«عبور از سینمای سانسور» وحید جلیلی /سید مرتضی آوینی

آوینی من را به دفترش برد و پس از آن‌که درخواست کرد نمایشنامه را به دفترش بیاورند گفت این نمایشنامه بدون کمترین حذف و تغییری چاپ خواهد شد.

به گزارش مشرق، بیستم فروردین سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی است که در سال ۱۳۷۲ در فکه بر اثر انفجار مین، به شهادت رسید. روز شهادت این هنرمند انقلابی را هرسال به نام «روز هنر انقلاب اسلامی» پاس می‌دارند و هفته‌ای به نام هفته هنر انقلاب اسلامی چندسالی است برای بزرگداشت این مناسبت برگزار می‌شود.

در طول این هفته که از امروز آغاز می‌شود، برنامه‌های مختلف هنری و ادبی، نشست‌های هم‌اندیشی و بحث و آسیب‌شناسی درباره هنر انقلاب برگزار می‌شود. اما به‌راستی هنر انقلاب اسلامی چیست؟ آیا معیار و سنجه مشخصی برای تفکیک هنر انقلابی و غیرانقلابی در دست داریم؟

این سؤال شاید مهم‌ترین پرسشی باشد که در این هفته باید به آن پاسخ داد. البته تولید آثار هنری باکیفیت و ارزشمند نیز وظیفه‌ای است که باید در این هفته و شاید در تمام طول سال، دغدغه اصلی هنرمندانی باشد که خود را به جریان هنر انقلاب اسلامی متصل می‌دانند. در گزارش پیش رو از دو نفر از هنرمندانی که سال‌هاست در فضای هنر و ادبیات انقلاب اسلامی به فعالیت مشغولند، درباره این معیارها و باید و نبایدهای هنر انقلاب پرسیده‌ایم.

 هنر انقلابی باید حرف مردم را بزند


 حسن دولت‌آبادی، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر و سینما نخستین هنرمندی است که سراغش می‌رویم. او نخست تعریفی از هنر به دست می‌دهد و می‌گوید: هنر در واقع ماحصل و بازتاب رویکردهای اجتماعی است و نمی‌تواند دور از آنها باشد. آنچه امروز ما به‌عنوان هنر می‌شناسیم، بازتاب عملکردهای اجتماعی است و باید بتواند به اصلاح جامعه، جلوگیری از انحراف‌های اجتماعی و تقویت ارزش‌های جامعه کمک کند.


دولت‌آبادی در ادامه از ضعف هنر انقلاب اسلامی در بازتاب واقعیت‌های بزرگ انقلاب، انتقاد می‌کند و می‌گوید: ما حتی نتوانسته‌ایم ارزش‌های بچه‌هایی را که باصلابت جانشان را در میادین حق علیه باطل گذاشته‌اند، منعکس کنیم و نتوانستیم یک فیلم جنگی درستی که مخاطب جهانی داشته باشد، بسازیم به همین دلیل من فکر می‌کنم امروز هنر ما در مسیر واقعیت‌های اجتماعی کمتر قرار دارد. شاید نیازهای اقتصادی باعث شده‌است که حتی نوعی تملق حاکم باشد و شاید از طرفی در تنگناها، محدودیت‌ها و سختگیری‌ها باعث شده‌اند که زبان آزادی برای هنر باقی نمانده باشد که بتواند نقش اصلاحگر خودش را ایفا کند.


 به اعتقاد وی هنرمند، مشاور رایگان مسؤولان جامعه است که با تیزبینی‌های خودش واقعیت‌های اجتماعی را مشاهده و منعکس کند. دولت‌آبادی در ادامه می‌گوید: اگر هنرمند نتواند حرف‌های جامعه را در آثارش بازتاب دهد، آن حرف‌ها در دل جامعه تلنبار می‌شود و متاسفانه شاهد بروز عکس‌العمل‌های بد به بهانه‌های مختلف خواهیم بود و متاسفانه ما امروز دچار این عارضه هستیم.


این نویسنده و کارگردان با این مقدمات به مبحثهنر انقلاب می‌رسد و می‌گوید: درباره هنر انقلاب هم باید بگویم انقلاب فقط یک جنبه تبلیغی ندارد چون مردم دین مدار اعتقادات دینی خودشان را دارند و عجیب است از هنرمندی که اعتقاد دینی دارد بپرسیم تو نماز می‌خوانی؟ من فکر می‌کنم هنر انقلاب، هنر چندوجهی است و یکی از وظایف اصلی آن زدودن کاستی‌ها و نارسایی‌هاست. انجام این وظیفه مستلزم وجود آزادی عمل است.


او در ادامه می‌گوید: به نظرم شاید در زمینه شعر مقداری آزادی عمل وجود داشته باشد ولی در زمینه‌های سینما، تئاتر و سایر هنرها که مقداری به زندگی عادی نزدیک است، هر کسی فکر می‌کند که می‌تواند دخالت کند.


این کارگردان بحث خود را درباره هنر انقلابی این‌گونه ادامه می‌دهد: نکته اصلی یک چیز است. هنر انقلاب، هنر ملی و هر هنری اگر با نیازها و حرف دل و زبان توده‌های مردم هم‌سو بود، موفق و درست است. امروز اگر کسی بخواهد برخلاف ارزش‌های فرهنگی ایران که دین هم بخشی از آن است اقدام کند، خیانت کرده است و در آن بحثی نیست اما اگر کسی هم بخواهد جلوی بازگویی حقایق جامعه را بگیرد، خیانت کرده است.


دولت‌آبادی با بیان این‌که اشتباه بزرگ این است که هنرمندان سالم، شریف و اصیل را برنجانیم، ادامه می‌دهد: دنیا با پهن کردن فرش قرمز هنرمندش را جذب می‌کند تا هنری بسازد که بتواند مردم را در مسیر مملکت خودشان حفظ کند. آیا ما این کار را می‌کنیم؟ آیا هنرمندی نیست که ارزش‌های کشورش را ارج بنهد اما در خانه نشسته باشد؟ آیا هنرمندان ما همین تعدادی هستند که در اطراف می‌چرخند؟ عملا این‌طور نیست. من گسیختگی عجیبی را بین آن چیزی که هنرمندان می‌توانند در جهت حفظ آرامش و بدون نیاز پلیس در جامعه بگویند و تصمیمات و سیاست‌های فرهنگی و هنری کشوری می‌بینم درحالی‌که جامعه جهانی زیرکانه از ارزش‌های هنری برای ساختن جوامع استفاده می‌کند.


 هنوز به یک مکتبی فراگیر دست نیافته‌ایم


 دیگر هنرمندی که درباره هنر انقلابی و هفتمین هفته هنر انقلاب پاسخگوی سؤالات ماست، دکتر محسن سوهانی، کارگردان، فیلمنامه‌نویس و مدیرکل هنرهای نمایشی رادیوست که به اعتقاد وی مردمی بودن شاخصه مهم و ترازی در مقیاس فرهنگ ملی محسوب می‌شود و هر کشوری باید تلاش کند در راستای تقویت هنر مردمی که نگه‌دارنده فرهنگ بومی و فولکلور خود است، همت داشته باشد.


وقتی از سوهانی می‌پرسیم با گذشت بیش از ۴۰‌سال از پیروزی انقلاب آیا توانسته‌ایم به مکتبی در هنر انقلاب دست یابیم، پاسخ می‌دهد: معتقدم در این چهل و چند ساله بعد از پیروزی انقلاب روند رو به رشدی در هنر انقلاب داشته‌ایم و بارقه‌هایی نیز رقم خورده است. اما اگر بخواهیم بگوییم به یک مکتب فراگیر دست یافته‌ایم، هنوز این مهم محقق نشده‌است. البته رسیدن به این هدف، بسیار مهم و آینده‌ساز است.


وی در توضیح این مطلب می‌گوید: به نظرم یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های کشور، توسعه نامتوازن است. از اولین جرقه‌ها و دغدغه‌های تحول‌خواهانه که از عصر قاجار در مواجهه با کشورهای دیگر شکل گرفت و عده‌ای برای یادگیری فنون غربی به خارج از کشور اعزام شدند، تفکری بود نظیر آنچه دکتر مجتبی مینوی از آن به کاروان معرفت یاد کرده‌اند اما من آنها را کاروان بی‌معرفتی می‌دانم. زیرا این جماعت منورالفکر به جای این که عناصر تمدنی و فنون و دانش‌های غربی را به نفع فرهنگ ایران تسخیر کنند، از آنها تقلید کردند.


سوهانی ادامه می‌دهد: چنانچه معروف است تقی‌زاده گفته بود برای پیشرفت «باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم» و این طرز فکر باعث شد فرهنگ ما تحت‌الشعاع قرار بگیرد و نتواند با زمینه‌های توسعه فرهنگ و هنر، متوازن و همگام پیش برود. از این‌رو هنرمندان ما پیشتر فرهنگ‌مان را در ظرف شعر و در قالب واژه و قافیه‌ها می‌ریختند که البته بسیار اثرگذار بود. برای مثال می‌توان از شاهکارهایی نظیر گلستان و بوستان سعدی و شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ و... یاد کرد که چکیده‌ای از فرهنگ ایرانی را در خود بازتاب می‌دادند. اما در هنرهای نوظهورتر این‌طور نشد.

برای مثال تئاتر به معنای مدرن خود معمولا متون ترجمه شده و تقلیدی را به کار بست و حتی تطبیق هم در این زمینه به‌خوبی صورت نگرفت. اینها با روح ایرانی همخوان نبودند. برای مثال ولادیمیر در نمایشنامه «در انتظار گودو» تجربه انسان غربی در کوران جنگ جهانی بود اما انسان ایرانی دغدغه دیگری داشت. همین‌ها باعث شد تا انسان ایرانی با این متون ارتباط شایسته برقرار نکند.


مدیر اداره‌کل هنرهای نمایشی رادیو توضیح می‌دهد: بعد از انقلاب نیز نتوانسته‌ایم به نحو شایسته الگوهای ایرانی را به یک سبک در هنرهای نمایشی تبدیل کنیم. درحالی که کشور همسایه ما نظیر ترکیه از سال ۲۰۱۲ در زمینه سینما و سریال‌سازی فعالیت خود را با برنامه‌ریزی دقیق شروع کرد و امروز به صنعت تولید فیلم و سریال دنیا تبدیل شده‌ و صاحب سبک شناخته می‌شود. بنابراین باید صاحب سبک بودن را مورد توجه ویژه قرار دهیم. البته بارقه‌ها و تلاش‌های ستودنی نیز انجام شده‌است اما زمانی تام و تمام خواهد بود که تبدیل به یک جریان شود.


وی در پاسخ به این سؤال که هنر متعهد و هنر مردمی چه مشخصه‌هایی دارد، عنوان می‌کند: این هنر مخاطب عام را برای خود متصور است و قصد دارد برای طیف‌های گسترده اجتماعی هنرنمایی کند. بنابراین دو شکل کلی دارد. نخست آن که هنرمندی اثر خود را با نگاه به دایره وسیع مخاطبان خلق کند و دیگری هنری که جوشیده از بطن فرهنگ توده‌های مردم باشد. مردمی بودن شاخصه مهم و ترازی در مقیاس فرهنگ ملی محسوب می‌شود و هر کشوری باید تلاش کند در راستای تقویت هنر مردمی که نگه‌دارنده فرهنگ بومی و فولکلور خود است، همت داشته باشد.


سوهانی خاطر نشان می‌کند: هنر از عناصر و مؤلفه‌های اصلی فرهنگ ایرانی محسوب می‌شود و هنردوستی با ذات ایرانیان عجین شده‌است. در کشورمان استعدادهای درخشان و نخبگان هنری زیادی وجود دارند که اگر به مسیر درست هدایت شوند، می‌توانند نقش بسیار مثبتی را برای آینده ایفا کنند.

این سرمایه انسانی اگر وجود داشته باشد، می‌توان به آینده امیدوار بود. اما امیدوارم به بعد هویت محوری هنر با توجه به این که در عصر فضای مجازی و جهانی شدن هستیم و این ماجرا، روند پرشتابی به خود گرفته و تهدیدی برای فرهنگ و هویت بومی و ملی محسوب می‌شود، نیز توجه کنیم. هنر می‌تواند نقش و رسالت خود را به‌خوبی ایفا کند. همان نقشی که روزی در تاریخ، وقتی ایران تحت فشار تهاجم از بین رفتن فرهنگ بود توسط فردوسی از نظم کاخ بلندی به‌واسطه شاهنامه آفریده شد تا زبان و مؤلفه‌های فرهنگ ایرانی را حفظ و تداوم ببخشد. امیدوارم در عصر حاضر نیز هنرمندان این نقش را بتوانند ایفا کنند.


وی با اشاره به تاثیرگذاری هفته هنر انقلاب و با بیان این‌که در هنر غرب زمین واژه سلبریتی وجود دارد که پیدا کردن معادلی در زبان فارسی برای این مفهوم کار آسانی نیست، می‌گوید: سلبریتی به کسی اطلاق می‌شود که آن‌قدر در میان مردم محبوب می‌شود که آنها او را الگو قرار می‌دهند. ما در فرهنگ دینی و ملی خود مفهوم «اسوه» را داریم. به معنای کسی که نه فقط به‌دلیل ویژگی‌های ظاهری که به‌دلیل شاخصه‌های باطنی مورد توجه قرار می‌گیرد. هفته هنر انقلاب به نوعی اسوه‌های هنر انقلاب را معرفی می‌کند و باعث می‌شود جوانان از آنها تاسی بگیرند و راهشان را الگوی خود قرار بدهند تا آنها نیز بعدها در صدر هنر انقلاب قرار بگیرند. این نوع تشویق‌ها ماهیتا مبارک است.


خاطره دولت‌آبادی از شهید آوینی:کتابی که مخملباف سانسورش کرد


من خاطره‌ای از آوینی دارم. در واقع این خاطره بازگویی خاطره‌ای از خاطرات ناظرزاده کرمانی، استاد تئاتر است. ناظرزاده کرمانی به‌صورت شخصی به من گفت کتاب نمایشنامه‌ای را برای چاپ به حوزه هنری آوردم. اوایل انقلاب بود و آقای آوینی در حوزه مسؤولیت داشت.
ناظرزاده کرمانی گفت دیدم کتاب من توسط آقای مخملباف سانسور شده‌است و او در آن لحظه در حوزه هنری نبود تا بتوانم توضیحی بخواهم اما آقای آوینی در بیرون حوزه من را دید و حال و احوالم را پرسید. گفتم نمایشنامه‌ای را برای چاپ آوردم و چنین اتفاقی برای آن رخ داده است. آوینی من را به دفترش برد و پس از آن‌که درخواست کرد نمایشنامه را به دفترش بیاورند گفت این نمایشنامه بدون کمترین حذف و تغییری چاپ خواهد شد.

منبع: جام جم آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس