کد خبر 1105142
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۲:۰۰
روایت جهادگران از نجات بیمار کرونایی از خودکشی - کراپ‌شده

روایت های حجةالاسلام "سید احمد اقدایی" از قرنطینه بیماران کرونایی نشان می دهد چقدر این روزهای تلخ و سنگین بیمارستان های ما به حضور جهادگران و دلگرمی هاشان نیاز دارد.

به گزارش مشرق، بعد از زلزله کرمانشاه، وعده گاهشان شد روستای «تپه عظیمیه» که بی رحمی زمین همه خانه هایش را یک جا تخریب کرد.  بعد از سیل اهواز، قرار خدمت را در روستای "عین دو" گذاشتند که این بار آسمان و زمین با هم دست به یکی کردند تا نشانی از خانه های کاه گلی اش باقی نماند. جهادگران قرارگاه بقیه الله (عج) تهران  یک سال بعد از زلزله و یک سال بعد از سیل، همه خانه های این دو روستا را از نو ساختند. تازه عزم سفر کرده بودند تا  در مهمانی که اهالی روستای عین دو برای قدردانی از زحمات ۱۰۰ جهادگر ترتیب داده بودند شرکت کنند که سر و کله کرونا پیدا شد.

 از اسفند سال ۹۸، جهاد بچه های قرارگاه بقیة الله با حضور در بیمارستان ها و خدمت به بیماران کرونایی معنای تازه ای پیدا کرد. قصه های عاشقانه این جهادگران  فصل به فصل تا پایان موج اول کرونا رقم خورد. هنوز نفس تازه نکرده بودند که خبرآمد چه نشسته اید که موج دوم کرونا، بی رحم تر و کشنده تر از موج اول از راه رسیده است.

حجة الاسلام اقدایی؛ مسئول قرارگاه جهادی بقیة الله(عج)

حضور گروه های جهادی کمرنگ است

حالا جهادگران قرارگاه بقیة الله(عج) آمدند وسط میدان و شانه به شانه پرستاران و پزشکان ایستادند. اما این بار خاطره هاشان تلخ است و گزنده، این بار گلایه دارند، صدایشان بغض دارد، سراغ حجة الاسلام «سید احمد اقدایی» که می رویم ، اولین جملاتش مخاطب خاص دارد؛

« گروه های جهادی در موج اول کرونا با تمام قوا به میدان آمدند، اما در موج دوم حضورشان کمرنگ است، کرونا همان کرونا است، هم جنگنده تر و هم قوی تر. انگار خودش را مجهز کرده و با توان بیشتر برگشته است. اما نیروهای جهادی هنوز نیامدند.انشاالله همین روزها، همه بیمارستان ها خبر حضور نیروهای جهادی داوطلب را منتشر کنند و رفیقان جهادی ما یار کمکی مدافعان سلامت می شوند.»

غافلگیر شدیم

 «در موج اول کرونا نزدیک ۴۰ روز در بیمارستان بودیم. مردم رعایت کردند، اوضاع بیمارستان ها عادی شد و ما سراغ فعالیت های دیگر جهادی رفتیم. اما یک ماه قبل بود که رییس بیمارستان پیام داد که سیداحمد نیاز به کمک داریم، من همان شب خودم را به بیمارستان رساندم. با مسئولان بیمارستان صحبت کردیم و قرار شد دوباره کار را شروع کنیم. فراخوان زدیم، بچه ها آمدند، جلسه گذاشتیم و دو سه روز بعد وارد بخش های کرونایی شدیم و همان روز اول متوجه تفاوت های موج اول و موج دوم کرونا شدیم و حسابی غافلگیر شدیم. در موج اول مراجعه بیماران بدحال کمتر بود و کادر درمان هم تازه نفس، در موج دوم تعداد مراجعان بدحال زیاد است و کادر درمان خسته اند و بسیاری از آنها مبتلا شدند. سرعت انتشار ویروس زیاد شده و سن ابتلا و مرگ و میر هم پایین آمده است و این کمک بیشتر جهادگران سلامت را می طلبد.» حجة الاسلام اقدایی روایت مختصری از حضور دوباره بچه های قرارگاه جهادی بقیة الله می گوید و ادامه می دهد :« فکر نکنید همه این بچه های جهادی طلبه هستند. ما هم بانوی خانه دار و شاغل در میان جهادگران سلامت داریم، هم کارمند وزارت دفاع، هم کاسب بازاری و دانشجو.»

حسرت بیمارانی که  جان می کَنَند تا  زنده بمانند  

می گوییم:«خاطره بگویید حاج آقا.» غم عجیبی در لحن صدایش است وقتی جوابمان را اینطور می دهد؛« کدام خاطره خواهرم! روزی نیست که بیمار جلوی چشم ما تمام نکند. در موج دوم کرونا هر روز خاطرات تلخ به کتاب خاطرات ما اضافه می شود، چون مرگ و میر بیشتر شده، چون کرونا برای خیلی ها عادی شده است. فکر می کنند همه قرار است کرونا بگیرند اما کرونا از بغل آنها رد می شود و کاری بهشان ندارد. در موج اول که این بیماری تازه و ناشناخته بود مردم بیشتر می ترسیدند و به خاطر این ترس مراعات می کردند.من تلخ ترین روزهای عمرم را در بخش بیماران کرونایی می گذرانم. بیمار مضطرب است، نفسش بالا نمی آید، جوان است، برایش لوله گزاری انجام نمی دهند تا شانس زنده ماندنش بیشتر باشد اما جان می کَند تا زنده بماند. من این روزها اوج بیقراری یک بیمار را می بینم، آنقدر بیقرار که دست و پایش را به تخت می بندند. ما هر روز با بیمارها سر و کار داریم. حسرت خوردن هایشان رامی بینیم، حسرت اینکه چرا وقتی می توانستند با ماسک زدن و مراقبت بهداشتی جایشان روی تخت بیمارستان نباشد و برای هر بار دم و بازدم  جان نکنند، کرونا را به شوخی گرفتند.»

حرف های تلخ جهادگرانی که بیمارستان را ترک کردند

 آمار مرگ و میر روزانه همه را غافلگیر می کند اما هنوز هم پارک ها شلوغ است و خیلی ها بدون ماسک از خانه بیرون می آیند، حالا اوضاع بیمارستان ها به جایی رسیده که بعضی از نیروهای جهادی هم طاقتشان طاق شده و کم آورده اند. حجة الاسلام اقدایی می گوید:«شاید بگویند این حرف ها در این روزها نا امید کننده است اما بگذار بگویند، پایان هفته اول که با بچه های جهادی قرارگاه بقیة الله کار در بیمارستان را شروع کردیم، چند نفرشان گفتند ما دیگه نمیایم. صدایشان کردم گفتم چرا جا می زنید؟ ترسیدید؟ یکی از بچه ها گفت اگه می ترسیدیم که از همان اول نمی آمدیم. ها گفتند نمی توانیم این فضا را تحمل کنیم. گفتند طاقت دیدن جان کندن آدم ها را نداریم. روزی نیست که مرگ نبینیم، یک روز غذا دهان بیمار می زاریم و با هم حرف می زنیم، فردایش تمام می کند و باید پارچه سفید روی صورتش بیندازیم. امروز به همراه بیمار می گوییم مادرتان هوس غذای خانگی کرده، فردا که با شوق و ذوق و غذای خانگی در دست می آیند پشت در بخش، باید خبر مرگ عزیزشان را بهشان بدهیم. بعد از همه این صحنه های تلخ از بیمارستان بیرون می رویم می بینیم جوان ها در پارک دورهم می نشینند قلیان می کشند، جاده ها هرروز شلوغ تر از قبل می شود، نمی توانیم حرفی بزنم، نمیشه با مردم دعوا کنی. کم آوردیم.»  

بچه هیاتی ها!امسال حواستان به محرم امام حسین(ع) باشد

«بچه مذهبی ها! بچه هیاتی ها! امسال حواستان به محرم امام حسین(ع) باشد. مبادا روشن کردن چراغ هیات ها بدون مراقبت های بهداشتی باشد. مبادا بی مبالاتی کنید. و گرنه حق الناس به گردنتان می ماند. با بی توجهی کاری نکنید که بعد از دهه اول محرم  موج تازه ای از مرگ و میرها راه بیفتد. یک بار آن هم برای یک ساعت بیایید کف بخش بیمارستان هایی که بیماران کرونایی بدحال در آن بستری هستند بایستید. حال و روز بیماران و کادر درمان را ببینید، آن وقت کلاهتان را قاضی می کنید و حواستان را جمع می کنید. آن وقت یک نفر بدون ماسک وارد هیات نمی شود.»  مسئول قرارگاه جهادی بقیة الله که یک ماهی است در سنگر مبارزه با کرونا می جنگد در آستانه ماه محرم بچه هیاتی ها را مخاطب قرار می دهد و حرف هایش همراه با نگرانی و خواهش است.

شفای ابوالفضل ۱۶ساله

هر چند در موج دوم کرونا کفه تلخی ها سنگین تر است اما جهادگران سلامت چشمشان معجزه ها را هم می بیند، هنوز هم روایت دست به دعا برداشتن طلبه های جهادگر برای بیماران بدحال شنیدنی است؛ وقتی از شفای ابوالفضل ۱۶ ساله می گویند دلمان می لرزد؛« پسر نوجوانی را بستری کردند که حال بدی داشت. بعد از دو روز، ابوالفضل ۱۶ ساله را دکترها جواب کردند، گفتند ریه هایش به شدت درگیر شده و عفونت وارد خونش شده و هیچ دارویی جوابگویش نیست. با بچه های جهادی برایش ختم صلوات گرفتیم و برای شفایش توسل به حضرت ابوالفضل کردیم. نفس های ابوالفضل به شماره افتاده بود اما معجزه شد، شفا گرفت. بعد از دو روز سطح هوشیاری اش بالا آمد. سی تی اسکن گرفتند و دیدند خبری از درگیری ریه نیست. آن روز بعد از شفای ابوالفضل همه در بخش آی سی یو گریه می کردند از پزشک تا پرستار و نیروی خدمات.»

ماجرای بیمار کرونایی که می خواست خودکشی کند

سید احمد حرف های گفتنی بسیار دارد و روایت های او نشان می دهد چقدر این روزهای تلخ و سنگین بیمارستان های ما به حضور جهادگران و دلگرمی هاشان نیاز دارد؛ درمیان این روایت ها داستان بیماری که جهادگران او را از خودکشی نجات دادند شنیدنی است «بیماری را در بخش بستری کردند که خیلی اضطراب داشت، رفتارهای عجیب و غریب می کرد، مثل آدم های مجنون. نیمه شب حالش وخیم شد، او را بردند بخش سی سی یو. من به چشمم تاثیر توکل و توسل و دعا را دیدم. چند بار پیش این بیمار رفتم. وقتی به هوش بود باهاش حرف زدم. دعا زمزمه کردم . الا بذکرالله تطمئن القلوب را برایش خواندم و گفتم تو هم بخوان. به چشمم دیدم که بیماران با ذکر و دعایی که می خوانند آرام می شوند، اضطرابشان کم می شود و اکسیژن خونشان بالا می آید. یکی از کارهای نیروهای جهادی در بیمارستان کمک کردن به بیمارهای مضطرب برای آرام شدن است. ماجرای این بیمار جالب ترهم شد، حالش که بهتر شد از سی سی یو به بخش منتقلش کردند. سراغش رفتم و دیدم آرام شده. گفت آن روزهای اول آنقدر حال روحی بدی داشتم و می ترسیدم که به خودکشی در بیمارستان هم فکر کردم، اینقدر که ناامید بودم از زنده ماندن. گفتم حالا که قرار است با جان کندن بمیرم، خودکشی کنم و راحت تر خلاص شوم.

با مادرش در سردخانه وداع کرد و رفت سراغ بیماران

مسئول قرارگاه جهادی بقیة الله (عج) روایت آقا محسن را که می گوید دستمان می آید این روزها جهادگران هم روزهای سختی را می گذرانند، اما سختی را به جان می خرند و خدمت به بیماران برای خیلی هاشان اولویت دارد؛

«همین الان چند نفر از جهادگران ما حین خدمت مبتلا به کرونا شدند و دوران قرنطینه را می گذرانند. مادر یکی از جهادگران با حال بد در بخش بیماران کرونایی بستری شد. این برادر ما علاوه بر رسیدگی به بیماران دیگر هر روز سراغ مادرش می رفت. هفته قبل که  آقا محسن رفته بود برای ضدعفونی کردن بخش ها، مادرش ایست قلبی کرد و از دنیا رفت. هیچ کس دلش را نداشت آقا محسن را خبردار کند. اما بالاخره فهمید. با یکی از جهادگران خانم رفتند سردخانه بیمارستان تا مادرش را ببیند.اما بعد از سردخانه  یک دفعه دیدیم غیبش زد. همه نگرانش بودیم. رفتیم حیاط بیمارستان. گفتیم حتما یک گوشه ای نشسته و گریه می کند.اما حیاط هم نبود. بالاخره یکی از بچه ها زنگ زد گفت نگران آقا محسن نباشید برگشته سر شیفت و دارد بخش را تمیز می کند.»

پزشکان و پرستاران کرونایی چه می کنند؟

حال پرستاران و پزشکان ناکوک است اما حالا خیلی هاشان با اینکه مبتلا به کرونا شدند بی خیال بیماران نشدند. حاج آقا اقدایی می گوید:«دو سه پزشک مبتلا داشتیم که در بیمارستان بقیه الله بستری بودند. اما شرایط طوری است که حتی پزشکان بیمار هم روی تخت بیمارستان، پرونده پزشکی بیماران کرونایی و سی تی اسکن هایشان را بررسی و بر روند درمان دارویی نظارت می کردند. بعضی از پرستارانی که تست کرونای آنها مثبت شده اما به نوع خفیف آن مبتلا شدند، با اینکه می توانند مرخصی استعلاجی بگیرند، هر روز سر کار می آیند وبا مراقبت و احتیاط  بیشتر کار می کنند. خوشحالی کادر درمان از همراهی ما قوت قلبمان هست در این روزها، چند روز قبل یکی از پرستارها گفت ما برای انجام این خدمات پول می گیریم، با اینکه تعهد شغلی داریم و معاش مان از این طریق می گذرد باز هم گاهی غر می زنیم، دم شما گرم که بی هیچ چشمداشتی اینطور از جانتان می گذرید و در شرایطی حاضر شدید داوطلبانه به بخش بیماران کرونایی بیایید که سرعت انتشار این ویروس بیشتر شده و بیمارستان ها آلوده تر.»

 گل به خودی نزنیم

جان کلام مسئول قرارگاه جهادی در پایان مصاحبه یک جمله است خطاب به مردم؛«گل به خودی نزنیم.» و مصداق گل به خودی را توضیح می دهد:« گل به خودی یعنی ماسک نزده جای شلوغ برویم. گل به خودی یعنی جاده های شلوغ تهران-شمال آن هم وقتی که وضعیت استان های شمالی ما قرمز است. گل به خودی یعنی برگزاری مراسم عروسی و مهمانی ها در خانه ها آن هم وقتی تالارها را برای پیشگیری از شیوع بیماری تعطیل کردند. نتیجه همه اینها یعنی از پا افتادن کادر درمان و افزایش آمار مرگ و میر.» 

منبع: فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس