات بابی- ازلی‌ها در جهت انحراف مسیر نهضت با ترفندهای متعدد آنها اثرگذار شد. از یک طرف برخی چهره‌های روحانی این جریان نظیر ملک‌المتکلمین، شیخ جمال‌الدین واعظ و یحیی دولت‌آبادی با نمایش همراهی رهبران دینی نهضت و از طرف دیگر برپایی انجمن‌های سری و همکاری با مطبوعات علیه روحانیت شیعه سبب شد که این فرقه به‌تدریج در میان سکولارها و درباریان نیز نفوذ کنند.

البته تاسیس حکومت جمهوری از آموزه‌های بهایی‌ها و بابی- ازلی‌ها بود. رساله‌ای از میرزا یحیی صبح ازل در دست است که او در آن به تشکیل حکومت توصیه می‌کند. او بر تشکیل حکومت به صورت جمهوری و با رای مردم تاکید دارد اما تشکیل حکومت سلطنتی را نیز خالی از فایده نمی‌داند.

از طرفی اساسی‌ترین شعارهای مطرح شده در جریان مشروطیت آزادی، مساوات و حاکمیت قانون بود. در متن کتاب هشت بهشت [از کتب دینی ازلی ها] نیز آمده است: «شریعت بیان چنان قانون مساوات و عدل را تامین می‌کند که مقاصد این اقوام را به عمل می‌آورد بدون آنکه ظلمی به اساس شرایع وارد شود.» از اینجا می‌توان حدس زد که چرا ازلی ها و بهاییان اینچنین در جریان مشروطیت نفوذ و تلاش کردند که آن را به نفع آموزه‌های خود مصادره و هدایت کنند.

* چرا نهضت مشروطه موفق نشد؟

برای شکست مشروطه عوامل متعددی می توان برشمرد و راقم سطور نیز در صدد آن نیست که عدم توفیق این جریان را به یک عامل تقلیل دهد، اما بیراه نیست اگر بگوییم که افتراق نیروهای مشروطه خواه از مهمترین عامل شکست مشروطه است. واگرایی نیروهای مختلف دخیل در نهضت مشروطه در نهایت با سوء استفاده عوامل خارجی در نهایت نفع استبداد شد؛ همان چیزی که اساس شکل گیری مشروطه مخالفت با آن بود.

اینکه گفته می شود مشروطه در نهایت به ضد خود تبدیل شد، ناظر به همین بازگشت پرقدرت استبداد پس از شکست این جریان است. از قضا همین عامل ضعف و فتور مشروطه بعدها عامل قدرت انقلاب اسلامی شد. همه تحلیل گران و مورخان تاریخ معاصر بر این قول متفقند که همگرایی نیروهای تحول خواه در دوره پهلوی از جدی ترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی بوده است.

روشنفکران و تجدد مابان و اسلام خواهان در جریان مبارزات ضد پهلوی همگی در مخالفت با استبداد شاهی و دخالت خارجی متفق بودند و همین باعث شد که حرکت انقلابی مردم ایران از نفوذ و توطئه خارجی مصون بماند.

این مقایسه تاریخی می تواند برای ایرانیان حامل این پیام باشد که کورترین گره ها با توافق و همگرایی و همدلی حل شدنی است، و الا نفوذ و توطئه خارجی همیشه در کمین تواند بود.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • سید IR ۲۰:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۳
    2 1
    همین طیفی که امروز به نام اصلاح طلب می شناسیم در آن زمان به نام مشروطه خواه وجود داشتند و همان طیفی که به نام انقلابی و جهادی می شناسیم، در آن زمان مشروعه خواه نامیده می شدند! اما تفاوت موضوع در این است که در آن زمان رهبر واحدی مانند امام خمینی بانی نهضت و مورد قبول آحاد مردم نبود! در ثانی جایگاه ولایت فقیه پیش بینی نشده بود تا کشتی نجات باشد! و ثالثاً ملت تجربۀ امروز را از طیف غرب پرست و غرب زده سیاسی کشور نداشتند و در نتیجه به خوبی علما را پشتیبانی نکردند و شد آن چه که نبایست می شد!!!
  • IR ۱۲:۳۵ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۴
    0 1
    از چی میترسین؟؟؟
    • IR ۰۸:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۵
      1 0
      از شیطان به گونه ای و از خدا به دیگر گونه ای !!!!!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس