ماجرا هم مربوط به "پژمان کسروی" است. که همسرش مرده و حالا برادر و زن برادرش به صورتی شوخیوار و البته کمی تا قسمتی جدی قصد دارند دخترانی را به او معرفی کنند تا او با آنها دوست! شود.
نکته نمایش هم بر اساس همین "دوست شدگی"، "جدی گرفتن شهوات" و "روابط ناخوانا با فرهنگ ما" شکل میگیرد.
و البته به تجربه هم دریافتهایم که نباید از نمایشنامهها و متون غربی انتظاری هم جز از این داشت.
این حرف ادامه هم دارد... اینکه نمایشنامههای غربی همانند همانچه که در هدا گابلر یا مکبث یا نورا و ... مشاهده کردهایم مفاهیمی غیر از مفاهیم شهوانی، فمینیستی و زننده بنیان خانواده با خود ندارند.
حرف دیگر این است که البته ما مفاهیم دیگری را هم در آنها دیدهایم و خواندهایم که به نمایشنامه رنگ و بوی شهوانی نمیدهند اما شاید این ضریب انتخاب بالای نمایشنامههای اشاره شده توسط برخی کارگردانهای تیاتری ماست که عموما نشانههای زشت و واحههای غرایز حیوانی را در ذهن منتقدین زنده میکند.

33 درصد نیل سایمون هجومی است از جدی گرفته شدن غرایز حیوانی. غرایزی که البته گاه از یک حیوان سالم هم بعید است و حیوان مریضی باید که به آنها مبتلا باشد.
آدمهای خانم افسانه ماهیان در نیل سایمون گاهی هوس همجنس بازی هم میکنند. هوسی که اگرچه در قالب یک شوخی و مسئله "با هم زندگی کردن دو زن!" مطرح میشود اما "الهام" با بازی الیکا عبدالرزاقی به دوستش این پیام را هم میدهد که اگر او جدی است، این شوخیها میتواند جدی! هم بشود.
این نکته حائز اهمیت است که در تعالیم میدانی فمینیسم، باید تمام تمایلات یک انسان آزاد و از جمله یک زن جدی گرفته شود. تمایلاتی که البته نباید هیچ سدی را هم در مقابل آنها قرار داد.
بازیگران در تئاتر اشاره شده همچنین بارها از واژه "دوست شدن" استفاده میکنند. جالب آنکه گویا این واژه در گذرگاههای نظارتی هم حساسیتزا نبوده است.
دو زن و مرد اصلی نمایش 33 درصد نیل سایمون فقط میخواهند با هم دوست شوند. دوست شوند و با هم تلفنی صحبت کنند. با هم قرار ملاقات بگذارند و حتی به خانه یکدیگر رفت و آمد کنند.
دوست شدنی که البته به یک ازدواج نیز ختم میشود اما این ازدواج نیز به ظلمهای فراوان رفته بر "گیتا"، زن ماجرا! پایانی نمیدهد و اگرچه پرده آخر تیاتر با صحنهای خوب از رابطهای نو بین زن ماجرا! و مرد ماجرا! تمام میشود اما لاجرم و آنطور که از صحنه سازیهای خانم ماهیان برمیآید قرار است این رابطه خوب به مرگ "گیتا" مختوم شود.
یکی دیگر از تعالیم میدانی فمینیسم این است که زنان را در آن موجودات ماهر در عشق و زندگی معرفی میکنند که لاجرم و در اثر جبر زمانه یا جبر مردان خواهند مرد. (و یا اگر هم نمیرند ظلمهای رفته بر آنان و حقوقشان تمامی ندارد.)

زن دوم حاضر در نمایش نیز جلوه دیگری از زنانگیهای متبلور در نمایش است. او شغل بازیگری دارد و گویا او را برای بازیگری در نقشهای اول نمیپذیرند چون ازدواج! کرده است. معضلی که البته زن با دروغگویی و گفتن از اینکه "شوهر ندارم!" برطرفش کرده است و الهام حالا قرار است که در یک نقش اول بازی کند.
او در یکی از پردهها به شوهرش میگوید: "مشکل زندگی ما تکراری بودنه..." و بر طلاق نیز اصرار زیادی میورزد.
و در تمام طول نمایش نیز از حسهایی میگوید که همواره توسط همسر احساس ندان! او سرکوب شدهاند.
همسری که البته بدش هم نمیآید با گیتای قصه روابطی برقرار کند و این تمایل زمینه بخشی از اختلافات او با الهام را فراهم کرده است.
تئاتر افسانه ماهیان از لحاظ بازیسازی نیز کیفیت چندانی ندارد. پردههای فراوان، رمق نمایش را گرفتهاند و بازی اکتیو خانم عبدالرزاقی هم نتوانسته است رمقی دوباره به تئاتر بدمد.
نمایش، البته نقاط قوتی مثل فن بیان عالی و ایجاد کلاژی از انسان و اشیا را در دکور هم با خود دارد.
دیدن 33 درصد نیل سایمون، تمثّلی است از رویکرد اپوزیسیون فرهنگی به مقولات پیرامونی هنر. رویکردهایی که قرار است با تئوری "ملتسازی" دشمن همخانه شوند و معبرهایی جدید! را بگشایند.
اگر بتوانند...