به گزارش مشرق، ادگار مورن، فیلسوف و جامعه شناس، در گفتگویی منتشر شده در مجله نوول ابزرواتور 18 مارس 2020 در مورد بحران سلامت جهانی این گونه تحلیل می کند : « این بحران نشان می دهد که جهانی شدن یک وابستگی بین المللیِ بدون همبستگی است.»
بیشتر بخوانید:
در این مرحله اصلیترین درسی که از همه گیری جهانی ویروس کرونا میتوانیم بگیریم چیست؟
این بحران نشان میدهد که جهانی شدن یک وابستگیِ بین المللیِ بدون همبستگی است. جنبش جهانیسازی بی تردید یکپارچگیِ فنی-اقتصادیِ کره زمین را به وجود آورد ولی به دنبال آن در ایجاد درک بین مردم پیشرفتی حاصل نکرد. از آغاز جهانیسازی در سال های 1990، جنگها و بحرانهای مالی شدت یافتند. خطرات سیارهای – محیط زیست، سلاحهای اتمی، اقتصاد بیقاعده و آشفته – سرنوشت مشترکی را برای انسانها به وجود آوردند ولی انسانها آن را درک نکرده و متوجهی آن نشدند. این ویروس امروزه به وضوح و با شتاب فراوان و غم انگیزی از این سرنوشت مشترک پرده برمی دارد. اما آیا ما بالاخره متوجهی این سرنوشت مشترک شده و آن را درک خواهیم کرد؟ به دلیل عدم همبستگیِ بینالمللی و فقدان سازمانهای مشترک برای اجرای اقدامات ضروری در مقیاس این همهگیری جهانی، شاهد این هستیم که ملت ها متکبرانه به روی خود بسته شده اند.
رییس جمهور در سخنرانیاش از "عقب گرد به ملی گرایی" صحبت کرد...
برای نخستین بار، شاهد یک سخنرانیِ واقعیِ از یک رییسجمهور بودیم. تنها مسئلهی اقتصاد و شرکتها در میان نبود، بلکه از سرنوشت همهی فرانسویها صحبت شد، درمان گیرندهها و درمان کنندهها و یا کارکنانی که مجبور به بیکاری کوتاه مدت میشوند. اشارهی وی به الگوی توسعهای که میبایست تغیییر کند، "سرآغاز" است. به این معنی که پادزهر عقبگرد به ملیگرایی معنای پاشیدن اتحادیه اروپا نیست چون اروپا نمیتواند به توافقی در مورد این مسئله دست یابد؛ بلکه آموزش همبستگیهای بینالمللی است، همبستگیهایی که در این برهه، پزشکان و محققان در تمامی قارهها آغازگر آن بودند.
به عقیده شما چه تغییراتی باید اعمال شوند؟
ویروس کرونا با تمام قدرت به ما میگوید که تمام بشریت باید مسیر جدیدی را بیابد، مسیری که اصول نئولیبرال را رها کرده تا به جای آن به توافق جدیدی در سیاست اجتماعی، زیست محیطی دست یابد. این مسیر جدید خدمات عمومی نظیر بیمارستانها را که از سالها پیش در اروپا متحمل کاهش ظرفیتهای بیمعنی شده بودند، محافظت و تقویت میکند. این مسیر جدید تاثیرات جهانی شدن را با ایجاد مناطق جهانی نشده اصلاح می کند، مناطقی که از استقلال های اساسی محافظت به عمل خواهند آورد...
" استقلال های اساسی"چیستند؟
در وهله نخست، استقلال غذایی. زمانی که تحت اشغال آلمانها بودیم، فرانسه کشاورزی متنوعی داشت که علیرغم غارت آلمانها، امکان غذا رسانی به مردم بدون تحمل گرسنگی مهیا شد. امروزه میبایست بازهم به این تنوع دست یابیم. و سپس استقلال سلامت. امروزه داروهای زیادی در هند و چین تولید میشوند و این ما را در معرض خطر قحطی دارو قرار میدهد. باید مکان آن چه را که برای یک ملت حیاتی است، جا به جا کنیم.
آیا جهانی شدن بحران سلامت را وخیم تر کرده و از آن بحران عمومی میسازد؟
ازهم اکنون این طور شده است. وقتی پوتین تصمیم میگیرد تا تولید نفت روسیه را ادامه دهد، باعث کاهش قیمت ها در عربستان سعودی و ایالات متحده میشود و در پی آن در ایالات متحده، تگزاس در معرض مشکلات خطیری قرار میگیرد و شاید باعث شود تا ترامپ برنده انتخابات ریاست جمهوری نباشد... هراس سرمایهداران را نیز در برگرفته است، و این باعث سقوط بورس شده است. نمی توانیم این واکنش های زنجیره وار را تحت کنترل در بیاوریم. بحرانی که در اثر ویروس کرونا ایجاد شده است، بحران عمومی بشریت را که بر دوش قدرتهایی است که هیچ کنترلی بر آن ندارند، بغرنج تر و پیچیدهتر میکند.
اگر همهگیری کنونی را با آنفولانزای اسپانیایی سالهای 1918 – 1919 که با سکوت کامل خبری از سوی قدرتها مواجه شد، مقایسه کنیم، دولتها شفافیت بیشتری به خرج دادند... این آیا نتیجهی مثبت جهانیسازی نیست؟
در زمان آنفولانزای اسپانیایی، نخواستند که مردم، به خصوص مبارزان، از فاجعه آگاه شوند. امروزه چنین پنهان کاریای امکان ندارد. حتی رژیم چین نیز نتوانست با مجازات قهرمانی که زنگ خطر را به صدا در آورده بود، اخبار را خفه کند... شبکههای خبری این امکان را برای ما فراهم کردند که در جریان پیشرفت کشور به کشور این همهگیری فراگیر قرار گیریم. با این حال این باعث شکلگیری همکاری بینالمللی در سطوح بالا نشد. تنها همکاریِ هم زمان محققان و پزشکان را به همراه داشت. سازمان بهداشت جهانی همچنین سازمانملل قادر نیستند برای محرومترین کشورها ابزار مقاومت در برابر این بحران را مهیا سازند.
" به زمان جنگ باز گشتهایم" : برای توصیف وضعیت در ایتالیا و فرانسه همواره این جمله را استفاده میکنند. شما آن دوران را دیدهاید. این قیاس چه چیز را در نظر شما مجسم می کند؟
زمان اشغال هم نمودهایی چون حبس و حصر خانگی بود، گتوها بود... ولی تفاوت مهمی که با این روزها داشت این بود که حبس و حصر خانگی را دشمن تحمیل کرده بود در حالی که امروزه این اقدامات علیه دشمن یعنی ویروس است. بعد از چند ماه اشغال آلمانها، محدودیتهای عرضهی کالا پدیدار شد. هنوز به اینجا نرسیدهایم، هرچند که آغاز این هراس به وجود آمد. اما اگر این بحران ادامه یابد با کاهش حمل و نقل کالا در سطح بینالمللی میتوان بازگشت جیره بندی را پیشبینی کرد. قیاس به اینجا ختم میشود. نوع جنگی که اکنون با آن درگیریم متفاوت است.
برای نخستین بار بعد از سال 1940 مدارس و دانشگاه ها تعطیل شده اند ...
بله، ولی در آن زمان بسته شدن مدارس خیلی موقتی بود. در فرانسه ماه ژوئن که در واقع فصل شروع تعطیلات تابستان بود مدرسه ها تعطیل شد و ماه اکتبر مدرسه ها باز شدند.
از این قرنطینه و حبس خانگی چه انتظاری میتوان داشت؟ ترس؟ عدم اعتماد بین افراد؟ یا برعکس گسترش رابطههای جدیدی با دیگران؟
ما در جامعهای هستیم که ساختارهای سنتیِ همبستگی فروریخته است. یکی از مشکلات بزرگ بازسازیِ همبستگی بین همسایهها، کارگران، و شهروندان است... با مشکلاتی که متحمل شدیم، همبستگیها قویتر خواهند شد بین والدین و فرزندان که مدرسه نیستند و در خانه ماندهاند، بین همسایهها... امکان مصرفگری مان تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و باید از این موقعیت استفاده کنیم و در مورد "مصرف گرایی" تجدید نظر کنیم، در واقع در مورد این اعتیاد، " اعتیادِ به مصرف"، مسمومیت به خرید کالاهایی که به واقع کاربردی ندارند و مورد نیاز نیستند، باید از این موقعیت استفاده کرده و خودمان را از کمیت به سود کیفیت آزاد سازیم.
چه بسا رابطه مان با زمان هم تغییر خواهد کرد...
بله. به لطف این قرنطینه، به لطف این زمانی که باز یافته ایمش، این زمانی که خرد شده نیست، زمان بندی شده نیست، این زمانی که از تکرر مترو-کار-خواب گریخته است، میتوانیم خودمان را پیدا کنیم. میتوانیم ببینیم احتیاجهای حقیقیمان چه هستند، یعنی عشق، دوستی، محبت، همبستگی، شعر زندگی ...این قرنطینه، این حبس خانگی میتواند یاریمان کند تا روش زندگیمان را سمزدایی کنیم و خوب زندگی کردن را بفهمیم، خوب زنگی کردن شکوفا کردن "من" ماست، منی که همیشه در میان "ما " های متنوع و گوناگونِ ما قرار دارد.
شاید تناقض آمیز به نظر بیاید ولی آیا سرانجام این بحران می تواند سودمند باشد؟
وقتی زنان ایتالیایی را دیدم که از روی بالکن هایشان، این سرود برادری را می خواندند، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، " Fratelli d’Italia " ) برادران ایتالیا( . ما باید همبستگی ملی را بازیابیم، نه با بسته بودن و تکبر، بلکه با گشایش اندیشه به سرنوشت مشترک "زمینی" مان... قبل از ظهور این ویروس، تمام بشریت در تمام قاره ها مشکلات یکسانی داشتند: تخریب بیوسفر، گسترش سلاحهای هستهای، اقتصاد بیقاعده که باعث گسترش نابرابری شده است... این سرنوشت مشترک، وجود دارد، ولی از آنجا که ذهنها پریشان و آشفته هستند به جای آن که به این سرنوشت مشترک آگاه شوند، به تکبر ملی یا مذهبی پناه میبرند. البته که همبستگی ملی مهم است، ولی اگر به این درک نرسیم که به یک شناخت مشترک از سرنوشت بشری احتیاج داریم، اگر در همبستگی به پیشرفت نرسیم، اگر افکار سیاسی امروز را تغییر ندهیم، بحران بشریت وخیم تر و ناگوار تر خواهد شد. پیام ویروس روشن است. وای بر ما اگر که نخواهیم آن را بشنویم.
مترجم: مریم جلالی فراهانی