
يکي ديگر از دوستانم با 250 پول که 150 تومانش را براي اجاره مي دادند و با احتساب اينکه هر روز پذيراي مهمان بودند 5 نفر آدم را با آن پول مي گرداندند.
از کسي شنيدم که همسايه شان بچه اش تشنج داشت اما پول نداشت بچه اش را ببرد دکتر آخر مجبور شده براي اينکه بچه اش نميرد از آنها کمک بخواهد.
آن نفر اولي که گفتم همان کسي بود که در مطلب قبلي نوشته بودم که مي گفت خوب شد بچه اش را براي استقبال آقا نبرد مگر نه از شلوغي خفه مي شد ،اين خانواده همسرش درس خارج مي خواند و آنقدر براي رفتن به استقبال آقا ذوق داشتند که ساعت 6 صبح رفته بودند در مسير استقبال .
کسي را مي شناسم که سه طبقه خانه در يکي از مناطق خوبه تهران دارند به علاوه ي خانه در جاي ديگر با دوتا ماشين اما هميشه حرص 100 200 تومان بالا آمدن گوجه فرنگي و... را مي زند . آن سه مثالي که آوردم خانواده ي روحاني بودند اما روحاني وغير روحاني ندارد ، شهري يا روستايي ندارد خيلي از کساني که هيچ ندارند وجزو قشر مستضعف جامعه هستند آن قدر دغدغه ي پول ودنيا را ندارند که آن کسي که دارد حرصش را مي زند و پرچمدار حمايت از قشر مستضعف مي شود. و براي ادعايي به نام حمايت مي خواهد انقلاب جديد راه بيندازد!
امام راست ميگفت که انقلاب ماانقلاب پا برهنگان است.