آگاهي حزب‌الله به نقاط ضعف برخي سيستم‌هاي خود در جنگ دوم لبنان، و آگاهي از اينکه در دور آتي نبرد با اسرائيل، ارتش اسرائيل به گونه‌اي متفاوت‌تر از تابستان 2006 مورد استفاده قرار خواهد گرفت، باعث شده است تا اين س

مشرق - آن چه مي خوانيد ، مقاله اي است از « گاي آوياد» کارشناس سياسي – امنيتي صهيونيست مي باشد که به سفارش «موسسه مطالعات امنيت ملي» اسرائيل تنظيم شده و به بررسي تجديد قواي حزب الله پس از جنگ 33 روزه تا سال 2009 مي پردازد. بار ديگر تاکيد بر اين نکته ضروري به نظر مي رسد که  نويسنده و سفلرش دهنده  اين مقاله تمام تلاش خود را براي هر چه کمتر نشان دادن آسيب پذيري رژيم صهيونيستي و بزرگنمايي خسارات حزب الله در جنگ 33 روزه  به کار برده اند اما با اين حال نتوانسته بر قدرت اعجاب برانگيز مقاومت چشم بپوشند و آن را انکار نمايند.
 اين مقاله علي رغم ارائه اطلاعاتي غلط ( که هيچ هدفي را به جز تسکين افکار عمومي و توجيه نقاط ضعف ارتش صهيونيستي  IDF  را در ميان سياسيون دنبال نمي کند) نشانگر نگاه صهيونيست ها به تهديدي است که از جانب حزب الله ، موجوديت آنان را هدف قرار داده است.
پايگاه خبري – تحليلي مشرق بخش دوم از ترجمه کامل مقاله اين کارشناس صهيونيست را که حاوي نکات قابل توجهي پيرامون توانمندي هاي حزب الله لبنان مي باشد را در چند بخش منتشر مي کند.

سوم، کاملا محتمل به نظر مي‌رسد که حزب‌الله کارآيي دکترين نظامي خود را از منظر فشار وارده از سوي ارتش اسرائيل بر سنگرهاي خود در جنوب لبنان ارزيابي کرده باشد. با اينکه استفاده از شبکه‌ي زيرزميني در پيشگيري از تلفات غيرضروري موثر واقع شد و همچنين به حفظ استمرار نبرد کمک کرد، اما مبارزان حزب‌الله در نبردهاي رودررو نتوانستند بر سربازان اسرائيلي استيلا پيدا کنند1
از آن گذشته، توانايي گسيل نيروهاي کمکي و جابجا کردن آنها از روستايي به روستاي ديگر بر حسب نيازهاي عملياتي قابل چشم پوشي بود، و تلاش براي انتقال نيروها از شمال رودخانه ليطاني به منطقه‌ي جنگي در جنوب ليطاني با شکست مواجه شد زيرا نيروي هوايي اسرائيل همه‌ي مسيرها را تحت کنترل داشت.2
يافته‌هاي کميته‌ي تفحص داخلي حزب‌الله 3 محرمانه مانده است، اما از روي اظهارات بيان شده توسط رهبران اين سازمان و نيز گزارشات مختلف سازمان ملل و اطلاعاتي که طي سه سال گذشته به رسانه‌ها درز پيدا کرده‌اند مي‌توان حدس زد که اين يافته‌ها فقط در روي کاغذ باقي نمانده‌اند. به علاوه، حزب‌الله تنها به اين تحقيقات بسنده نکرد، بلکه دست به قضاوت‌ در مورد نحوه‌ي انجام وظيفه‌ي فرماندهان بر اساس استانداردهاي مبارزه‌ي اين سازمان زد. مهمترين کسي که در اين جريان از سمت خود عزل شد، حسين جميل يونس، فرمانده بخش بعلبک، و يکي از مسئولين پشتيباني تدارکاتي حزب‌الله در دره‌ي بقاع بود.4 ظاهرا يورش ارتش اسرائيل به شهر شيعه نشين بعلبک در قالب عمليات "تند و روان" و بازگشت نيروها بدون هيچگونه جراحت، از سوي سازمان يک اشتباه امنيتي فاحش تلقي شده بود. توانايي ارتش اسرائيل در نفوذ دادن 200 نفر از نيروهاي خود به عمق منطقه‌ي تحت کنترل حزب‌الله – بدون اينکه با مقاومتي روبه‌رو شوند يا حتي کسي متوجه ورود آنها شود – و کشتن حدود بيست نفر از اعضاي حزب‌الله، و بازگشت سالم به خاک اسرائيل، به حزب‌الله ثابت کرد که سيستم هشدار به موقع آن در پشت جبهه ضعيف است.5
 تعويض يونس احتمالا پيامي به فرماندهان بخش‌هاي ديگر بود تا مبادا به خاطر فاصله‌ي فيزيکي خود با مرز اسرائيل در وظيفه‌ي پاسداري خود قصور کنند. از آنها خواسته شد تا در سطح بالايي از آماده‌باش باشند، تدابير شناسايي و مراقبت را تقويت کنند، و براي احتمال يک عمليات از جانب اسرائيلي‌ها آماده باشند. اين در حاليست که قبلا چنين عملياتي غيرممکن تلقي مي‌شد.6
رهبري حزب‌الله علاوه بر تحليل نقاط ضعف و قوت سازمان و تلاش براي رفع مشکلات، جريان اوضاع در اسرائيل را نيز زيرنظر داشت. از ميان اطلاعات انبوهي که در مورد طرح‌هاي عملياتي ارتش اسرائيل به رسانه‌ها درز پيدا کردند، و فضاي حاکم بر تشکيلات دفاعي کشور پس از جنگ، يعني احساس از دست دادن فرصت و لزوم عملکرد به روشي ديگر، حزب‌الله از روش‌هاي عملياتي آينده‌ي اسرائيل مطلع گرديد.

sayed.jpg



قبل از جنگ، ارتش اسرائيل يک نقشه‌ي عادي براي مانور زميني در لبنان، موسوم به Marom Waters، داشت. اين نقشه توسط ژنرال ايال بن روون (Eyal Ben-Reuven)، فرمانده جبهه‌ي شمالي در جنگ دوم لبنان، تهيه شده بود و به يک مرحله‌ي مقدماتي شامل يک حمله‌ي هوايي متمرکز و يک حرکت زميني محدود در امتداد مرز نياز داشت. پس از آن نيروهاي گسترده‌اي از ارتش در شمال ليطاني پياده مي‌شدند، به سمت جنوب حرکت مي‌کردند، کنترل منطقه را به دست مي‌گرفتند، و به مکان‌هاي تجمع تروريست‌ها و موشک‌اندازها حمله مي‌کردند. اين نقشه عملي نشد، اما حزب‌الله از اين نقشه آموخت که به منظور پيشگيري از حمله‌ي اسرائيل به هسته‌ي عملياتي خود، بايد مواضع خود را در شمال ليطاني تقويت کند، و براي ممانعت از يک عمليات هليکوپتري احتمالي در منطقه بايد کل دفاع هوايي خود را تشديد نمايد.
به علاوه، حزب‌الله مي‌تواند تصور کند که در آينده ارتش اسرائيل به يورش‌هايي با نيرو و زمان محدود بسنده نخواهد کرد، بلکه دست به يک مانور زميني با استفاده از چندين لشکر خواهد زد تا به يک نتيجه‌ي سريع دست يابد.7
يورش‌هايي در سطح تيپ که در جنگ دوم لبنان شاهد بوديم، نه تنها بازتابي از قدرت ارتش اسرائيل نبود، بلکه باعث حفظ توانايي‌هاي عملياتي حزب‌الله و استمرار بيهوده‌ي نبرد گرديد. افشاي علني نقشه‌ي Marom Waters و اظهارات مقامات ارشد وزارت دفاع اسرائيل در اين زمينه پس از پايان جنگ، اين تصور محتمل حزب‌الله را تاييد مي‌کند.
 طرح عمليات سرب گداخته در نوار غزه بيش از پيش اين فرضيه را تاييد کرد. اسرائيل جنگ با حماس را با يک حمله‌ي هوايي متمرکز به مجموعه‌اي از اهداف، و گلوله‌باران شهر آغاز کرد. پس از آن، نيروي زميني پيشروي خود را آغاز کرد، در نبرد شهري به خود ترديدي راه نداد و در تمامي لحظه‌ها خود را برتر از دشمن نشان داد. درست است که مساله‌ي غزه به کلي با لبنان فرق مي‌کند، اما عمليات در غزه نشان داد که اگر خطر کردن مزايايي داشته باشد و تا حد ممکن به يک نتيجه‌ي سريع منجر شود، ارتش اسرائيل حاضر است اين خطر را بپذيرد.
آگاهي حزب‌الله به نقاط ضعف برخي سيستم‌هاي خود در جنگ دوم لبنان، و آگاهي از اينکه در دور آتي نبرد با اسرائيل، ارتش اسرائيل به گونه‌اي متفاوت‌تر از تابستان 2006 مورد استفاده قرار خواهد گرفت، باعث شده است تا اين سازمان با اتکا به افتخارات خود دست روي دست نگذارد. به رغم آرامش حاکم بر مرز لبنان و اسرائيل، حزب‌الله با توجه به درس‌هايي که آموخته و بر اساس درکي که از نقشه‌هاي عملياتي ارتش اسرائيل بدست آورده، شديدا مشغول بازسازي نيروها و افزايش قدرت نظامي خود بوده است، و اکنون تهديد جديدي را درست در پشت درهاي اسرائيل تدارک مي‌بيند.

• تجديد قوا و سازگاري با شرايط جديد

بدين سان بود که نتايج جنگ دوم لبنان، حزب‌الله را با يک چالش نظامي پيچيده مواجه ساخت. از يک سو قطعنامه‌ي 1701، که حائلي را بين سازمان و ارتش اسرائيل بوجود آورده و تحرک حزب‌الله در فضاي آزاد را محدود کرده بود، و از سوي ديگر نياز به بازسازي سريع امکانات آسيب‌ديده، بويژه نيروي انساني، حزب‌الله را بر آن داشت که الگوهاي جديدي را مطابق با شرايط جديد براي اقدامات خود اتخاذ کند. به علاوه، تحت اين شرايط سازمان مجبور بود يک دکترين عملياتي جديد را بر پايه‌ي اين فرض تدوين کند که در دور بعدي نبرد، مبارزانش با يک مانور زميني گسترده از سوي ارتش اسرائيل مواجه خواهند بود.
با اين وجود، حزب‌الله علي‌رغم مشکلاتي که پيش‌رو داشت، در زمينه‌ي توانايي تحليل شرايط، شناسايي شکاف‌ها، و بهره‌برداري از آنها، و در زمينه‌ي توانايي به کار بستن درس‌هاي آموخته شده، انعطاف خلاقانه‌اي از خود نشان داد. در نتيجه، سال‌هاي پس از جنگ با روندي فشرده از تجديد قوا همراه بوده که طي آن حزب‌الله بر محدوديت‌هاي موجود فائق آمده و به طور سرّي به فعاليت خود ادامه داده است. در ادامه برخي از پايه‌هاي اصلي تجديد قواي حزب‌الله به تفکيک بيان شده‌اند.

*نيروي انساني:

در جنگ دوم لبنان نيروي رزمي حزب‌الله شديدترين ضربه را متحمل شد. اين سازمان، که بر اساس برآوردهاي مختلف بين 6 تا 8 هزار نيروي عملياتي داشت، 10 تا 15 درصد قدرت نيروي انساني خود را از دست داد، در نتيجه جايگزين کردن نيروهاي از دست رفته فوري‌ترين نياز آن بود.8
از اينرو سازمان دست به عمليات جذب گسترده‌ي نيرو زد، و گزارش شد که روستاهاي جنوب لبنان از مردان خالي شده است.9
 آنها به اردوگاه‌هاي آموزشي در دره‌ي بقاء، سوريه و ايران فرستاده‌ شده بودند. اگرچه در گذشته حزب‌الله مراقب بود تا فقط شيعه‌ها را استخدام کند، اما طي سه سال گذشته اين سازمان درهاي خود را به روي سني‌ها، دروزي‌ها، و مسيحيان نيز گشوده است.
 

2010-02-13-05_pic.jpg


فارغ از نياز فوري به توسعه‌ي نيروي رزمي، هدف از اين حرکت رسيدن به هدف نظامي و در عين حال سياسي بود. حزب‌الله، که در قلب سياست لبنان کاشته شده است، استخدام را وسيله‌اي مي ديد که از طريق آن مي‌تواند به بخش‌هايي از جامعه، که از طرفداران سنتي آن نبودند نفوذ کند، و همچنين آنرا ابزاري بالقوه براي گسترش قدرت سياسي محسوب مي‌کرد. به علاوه، کم رنگ کردن هويت شيعه‌ي اين سازمان و ايجاد يک ترکيب جمعيتي مختلط، تصوير آن را از يک گروه شبه‌نظامي فرقه‌اي به يک مدافع لبنان ارتقا مي‌دهد. همچنين، روي کردن به جوامع جديد و آموزش روش‌هاي رزمي خود به آنها، جمعيت اين سازمان را گسترش داده و شانس مختل کردن موثر مانور زميني ارتش اسرائيل در اعماق لبنان را افزايش مي‌دهد.
 به عبارت ديگر، لشکرهايي که ارتش اسرائيل در جبهه وارد خواهد کرد با نيروهاي ذخيره‌اي مواجه خواهند شد که پيش از اين در اختيار حزب‌الله نبودند. از سوي ديگر، بر هم زدن تجانس سازمان با هدف افزايش قدرت انتخاباتي و نيروي نظامي، رخنه‌هاي اطلاعاتي و درز اطلاعات را در پي خواهد داشت که مي‌تواند در خدمت رقباي داخلي و يا بازيگران خارجي باشد. از آن گذشته، سطح وفاداري مبارزان غير شيعه و تعهد آنها به آرمان سازمان در لحظه‌ي سرنوشت‌ساز هنوز ثابت نشده است.10

*تسليحات:
 
اگرچه در جنگ اخير حزب‌الله عمدتا روي استفاده از راکت‌هاي ساخت روسيه، سوريه و ايران با برد 20 تا 250 کيلومتر، و تعدادي از مدل‌هاي پيشرفته‌ي موشک‌هاي ضدتانک، عمدتا از نوع کورنت (kornet) و Concourse متمرکز شده بود، اما اين سازمان از دامنه‌ي متنوعي از تسليحات برخوردار است. سلاح‌هاي مذکور کارآيي خود را در حمله به عقبه‌ي اسرائيل، و متوقف ساختن پيشروي ارتش اسرائيل در ميدان جنگ ثابت کردند.
 از آنجا که حزب‌الله جنگ‌افزار خود را نمي‌سازد، براي افزايش توان خود کاملا به تامين آنها از خارج وابسته است. قطعنامه‌ي 1701 در صدد بود قاچاق اسلحه از مرز سوريه را متوقف ساخته و شريان تسليحاتي حزب‌الله را قطع کند، اما در ايجاد يک دستگاه اجرايي براي اين کار ناکام ماند و مسئوليت اين کار به گردن ارتش لبنان افتاد. با توجه اين موضوع که تسليحات، با تاکيد بر کميت، عنصري اساسي در تجديد قوا بود، باز نگه داشتن خطوط تدارکاتي براي حزب‌الله مهم بود.
لبنان حدود 360 کيلومتر با سوريه مرز دارد که 100 کيلومتر آن در شمال و مابقي در شرق دره‌ي بقاء قرار دارد. به رغم طولاني بودن اين مرز، تنها پنج گذرگاه رسمي وجود دارند، که دو تاي آنها (گذرگاه القاع در جنوب شرق هرمل، و گذرگاه المصنع در شمال شرق راشيا) در شرق واقع شده‌اند. با اينکه يک نيروي ناظر 800 نفره تحت فرماندهي يک ژنرال لبناني و هدايت آلماني‌ها در اوايل سال 2008 در مرز شمالي آغاز به کار کرد، اما مرز شرقي به شدت متخلخل است.
گذرگاه‌هاي غيرقانوني زيادي وجود دارند که قاچاق آزادانه‌ي سلاح به تمام مناطق لبنان را ممکن مي‌سازند. به علاوه، نظارت در اين دو گذرگاه رسمي به هيچ ‌وجه رضايت‌بخش نيست. گذرگاه‌هاي القاع و المصنع به ترتيب 12 و 8 کيلومتر با مرز فاصله دارند. اين فاصله، امکان ورود هر نوع کالا به داخل لبنان را بدون ترس از بازرسي مرزي فراهم مي‌سازد. از آن گذشته، گذرگاه المصنع در جاده‌ي بيروت-دمشق، محل اصلي عبور کاميون‌ها است. با اينکه روزانه حدود 200 کاميون از اين گذرگاه عبور مي‌کنند، تنها تعداد 30 دستگاه از آنها به طور تصادفي مورد بازرسي کامل قرار مي‌گيرند. اين کار قاچاق مستقيم سلاح‌هاي سنگيني چون راکت‌هاي دوربرد به انبارهاي حزب‌الله در بيروت را ميسر مي‌سازد.
شرايط حاکم بر مرزها به نفع حزب‌الله بوده است. در پايان جنگ، سازمان يک مسابقه‌ي شديد تسليحاتي را آغاز کرد. سوريه انبارهايي را که در طول جنگ خالي شده بودند، پر کرد و حتي تعدادشان را به طور چشمگيري هم افزايش داد. در تابستان 2006 تعداد راکت‌هاي در اختيار حزب‌الله حدود 12000 فروند برآورد شده بود. در آگوست 2007، ايهود باراک، وزير دفاع اسرائيل، اعلام کرد که اين تعداد به بيش از 20000 افزايش يافته است، و يک سال بعد منابع اطلاعاتي اين رقم را 42000 فروند ذکر کردند. توقيف يک کاميون اسلحه در جنوب بيروت در تاريخ 8 فوريه 2007، حامل 300 فروند راکت که در داخل بسته‌هاي يونجه جاسازي شده بودند، و توقيف يک کاميون حامل موشک‌هاي گراد در 5 جولاي 2007 در نزديکي بعلبک، تنها بخش کوچکي از تلاش‌هاي قاچاق و تجديد سلاح حزب‌الله را فاش ساختند.
با اين وجود، حزب‌الله تنها به کميت اميد نبسته است. به عنوان يک درس جنگي، حزب‌الله بر روي افزايش برد راکت‌هايش کار کرده است تا قسمت اعظم جبهه‌ي غيرنظامي اسرائيل را مورد تهديد قرار دهد، و ظاهرا سلاح‌هايي بدست آورده است که در گذشته فاقد آنها بوده است. دو سال پس از جنگ، باراک – وزير دفاع – اذعان کرد که بيشتر شهروندان اسرائيل در محدوده‌ي برد موشک‌هاي حزب‌الله قرار دارند و اين امکان وجود دارد که سازمان به يک موشک‌ پيشرفته‌ي مدل زلزال و راکت‌هاي فاتح-110 با برد 250 الي 300 کيلومتر و توانايي حمل کلاهک‌هاي نيم تني مجهز شده باشد.11
غير از تمرکز بر روي راکت‌ها، اين سازمان همچنين تلاش کرده است تا ذخيره‌ي موشک‌هاي ضد تانک خود را، با تاکيد بر موشک کورنت، که قابليت انهدام هدف از فاصله‌ي 5/5 کيلومتري را دارد، افزايش دهد. به نظر مي‌سد که موشک‌هاي ضد تانک موثرترين وسيله براي متوقف ساختن مانور زميني ارتش اسرائيل و اختلال در تهاجمات زميني آن بوده است.

merkava3.jpg


حزب‌الله بر اساس فرضيه‌ي خود در مورد نقشه‌هاي اسرائيل براي آينده، خود را با مقادير انبوهي از موشک‌هايي که مستقيما از سوريه گرفته، مجهز ساخته است، به طوريکه به گزارش اطلاعات ارتش اسرائيل، سوريه به انبار اسلحه‌ي حزب‌الله تبديل شده است. ارتش اسرائيل نيز به نوبه‌ي خود از اين جنگ درس‌هايي آموخته و روي يک پاسخ ضدتانک کار کرده است. از زمان جنگ، ساختن يک سيستم دفاع فعال براي نيروهاي زرهي اسرائيل به اتمام رسيده بود. اين سيستم مي‌تواند شليک موشک ضد تانک از محيط را شناسايي کرده و قبل از اصابت آن به تانک آن را در هوا رهگيري کند. بنابراين نصب اين سيستم موسوم به ASPRO-A بر روي تانک‌هاي مرکاوا احتمالا يکي از مهمترين ابزارهاي حزب‌الله را خنثي خواهد کرد و نيروهاي اسرائيلي را به انجام مانور در اعماق قلمرو دشمن و گرفتن قدرت تصميم‌گيري از آن قادر خواهد ساخت.12
ادامه دارد....

توضيحات:

1: اين ادعا درست بر خلاف دعاوي مطرح شده در «گزارش مشروح وينوگراد» و گزارش هاي ميداني رسانه هاي اسراييلي از جنگ 33 روزه مي باشد. بزرگ ترين نقطه قوت چريک هاي حزب الله در جنگ 33 روزه ، چريک هي سبک اسلحه اي بودند که به دليل قدرت مانور بالا و آشنايي کامل به زمين منطقه نبرد عرصه را به گونه اي باورنکردني بر IDF تنگ نمودند. در منطقه مارون الراس ، گروهي کمتر از 20 نفر ، سه تا چهار روز حرکت ستون هاي پياده و زرهي IDF را متوقف نمودند و در نهايت کمتر از ده تن از آنان به شهادت رسيدند.

2: حزب الله هيچ دليلي براي انتقال نيروها از شمال رودخانه ليطاني به منطقه‌ي جنگي در جنوب ليطاني نداشت زيرا تراکم بالايي از چريک هاي مقاومت در جنوب رودخانه ليطاني مستقر بودند. نويسنده در اين قسمت با مغلطه اي آشکار سعي دارد بي اثر بودن حملات هوايي سنگين اسراييل را در مناطق ياد شده مغفول قرار دهد.

3: پديده اي به نام «کميته‌ي تفحص داخلي حزب‌الله» اساسا وجود خارجي ندارد و از بافته هاي محافل ژورناليستي اسراييل است.
 
4: فرماندهي در چنين سطحي ، با چنين نامي در حزب الله وجود ندارد. اساسا اسامي اشخاصي در اين سطوح و حوزه ماموريت آنان از سري ترين اطلاعات مقاومت اسلامي به شمار مي روند که تنها شخص دبير کل و مسوول شاخه نظامي نسبت به آنان و جابجايي هايشان اطلاع دارند. نويسنده براي روان سازي مقاله خود اطلاعات عجيب و غريبي را مطرح کرده و هيچ مستند و منبعي براي آن ارائه نمي دهد. البته اين از شگرد هاي سازمان هاي امنيتي و نظامي اسراييلي به شمار مي رود که براي دست بالا نشان دادن توانمندي هاي خود و تظاهرات سيستم مداري ، دست به داده سازي هاي هدفمند مي زند. سراسر اين مقاله آکنده از چنين داده سازي هايي است.

5: عمليات هلي برن در بعلبک که نويسنده با نام عمليات "تند و روان" از آن ياد مي کند اساسا با هدف ربودن فرمانده يگان موشکي مستقر در بعلبک طراحي شده بود و دقيقا يک شکست امنيتي - نظامي به شمار مي رفت. آمار ارائه شده از شهداي حزب الله در اين نبرد نيز خنده آور است. مجموع تلفات نظامي حزب الله در جنگ 33 روزه به 60 نفر نمي رسد. وقتي اسراييل اين آمار را 600 نفر اعلام مي کند ، بديهي است که براي صحيح نمايي آمار خود ، بايد تلفات حزب الله در هلي برن بعلبک را با ضريبي متناسب در نظر گرفته و 20 نفر اعلام کند.

6: به هيچ وجه اين طور نيست. آسمان لبنان ، خصوصا در جنوب و بعلبک (به ويژة پس از عقب نشيني ارتش سوريه از لبنان) ، کاملا در برابر نيروي هوايي و هوانيروز اسراييل بي دفاع است.

7: عجيب است . با مراجعه به گزارش وينوگراد متوجه مي شويد که اسراييل در جنگ 33 روزه عملا با چنين استعدادي وارد ميدان شد.

8: اين آمار که رغمي بالغ بر 650 تا 800 نفر را بالغ مي شود ، در مقياس جنگ 33 روزه و ميزان نيروهاي درگير حزب الله در خط مقدم نبرد ، نجومي به شمار مي رود. تنها نقطه اتکاي  IDF براي ارائه نتايج حاصله از جنگ 33 روزه ، همين آمار نجومي است. اگر از آمار تلفات لبناني تاييد شده توسط سازمان ملل متحد طي جنگ 33 روزه ،تعداد زنان و کودکان را حذف کنيم به عددي به مراتب کوچک تر از اين آمار تخيلي مي رسيم. شمارش تعداد اجساد دفن شده در جريان جنگ و پس از جنگ هم راه حل ديگري است که به نتايجي مشابه منتهي مي شود.

9 : اين ادعا يکي از نمونه هاي بارز خلاقيت ذهني يک کارشناس نظامي - امنيتي است. خارج از متون نوشته شده توسط صهيونيست ها ، حتي يک خط سند معتبر درباره چنين اعلام عجيب و غريبي وجود ندارد.

10: اين قضيه(تشکيل گروهان هاي مقاومت ملي لبنان توسط حزب الله ) صحت دارد اما «گاي آوياد» در همين چند خط ، ادعاي اول خود را (جبران کمبود نيروي انساني) با قوت تمام نقض کرده است.

11: اين برآوردها و آمار ها کاملا ريشه در واحد جنگ رواني واحد اطلاعات IDF (موسوم به « آمان ») دارد و يکي از مشکلات جدي تل آويو که بارها نيز به آن اعتراف کرده اند ، عدم اطلاع از تعداد موشک هاي در اختيار حزب الله لبنان است.چنين بزرگنمايي هايي با اين هدف صورت مي گيرد که هيئت حاکمه ايالات متحده و اتحاديه اروپا جهت افزايش حمايت هاي خود از حزب الله تحت فشار قرار گرفته و تخصيص هاي سالانه خود را بالا ببرند.

12: چنين دعاوي محيرالعقولي درباره توانمدي هاي تانک «مرکاوا» از سوي اسراييل پيش از جنگ 33 روزه نيز مطرح مي شد. ترهاتي از اين قبيل که «مرکاوا» يک تانک ضد هسته اي است و هر موجود زنده و عامل غير زنده اي را در فاصله 30 متري خود شناسايي کرده و به بخار تبديل مي کند و در مقابل تمام موشک هاي شناخته شده از نوع دوش پرتاب مقاوم است در انبوهي از ژورنال هاي نظامي IDF و کاتالوگ هاي اين تانک که به سراسر جهان ارسال مي شد و با تکيه بر رسانه هاي کشور هاي عربي ، به گونه اي وسيع و متمرکز در منطقه خاورميانه تبليغ مي گرديد . ميزان صحت چنين مسايلي در جنگ 33 روزه مورد آزمايشي دردناک قرار گرفت. حزب الله مدعي است که حدود 100 دستگاه تانک «مرکاوا» را منهدم نموده و IDF نيز نتوانست به  از کار افتادن 30 دستگاه از اين تانک اعتراف نکند. از سوي ديگر تجربه هاي قبلي و اخبار منتشره توسط خود صهيونيست ها نشان مي دهد که در برابر تاکتيک هاي ضد زرهي حزب الله و مقاومت فلسطيني ، هيچ تدبيري به جز افزودن بر قطر ديواره فولادي تانک و ورقه ي محافظ تحتاني آن وجود ندارد که خود باعث بالا رفتن وزن اين تانک و کاستن از قدرت مانور آن دارد. ضمنا در برابر پديده « توده اي انفجاري زيرزميني »هيچ عامل بازدارنده خاصي وجود ندارد. اين « توده هاي انفجاري زير زميني » که مقادير معتنابهي از مواد منفجره را در بر مي گيرد ، توانايي بلند کردن تمامي وزن تانک و پرتاب آن را به مسافتي قابل توجه دارد و در مواردي با توجه به ميزان مواد منفجره ي به کار رفته ، تانک را به هزاران قطعه آهن پاره تبديل مي کند. اين اتفاقي است که در روز اول جنگ 33 روزه واقع شد و اولين تانک متجاوز اسراييلي به طرز رقت باري تکه تکه گرديد و حتي تلويزيون هاي اسراييل گزارش کامل آن را منعکس کردند.

پايان بخش دوم/

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس