مخاطبي که به کمک سيستم پخش و توزيع فيلم‌ کنار خيابان، فيلم‌هاي روز دنيا را مي‌بينند و اين ماجراهاي پيش پا افتاده؛ پاسخگوي سليقه مخاطب امروزي نيست.

گروه فرهنگی مشرق-اشکال «يک عاشقانه ساده» اين است که تمام قصه فيلم را مي‌شود در يک دقيقه تعريف کرد. دو پسر، عاشق يک دختر مي‌شوند و براي همسري او 90 دقيقه به هم شانه مي‌زنند و رقابت مي‌کنند. 
آخرين فيلم سامان مقدم، روايت عشق مثلثي کليشه‌اي است که طبق معمول يکي از پسرها پولدار است و ديگري کارگر و زحمتکش. با اين تفاوت که اين‌بار قصه نخ‌نما در روستاي تاريخي ابيانه اتفاق مي‌افتد و هر قدر ديالوگ‌ها خسته ‌کننده است؛ تصويرها و موسيقي فيلم، چشم و گوش را مي‌نوازد.
در چند دقيقه اول فيلم، داستان معلوم مي‌شود و مخاطب به اين فکر مي‌کند که چطور کارگردان مي‌خواهد تا يک ساعت ديگر قصه را طول و تفصيل بدهد تا زمان به پايان برسد. کوچه پسکوچه‌هاي «يک عاشقانه ساده» آدم را ياد «آسمان محبوب» مهرجويي مي‌اندازد. هرچند در اين فيلم شخصيت‌هاي اصلي گاهي به اهالي سلام مي‌کنند و از کنار آنها رد مي‌شوند؛ يادتان هست؟ همين قدر هم در «آسمان محبوب» وجود نداشت.
طراح صحنه و لباس سعي کرده¬اند بار لهجه غايب بازيگران را به دوش بکشند، اما نوع و شکل حرف زدن گندم (مهناز افشار) و علي (مصطفي زماني) به اهالي تهران بيشتر شبيه است. 
پدر علي، سال‌ها قبل از روستا رفته و معلوم نيست چرا حاضر نيست همراه پسرش براي خواستگاري، به خانه گندم برود. پدر کرامت (پسر دوم قصه) کدخداست. پدر گندم تا پايان قصه، به‌صورت حرکات رفت و برگشتي به پدر خواستگارها نزديک مي‌شود و قول همسري گندم را به علي و کرامت مي‌دهد. کسي که توان به‌هم زدن قول و قرار 20 سال پيش را ندارد، دوباره با پدر علي عهد مي‌بندد. از همه اتفاق‌ها عجيب‌تر، ريختن مخدر در نان اهالي روستا براي رونق کسب و کار نانواي دِه است! پدر گندم اين کار را مي‌کند و يکي از زنان جوان روستا مي‌ميرد. کدخدا از اين ماجرا سردرمي‌آورد و همين را بهانه مي‌کند که دايم به نانوا کنايه بزند و او را تهديد کند که موضوع را به همه خواهد گفت. اين کار را مي کند تا عروسش را بي‌چون و چرا به خانه بياورد. 
گندم نمي‌تواند به پدرش بگويد علي را دوست دارد. اما وقت و بي‌وقت، شب و روز با علي قرار مي‌گذارد و همديگر را مي‌بينند. قصه پر از تناقض‌هايي شبيه اين است. بيشتر شخصيت‌ها بلاتکليف و بي‌ربطند. آخر فيلم وقتي کرامت، گندم را به علي مي‌بخشد! حرف‌هايي مي‌زند که از شخصيت کرامت انتظار نمي‌رود و غيرقابل باور است. 
مخاطبي که به کمک سيستم پخش و توزيع فيلم‌ کنار خيابان، فيلم‌هاي روز دنيا را مي‌بينند و اين ماجراهاي پيش پا افتاده؛ پاسخ¬گوي سليقه مخاطب امروزي نيست. استفاده از ستاره‌هاي سينما براي روايت يک قصه روستايي، به جز رنگ و لعاب، فرهنگ و گويش و صداقت رفتار روستايي مي‌خواهد که البته جايش در «يک عاشقانه ساده» خالي است. 

ليلا صدري

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس