به گزارش مشرق، محمد رستمپور، فعال رسانهای در کانال تلگرامی خود نوشت: در ایام نوجوانی، شهر ما میزبان یک واعظ تازه به شهرت رسیده شد. مسجد جامع شهر یعنی محل سخنرانی همان واعظ جای سوزن انداختن نبود. در نبود رسانههای همنشین آدمها و در دورانی که شنیدهها کار هزاران شبکه و پیامرسان اجتماعی را میکرد، مردم شهر از لسان گروههای مرجع شهر وصف واعظ را شنیده بودند. میگفتند دوره شیخ حسین انصاریانها تمام شده و دوره این آقایان رسیده. سیدی و ویدئوی واعظ دست به دست میچرخید. او بر شوق مردم به نوگرایی و موج رسانههای جدید سوار شد و اتفاقاً همین شوق و موج زمینش زد. او رفته و شیخ حسین انصاریان مانده، در ذهن و یاد و بیان مردم شهر ما و چه بسا همه کشور.
شیخ حسین انصاریان، یک رسانه است و نه حتی یک «انسان رسانه» که وصف اینفلوئنسرهای پرفالوئری است که هر یک در رسانهای مشغول به کارند، و آنانند که به محل کارشان وزن و اعتبار و شهرت میدهند، در ایران و جهان. اما شیخ حسین همه ویژگیهای یک رسانه را دارد. رسانه، با سهگانه بستر یا ابزار، مخاطب و پیام تعریف میشود و البته انواع و اشکالی همچون یکسویه یا دوسویه، انبوه و غیرانبوه دارد. مهمتر از تعریف رسانه یا تمجید از شیخ حسین و تطبیق کاری که او میکند، بر ارکان رسانه، این است که یک بار بهتر ببینیم و بدانیم که او چه میکند.
امسال و پارسال، دعاهای شیخ حسین برای معتادها و زنان بدکاره در شبکههای اجتماعی دیده شد. او به دنبال دیده شدن است؟ او از روی عمد به دنبال ویژگی یا وجه متمایزی است که ترند شود؟ شاید. اما چرا دیگر وعاظ و روحانیون چنین فکری به ذهنشان نرسیده است؟ دو ویژگی شیخ حسین کمک کرده است تا او از این حیث، بر هملباسهایشان تقدم داشته باشد. او مردمی است و البته بیش از مردمی بودن، لوطی است، عیار است، جوانمرد است، مشتی است. این بیان، تقدیر از شیخ حسین نیست، تلاشی است برای توضیح رویکرد او به مسائل. امسال او پس از دعا برای زنان بدکاره، دو نکته میگوید: اولاً بدکارهها را جدا نمیکند و بر دعایش تخصیص نمیزند که بگوید منظورم زنانی است که به خاطر معیشت و از روی اجبار دامان خود را آلودهاند. بلکه میگوید بدکارهها، چه آنانی که از روی اجبار دست به چنین کاری میزنند و چه آنانی که اسیر هوای نفسند. این نگاه، یعنی بهرهمندی از نوعی شفقت نبوی که روحانیت را در خدمت مردم قرار میدهد، و نه فراتر و برتر از ایشان، شیخ حسین را رسانه کرده است.
منبر شیخ حسین، پیام دارد، اما پیچیده نیست. پر از شعر و ضربالمثل و حکایت است، اما سرراست و مستقیم است. بیسواد و باسواد، پیر و جوان، زن و مرد، میفهمندش. برخی روحانیون تصور میکنند برای حل مسائل پیچیده جهان، تکلیف دارند و باید الزاماً به شکلی سخت و صعب در یک منبر، در یک دهه، در یک ماه همه چیز را حل کنند یا برای همه خط و نشان بکشند. از سویی دیگر، هستند عدهای هم که پردازش نمیدانند و همه حرف و بیانشان در یک خط و چند دقیقه تمام میشود و سناریو و طراحی و تعلیق و تفسیر و تبیین و توضیح نمیشناسند. ممکن است مخاطب ماجرایی یا آیه و حدیثی از زبان روحانی یا آخوندی شنیده باشد، اما وقتی شیخ حسین از آن میگوید، در جان او مینشیند. هنر همین است که یک پیام را به شکلی طراحی و تزئین کنید که اقناعساز باشد نه تنفرزا.
شیخ حسین، فقه را لاغر نمیکند، از شریعت نمیزند، پایبند و ملتزم به اصول شرعی است و مرزهای حلال و حرام را محو نمیکند. اهل غش نیست. گفتگو با مردم، ارتباط با آنان، شهرت، سخن گفتن برای جمعیت میلیونی، برخورداری از پامنبری و طرفدار، سبب نشده او از وجوب حجاب و حرمت مشروبخواری، نهی از ارتکاب گناهان کبیره و اهمیت شعائر دینی بکاهد. او به واقع پاسبان مرزهای غیرت دینی است. اما در ضمن مراقبت دارد که وزن و ضریب پیامهایش متناسب با اهمیت احکام در فقه باشد. تصویر شیخ حسین از دین، کاریکاتوری نیست؛ درختواره است. در نظر او، ریشه و مبنا، بازگشت به سوی خداست، بندگی الله است. از این جهت است که او به دعا اهمیت بسیار میدهد. اگر مرتضی مطهری فیلسوف فطرت بود، حسین انصاریان مبلغ فطرت است.
این سهگانه یعنی نگاه نبوی و دلسوزانه به مردم، طراحی سناریوی اقناعی برای پیامهای ساده دینی و وزندهی به احکام و دستورات مبتنی بر یک درختواره، سهگانه تبلیغی شیخ حسین انصاریان است. آیا او و روش و منش تبلیغی او اشکال و ایرادی ندارد؟ آیا او نمیتوانسته در همه سالیان گذشته بهتر عمل کند؟ حتماً جای اصلاح و ارتقاء و پیشرفت هست، اما حسین انصاریان، وزین و معتبر است و واعظهای رسانهمحور، شیوخ توئیتری و اینستاگرامی نباید گمان برند که برای اصلاح جامعه باید دست به هر کاری بزنند که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «کن فیالناس و لاتکن معهم»
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.