به گزارش مشرق، محمد رستمپور، فعال رسانه ای به بهانه انتشار لیست استخدام فعالان رسانهای حامی دولت در هیئتمدیرهها و هلدینگها در کانال تلگرامی خود نوشت: «اختلاف طبقاتی» چه میکند؟ جامعه را دوپاره میکند. یکی بودن و یکسانی را کنار میزند و هویتهای جدید میسازد. هویتهایی که لزوماً اصیل نیستند. نامها و اعتبارهایی که محک نخوردهاند و صدر و ذیلهایی که به خاطر چیره شدن اقتصاد دلالی، رانتجویی و واردات غیرمنطقی پدید آمدهاند. «اختلاف طبقاتی» فقر را تشدید میکند، فساد را در دالانی طولانی و تاریک میاندازد و کارایی نهاد حاکم را زیر سؤال میبرد. اما بیش و پیش از هر چیز، جامعه را از وحدت میاندازد. دوقطبی میسازد و فاصله را به رخ میکشد. فاصله، همگنی و همراهی را میگیرد و اشتراک را هدف میگیرد. تهدید اشتراک، اندک اندک واگرایی ایجاد میکند و واگرایی، نفرتساز است. دیگر نمیتوان از یک کشتی سخن گفت، یک شهر، یک کشور و یک جامعه.
«اختلاف طبقاتی» فرهنگ را که برآمده از اشتراک است، به یک سری اداها و تظاهرها تبدیل میکند. فقیر و متوسط جامعه نمیخواهد نیازش را و رنجش را فریاد بزند و این گونه است که خود را برمیکشد تا همقد و همشکل ثروتمند جامعه شود. ثروتمندی و سرمایهداری اگر بر اساس یک روند شایستهسالارانه و مجرای عادلانه باشد، شأن و شوکتی دارد؛ و اگر متأثر از یک تصمیم ارزی سراسر خبط و خطا باشد، به کاریکاتوری میماند. فقیر و متوسط جامعه، ثروتمندِ بیهویتِ غیراصیل را که ثروتمندی را در دور دور و استوریهای اینستاگرام نمایش میدهد، میشناسد. این چنین است که شبکه اجتماعی که باید برای تبادل باشد، به محملی برای تحقیر تبدیل میشود.
چه باید کرد؟ «اختلاف طبقاتی» را باید از بین برد؟ مسلم است. ممکن و شدنی است؟ شاید، اما آنچه قطعی است این است که «اختلاف طبقاتی» در میدان اقتصاد باقی نمیماند و جولان و نمایشش را به میدان سیاست، فرهنگ، ورزش و حتی گردشگری و سلامت تسری خواهد داد. پدیده زشت و کثافتبار «ژن خوب» را در نظر آورید. جایی مانده است که تعرض نکرده باشد؟ آقازادهها جای خود را به دامادها و عروسها میدهند و قانون چنان دور میخورد که بیحرمت میشود. قانون، رکن آن تجمع و جماعت و انجمن است؛ اگر فرو بریزد، دیگر طبقه و شأنی باقی نمیماند که بر اساس آن از انسانها انتظار داشته باشیم یا روی آنها حساب کنیم.
برای آنکه توده بدخیم اختلاف طبقاتی بیش از این، یکپارچگی اجتماعی شایسته جامعه ایرانی را به هم نریزد، برای آنکه فاصلهها به درستی و روی استعدادها و توانمندیها و نه روی رانتها و خویشاوندیها، ترسیم شوند؛ به چه نیاز داریم؟ آگاهی. آگاهان جامعه باید نفس خویش را غنی کنند از عضویت در هولدینگهای کثیف مافیایی. معلمان جامعه باید دامان خود را بری کنند از تبلیغات برای مؤسسات خوش رنگ و لعاب تجاری. ممکن است؟ آری. چگونه؟ با تربیت و تهذیب زنان و معلمان و آگاهان جامعه. کلیشهای است؟ شعاری است؟ اما حقیقت دارد.
نمیتوان از جامعهای که آگاهان جامعه در آن جایی ندارند، انتظار داشت عوارض اجتماعی و ناخوشایندیهای روانی «اختلاف طبقاتی» را از «ما»ی جامعه، همدلی و همگنی جامعه، اشتراکات میهنی و اعتقادی کشور دور کنند. آنان آماده نیستند. چون خود قربانی این فاصله و اختلافند و تا وقتی شأن آنها پاسداری و حراست نشود، نمیتوانند کارکردشان را در جامعه ایفا کنند. «اختلاف طبقاتی» معیشت، آینده و سرنوشت افراد اجتماع را هدف گرفته؛ اما پیش از آن و شاید مهمتر از آن، خود «اجتماع» را لگدکوب کرده است. زنان و معلمان و روشنفکران و آگاهان و روحانیون و رسانهایهای جامعهاند که این موجود لطمه خورده را باید تیمارداری کنند و از او سپری بسازند در مقابل خصومتها و دوقطبیهایی که «ملّت» را به جان هم میاندازد.
نمیتوان از جامعهای که روزنامهنگار و شاعر و نویسنده و فعال رسانهاش فقط به خاطر یک پروژه انتخاباتی، ثروتی به هم زده و عضو هیئت مدیره و مدیر و مسؤول شده، انتظار داشت اختلاف طبقاتی مسألهاش باشد، درد و دغدغهاش باشد، موضوع و سوژهاش باشد، تیتر و عنوانش باشد. آگاهی این جامعه آلوده شده به رانتهایی که اختلاف طبقاتی را میپسندند و چه بسا آن را ترویج و تقویت میکنند. برای روزنامهنگاری که حالا رانتخوار شده، قیمت دلار و اصلاح بورس و گرانی خودرو و کمبود کالاهای اساسی قلقلکدهنده هم نیست، چه رسد به اینکه تعهدآور و مرگبار باشد. اقتصاد رانتی، رسانه رانتی میخواهد و رسانه رانتی، اقتصاد مریض میپسندد. کاش لااقل رسانهایهایی که به مرض رانت گرفتار شدهاند، از جامعه حرف نزنند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.