به گزارش مشرق به نقل از جهان، سال 1329در پي بازگشت آيت الله كاشاني از تبعيد لبنان و استقبال پرشكوه مردم و گروه هاي سياسي ملي و تقويت پايگاه اجتماعي جبهه ملي ، قيام عمومي عليه شركت نفت انگليس گسترش يافت . آيت الله كاشاني كه در بهمن 1327در سن70 سالگي با خشونت و ضرب و شتم ، دستگير و پس از مدتي حبس در قلعه فلك الافلاك خرم آباد به لبنان تبعيد شده بود، در اول بهمن 1327 طي اعلاميه شديداللحني خواستار «لغو امتياز» نفت شده بود.
وي در بيانيه اي از تبعيدگاه خود، علت واقعي بازداشت و تبعيد خود را همين موضوع و اقدام عليه سياست استعماري انگليس ذكر كرد. جبهه ملي از بدو تأسيس با همكاري و حمايت نيروهاي مذهبي از جمله فداييان اسلام به سخنگوي اكثريت مردم تبديل شد. به تعبير غلامرضا نجاتي ، در تمام مبارزات سياسي ـ ملي سال هاي 1327 و 1328 و 1329 «جمعيت فداييان اسلام » شركت فعال داشت و «نيروي عامل و متحرك جبهه ملي را تشكيل داد.»
آيت الله كاشاني و «جبهه ملي » به رهبري دكتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمي ، خواستار ملي شدن صنعت نفت شدند و اين خواسته مورد حمايت گروه هاي كثير مردم و تني چند از علماي برجسته نظير آيت الله العظمي خوانساري (از مراجع ثلاث قم )، آيت الله بهاءالدين محلاتي ، آيت الله عباسعلي شاهرودي ، آيت الله سيدحسن چهارسوقي ، آيت الله شيخ باقر رسولي ، آيت الله سيدمحمود روحاني قمي ، آيت الله شيخ محمدرضا كلباسي ، آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي ، آيت الله فقيه سبزواري و گروه كثيري از روحانيون فعال و مبارز مانند حاج سيدحسين خادمي و حاج شيخ مرتضي مدرسي اردكاني ، حاج سيدمصطفي سيدالعراقين و ... قرار گرفت و شوري عجيب در سراسر ايران پديدار شد.
آيت الله العظمي بروجردي نيز از نهضت نفت «ضمني ولي آشكارا» حمايت مي كرد و به علماي تهران نامه نوشت كه نبايد با اين حركت مخالفت كنند. رزم آرا، نخست وزير، اين كار را غيرعملي خوانده مردم را از خطرات آن ترساند و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملي شدن صنعت نفت ، در جلسه كميسيون نفت مجلس ، تكرار كرد، تا آنجا كه به دليل اقتدار و موقعيت ويژه اش به بزرگ ترين مانع تحقق خواسته ملي مبدل شد. وي سرانجام سه روز بعد، در مسجد شاه ، به ضرب گلوله يك عضو «فداييان اسلام » به قتل رسيد.
پس از دستگيري خليل طهماسبي به اتهام قتل رزم آرا، يك اعلاميه از طرف نواب صفوي (رهبر فداييان اسلام ) صادر شد كه در بالاي آن «هوالعزيز» نوشته شده بود. اين اعلاميه خطاب به شاه صادر شده بود و قاطعانه به شاه دستور مي داد كه بايد فرمان آزادي قاتل رزم آرا را صادر كند و براي هرگونه آزاري كه وي در زمان بازجويي توسط پليس ديده است، از او عذرخواهي نمايد. آيت الله كاشاني در مصاحبه اي نظرش را چنين ابراز داشت : «اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله و ضربه عالي ترين و مفيدترين ضربه اي بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. قاتل رزم آرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش بوده است .»
بنا به خاطرات سيدمحمد واحدي از اعضاي برجسته فداييان اسلام و حاج مهدي عراقي ، رهبران جبهه ملي براي جلوگيري از اقدامات رزم آرا و حتي احتمال كودتا توسط وي ، از فداييان اسلام درخواست مي كنند كه رزم آرا از سر راه نهضت ملي برداشته شود. در جلسه اي با حضور نواب صفوي ، بقايي ، فاطمي ، نريمان ، آزاد، حائري زاده ، سنجابي ، شايگان و مكي از طرف جبهه ملي حضور پيدا مي كنند و دكتر فاطمي تأكيد مي كند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت ) و ايشان گفته اند هر تصميمي كه در اين جلسه گرفته شود «براي خود من هم لازم الاجرا است .» نواب صفوي طي دو جلسه طولاني به شرط اجراي احكام اسلام در صورت به قدرت رسيدن جبهه ملي ، پيشنهاد اعدام انقلابي رزم آرا را پذيرفت و جبهه ملي نيز متعهد شد كه در صورت موفقيت ، خواسته هاي فداييان اسلام را عملي تند.
همچنين نواب صفوي در اين مورد با آيت الله كاشاني نيز ملاقات و گفت وگو كرد و آيت الله كاشاني هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزم آرا برود، بقيه كارها درست مي شود.» در سندي كه متن بازجويي از خليل طهماسبي در سال 1334 را نشان مي دهد، وي صريحاً به جلسات مزبور با رهبران جبهه ملي و آيت الله كاشاني اعتراف كرده است ولي از اشخاص فقط نام بقايي و مكي و كاشاني و فاطمي را ذكر كرده است و نسبت به بقيه با عنوان «وكلاء اقليت كه نام شان در خاطرم نيست » پاسخ داده است .
در دادنامه دادستان ارتش مورخ (18/10/1334)عليه فداييان اسلام پس از بازداشت گسترده به دليل سوءقصد ناموفق به حسين علاء، به سابقه ترور رزم آرا با معاونت «بعضي از نمايندگان اقليت در دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي » اشاره شده است و پاي آيت الله كاشاني ، بقايي ، حائري زاده ، مصدق و شايگان نيز به ميان كشيده شد ولي با اعدام نواب صفوي ، خليل طهماسبي و چند تن از فداييان اسلام پرونده بسته شد و در مورد ديگران هم موضوع پيگيري نشد.
«هيكل» روزنامه نگار شهير مصري مي نويسد: «بعداً شوهر اشرف (پهلوي) به من گفت وقتي كه خبر ترور رزم آرا را به شاه دادند، گيج شد. او نمي توانست باور كند كه نخست وزيرش بدين طريق از صحنه محو شده باشد.» شاه بعد از شنيدن خبر گفت : «نمي توانم باور كنم ، نمي دانم چه كار بكنم »؛ و سپس ادامه داد: «من كاملاً تنها هستم ، هيچ كس مشكلات مرا درك نمي كند. هر كسي عليه من در حال توطئه چيني است، بعضي از آنها سنجيده اين كار را مي كنند و بعضي ناآگاهانه . اما اين من هستم كه ناچارم تاوان پس بدهم .»
فرداي قتل رزم آرا، روز 17 اسفند 1329، كميسيون نفت پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را تصويب و اعلام كرد. به گزارش صبح صادق، «در همان روزي كه رزم آرا به قتل رسيد، امير اسدالله علم شتابزده به سفارت انگليس رفت و از جانب شاه با مقامات سفارت راجع به دولت آينده مشورت كرد: دولت آينده آيا بايد قوي باشد يا بي آزار»؟!انگليسي ها، به رغم ميل شان به سيد ضياءالدين طباطبايي ، رضايت دادند كه دولتي روي كار بيايد كه نقشي بينابيني بازي كند. شاه و مشاورانش ، حسين علاء را كه به گفته آبراهاميان ، «مورد قبول جبهه ملي بود»، و «وزيرانش را به توصيه مصدق انتخاب مي كرد»، به عنوان محلل برگزيدند تا مخالفت كمتري برانگيخته باشند.
سرانجام در روز 24 اسفند 1329، در پي تظاهرات عظيم مردم در خيابان ها، مجلس شوراي ملي به اتفاق آرا، اصل ملي شدن صنعت نفت را تصويب كرد.مجلس سنا نيز در 29 اسفند ـ به اتفاق آرا ـ اصل مذكور را تأييد کرد. در روز پنجم ارديبهشت 1330 كميسيون نفت قانون 9 ماده اي شيوه اجراي ملي شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصويب كرد و مجلسين نيز در روزهاي بعد آن را تأييد تردند؛ حسين علاء نيز از نخست وزيري استعفا كرد و سمت سابقش ، وزارت دربار، را مجدداً بر عهده گرفت .
در محافل سياسي آن زمان شايع شده بود كه سيدضيا به نخست وزيري خواهد رسيد؛ كه ناگهان جمال امامي ، از نمايندگان مخالف مصدق و واسطه دربار پيشنهاد كرد مصدق نخست وزير شود. «از 90 نفر عده حاضر در جلسه خصوصي (مجلس شورا) 79 نفر به دكتر مصدق رأي تمايل دادند.» مصدق خود در مورد پذيرش پيشنهاد نخست وزيري ، در تقريرات زندانش ، چنين مي نويسد: «كابينه (علاء) جنبه محلل داشت و زمينه را براي نخست وزيري سيدضياءالدين طباطبايي مهيا مي كرد تا بيايد و مسئله ملي شدن نفت را به سبك خود منتفي سازد. به همين دليل متوليان مجلس به اين اميد كه من - نظير دوره چهاردهم -نخست وزيري را نخواهم پذيرفت ، در جلسه خصوصي ، به زمامداري من ابراز تمايل كردند، در حالي كه در همان موقع سيدضياءالدين در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود، اما من كه نهضت را در خطر مي ديدم ، رأي تمايل را بلافاصله با شرط تصويب قانون طرح اجراي ملي شدن صنعت نفت پذيرفتم .»
وي در بيانيه اي از تبعيدگاه خود، علت واقعي بازداشت و تبعيد خود را همين موضوع و اقدام عليه سياست استعماري انگليس ذكر كرد. جبهه ملي از بدو تأسيس با همكاري و حمايت نيروهاي مذهبي از جمله فداييان اسلام به سخنگوي اكثريت مردم تبديل شد. به تعبير غلامرضا نجاتي ، در تمام مبارزات سياسي ـ ملي سال هاي 1327 و 1328 و 1329 «جمعيت فداييان اسلام » شركت فعال داشت و «نيروي عامل و متحرك جبهه ملي را تشكيل داد.»
آيت الله كاشاني و «جبهه ملي » به رهبري دكتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمي ، خواستار ملي شدن صنعت نفت شدند و اين خواسته مورد حمايت گروه هاي كثير مردم و تني چند از علماي برجسته نظير آيت الله العظمي خوانساري (از مراجع ثلاث قم )، آيت الله بهاءالدين محلاتي ، آيت الله عباسعلي شاهرودي ، آيت الله سيدحسن چهارسوقي ، آيت الله شيخ باقر رسولي ، آيت الله سيدمحمود روحاني قمي ، آيت الله شيخ محمدرضا كلباسي ، آيت الله حاج شيخ مهدي نجفي ، آيت الله فقيه سبزواري و گروه كثيري از روحانيون فعال و مبارز مانند حاج سيدحسين خادمي و حاج شيخ مرتضي مدرسي اردكاني ، حاج سيدمصطفي سيدالعراقين و ... قرار گرفت و شوري عجيب در سراسر ايران پديدار شد.
آيت الله العظمي بروجردي نيز از نهضت نفت «ضمني ولي آشكارا» حمايت مي كرد و به علماي تهران نامه نوشت كه نبايد با اين حركت مخالفت كنند. رزم آرا، نخست وزير، اين كار را غيرعملي خوانده مردم را از خطرات آن ترساند و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملي شدن صنعت نفت ، در جلسه كميسيون نفت مجلس ، تكرار كرد، تا آنجا كه به دليل اقتدار و موقعيت ويژه اش به بزرگ ترين مانع تحقق خواسته ملي مبدل شد. وي سرانجام سه روز بعد، در مسجد شاه ، به ضرب گلوله يك عضو «فداييان اسلام » به قتل رسيد.
پس از دستگيري خليل طهماسبي به اتهام قتل رزم آرا، يك اعلاميه از طرف نواب صفوي (رهبر فداييان اسلام ) صادر شد كه در بالاي آن «هوالعزيز» نوشته شده بود. اين اعلاميه خطاب به شاه صادر شده بود و قاطعانه به شاه دستور مي داد كه بايد فرمان آزادي قاتل رزم آرا را صادر كند و براي هرگونه آزاري كه وي در زمان بازجويي توسط پليس ديده است، از او عذرخواهي نمايد. آيت الله كاشاني در مصاحبه اي نظرش را چنين ابراز داشت : «اين عمل به نفع ملت ايران بود و اين گلوله و ضربه عالي ترين و مفيدترين ضربه اي بود كه به پيكر استعمار و دشمنان ملت ايران وارد آمد. قاتل رزم آرا بايد آزاد شود؛ زيرا اين اقدام او در راه خدمت به ملت ايران و برادران مسلمانش بوده است .»
بنا به خاطرات سيدمحمد واحدي از اعضاي برجسته فداييان اسلام و حاج مهدي عراقي ، رهبران جبهه ملي براي جلوگيري از اقدامات رزم آرا و حتي احتمال كودتا توسط وي ، از فداييان اسلام درخواست مي كنند كه رزم آرا از سر راه نهضت ملي برداشته شود. در جلسه اي با حضور نواب صفوي ، بقايي ، فاطمي ، نريمان ، آزاد، حائري زاده ، سنجابي ، شايگان و مكي از طرف جبهه ملي حضور پيدا مي كنند و دكتر فاطمي تأكيد مي كند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت ) و ايشان گفته اند هر تصميمي كه در اين جلسه گرفته شود «براي خود من هم لازم الاجرا است .» نواب صفوي طي دو جلسه طولاني به شرط اجراي احكام اسلام در صورت به قدرت رسيدن جبهه ملي ، پيشنهاد اعدام انقلابي رزم آرا را پذيرفت و جبهه ملي نيز متعهد شد كه در صورت موفقيت ، خواسته هاي فداييان اسلام را عملي تند.
همچنين نواب صفوي در اين مورد با آيت الله كاشاني نيز ملاقات و گفت وگو كرد و آيت الله كاشاني هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزم آرا برود، بقيه كارها درست مي شود.» در سندي كه متن بازجويي از خليل طهماسبي در سال 1334 را نشان مي دهد، وي صريحاً به جلسات مزبور با رهبران جبهه ملي و آيت الله كاشاني اعتراف كرده است ولي از اشخاص فقط نام بقايي و مكي و كاشاني و فاطمي را ذكر كرده است و نسبت به بقيه با عنوان «وكلاء اقليت كه نام شان در خاطرم نيست » پاسخ داده است .
در دادنامه دادستان ارتش مورخ (18/10/1334)عليه فداييان اسلام پس از بازداشت گسترده به دليل سوءقصد ناموفق به حسين علاء، به سابقه ترور رزم آرا با معاونت «بعضي از نمايندگان اقليت در دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي » اشاره شده است و پاي آيت الله كاشاني ، بقايي ، حائري زاده ، مصدق و شايگان نيز به ميان كشيده شد ولي با اعدام نواب صفوي ، خليل طهماسبي و چند تن از فداييان اسلام پرونده بسته شد و در مورد ديگران هم موضوع پيگيري نشد.
«هيكل» روزنامه نگار شهير مصري مي نويسد: «بعداً شوهر اشرف (پهلوي) به من گفت وقتي كه خبر ترور رزم آرا را به شاه دادند، گيج شد. او نمي توانست باور كند كه نخست وزيرش بدين طريق از صحنه محو شده باشد.» شاه بعد از شنيدن خبر گفت : «نمي توانم باور كنم ، نمي دانم چه كار بكنم »؛ و سپس ادامه داد: «من كاملاً تنها هستم ، هيچ كس مشكلات مرا درك نمي كند. هر كسي عليه من در حال توطئه چيني است، بعضي از آنها سنجيده اين كار را مي كنند و بعضي ناآگاهانه . اما اين من هستم كه ناچارم تاوان پس بدهم .»
فرداي قتل رزم آرا، روز 17 اسفند 1329، كميسيون نفت پيشنهاد ملي كردن صنعت نفت را تصويب و اعلام كرد. به گزارش صبح صادق، «در همان روزي كه رزم آرا به قتل رسيد، امير اسدالله علم شتابزده به سفارت انگليس رفت و از جانب شاه با مقامات سفارت راجع به دولت آينده مشورت كرد: دولت آينده آيا بايد قوي باشد يا بي آزار»؟!انگليسي ها، به رغم ميل شان به سيد ضياءالدين طباطبايي ، رضايت دادند كه دولتي روي كار بيايد كه نقشي بينابيني بازي كند. شاه و مشاورانش ، حسين علاء را كه به گفته آبراهاميان ، «مورد قبول جبهه ملي بود»، و «وزيرانش را به توصيه مصدق انتخاب مي كرد»، به عنوان محلل برگزيدند تا مخالفت كمتري برانگيخته باشند.
سرانجام در روز 24 اسفند 1329، در پي تظاهرات عظيم مردم در خيابان ها، مجلس شوراي ملي به اتفاق آرا، اصل ملي شدن صنعت نفت را تصويب كرد.مجلس سنا نيز در 29 اسفند ـ به اتفاق آرا ـ اصل مذكور را تأييد کرد. در روز پنجم ارديبهشت 1330 كميسيون نفت قانون 9 ماده اي شيوه اجراي ملي شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصويب كرد و مجلسين نيز در روزهاي بعد آن را تأييد تردند؛ حسين علاء نيز از نخست وزيري استعفا كرد و سمت سابقش ، وزارت دربار، را مجدداً بر عهده گرفت .
در محافل سياسي آن زمان شايع شده بود كه سيدضيا به نخست وزيري خواهد رسيد؛ كه ناگهان جمال امامي ، از نمايندگان مخالف مصدق و واسطه دربار پيشنهاد كرد مصدق نخست وزير شود. «از 90 نفر عده حاضر در جلسه خصوصي (مجلس شورا) 79 نفر به دكتر مصدق رأي تمايل دادند.» مصدق خود در مورد پذيرش پيشنهاد نخست وزيري ، در تقريرات زندانش ، چنين مي نويسد: «كابينه (علاء) جنبه محلل داشت و زمينه را براي نخست وزيري سيدضياءالدين طباطبايي مهيا مي كرد تا بيايد و مسئله ملي شدن نفت را به سبك خود منتفي سازد. به همين دليل متوليان مجلس به اين اميد كه من - نظير دوره چهاردهم -نخست وزيري را نخواهم پذيرفت ، در جلسه خصوصي ، به زمامداري من ابراز تمايل كردند، در حالي كه در همان موقع سيدضياءالدين در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود، اما من كه نهضت را در خطر مي ديدم ، رأي تمايل را بلافاصله با شرط تصويب قانون طرح اجراي ملي شدن صنعت نفت پذيرفتم .»