امید قالیباف

«امید قالیباف» و «شعله رزم‌جو» زوج خبری بی‌سروصدا اما پرسابقه اخبار سیما هستند که صدا و چهره‌شان برای مخاطبان اخبار کاملا آشناست، به مناسبت روز خبرنگار با این زوج خبری گفت‌وگو کردیم.

به گزارش مشرق،دنیای خبر از آن جاهایی است که اگر حتی یک نفر در آن حضور داشته باشد همه خانواده درگیرش می‌شوند، چه برسد به اینکه دو عضو اصلی آن یعنی زن و شوهر پایشان به خبر باز شده باشد. از فشار و استرس شیفت‌های خبری بگیر تا سروکله زدن با انواع و اقسام مقام و مسوول‌های مختلف. آن هم شغلی که باید درصد اشتباه در آن نزدیک به صفر باشد و ممکن است کوچکترین اشتباهی کلی خسارت و حاشیه به بار بیاورد. مردادماه و به ویژه «روز خبرنگار» زمان مناسبی است تا خبری‌ها سراغ هم صنف‌هایشان بروند و باهم راهی که آمده‌اند را مرور کنند و از سختی‌ها، حاشیه‌ها و خاطره‌هایش باهم گفتگو کنند و یک‌جورهایی دیدار تازه کنند. به همین مناسبت در گروه خانواده خبرگزاری فارس میزبان «امید قالیباف» و «شعله رزم جو» خبرنگار اقتصادی و گوینده خبر تلویزیون و فرزندشان «شایان» شدیم. زوج خبری که لحظات زیادی را با خبر سر و کار دارند اما به گفته خودشان تلاش می‌کنند که داخل خانه به خاطر فرزندشان حرف از خبر نزنند. اما مگر می‌شود؟

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

دنیای خبر برای شما چطور شروع شد؟ چطور اصلا پایتان به خبر و دنیای خبرنگاری باز شد؟

قالیباف: من سال ۷۵  همکاری‌ام در پژوهش معاونت سیاسی صدا و سیما شروع شد.  سال ۷۶ یک آگهی در روزنامه چاپ شد که واحد مرکزی خبر، خبرنگار استخدام می‌کند. ما طبقه سوم بودیم و واحد مرکزی خبر طبقه چهار، من و همکارم آقای امامی گفتیم ما هم شرکت کنیم. بدون اینکه دوستان متوجه شوند که ما همکارشان هستیم، فرم‌ها را پر کردیم و آزمونش برگزار شد و مصاحبه تصویری را هم رفتیم و همه مراحل طی شد تا اینکه رسید به مصاحبه. آنجا تازه مدیران واحد مرکزی خبر فهمیدند که ما همکار طبقه سومشان هستیم. ولی باز هم پارتی‌بازی نشد. خلاصه از آن فیلتر هم عبور کردیم و شدیم خبرنگار. سال ۷۷ پذیرفته شدم، بعد یک دوره آموزشی شش ماهه با خبرنگاران باسابقه‌تر دیدیم و سپس کارمان را شروع کردیم.

رزمجو: من شیراز زندگی می‌کردم و در دانشگاه آزاد شیراز در رشته مهندسی کشاورزی مشغول به تدریس بودم، درس خاک‌شناسی عمومی را تدریس می‌کردم. یک بار خیلی اتفاقی در سال ۸۶ تلویزیون را روشن کردم که از صدا و سیمای شیراز آگهی و تبلیغات جذب گوینده خبر در صدا و سیمای فارس را دیدم و اقدام کردم. بعد از اینکه تست اولیه را گرفته شد و کلاس فن بیان و... برگزار شد مجدداً چند مرحله تست گرفتند، در نهایت موفق شدم در مرکز صدا و سیمای فارس و واحد مرکزی خبر بعنوان گوینده مشغول به کار شوم.

سال ۸۹ بود که یکی از بخش‌های خبری که اجرا می‌کردم، در تهران دیده شد. آن موقع مدیر کل پخش اخبار سیما آقای سیدمهدی بودند. دعوتم کردند، آمدم و برای خبر 14 تست دادم. یک ماه در تهران آموزش دیدیم. ولی مرکز فارس قبول نکرد که من به تهران بیایم. سال نود  خبر ۲۲:۳۰ قرار بود در استودیوی جدید افتتاح شود. آن موقع دوباره دعوت شدم به تهران و از سال ۹۰ بعنوان گوینده خبر ۲۲:۳۰ شبکه دو مشغول به کار شدم. همان جا هم چند سال بعد با آقای قالیباف آشنا شدم.

زندگی یک زوج که تمام وقت با خبر سروکار دارند چگونه است؟ چقد اخبار در فضای زندگیشان حضور و تاثیر دارد؟

قالیباف: بستگی به دو طرف دارد. من خودم همان اول به خانمم گفتم که وقتی می‌آییم خانه دیگر بحث اداره را باید تعطیل کنیم. همین الان هم اعتقادم همین است و تا ایشان شروع می‌کند به گفتن اینکه امروز چه شد و... می‌گویم نه دیگر ادامه نده! برای اینکه احساس می‌کنم بچه آسیب می‌بیند. منتهی یک نکته‌ای که وجود دارد این است که ممکن است ایشان در محل کارش برایش اتفاقی بیفتد یا برای من اتفاقی بیفتد، بخصوص برای من، زیرا برنامه‌های من یک مقدار چالشی‌تر است و ناخودآگاه با یک اعصاب شاید خردتری به خانه می‌آیم ، ایشان متوجه می‌شود. یعنی درک متقابلی از هم داریم. ولی تلاش می‌کنیم که به جز چیزهایی که خیلی ضروری است، بحث‌های خبری و کاری را به خانه نیاوریم.

آقای قالیباف شما خیلی سال است که در دنیای خبر حضور دارید، دنیای خبر و خبرنگاری برایتان در این سال‌ها چه چیزی داشت که این همه عمر برایش صرف کردید؟

قالیباف: در این ۲۲_۲۳ سالی که من این حرفه را دارم، معنی خبر برایم تغییر کرد. شاید اوایلش جذابیت تصویر بود، جذابیت اینکه من متنی که می‌نویسم و استنباطم از آن رویداد را عیناً به میلیون‌ها نفر انتقال می‌دهم و این جذابیت‌ها نزدیک به ۱۰ سال با من بود. از سوی دیگر شغلی هم بود که سفر داشت، هیجان داشت، با آدم‌ها و با مسئولان طراز اول صحبت می‌کردم؛ این‌ها همه‌اش جذاب بود. ولی کم‌کم که مشکلات در حوزه اقتصادی که تخصص من است بیشتر شد، معنی خبر هم برایم تغییر کرد و بیشتر رفت به این سمت که مشکل چگونه باید حل شود. حالا من دارم خبر را اطلاع‌رسانی می‌کنم ولی آن مشکل حل نشده است برای همین به مرور کشیده شدم به سمت این مسئله که چطوری آن مشکل حل شود، حالا با اطلاع‌رسانی من یا بدون اطلاع‌رسانی من. به هر حال الان وظیفه‌ای که من دارم یا برای خودم تعریف کردم فراتر از اطلاع‌رسانی صرف است و بیشتر به دنبال رفع مشکل هستم.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

زندگی خبرنگاری و سروکله‌زدن با دنیای خبر برای همه اصحاب رسانه پرفشار و پراسترس است، چه برسد به اینکه هردو باهم در این زمینه فعال باشند. زندگی شما به عنوان یک زوج خبری چه تفاوت‌های با زندگی دیگرانی دارد که کمتر درگیر هستند؟

رزمجو: خب البته مردم ما اکثراً خیلی خبرها را دنبال می‌کنند. اگر دقت کرده‌باشید همه در حال تحلیل و تجزیه خبرهایی که پیرامونشان اتفاق می‌افتد هستند. همان‌طور که آقای قالیباف گفتند تلاش می‌کنیم تا خیلی خبر را وارد فضای خانواده بخاطر داشتن یک فرزند کوچک نکنیم. ولی این اتفاق اجتناب‌ناپذیر است. ناخودآگاه ما همیشه آلوده خبر هستیم. برای من بسیار پیش می‌آید که همزمان وقتی دارم خبری را می خوانم خودم تحت تاثیر آن قرار می‌گیرم. به ویژه الان که در خبر ۲۰:۳۰ هم آمده‌ام در حالیکه بخش خبری قبلی‌ام شاید با خبرهای نرم‌تری در ارتباط بودم. گاهی نه تنها من، بلکه همه عوامل خبر در اتاق رژی با بعضی از خبرها اشک می‌ریزیم و بیننده متوجه نمی‌شود که ما در پشت صحنه خبر چقدر تحت تأثیر قرار می‌گیریم و تا چند روز هم شاید فکرمان کاملاً درگیر است. یا آقای قالیباف وقتی که از بخش خبری‌شان، مثلاً گفتگوی ویژه، به خانه می‌آیند، تقریبا پس از ساعت ۱۲ نیمه شب می‌رسند. اولاً این را بگویم که ساعت خواب بچه خیلی تغییر کرده است. زیرا الان کاملاً متوجه می‌شود که پدرش خانه نیست و خودش را بیدار نگه می‌دارد. یعنی مقاومت می‌کند تا پدر به خانه بیاید و با او حداقل نیم ساعتی بازی کند و حرف بزند. آقای قالیباف بعضی از برنامه‌هایشان این‌قدر چالشی است که وقتی خانه می‌آیند من متوجه می‌شوم که گاهی تا نیمه شب هنوز آرامش ندارند و نمی‌توانند خواب راحتی داشته باشند. خیلی درگیر خبر می‌شوند ولی خب بالطبع من و پسرمان هم همین‌طور هستیم دیگر. شاید یک زوجی که خبری نباشند، کمتر درگیر این مسائل شوند. ولی ما که هردو در حوزه خبر هستیم، واقعاً فکرمان تا مدت‌ها درگیر بعضی از مسائل باقی می‌ماند.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

در تمام این سالها چه روزهایی به اصطلاح خبری‌ترین و یا خبرنگاری‌ترین روزتان بوده؟ یا اینکه روز پرخاطره‌ای از دنیای خبر برایتان بوده‌باشد که اثرش هنوز روی شما مانده‌است؟

قالیباف: خبرنگاری‌ترین روزم با اینکه احساسم بخواهد درگیر یک مسئله شود، متفاوت است. از نظر احساسی آن روزی که آن هواپیمای سی 130 سقوط کرد، می‌شود گفت بدترین روز کاری من بود. تمام خبرگزاری‌ها در یک ثانیه داغدار شدند!  اما از نظر خبری باید بگویم زلزله بم! هیچ وقت یادم نمی‌رود. چون من روز دوم رفتم. یعنی زمانی که هنوز از زیر خاک جنازه بیرون می‌آوردند و تا سه هفته بعدش هم آنجا بودم.

خیلی چیزها دیدم. از بچه کوچکی که عروسک بدست از زیر آوار درآمد تا اجسادی که در آرامستانشان داشتند دفن می‌کردند و من همانطور که راه می‌رفتم ناگهان دیدم پایم روی جنازه‌ای رفت! یعنی رویش در حد ۲_۳ سانتی‌متر خاک ریخته بودند! که حتی گفتم شب ممکن است حیوانات درنده بیایند این‌جا و اتفاقات ناخوشایندی رقم بخورد! بولدوزر بود که زمین را می‌کند و کامیون بود که جنازه می‌آورد و خیلی خاطره تلخی بود.

دوتا خاطره خیلی شیرین هم دارم. یکی یک سفر حج تمتع بود که خبرنگار بودم و رفتم و خیلی خوب بود. و دیگری هم ما روز خبرنگار  دو سال پیش خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. جمع محدودی بودیم، حدود ۲۰_۲۵ نفر. و خب این هم می‌شود گفت شیرین‌ترین خاطره بود. البته توصیه‌هایشان خیلی خوب بود، صحبت‌های ما را هم با صبر و حوصله شنیدند و در مجموع خیلی خوب بود.

رزمجو: بله. شاید جدیدترینش دو هفته پیش بود که گزارش بدون تعارف آقای رضوانی از خبر ۲۰:۳۰ پخش شد. درمورد خانم آبادانی جانبازی بود که از مقام معظم رهبری کمک گرفته بودند برای استخدامشان و زندگیشان بسیار پرتلاطم بود و بسیار ایشان شیوا و زیبا بیان کردند، یعنی مثل یک سخنور کامل و به قدری تحت تأثیر قرار گرفتم که دیگر نمی‌توانستم جلوی هق‌هقم را بگیرم و در حین پخش گزارش گریه می‌کردم، حتی همکارانم در اتاق رژی و  تمام عوامل خبر ۲۰:۳۰ که ایستاده بودند اشک می‌ریختند. خب خیلی تحت تأثیر قرار گرفتیم بخاطر آن صبرشان، تلاششان و اینکه توانسته بودند تا درجه دکتری بالا بروند و هیئت علمی دانشگاه شوند.

خبرهای از این دست ما را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. مثلاً خبر شهادت مدافعین حرم که می‌آمد، جوانان کم سن و سال که بعضاً پدر یک نوزاد بودند. وقتی مصاحبه‌های خانواده‌هایشان پخش می‌شد، تحت تأثیر قرار می‌گرفتیم.

ولی شاید سخت‌ترین روزی که من خبر خواندم، آقای قالیباف هم در جریان هستند، ایشان در یک جلسه‌ای بودند و همزمان من خبر بامدادی شبکه یک را اجرا می‌کردم. ۴ شهریور ۱۳۹۴ و روز تولد امام رضا (ع) بود و آقای قالیباف هم داشتند مرا تماشا می‌کردند ولی متوجه نشدند که چه اتفاقی برایم افتاده. تقریباً ۱۰ دقیقه بعد از اینکه من خبر ساعت ۷ را اجرا کردم، خبر ساعت ۸ را هم اجرا کردم و پدرم روی تخت بیمارستان بود. آخر خبر مدام می‌گفتم برایتان آرزوی سلامتی دارم. زیرا پدرم از بیمارستان مرا تماشا می‌کرد. خلاصه برای همه آرزوی سلامتی کردم. خبر ساعت ۹ را که آمدم بخوانم، تلفنم ۱۰دقیقه قبل از خبر زنگ خورد، جواب دادم و دیدم خواهرم است و می‌گوید شعله بابا رفت! بله به من همان موقع اطلاع دادند که پدرم را از دست دادم. پدرم سال‌ها درگیر بیماری دیابت بودند و می‌گفتند من شفایم را از امام رضا (ع) می‌گیرم. آن روز هم تولد امام رضا (ع) بود. خیلی سخت بود برایم که بتوانم خودم را کنترل کنم و خبرها را بخوانم. من گریه می‌کردم و سردبیرمان به من می‌گفت که امروز روزی است که تو باید نشان بدهی حرفه‌ای هستی. ما  الان هیچ گوینده‌ای  نداریم و شما باید خبر را اجرا کنی. خب من خبر را می‌خواندم، مولودی برای امام رضا (ع) هم اولش پخش شده بود و بیشتر حالم بد شد. ولی بیننده‌ها متوجه نشدند که من بعد از هر گزارشی که پخش می‌شد، گریه می‌کردم، گریمور می‌آمد اشک‌هایم را پاک می‌کرد و دوباره گریم می‌شدم و بقیه خبر را این‌طوری ادامه دادم. قسمت بدتر این بود که همان روز گوینده خبر جام‌جم هم شیفتش را جا گذاشت و من با آن حالت مجبور شدم خبر جام‌جم را هم اجرا کنم. آن روز خیلی به من فشار آمد. فقط خدا خیر بدهد سردبیر بخش خبری جام‌جم را که وقتی دید من دیگر واقعاً نمی‌توانم ادامه بدهم، خبر ۲۰ دقیقه‌ای را در ۱۰ دقیقه تمام کرد.

شاید وحشتناک‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین روز بود. ولی بعنوان گوینده خبر رسالتم این بود که من نباید بیننده را درگیر دغدغه‌های شخصی‌ام کنم و خوشبختانه توانستم از عهده این کار بربیایم.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

زندگی مشترک یک زوج خبری چه تعامل‌های مثبت و سازنده‌ای برای هم دارد؟ ممکن است این تعامل مشورت باشد، انتقاد و یا پیشنهاد باشد. از این موارد و یا خاطراتی از این دست در زندگی شما وجود دارد؟

رزم‌جو: من بابت هرکاری همیشه نظر آقای قالیباف را می‌پرسم. بخاطر اینکه پیشکسوت هستند و هنوز من دانشگاه نرفته بودم که ایشان خبرنگار با سابقه‌ای بودند در انتقاد هم خیلی منصف هستند. اگر دقت کنید در برنامه‌های گفتگوی ویژه خبری هم واقعاً منصفانه نظر می‌دهند. همیشه از ایشان می‌پرسم. مثلاً می‌گویم امید جان امروز که اجرا کردم، چطور بود؟ مخصوصاً اخیراً که به ۲۰:۳۰ آمدم باید کمی تغییر لحن داشته باشم. مثلاً بهشان می‌گویم که نگاه کردی؟ یا می‌گویم اگر می‌شود لطفاً نگاه کن و به من بگو که لحنم را چطوری باید تغییر دهم؟یا مثلاً می‌پرسم که اجرا چطور بود؟ و ایشان هم بعضی وقت‌ها (با خنده) بی‌رحمانه نظرشان را می‌گویند و من هم واقعا استفاده می‌کنم. مثلاً اولین باری که اجرا کردم گفتند که بد نبود ولی خیلی جدی بودی برای ۲۰:۳۰. بیشتر باید تمرین کنی. اصلاً راحت باش! چقدر سخت می‌گیری! یا دومین باری که اجرا کردم تا گوشی‌ام را از حالت پرواز درآوردم دیدم نوشته‌اند «آفرین خیلی خوب بود.» و خب خیلی به من چسبید!

قالیباف: من خبرنگارم بیشتر و هنوز خودم را مجری و این‌ها نمی‌دانم و اینکه اینقدر در حیطه کاری من، بحث‌هایمان جدی است و بعضاً می‌رود در ریز مسائل اقتصادی که چیز زیادی برای تعامل نمی‌ماند. ولی خب چرا، مثلاً در زمینه‌هایی که مربوط به تخصص ایشان شود، استفاده می‌کنم. در مورد بحث محیط زیست و خاک موردی بوده که مشورت گرفتم. فارغ از آن هم ایشان خب به هرحال درگیر بچه و کارهای خانه هم هستند، گاهی اگر نگاه بکنند و نکته‌ای به نظرشان بیاید، می‌گویند. بخصوص اینکه من گاهی اوقات که عصبانی می‌شوم و به کسی حرفی می‌زنم، باید به پدر و همسرم جواب پس بدهم که چرا تو این‌طوری حرف زدی؟ باید آن‌طوری می‌گفتی!

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

آقای قالیباف فامیلی شما همنام آقای محمدباقر قالیباف است که خب ایشان هم چنددوره کاندید شدند. این فامیلی در زمان انتخابات ممیزی تبلیغات نمی‌خورد؟

قالبیاف: (می‌خندد) بله بله

رزم‌جو: مخصوصا انتخابات سال 92!

قالیباف: اصلاً یک بارکه آقای محمدباقر قالیباف کاندیدای ریاست‌جمهوری بود، سازمان ما مانده بود که من را به عنوان مجری بگذارد یا نه! زیرا فشارهایی آمد به سازمان که آره، ایشان (یعنی من) که می‌آید، یک‌جور تبلیغ آن آقای قالیبافِ کاندیدا می‌شود! بعد حالا بیا و درستش کن. در حالیکه ما نسبت فامیلی هم باهم نداریم . البته ایشان مشهدی هستند و ما هم اصالتاً مشهدی هستیم. ولی فقط در حد تشابه فامیلی است. یک بار که انتخابات داشت برگزار می‌شد، گفتند که اصلاً فامیل مرا صدا نکنند! مثلاً گوینده اصلی آقای حیاتی بودند و ایشان هم که خب یک دیسیپلینی در خبر دارند و خیلی جدی هستند؛ فامیل هم به زور صدا می‌کنند چه برسد به اسم کوچک! بعد بنده خدا مجبور بودند به من بگویند امید جان گزارش این بخش با شماست و خلاصه برنامه را پاس بدهند به من.

رزمجو: مثلاً بعضی از مسئولین هم وقتی در برنامه می‌آیند و ایشان را امید جان صدا می‌کنند، بعداً دردسر می‌شود. یکبار آقای نوبخت به برنامه گفتگوی ویژه آمده بودند و ایشان را امید جان صدا می‌کردند. بعد همه فکر می‌کردند که حالا اینجا شاید یک روابط فراخبری وجود داشته باشد که هی امید جان صدایشان می‌کنند.

خبر چون زنده‌است قطعا احتمال سوتی دادن و یا گاف دادن هم در آن وجود دارد. برای شما چنین چیزی اتفاق افتاده‌است؟

خانم رزمجو: اوایل کارم در استان  فارس بود که من بخاطر استرس خبر شهر «اِوَز» را که اتفاقاً شهر مهمی هم در استان فارس هست، اُز خواندم! در واقع اولین اجرایم بود و اولین بار بود که جلوی دوربین خبر می‌نشستم و بصورت زنده هم داشتم اجرا می‌کردم. آن قدر استرسم زیاد بود که پایم داشت زیر میز می‌لرزید ولی بیننده‌ها نمی‌دیدند. در کلام هم با اینکه می‌دانستم آن کلمه اِوَز است، ولی اصلاً متوجه نشدم که اُز خواندم! ناظر خبر به من گفت حالا یک ماه برو استراحت کن! و یک ماه به من اجرا ندادند و بعد دوباره شروع کردم.

قالیباف: کار ما ولی بیشتر محتوایی است و اگر من یک کلمه را هم تپق بزنم چندان مهم نیست. چون من دارم در یک فضای دیگری کار می‌کنم. حالا شاید سراغ سوتی محتوایی باید بروم. مثلاً یک برنامه‌ای بود که یک‌جورهایی تحمیل شده بود و درباره یک سامانه‌ای قرار بود یک برنامه‌ای برویم. من قبل از برنامه خیلی تلاش کردم بفهمم چه هست، در حین برنامه هم خیلی تلاش کردم بفهمم چه هست و خداوکیلی آخرش هم نفهمیدم که این چه بود! یک چیز عجیب و غریبی که اصلاً چیزی درباره‌اش نفهمیدم! یعنی یک برنامه اجرا کردم که هیچی راجع به آن نفهمیدم! بعدش هم آمدم کلی اعتراض کردم که وقتی من نمی‌فهمم، مخاطب هم قطعاً ارتباطی با این سوژه برقرار نمی‌کند دیگر!

این مدلی بوده. مدل‌های دیگر هم بوده که البته گاف نبوده. خیلی پیش می‌آید و این شایع است که مثلاً مهمان‌هایی که باید با هم چالش کنند، قبل از برنامه با هم هماهنگ می‌کنند! من تلفنی معمولاً قبل از برنامه با مهمان‌ها صحبت می‌کنم و می‌بینم که این‌ها دیدگاه‌هایشان با هم تعارض دارد و پیش‌بینی می‌کنم که من اگر از این این سؤال را بکنم، چالش شروع می‌شود و این‌ها با هم درگیر محتوایی می‌شوند. ولی بعضی وقت‌ها می‌بینم آن سؤال را می‌پرسم و هیچ اتفاقی نمی‌افتد و بعداً متوجه می‌شوم که این‌ها با هم تبانی کرده‌اند. این زیاد اتفاق می‌افتد.

در اجرای برنامه‌های خبری چقدر دستتان باز است؟ به خصوص در گفتگوهای چالشی با مسوولین؟

قالیباف: خدا را شکر دستمان خوب باز است و معمولاً این موارد را به رو می‌آورم. در اقتصاد خط قرمز خیلی محدود داریم و قابل هضم است. یعنی آزاردهنده نیست. بنابراین برنامه‌ها معمولا خوب در می‌آید. یعنی مثلاً ما می‌توانیم این‌ها را به هم گلاویز کنیم و برنامه‌های گرمی درمی‌آید. من گاهی اوقات که می‌بینم واقعاً این ساخت و پاخت طرفین خیلی تابلو است، می‌گویم شما که قبل از برنامه نظرت چیز دیگری بود! چی شده؟ یا حتی مواردی بوده که من از اسم تبانی استفاده کرده‌ام و گفته‌ام شما با هم تبانی کرده‌اید! چون قبل از برنامه دیدگاه‌هایتان با هم متفاوت بوده است. مثلاً پیش آمده که طرف تا داخل استودیو آمده، بعد متوجه شده که یک نفر دیگر هم هست که نمی‌خواهد با او در برنامه بنشیند، بعدش گذاشته و رفته است! یا مثلاً به زور نشانده‌ایمش آن هم با دلخوری، مثل همین هفته پیش.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

برنامه‌های همدیگر را در اخبار تلویویزیون دنبال می‌کنید؟

رزمجو: تقریباً تا ۶ ماه پیش این شکلی بود که همه را می‌دیدیم. تا زمانی که شایان هنوز ۳ساله‌ش نشده بود و هنوز کم‌تر متوجه می‌شد. ولی الان راستش اصلاً اجازه نمی‌دهد! فقط می‌توانم یک لحظه پدرش را نشانش بدهم و بگویم بیا ببین پدرت دارد اجرا می‌کند. ولی اجازه نمی‌دهد که بنشینم گفتگوی ویژه را ببینم. مثلاً قبلاً شایان نهایتاً ساعت۱۰ شب می‌خوابید. ولی الان هرچه بزرگ‌تر می‌شود، مقاومت شدیدی می‌کند در برابر خواب تا پدرش بیاید. زیرا به شدت پدرش را دوست دارد. آقای قالیباف برخلاف این جدیتی که در اجرا دارند، پدر بسیار خوبی هستند. البته درباره جدیت این را من پشت سرشان هم می‌گویم، هرکاری را به ایشان بسپارید، به بهترین نحو انجام می‌دهند. این یک خصیصه بسیار بارز در ایشان و البته پدرشان است.

قالیباف: من هم وقتی می‌خواهم اخباری را که ایشان اجرا می‌کنند، ببینم، بچه اجازه نمی‌دهد. گریه که نه، ولی مثلاً گیر می‌دهد که من آن کانال را می‌خواهم. البته خانم رزمجو دیگر دارند زیادی تعریف می‌کنند!

معمولا خبری‌ها باید مقداری روانشناسی بدانند تا بتوانند طرف گفتگویشان را مدیریت کنند و او را خوب شناسایی کنند. برای شما این موضوع به چه شکل است؟

قالیباف: این یکی از آن چیزهای کلیدی است. ببینید به هر حال ما دنبال این هستیم که یک خروجی خوب از این گفتگو بگیریم. من حتماً قبلش که تلفنی با مهمان‌ها صحبت می‌کنم و وقتی هم می‌آیند، می‌روم و آن‌ها را می‌بینم و با چند جمله گفتگو تقریباً  متوجه می‌شوم که این مهمان امشب در چه فضایی است. خیلی وقت‌ها من اصلاً آمده‌ام و طرف را یک ارزیابی کرده‌ام و دیده‌ام این اصلاً حرفی برای گفتن ندارد. همان‌جا تصمیم گرفته‌ام که بار محتوایی زیادی روی این شخص نگذارم. بلافاصله ما یک مهمان تلفنی دعوت کردیم و از این شخص شیفت داده‌ایم به دو نفر دیگر که به هرحال مشکلی پیش نیاید. یا اینکه تشخیص داده‌ام این بشدت می‌خواهد درگیر شود یا تشخیص تبانی داده‌ام. خیلی وقت‌ها می‌بینید طرف بارها آمده، شما هم می‌شناسیدش، ولی خب آن شب حال ندارد. این‌ها همه چیزهایی است که بنظرم قبل از مصاحبه خیلی مهم است و تأثیر می‌گذارد. بعضی اوقات می‌خواهی یک نفر را تهییج کنی، من معمولاً مهمان‌ها را تهییج می‌کنم. می‌گویم فلانی آمده که فلان بکند، تو نماینده صنفت هستی، چشم همه به تو است، خلاصه این‌ها باعث می‌شود که آن شخص هم در برنامه خوب حرف بزند.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

بسیاری از مردم خانواده شما را به چهره می‌شناسند و قطعا در فضاهای عمومی وقتی شما را می‌بینند سوالات خبری شان را می‌پرسند و درد دل‌هایشان را می‌گویند. در برخوردهایی که داشتید مردم درباره چه چیزهایی بیشتر با شما صحبت می‌کنند و سوال می‌پرسند؟

رزمجو: از من که بیشتر کلی می‌پرسند. مثلاً اولین چیزی که می‌پرسند درمورد صحت کل خبر است. مثلاً می‌گویند واقعاً این خبری که می‌خوانی راست است؟ بعد یک لحظه آدم می‌ماند که چه جوابی بدهد! می‌گویم خب بله راست است. بعد می‌گویند نه، آخر فلان خبرگزاری چنین چیزی گفته. من هم آن لحظه می‌گویم خب آن خبرگزاری با رویکرد خودش گفته دیگر، ما هم رویکرد خودمان را بعنوان رسانه ملی داریم. باید طوری صحبت کنیم که عامه مردم را شامل شود. بیشتر این سؤال کلی را از من می‌پرسند که این خبرها راست است؟ ولی درمورد آقای قالیباف، خب البته من را خیلی کمتر می‌شناسند ولی آقای قالیباف هرجا که می‌رویم طرفدارانشان می‌آیند و از ایشان درمورد اقتصاد می‌پرسند. مثلاً اینکه حالا چه می‌شود؟ تو رو خدا این را بپرسید، فلان مسئول را بیاورید پای تریبونتان و از ما و حق و حقوقمان دفاع کنید. بیشتر این موارد است.

قالیباف: بله دیگر. مثلاً امروز همین قبل از اینکه بیاییم خدمت شما، همین نگهبان آپارتمان خودمان آمد و از حقوق بازنشستگی‌اش گله داشت. حقوق‌ها همیشه گله آدم‌ها رو دربردارد. می‌خواهم کمی این را کلی‌تر بگویم. مردم همیشه در مورد مسائل اقتصادی با من صحبت می‌کنند. چه حضوری مرا ببینند. چه در صفحه مجازی که برایم کامنت می‌گذارند. حتی گاهی به من پیام می‌دهند و تماس می‌گیرند. مشکل اینجاست که ما واقعا در شرایطی هستیم که من نمی‌توانم جواب مشخصی بدهم. اینکه تورم کی کنترل می‌شود یا حقوق شما کی جوابگوی هزینه‌هایتان می‌شود یا قیمت مسکن و خودرو چه می‌شود؟ زیرا ما در وضعیتی هستیم که نمی‌دانم چطور توصیفش کنم ولی خیلی خطرناک است از این جهت که ممکن است برویم به سمت تورم‌های سه رقمی و حتی بالاتر! و ممکن هم هست نرویم! یعنی روی یک لبه تیغی هستیم که نتیجه بستگی به تصمیمات درست یا نادرست تیم جدید اقتصادی دارد که برایشان آرزو می‌کنم ان‌شاءالله تصمیمات درستی بگیرند.

در این فضایی که در میز اقتصادی باز کرده‌ایم داریم همین مفاهیم را توضیح می‌دهیم. مثلاً دیروز بحث من اصلاً همین بود برای مردم که این تورم ناشی از نقدینگی است و این نقدینگی بارز ناشی از کسری بودجه دولت است و کسری بودجه دولت بخاطر این است که مدام دارد حقوق اضافه‌تر می‌دهد، درحالی که درآمد ندارد. این باعث می‌شود که مثلاً در این جیبتان اگر ده تومان بگذارد، از آن جیبتان با عنوان تورم ۵۰ تومان بردارد. و این باز چون تورم ایجاد می‌کند، مجدداً هزینه‌های دولت را هم افزایش می‌دهد و این سیکل همین‌طور دارد می‌چرخد. مثل یک موتوری که دارد تورم ایجاد می‌کند و این نقدینگی را بالا می‌برد. اینجا سؤال پیش می‌آید که خب ما که این همه نقدینگی داریم، چرا نمی‌آید توی جیب ما؟ دقیقاً مثل این می‌ماند که ما در کنار دریایی هستیم و از تشنگی داریم له‌له می‌زنیم ولی آب دریا را نمی‌توانیم بخوریم. آن نقدینگی که ما الان داریم قابل استفاده نیست، زیرا اصلاً جنسش از جنس بدهی است و از جنس پول نیست. یک کمی اینجا پیچیدگی دارد.

دقیقا اینجا همه ما چه من و چه شما به عنوان خبرگزاری فارس و همه رسانه‌ها این‌قدر که در آینده وضعیت مملکت به عنوان جامعه خبری کشور به لحاظ اقتصادی نقش داریم، خود تیم اقتصادی دولت ندارد! من واقعاً می‌خواهم از همین جا خواهش کنم از تمام اهل رسانه بیایند پای کار و کمک کنند. چون هم جامعه باید آمادگی پیدا کند برای اجرای یکسری سیاست‌ها و هم دولتمردان باید جسارت این را داشته باشند و این وسط ما می‌توانیم نقش بازی کنیم. یعنی ما اگر فقط دغدغه‌های مردم را منتقل کنیم، بزرگ کنیم، سیاستمدارها را به سمت تصمیمات پوپولیستی سوق می‌دهیم. و این سم مهلکی برای الان اقتصاد ماست. ولی اگر بیاییم و این رابطه و تعامل را ایجاد کنیم و جامعه را آماده کنیم، ان‌شاءالله تصمیماتی را خواهند گرفت که اصلاح ساختار اقتصادی را در بر داشته باشد که به نفع همه است.

برایتان پیش آمده که از شما بپرسند شما که بیشتر از اوضاع ممکلت باخبر هستید به چه کسی رای می‌دهید و بخواهند با شما مشورت کنند؟

قالیباف: بله، من هم صریح می‌گویم. مثلا من امسال گفتم به آقای رییسی رأی می‌دهم. خیلی صریح گفتم.

به نظر شما بعد از سالها فعالیت در عرصه خبر، شاخص‌های یک خبرنگار خوب که بتواند حرفه‌ای عمل کند چه چیزهایی‌ست؟

رزمجو: البته آقای قالیباف خیلی خبرنگارتر هستند و سال‌ها در این حوزه کار کرده‌اند ولی من چندسالی خبرنگاری کرده‌ام. بنظرم یک خبرنگار خوب باید برای اینکه  گزارشی را واقعاً به سرانجام برساند با دانش باشد. آن هم دانشی که عمق داشته باشد خیلی مهم است و اینکه اهل هیچ زد و بندی نباشد، برایش خود آن موضوعی که قرار است دنبالش کند، مهم باشد نه افرادی که ممکن است موضع‌گیری نسبت به آن موضوع داشته باشند. بهتر است یک خبرنگار مصلحت را در اولویت‌های بعدی‌اش قرار دهد و به اصل مطلب بپردازد نه اینکه از ابتدا به مصلحت فکر کند و قلم فروشی نکند!

قالیباف: کسانی که این مطلب را می‌خوانند باید بدانند که خبرنگاری کاسبی نیست. خبرنگاری چیزی نیست که تو کم‌مایه باشی و بتوانی اطلاع‌رسانی کنی. باید پخته، باسواد و سالم باشی. از این حیث من نگفتم که این صحبت‌ها را نگویم، زیرا بالاخره چیزهایی است که باید متوجه باشد آن کسی که می‌خواهد بیاید. کما اینکه یک خبرنگار مثل خود شما در معرض انواع پیشنهادات قرار می‌گیرد. آن‌جاست که عیار مشخص می‌شود. اینکه طرف آیا حاضر است این امتیازها را قبول کند و بلغزد، یا اینکه نه، سفت بایستد و آن کاری را که باید انجام بدهد را انجام دهد. بله. متأسفانه یک مقدار حالا کم شده است! باید قبول کنیم که مقداری باید حقوق خبرنگاران را افزایش بدهند تا فضا هم کمی سالم‌تر شود. این یک مسئله خیلی مهم است. مسئله مهم دیگر هم این است که اگر شما بینش نداشته باشید، یعنی روی آن موضوع سوار نباشید، با این صحبت می‌کنی کشیده می‌شوی این‌طرف، با آن صحبت می‌کنی کشیده می‌شوی آن طرف و اصلاً نمی‌دانی دنبال چه هستی! بخواهم مثال بزنم مثلاً برنامه گذاشته‌ایم برای قاچاق، هم قاچاقچی دارد سعی می‌کند بگوید من درست می‌گویم و هم ستاد مبارزه با قاچاق. این وسط اگر شما ندانی که دارد چه اتفاقی می‌افتد، نمی‌شود دیگر. برای همین من آرزو می‌کنم واقعاً در بحث‌ها خبرنگاران جدید بیایند و بهتر از ما این رسالت را به عهده بگیرند.

در تمام این سالهای حضور در فضای خبری چه چیزهایی بوده که شما را بسیار آزار داده‌است؟

قالیباف: والا من در دولت آقای روحانی، مخصوصاً دولت دومشان خیلی از نظر روحی آزار و آسیب دیدم. برای اینکه هیچ مسوولی وجود نداشت. یعنی شما هرچه می‌گفتی این هندوانه بالاخره گران شده، یک نفر بیاید جواب بدهد، می‌دیدی مسئول ندارد. همه را یک جوری چیده بودند که بالاخره یک بی‌مسئولیتی حاکم بود.

نکته دومم هم این است که به هرحال این فسادی که آدم می‌بیند، رانت‌های سنگینی که در اقتصاد ما هست، در زنجیره‌هایی‌ست  که متأسفانه برخی مسئولین را هم درگیر کرده‌است، قانون‌گذاری ما را هم تحت تأثیر قرار داده و این‌طوری نمی‌شود اقتصاد را اداره کرد.

تا به حال مهمانی دعوت کرده‌اید که چه قبل از برنامه و چه بعد از برنامه شما را تحت فشار قرار دهد؟

قالیباف: بله، پیش آمده. ببینید ممکن است هم با من شروع بکنند به صحبت که آقا الان شرایط مملکت خیلی حساس است‌ها! شما اگر بخواهی این‌طوری صحبت کنی، ممکن است که تبعاتی داشته باشد. نمی‌گویند هوای ما را داشته باش. بالاخره یا معاون رییس‌جمهور است یا وزیر است یا کسی هست. اگر هم دستش به رییس ما برسد که دیگر ما را قابل نمی‌داند که به ما بگوید. می‌رود با رییس ما صحبت کند که واقعیت در این سالها نشده‌است که به ما بگویند در نقد و گفتگو هوای فلانی را داشته‌باش و همیشه دست من باز بوده‌ است.

بعد از اجرا چطور؟ مثلا مهمان شاکی شود که این چه سؤالی بود پرسیدید؟ یا تهدید شوید؟ یا مشکل حقوقی خوردید؟

قالیباف: خیلی. اینکه کار هر شب ماست که دو برابر برنامه باید جواب چرا این‌طوری سؤال کردی، چرا آن‌طوری گفتی، من فلان کردم و... را بدهیم. خیلی پیش می‌آید. تهدید هم شدم. مشکل حقوقی هم خورده‌ام و الان چندتا شکایت از من شده‌است. بعضی وقت‌ها طرف با اسم تولیدکننده می‌آید، یعنی همه هم می‌دانند که این به اسم تولید دارد کار قاچاق انجام می‌دهد. فرض کنید اگر طرف دارد وسایل خانگی تولید می‌کند، برای اینکه لو نرود در یخچالش را از گمرک جنوب می‌آورد، موتورش را از گمرک شمال می‌آورد، بعد می‌آید یک جایی این‌ها را مونتاژ می‌کند و می‌شود یخچال! پس بله، تهدید هم شده‌ام. شکایت که خودش یک‌جور تهدید است هم تجربه کرده‌ام. ولی در این حد که مثلاً بگویند کاری می‌کنیم که شغلت را از دست بدهی نه بیشتر.

تا به حال برایتان پیش آمده است که از حوزه خبر خسته شوید و بخواهید رهایش کنید؟ یا مدل کاری‌تان را عوض کنید. مثلا اجرا کنید یا هرکاری دیگری که از خبر سبک‌تر باشد.

رزمجو: خب حوزه اجرا کمی گسترده‌تر است. اینکه شما باید با تهیه‌کنندگان مختلف کار کنید. ولی خبر برخلاف اینکه دارای یکسری فشارها و استرس‌هایی است، یک چارچوب‌های خاصی دارد که من این چارچوب‌ها را می‌پسندم. یعنی ترجیحم این است که در حوزه خبر کار کنم. مثلاً یک موردی را بگویم. اگر من قرار بود مجری باشم و مجری‌ها به هرحال در زمان‌های طولانی‌تری از خبر در محیط کاری باید حضور داشته باشند، شاید من در این سه سالی که شایان به دنیا آمده و ما فرزند داریم، واقعاً شغلم را از دست می‌دادم. چون بعنوان کسی که اولویت اولش مادر بودن است، ترجیحم این بود که پسرم زیر نظر خودم بزرگ شود. ولی واقعاً در حوزه خبر تمام همکاران من از مدیریت پخش اخبار گرفته تا سردبیران و همکارانم، گویندگان، مثلاً خانم ماهوتیان، آقای تیموری، خیلی همگی به من کمک کردند که من در این سه سال واقعاً توانستم هم یک مادر تمام وقت باشم، هم اینکه بتوانم حداقل اجرای یکبار در هفته را داشته باشم. البته این را هم بگویم که پدر شایان، آقای قالیباف، خیلی به من کمک کردند. ولی واقعاً همکاران بسیار خوبی در حوزه خبر داشتم. و نکته دیگر اینکه شیفتی بود و من می‌توانستم شیفتم را هماهنگ کنم، اگر قرار به جایگزینی باشد، مثلاً یک جایگزین لازم باشد پیدا کنند و خب یک فضای سالم‌تر به نسبت حوزه‌های دیگر دارد.

اما حقوقش مسلماً پایین‌تر از همه بخش‌های صدا و سیما است و همه بخش‌های صدا و سیما حقوق بهتری از بخش خبر دارند. ما یک کارمند خبر محسوب می‌شویم و چارت و چارچوب خودمان را داریم. ولی باز هم با همه این‌ها خیلی برای من بهتر است و دوست دارم در حوزه خبر باشم. ولی آقای قالیباف همین چند ماه پیش هم درخواست دادند که کلاً بیرون بیایند. یعنی خسته شده بودند. گفتند که فرافکنی مسئولین مرا خسته کرده‌است.

قالیباف: بله، خب شرایط جوری است که وقتی یک تصمیم درست گرفته می‌شود، آدم پایش می‌ایستد و انرژی می‌گذارد تا آن تصمیم درست نتیجه بدهد. کما اینکه سال ۸۹ که هدفمندی یارانه‌ها اتفاق افتاد، من خودم یک پای فضاسازی جامعه بودم. ولی وقتی این را مقایسه می‌کنی با آبان ۹۸ که قیمت بنزین ۳برابر شد. آدم می‌ماند. خود ما تا دو شب قبلش نمی‌دانستیم باید چکار کنیم؟ دو بار قرار بود سر یک تاریخی این اتفاق بیفتد و هر دو بار تکذیب کردند. دو شب قبل از این اتفاق به ما گفتند آقا بدو، آقا بدو و بعد دوتا آدم آمد و تمام. خب این‌طوری نتیجه‌اش می‌شود همان! از این اتفاقات و تصمیمات غلط وقتی گرفته می‌شود و بارش می‌افتد روی ما، آدم می‌گوید خب چه کاری است، این شغل دیگر چه فایده‌ای دارد واقعاً؟ واقعیتی است دیگر!  آدم به یک جایی می‌رسد که می‌بیند بود و نبودش فرقی نمی‌کند. حالا امیدوارم که این انگیزه با فضای جدید برگردد. البته من چندسال دیگر بازنشسته می‌شوم.

در کار خبر الگو هم داشتید؟ کسی که از روی دستش نگاه کنید و از او یاد بگیرید یا اینکه از او الهام بگیرید؟

قالیباف: من چون اقتصادی بودم و تخصصی خب کمی حیطه کارم با بقیه فرق داشت. مشابه کار من مثلاً خانم دکتر میرسیدی در حوزه پزشکی بنظرم هستند. این را می‌خواهم بگویم که حالا اگر کسی علاقه داشته باشد، تحصیلات مرتبط داشته باشد و استعداد ذاتی هم داشته باشد، بنظرم خیلی گزینه خوبی است که بیاید در آن زمینه تخصصی خودش کار کند و ما این را دیدیم که جواب می‌دهد. از نظر همکاران هم من یک سردبیری به نام آقای برادران جعفری داشتم که مرحوم شدند و وقتی من وارد واحد مرکزی خبر شدم، ایشان سردبیر بودند. هم اقتصاد را می‌دانست و هم کار اقتصادی می‌کرد. من از ایشان خیلی یاد گرفتم. از نسل قبل از خودم کلاً خیلی یاد گرفتم. یا مثلاً آقای خامنه که دوران آقای خاتمی، خبرنگار ریاست‌جمهوری بودند و الان در سازمان حج و زیارت هستند. من از ایشان هم خیلی یاد گرفتم.

رزمجو: وقتی برای گویندگی کلاس فن بیان می‌رفتم، استادمان می‌گفتند یک گوینده را انتخاب کنید و به خوانش خبرش گوش کنید. و جالب است که من از همان سال ۸۶ اجرای خانم شریفی‌مقدم را خیلی می‌پسندیدم. آن موقع خیلی کم کار بودند ولی الان ماشاءالله برنامه‌های خیلی چالشی خوبی را حتی در حوزه اقتصاد اجرا می‌کنند. خیلی ایشان را دوست دارم. خانم شریفی‌مقدم سبک خودشان را دارند و فوق‌العاده‌اند. ادای کسی را هیچ وقت درنیاوردند. ایشان اصلاً یک سبک را وارد حوزه خبر کردند.  صدای فوق‌العاده‌ای هم دارند.

قالیباف: روزی که پدرم فوت کرد با گریه خبر می‌خواندم

اگر کار خبر انجام ندهید چه کار می‌کنید؟ کار دیگری هست که دوستش داشته باشید.

قالیباف: من خیلی تولید را دوست دارم. اگر خبرنگار نباشم، کلاً رسانه را می‌گذارم کنار و می‌روم سمت تولید. بیشتر کشاورزی را دوست دارم.

به عنوان حرف آخر و به مناسبت روز خبرنگار چه پیامی دارید و دوست دارید رو به مردم و جامعه خبری چه بگویید؟

قالیباف: درمورد روز خبرنگار هم واقعاً تنها آرزویم این است که پشت سرم را که نگاه می‌کنم، جوانانی را ببینم که حداقل در حوزه‌ای که من کار کرده‌ام یعنی «اقتصاد» تحصیل کرده باشند و دلسوز مملکت باشند و سالم باشند و وظیفه همه است چه رسانه‌های مکتوب، چه تصویری، که نسل بعد از خودمان را تربیت کنیم ان‌شاءالله.

رزمجو: من برای همه همکارانم در حوزه خبر آرزوی موفقیت می‌کنم. امیدوارم همه خبرنگارها در هر حوزه‌ای که فعالیت می‌کنند، امنیت شغلی داشته باشند و برای رفاه‌شان واقعاً تدابیری اندیشیده شود تا با فراغ بال در این حوزه کار کنند. چون واقعاً اگر بگوییم یکی از پر زحمت‌ترین قشرهای رسانه، خبرنگارها هستند که خیلی وقت‌ها هم زحماتشان آنقدری که باید دیده نمی‌شود، پربی‌راه نگفته‌ایم. ان‌شاءالله که همه‌شان سلامت باشند. البته باید از همه همکاران خودم هم در پخش اخبار سیما تشکر کنم، به ویژه سردبیر محترم خبر ۱۸:۳۰ جناب آقای معصوم‌زاده که واقعاً به من در این سه سالی که وظیفه مادری داشتم، کمک کردند و حق برادری به گردنم دارند.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس