به گزارش مشرق، جذب برخی اساتید در سال پایانی عمر دولت به عنوان عضو هیات علمی و حضور برخی افراد از جریانات سیاسی خاص در گروههای مختلف در دانشگاهها و جذب گستردهای که در این راستا صورت گرفته و اعتراض اساتید انقلابی به این موضوع از مسائلی بود که اخیرا در گزارشی به آن پرداخته شد. یکی از مسائل دیگری که در سالهای اخیر مورد انتقاد اساتید انقلابی قرار گرفت بحثی است که برخی اساتید از آن به عنوان بحث بازنشته کردن اجباری یا زودهنگام اساتید انقلابی نام میبرند و یکی از اساتیدی که همواره به این موضوع انتقاد و گلایه داشت، مهدی گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف است. وی عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران و از چهرههای ماندگار در عرصهٔ فیزیک و برندهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز هم هست.
بیشتر بخوانید:
وی در دورانی که در دانشگاه شریف مشغول به تدریس بود، گروه فلسفۀ علم را در این دانشگاه تاسیس کرد، گروهی که گلشنی معتقد است بعد از اینکه بازنشسته شده، دانشگاه به دنبال جذب افردای در این گروه است که سابقۀ روشنی ندارند.
با توجه به اتفاقات صورت گرفته گفتوگویی داشتیم با مهدی گلشنی که معتقد است دانشگاه شریف در باز نشسته کردن بعضی اساتید خبره، در حالی که امکان ادامۀ خدمت آنها بوده شتاب بخرج داده است و میگوید: باز نشسته کردن زود هنگام اساتید عالیمقامی نظیر جناب دکتر شهشهانی و جناب دکتر دوامی، با آن همه درایت و سازندگی، و جناب مهندس عبدالعلی حریری، یک فرد مبتکر مخترع دغدغه مند برای تربیت افراد کارا، از این جفاهایی بود که صورت گرفت.
مشروح این گفتوگو در آدامه امده است:
* در قرن بیستم یک تفکر پوزیتیویستی بر محیطهای علمی حاکم شد
هدف شما از تأسیس گروه فلسفۀ علم در دانشگاه صنعتی شریف چه بود و قرار بود این گروه چه خلائی را در دانشگاه پر کند؟
گلشنی: در قرن بیستم به دلایلی که در بعضی از آثارم آورده ام، یک تفکر پوزیتیویستی بر محیطهای علمی حاکم شد. در این نگرش ریشۀ تمامی معلومات ما در تجربۀ حسی است و سوای آن از نظر علمی شأنی ندارد و یا بی معنا است. بدین ترتیب ظاهراً فلسفه را کنار گذاشتند، در حالیکه در واقع یک فلسفۀ خاص را حاکم کرده بودند. این تفکر هنوز در بسیاری از محافل علمی دنیا حاکم است و در کشور ما هم نزد غالب دانشگاهیان ما محترم شمرده می شود.
البته در همان نیمۀ اول قرن بیستم فیزیکدانانی نظیر اینشتین و پلانک شدیداً مخالف این تفکر ضد فلسفی بودند. اما در نیمۀ دوم قرن بیستم تحولاتی در فلسفۀ علم رخداد که اثرات آن در اواخر قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم ظاهر گشت. اولاً بعضی از فیزیکدانان پوزیتیویسم را محکوم کردند و ثانیاً بعضی از سرآمدان فیزیک اهمیت فلسفه را در بحثهای فیزیکی متذکر شدند و صریحاً صحبت از نیاز فیزیک به فلسفه کردند.
در دهۀ اخیردر بعضی از دانشگاههای مهم غرب، نظیر آکسفورد و کمبریج در انگلیس و ییل و کلمبیا در آمریکا، ائتلافهائی بین فیزیکدانان و فلاسفه برای بحث در مسائل بنیادی فیزیک، مثل خلقت جهان یا نظریۀ کوانتم، تشکیل شده که منجر به همایشها و سمینارها و مقالات متعدد شده است. ولی متاسفانه مشاهده می شود که حتی نسیمی از این تحولات مثبت به جامعه عملی ما نرسیده است.
در جهت همراهی با این تحولات بود که ما در سال 1369 کنفرانس مجللی در این دانشگاه با عنوان «فلسفه و روش شناسی علوم تجربی» به راه انداختیم که عالمان و فلاسفۀ ایرانی برجستهای از داخل و خارج در آن شرکت کردند.
به دنبال این جریان بنده پیشنهاد تاسیس گروه فلسفۀ علم را، با همان هدفی که در بالا ذکر کردم، به وزارت علوم دادم که پذیرفته شد و این گروه در سال 1374 براه افتاد و اینجانب با حکم جناب دکتر اعتمادی، رئیس وقت دانشگاه، به ریاست این گروه انتخاب شدم، و سال بعد و چند دوره بعد از آن مستقیماً ( بدون دخالت سازمان سنجش) دانشجو پذیرفتیم، که غالب این دانشجویان از رشته های مهندسی و تعدادی هم از علوم پایه وعلوم انسانی بودند.
در سال 1385 برنامه ای برای دورۀ دکتری این رشته ریختیم که مورد پذیرش وزارت علوم قرار گرفت و در سال 1386 برای دورۀ دکترای این رشته دانشجو پذیرفتیم.
در دورۀ دکتری هدف ما این بود که دانشجویان این رشته روی مسائل فلسفی علوم ( فیزیک، زیست شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و...) کار کنند. چون در واقع این مباحث مهم هستند و در دانشگاههای برترغرب مورد بحث هستند.
اینها مباحثی هستند که میتوانند در علوم و تحولات آنها نقش جدی داشته باشند. اما در دانشکده های مهندسی و علوم ما مسائل فلسفی مطرح نبوده و هنوز نیز اینگونه است.
ما برای پیشبرد و توسعۀ علوم در ایران نیازمند فلسفۀ علم بودیم و هستیم. فلسفۀ علم به معنای درست آن، که به مباحث فلسفی علوم پایه، علوم مهندسی و علوم انسانی بپردازد، نه تنها موجب جامع نگری و دیدی وسیع برای دانشجویان، اساتید و فارغ التحصیلان خواهد شد و میتواند به شبهات و ابهامهای آنان پاسخ دهد و آنها را از سردرگمیها نجات بخشد، بلکه با شناخت چالشها میتواند در پیشبرد علم و انقلابهای جدید در علم اثر مستقیم داشته باشد.
البته همین فلسفۀ علم اگر از معنای واقعی خود، یعنی از جایگاهی که امروز در دنیا دارد، فاصله بگیرد و به مسائل نامرتبط با علم بپردازد، اثر معکوس دارد و موجب سردرگمی بیشتر و شبهات گسترده تر فکری در میان افراد خواهد شد.
* اخیرا گروه گروه فلسفۀ علم به دنبال جذب فردی است که سابقۀ روشنی ندارد
وضعیت فعلی گروه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا به آرمانهای خود نزدیک شده و آیا امروز در همان مسیر حرکت میکند؟
گلشنی: بعد از باز نشستگی من چند تحول رخداد. اولاً، بعضی از افراد شایسته ذیربط را، که من برای تدریس بعضی دروس دعوت می کردم، بکلی کنار گذاشتند. همچنین فردی مثل دکتر چاوشی را، که دارای تالیفات گسترده در بررسی تاریخی و فلسفی علوم در دورۀ تمدن اسلامی بود، با بی اخلاقی کنار گذاشتند و بعد بازنشسته کردند! ثانیاً، بلافاصله در نیمسال بعد از بازنشستگی من جناب دکتر آزادگان از استاد ارجمندشان جناب دکتر وحید دستجردی دعوت کردند که فلسفۀ تحلیلی را تدریس کنند، درسی که به نظر من فقط هدفش ترویج فلسفۀ تحلیلی بود که به نحو مورد نظر ایشان بکار علم نمی آید.
* رویکرد فعلی گروه فلسفۀ علم دانشگاه شریف موجب سردرگمی دانشجویان خواهد شد
ما در نیمسالهای قبلی این درس را به نحو نقادانه عرضه می کردیم. اما الان گروه دنبال ترویج فلسفۀ تحلیلی است، که رشتۀ فلسفۀ علم را از هدف اصلی آن، که بر رسی مسائل فلسفی علم به نحو متداول در دانشگاههای غرب است، دور می کند.
متاسفانه اخیرا گروه در مقام جذب فردی است که اولاً سابقۀ روشنی ندارد و ثانیاً با تخصص در فلسفه هائی نظیر فلسفۀ هگل، که بکار علوم نمی آید، جذب او اولویت ندارد. بعضی افراد در دانشگاه با ترویج و تبلیغ یک کتاب او در مورد هگل چاپ دانشگاه کمبریج، اورا خیلی بزرگ کردند، و البته در این بزرگ نمائی بعضی افراد مشکوک اسلام ستیز خیلی سهم داشتند. چرا رئیس دانشگاه روی جذب این قبیل افراد اصرار دارد، افرادی که با تخصص آنها بیگانه است؟
رویکرد فعلی گروه فلسفۀ علم دانشگاه صنعتی شریف نه تنها نمی تواند پاسخگوی سؤالات فلسفی و فکری دانشجویان در مورد علوم باشد بلکه موجب سردرگمی و دور شدن آنها از مسائل اصلی و مهم مرتبط با علوم خواهد شد.
به طور خلاصه، من گروه فلسفۀ علم را از اهداف اولیۀ تاسیس آن دور می بینم و این را خیانت و جفا در حق علم کشور و جهت گیری آن به حساب می آورم.
البته دانشگاه در بخشهای دیگر هم در بعضی جذب ها تبعیض قائل شده و همینطور در باز نشسته کردن بعضی اساتید خبره، در حالی که امکان ادامۀ خدمت آنها بوده شتاب بخرج داده است. باز نشسته کردن زود هنگام اساتید عالیمقامی نظیر جناب دکتر شهشهانی و جناب دکتر دوامی، با آن همه درایت و سازندگی، و جناب مهندس عبدالعلی حریری، یک فرد مبتکر مخترع دغدغه مند برای تربیت افراد کارا، نمونه های دیگری از این جفاها است.
علت این تغییر رویه را چه میدانید؟
گلشنی: علت این تغییر رویه را انتخاب افراد نامناسب برای ریاست دانشگاه و ریاست گروه فلسفۀ علم دانشگاه و حاکمیت تفکر غرب گرا در دانشگاه، از جمله در مدیریت آن، می دانم. این دانشگاه در زمان ریاست فعلی دانشگاهی شده است که معرفی بعضی از دانشکده های آن (ازجمله دانشکدۀ فیزیک) صرفا به زبان انگلیسی است و در همین راستا تمام هم و غم ریاست فعلی بستن قراردادهای نامناسب با دانشگاههای خارج بوده است. من مخالف تعامل با دانشگاههای غرب نیستم، چون در حدیث از پیامبر اکرم (ص) آمده است که علم را فرا بگیرید، گرچه در چین باشد. اما این کار باید مثل ژاپنی ها و چینی ها زیرکانه صورت گیرد. نه اینکه حس هویت خود را از دست بدهیم. می توانستند برای تمامی دانشکده ها، هم سایت فارسی بگذارند و هم سایت انگلیسی. اما انگلیسی کردن همه چیز، از جمله مکاتبات بین اساتید، تضعیف هویت ملی است. خوب است به ترکیه نگاه کنند که چقدر در صیانت از زبان ترکی کوشا است.
استعمار همواره در چند سدۀ اخیر سعی داشته است که ما پیشرفت نکنیم، در حالی که یکی از اصلی ترین عوامل پیشرفت علم است. کشوری که به علم رسید، هم از لحاظ فکری و فرهنگی و هم از لحاظ صنعتی واقتصادی خودکفا میشود. استعمار این را نمیخواهد. لذا تمام تلاش خود را برای منحرف کردن مسیر علمی و پیشرفت کشورها انجام میدهد. اگر رصدی روی کشورهای اسلامی و یا در حال توسعه داشته باشیم، دست استعمار در چیدمان قوانین، انتخاب افراد و جریانها و غیره را مشاهده خواهیم کرد. آن خیلی نرم و آرام وارد میشود و نمیگوید که کار علمی نکنید، بلکه میگوید با معیارهای ما کار علمی کنید! نمیگوید گروه فلسفه علم نداشته باشید، بلکه میگوید محتوای آن مرتبط با علوم نباشد و چیز دیگری باشد.
بعد از باز نشستگی شما وضعیت جذب نیرو در گروه فلسفۀ علم چگونه بوده است؟
گلشنی: در چند سال اولیۀ تاسیس این رشته، دانشگاه با ما در جذب نیرو همراهی می کرد ولی بعداً همواره مورد بی مهری ها بوده ایم، چون اولاً غرب زدگی بر بسیاری از دانشگاهیان ما حاکم است، بدین معنا که غرب را الگوی همه چیز می دانند. اما غرب توسط عواملش در کشور ما طوری عمل کرده که ما فقط امور خاصی را از آنها فرابگیریم و به ابعاد مثبت آنها ( نظم ، برنامه ریزی و دورنگری و..) توجه نکنیم. ثانیاً تفکر مهندسی ابزاری بر مدیریت این دانشگاه حاکم بوده است، تفکری که کل نگر و عمیق نیست. البته مهندسان بسیار خوش فکر کل نگرهم در این دانشگاه داریم، ولی آن هایی که بر دانشگاه حاکم شده اند غالباً مهندسان ابزاری بوده اند.
متاسفانه، بی مهری دانشگاه نسبت به گروه فلسفۀ علم در زمان جناب دکتر فتوحی به حداکثر میزان خود رسید. در دوران ریاست ایشان، اکثریت قریب به اتفاق درخواستهای ما نادیده گرفته شد. مثلاً در میان تمامی درخواستهای جذب نیرو فقط با استخدام جناب دکتر آزادگان، که از رشتۀ خود آقای دکتر فتوحی (برق) بودند ، موافقت شد، در حالی که بعضی از داوطلبان جذب، قویتر از ایشان بودند و تخصص شان هم بیشتر به کار فلسفۀ علم می آمد.
در سالهای اخیر نقش آقای دکتر رشتچیان، معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه، در تصمیم گیریها بسیار قوی بوده است و ایشان بودند که، طبق اقرار خودشان در یک جلسه، لابی های عمده را با مقامات بالاتر کردند که با بازنشستگی من مخالفتی نشود. اینکه چرا باید یک فرد مشکوک سیاسی و قانون شکن معاون آموزشی دانشگاه باشد و با قانون شکنی ایشان برخورد نشود و به تذکر بازرسی کل کشور در مورد این تخلف توجه نشود، مساله ای است که باید جناب وزیر علوم و جناب دکتر فتوحی پاسخگو باشند.
البته بعد از بازنشستگی من بلافاصله درهای رحمت دانشگاه بروی گروه فلسفۀ علم بازشد، و انواع امکانات و حمایت های مالی و معنوی بسمت این گروه، آنهم از طرف افرادی که همیشه با آن مخالفت داشتند، سرازیر شد.
* دانشگاه شریف از لحاظ فرهنگی بسیار ضعیف است
من بارها به رئیس فعلی دانشگاه گفته ام که : «این دانشگاه (دانشگاه صنعتی آریامهر سابق و صنعتی شریف فعلی) بر اساس الگو گیری از دانشگاه ام آی تی آمریکا، که بزرگترین دانشگاه تکنولوژی آمریکا بود، تاسیس شد. در آن زمان علوم انسانی در دانشگاه ام آی تی آمریکا شأنی نداشت ولی حالا این علوم در آن دانشگاه شأن والائی پیدا کرده است و حتی درجه مشترک در سطح کارشناسی، بین علوم پایه و علوم انسانی و همچنین بین علوم مهندسی و علوم انسانی می دهند و دانشجویان مهندسی باید تعداد مناسبی از دروس علوم انسانی را بگیرند. چرا شما به این تحولات نگاه نمی کنید؟» اما متاسفانه هرگز جوابی از ایشان نشنیده ام.
* بعضی از اساتید که دانشجویان را به رفتن به خارج تشویق میکنند نگاهشان به آن طرف است
دانشگاه فعلی صنعتی شریف از لحاظ فرهنگی بسیار ضعیف است و دانشجویان آن گاهی توسط اساتید خود این دانشگاه تشویق می شوند که برای ادامۀ تحصیلات عالیه به خارج بروند و من خودم بارها شاهد این تشویق ها بوده ام. من با رفتن دانشجویان به خارج مخالف نیستم ولی با توجه به وفور امکانت در خارج و وجود بعضی دافعه ها در داخل احتمال بازگشت آنها کم است به علاوه چرا ما خودمان دانشجویان نخبه را در داخل تربیت نکنیم که محصول دانشگاهی مان غنی تر شود و خیرش به خودمان برسد؟
ضمناً بعضی از اساتیدی که دانشجویان را تشویق به رفتن به خارج می کنند ، با شناختی که من از آنها داشته ام، نگاهشان به آن طرف است. به علاوه ما در بعضی دانشگاه هایمان همۀ امکانات را برای تحصیلات عالیه داشته ایم و من خودم، در این دانشگاه، دانشجویانی داشته ام که بدون رفتن به خارج، از همۀ تحولات در غرب آگاه بوده اند و تعداد ارجاعات به مقالات آنها هم بسیار بالا بوده است.
آیا در زمان ریاست حضرتعالی، گروه در راستای اهداف اصلی اش فعالیت میکرد؟
گلشنی: بلی در زمان ریاست من بر گروه، اهداف اولیۀ مان را دنبال می کردیم. ولی مانع اصلی ما عدم همراهی دانشگاه، خصوصاً بخش آموزشی آن، در رابطه با جذب نیروهای پیشنهادی ما بود. آنها فردی را که معدل کارشناسی اش کمتر از 14 بود ولی معدل کارشناسی ارشد و دکترایش بالا بود رد کردند ولی فردی را که معدل کارشناسی اش کمتر از 13 بود و در چند درس رد شده بود پذیرفتند. اگر دانشگاه با نیروهای شناخته شده ای که ما معرفی کردیم موافقت می کرد، جهش مثبت گروه کاملاً محسوس می شد. البته به نظر من ما نیروهای خوبی تربیت کردیم که الان منشاء خیرات در دانشگاهها هستند و من به بعضی از آنها افتخار می کنم.
آیا فکر میکنید امروز دانشگاه با گروه فلسفه علم همراه است؟ و علت آنرا چه میدانید؟
گلشنی: البته، امروز، برخلاف دوران ریاست بنده در گروه، دانشگاه با گروه فلسفۀ علم همراه است، چون تفکر غربگرای مدیران دانشگاه را دنبال می کند.
متاسفانه، نفوذ غرب در برخی دانشگاهها بالا است و عوامل غرب در بعضی نقاط حساس آنها نفوذ کرده اند و در مواردی همدستی آنها به وضوح قابل مشاهده است. جذب افراد جدید هم در این راستا صورت می گیرد و برخلاف اهداف اولیۀ ما است.
اگر آقای دکتر فتوحی، ریاست محترم دانشگاه، مایل باشند می توانیم یک میز گرد تلویزیونی با ایشان داشته باشیم تا من جاهای نفوذ غرب در این دانشگاه و تبعیض درعدم جذب بعضی نیروهای نخبه را مطرح کنم و ایشان پاسخ مرا بدهند، که این ادعای من بدون پاسخ نمانده باشد.
به نظر شما وضعیت فعلی گروه و جذب افراد نامناسب چه تاثیر بلندمدتی در تربیت دانشجویان و آیندۀ فلسفۀ علم در ایران دارد؟
گلشنی: من وضعیت گروه را با روند فعلی مثبت نمی دانم و آن را برخلاف مصالح کشور و جهت گیری علم آن میدانم دانشجویانی هم که به این طریق تربیت میشوند دغدغۀ مصالح کشور و پیشرفت علمی آن را نخواهند داشت، البته جز آنهائی که تربیت اولیۀ درست داشته اند.
راهکار شما برای رهایی از این وضعیت و اصلاح امور چیست؟
گلشنی: به نظر بنده تغییر مدیریت دانشگاه و مدیریت گروه فلسفۀ علم و جایگزینی آنها با افراد متفکر وسیع نگر دغدغه دار، همراه با نظارت نخبگان و تذکر مداوم آنها راهکاری است که میتواند این روند را اصلاح کند.