کد خبر 1025928
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۸ - ۰۲:۰۵
امام زین العابدین

امام زین العابدین علیه السلام فرموه‌اند: با پنج دسته مصاحبت مکن و با آن‌ها انس و الفت مگیر و در مسافرت رفیقشان مباش.

به گزارش مشرق، امام زین العابدین علیه السلام فرمود: با پنج دسته مصاحبت مکن و با آن‌ها انس و الفت مگیر و در مسافرت رفیقشان مباش:

۱. دروغگو، زیرا به منزله سراب و آب نماست که دور را نزدیک نشان می‌دهد و نزدیک را دور.

۲. فاسق، زیرا تو را می‌فروشد به لقمه یاکمتر از لقمه‌ای.

۳. بخیل، زیرا از تو مالش را مضایقه می‌کند در موقعی که به آن احتیاج داری.

۴. احمق و نادان، زیرا او می‌خواهد به تو سود برساند، ولی از سر نادانی ضرر می‌زند.

۵. قطع کننده رحم، زیرا من او را در سه جای قرآن ملعون یافتم.

***نارضایتی خواهر

یکی از فرزندان شیخ (شیخ رجبعلی خیاط) نقل می‌کند مهندسی بود بساز و بفروش. یکصد دستگاه ساختمان ساخته بود، ولی به دلیل بدهکاری زیاد، شرایط اقتصادی بدی داشت. حکم جلبش را هم گرفته بودند. به منزل پدرم آمد و گفت: نمی‌توانم به خانه‌ام بروم. خود را پنهان می‌کنم تا کسی مرا نبیند.

شیخ با یک توجه فرمود: برو خواهرت را راضی کن.

مهندس گفت: خواهرم راضی است.

شیخ فرمود: نه.

مهندس تأملی کرد و گفت: بله، وقتی پدرم از دنیا رفت، ارثیه‌ای به ما رسید. هزار و پانصد تومان سهم او می‌شد، یادم آمد نداده‌ام.

رفت و برگشت و گفت: پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضایتش را گرفتم.

پدرم سکوت کرد و پس از توجهی فرمود: می‌گوید هنوز راضی نشده. خواهرت خانه دارد؟

مهندس گفت: نه، اجاره نشین است.

فرمود: برو یکی از بهترین خانه‌هایی را که ساخته‌ای، به نامش کن و به او بده. بعد بیا ببینم چه کار می‌شود کرد.

مهندس گفت: جناب شیخ، ما دو شریک هستیم چگونه می‌توانم؟

شیخ فرمود: بیش از این عقلم نمی‌رسد، چون این بنده خدا هنوز راضی نشده است.

بالاخره آن شخص رفت و یکی از خانه‌ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگشت.

شیخ فرمود: حالا درست شد.

فردای همان روز سه تا از آن خانه‌ها را فروخت و از گرفتاری نجات پیدا کرد.

***بی مهری نسبت به خواهر

یکی از تجار بازار ورشکست شد. برای دوستش درددل می‌کرد و از وضع نابسامان خود می‌نالید. در همین حال جناب شیخ رجبعلی خیاط از جلوی مغازه او رد می‌شد. دوستش به او می‌گوید مشکل خود را به ایشان بگو. تاجر می‌گوید که وی را نمی‌شناسم. بالاخره با اصرار دوستش نزد شیخ می‌رود و پس از عرض سلام می‌گوید: مشکلی دارم، می‌خواهم خدمت شما بگویم.

پس از توضیحات تاجر، شیخ در حالی که سرش پایین بود گفت: تو آدم بی رحمی هستی. چهار ماه است که شوهر خواهرت از دنیا رفته و تو تاکنون سراغ خواهرت و بچه‌هایش نرفته‌ای. گرفتاری تو از این است.

تاجر گفت: اختلاف داریم.

شیخ فرمود: ریشه مشکل تو آنجاست. حال خود دانی.

تاجر پیش دوست خود بازگشت و جریان را تعریف کرد. سپس قدری وسایل منزل خرید و نزد خواهرش رفت و با او آشتی کرد و مشکلش حل شد.

***قطع رحم عمر را کوتاه می‌کند

یعقوب مغربی بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شد، حضرت به او فرمود: در فلان منزل بین تو و برادرت نزاعی درگرفت واز یکدیگر بریدید، تا اینکه به یکدیگر دشنام دادید. این نه از دین من است و نه از دین آبای من. پس، از عذاب خدا بترس. به درستی که این عمل شما به مرگ و جدایی بینتان خواهد انجامید و برادرت در این سفر خواهد مرد و زود است که ازکرده خود پشیمان شوی.

یعقوب عرض کرد: مرگ من چه وقت خواهد رسید؟

فرمود: مرگ تو هم رسیده بود لیکن درمنزل دیگر به عمه‌ات صله و احسان نمودی، پس مرگ تو تا بیست (سال یا ماه) به تأخیر افتاد (فَزیدَ فی اجلِکَ عِشرون).

پس آن برادر قبل ارز رسیدن به وطن و اهلش مرد و درراه او را دفن کردند.

***قاطع رحم از صراط نخواهد گذشت

ابوذر گفت: از پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: صراط (پلی که روی جهنم است و روز قیامت همه باید از آن عبور نمایند) دو طرفش رحم و امانت خواهد بود. هر گاه کسی که صله رحم می‌کرده و امانت دار هم بوده از آن بگذرد، به سلامت گذشته و به بهشت خواهد رفت و هر گاه خیانت کننده در امانت و قاطع رحم از روی آن بگذرد با این دو گناه هیچ عملی سودی به وی نمی‌رساند و صراط حرکت نموده و او را در میان آتش خواهد انداخت.

منبع: کتاب حقوق متقابل خویشاوندان «یدالله بهتاش»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • IR ۰۳:۳۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
    0 8
    کلا منظور اینه که تنها باش

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس