به گزارش مشرق، ابتدای هفته جاری و همزمان با نزدیک شدن به ۱۳ آبان «روز ملی مبارزه با استکبار»، طراحی جدید دیوارنگارههای لانه جاسوسی آمریکا با حضور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمعی از مسئولان رونمایی شد. در طرحهای جدید سه موضوع «افول آمریکا و غرب»، «جنایات آمریکا در جهان» و «و جنایات آمریکا در ایران» مورد توجه قرار گرفته است.
«کارگاه هنری سه در چهار» به مدیریت علی حیاتی خالق این طرحهاست. طرحهای جدید، با بازخوردهای متفاوتی روبهرو شده است، برخی آن را مدرن و زیبا توصیف کردهاند و برخی هم معتقدند طرحهای پیشین وزانت بیشتری داشته است. در این باره با حیاتی گفتوگو کردیم.
ببینید:
عکس/ دیوارنگاره جدید لانه جاسوسی آمریکا
او معتقد است در طراحی جدید، مخاطبان خارجی و نسل جوان داخلی هدف اصلی بودهاند، به همین دلیل سلیقه عدهای ممکن است تأمین نشده باشد. این هنرمند ۴۱ ساله تأکید میکند طرحهای مذکور موقت است و احتمالاً بیش از ۳ سال عمر نخواهد کرد. مشروح گفتوگوی ما با علی حیاتی را در ادامه میخوانید:
* چطور شد که طراحی و اجرای دیوارنگاره جدید لانه جاسوسی به شما رسید؟
این چیزی که به عنوان دیوارنگاره میبینید، یک جزء موقت از یک کل است. جزء است، چون در خود موزه قرار است تغییرات جدی پیش آید و به صورت یک موزه مدرن و جدید در حوزه استکبارستیزی به وجود آید. موقت است چون ممکن است دیوارهای بیرون برداشته شود! یعنی دو ـ سه سال دیگر دیواری نباشد اصلاً! چون قرار است تغییرات جدی در کل موزه استکبارسیتزی ۱۳ آبان به وجود آید. البته نقاشی دیواری کلا عمر طولانی ندارد، چون در معرض آفتاب و باران است، یا ممکن است عدهای آن را مخدوش کنند یا فضولات پرندگان روی آن بریزد.
در تغییراتی که مسئولان موزه مد نظرشان بود آخر سر به دیوارها رسیدند که حداقل دو ـ سال دیگر برپاست. نقاشیهای آنها کهنه و پوسیده شده بود، میخواستند آن را تمدید کنند و اینجا بود که سراغ ما در کارگاه طراحی سه در چهار آمدند. خیلی ایدهها ظرف مدت حدود چهار ـ پنج ماه مطرح شد.
* ایدهها از سوی شما مطرح شد یا سفارشدهنده؟
از طرف ما. مثلاً میگفتیم این کار را میشود کرد با این قیمت و فلان کار را میشود انجام داد با فلان مقدار هزینه. با طراح کلی موزه جلسات مشترک برگزار کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این دیوارها میتواند نقاشی شود و کار حجمی در آن انجام شود. اما چون کار را موقت دیدیم، به این نتیجه رسیدیم که یا نقاشیهای قبلی را احیا کنیم یا اینکه در حد نقاشی دیواری و کارهای محیطی کوچک و کمهزینه انجام دهیم.
ایده اول رد شد، چون برخی طرحها و جملات روی دیوار در گذر زمان تازگی و معنای خود را از دست داده بود. برخی طرحها هم مورد سوءاستفاده در برخی رسانهها قرار گرفته بودند.
* مانند آن «هفتتیر»؟
بله، گاهی کارکرد آن به ضدخودش تبدیل شده بود. در نهایت تصمیم بر این شد همه طرحها تغییر کند و نو شود. ایدههای متعددی مطرح شد که چه رویکردی داشته باشیم؟ از افول آمریکا بگوییم؟ از جنایات آمریکا بگوییم؟ زبان کار چه باشد؟ نقاشی دیواری نوستالژیک باشد یا نقاشیهای مدرنتر؟
تصمیم گرفتیم گرافیکنقاشی را مد نظر قرار دهیم که زبانش هم به روزتر باشد. الان غیر از کار «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» روی هیچ کار دیگری نوشتهای وجود ندارد، چون اینجا محل تردد توریستهای بسیاری است و طبق گفته مسئولان موزه، اینجا حداقل روی ۱۰۰ گردشگر خارجی دارد. بنابراین میخواستیم کارها به همه زبانها قابل فهم باشند. جالب است بدانید این گردشگران با اشتیاق میآیند از موزه بازدید میکنند و برایشان جالب است که به زعم آنها یک کشور جهان سومی، ابرقدرتی همچون آمریکا نه تنها نمیترسند بلکه هیمنه آن را به سخره میگیرند.
* در این بازخوردهایی که گرفتید، در طرحهایتان ابتدا مخاطب خارجی را مدنظر داشتید یا مخاطب داخلی یا هر دو؟
سعیمان پوشش هر دو طیف بود اما نگاهمان به گردشگران و مخاطبان بینالمللی بیشتر بود. البته وقتی زبان بینالمللی باشد، ما هم جزء بینالملل هستیم و مفهوم اثر را میفهمیم.
* قبول دارید که مردم ما کارهای گرافیکی فانتزی مثل وکتورهای تمبر میکیماوس و ... را نمیتوانند راحت بپذیرند؟
قبول ندارم. تجربه ثابت کرده است که این شما هستید که ذائقهسازی میکنید و سلیقهها را شکل میدهید. کی گفته فقط باید سبک قدیم نقاشی دیواری را داشته باشیم؟ آنها را هم ممکن است خیلیها نپسندند. واقعیت این است که ما نسل جدید خودمان و مخاطبان خراجی برایمان اهمیت و اولویت بیشتری داشتند.
البته عدهای هم میگفتند کاش چندتا از کارهای قدیمیتر را هم حفظ میکردید که البته ما این کار را کردیم؛ مثلاً در همان هفتتیر ایده را حفظ کردیم فقط گرافیکش را کمی تغییر دادیم. به نظر ما هنرمندان آن نسل با یک تیپی از فرم هنری افکار و عقاید خود را بیان کردند، ما به عنوان هنرمندان این نسل هم آن افکار را با نگاه خودمان نقاشی کردهایم. البته اینطور نبوده است که بدون مشورت گرفتن طرحی را روی دیوار اجرا کرده باشیم. بلکه هنرمندان و اساتیدی بزرگی طرحها را تأیید کردند.
* مثل کی؟
مثلاً آقای شجاعی طباطبایی که جزء هنرمندان بینالمللی ما و نسلی است که هم انقلاب را دیده، هم الان را دیده است. یا وقتی استاد مسعود نجابتی روی کارها مهر تأیید میزند، من خیالم راحت می شود. مسئولان موزه و بسیج هم کارها را تأیید کردهاند.
* به تم رنگی کار چطور رسیدید؟ یعنی از اینکه کارها را سه رنگ (سفید، قرمز،آبی) کنید، نترسیدید؟
کنار هم نشینی این سه رنگ به لحاظ بصری جذابیت بالایی دارد و پوستری است، مثل پرچم ایالات متحده. اما برای اینکه همه کارها یکدست باشد ـ نقصی که کارهای قبلی داشت ـ سراغ طیف رنگی خاص رفتیم و بیان را کاریکاتوری و طنز در نظر گرفتیم. چیزی که مردم ما دوست دارند و با آن ارتباط برقرار میکنند.
* تقابل طرحهای سقوط پهپاد گلوبالهاوک و ایرباس پرواز شماره ۶۵۵ خیلی خوب در آمده است و مخاطب با آن ارتباط میگیرد اما از تمبرها در فضای مجازی بازخورد منفی زیاد دیدیم...
دقیقا، تا حد زیادی با شما موافقم اما فکر میکنم تمبرها آنجایی است که مخاطب خارجی بیش از مخاطب داخلی از آن استقبال میکند. ما در مقابل تکتک طرحها نمیتوانیم میزان رضایت یکسانی کسب کنیم. این را هم اضافه کنم که ممکن است در فضای عمومیتر اینستاگرام یک برخورد ببینیم و در فضای نسبتاً نخبگانی توئیتر برخورد دیگری ببینیم. بنابراین ما هر کاری روی این دیوارها انجام میدادیم باز هم عدهای معترض بودند، نه اعتراض به معنای منفی بلکه اینکه سلیقهشان جور دیگری است.
* جانمایی طرحها به چه صورت بوده است؟ یعنی اینکه تمبرها نزدیک در ورودی باشد یا فلان طرح دورتر باشد، فکر کرده بودید؟
راجع به این موضوع نظری ندارم، چون دقیقا در ایام اربعین بود و من از پروژه دور بودم و وقتی برگشتم، جانمایی انجام شده بود. فکر میکنم مدیر هنری در بخش اجرا (صابر شیخ رضایی) و مدیریت پروژه (آقای دانش) و مدیریت موزه (بهنام امینی) در این زمینه تصمیمگیری کردهاند.
* ایده جمجمهها چطور؟ از ابتدا بود یا بعدا اضافه شد؟
نه از ابتدا ایده مطرح بود و طی تعامل با بچههای «پنج او هفت» (پنج در اصطلاحی معماری سنتی یعنی درگاه و هُفتن یعنی پوشاندن) که پیمانکار اصلی پروژه موزه هستند، این طرح ایجاد شد. چون دو دیوارِ کنار در، همان دیوارهای قدیمی است و میخواستیم بافت آجری را حفظ کنیم.
اسکلت و جمجمهها هم تا جایی که میدانم ابتدا قالبگیری کردهاند و بعد روی دیوار جانمایی شدهاند و مقاومت خوبی دارند. البته چون این طرحها موقت است، نمیخواستیم هزینه کار خیلی بالا برود.
* درست است که به گرافیتی (دیوارنگاری) رسمیت نمیبخشیم و قانونی نیست، اما چون مخاطب خارجی را مدنظر داشتید، به ذهنتان نرسید گرافیتی کار کنید؟
اتفاقا ایدهاش بود اما در قالبش ریسک بود، ریسک اینکه به ضد خودش تبدیل شود. چون گرافیتی ماهیتاً برای ما نیست.
* هزینه انجام گرفته را میتوانید اعلام کنید؟
واقعیت در جریان کاملش نیستم، چون در محرم و صفرم نبودم و احتمالا بحث هزینه در این مدت بسته شده است. شاید از مدیر هنری بپرسید یا مدیر پروژه در جریان ریز هزینهها باشند.
* آیا ایدهپردازی و طراحی تماما در کارگاه سه در چهار انجام گرفت؟
ما دو جلسه جمعی داشتیم، بعد آقای شیخرضایی به عنوان دوست و طراح آزاد به عنوان مدیر هنری کار انتخاب شد و به زعم ما مناسبترین طراح برای این کار بود و ایدهها را به طرحهای نهایی تبدیل کرد. در اجرا هم آقای شیخرضایی و استاد گنجی و دو دستیار کار را اجرا کردند. آقای گنجی از اساتید قدیمی نقاشی دیواری دو کار در این پروژه اجرا کردند، یکی کار صداقت آمریکایی و دیگری گل حمید استیلی به آمریکا.
* بازخوردها تا الان چطور بوده است؟
این کارها را بیایراد نمیدانم و واقعا دارم نگاه میکنم و بازخورد میگیرم. ما چند نوع بازخورد داشتهایم؛ یک عده هستند که با محتوای ضدآمریکایی مشکل دارند و اصلا فرم برایشان مهم نیست. عده دیگری هم هستند که فقط تعریف و تمجید میکنند. البته فرم برای هر دو جذاب است، چون دیوارها بعد از مدتی رنگورو گرفتهاند.
ما هر دو طیف را کنار میگذاریم و باید بازخورد میدانی بگیریم اما چون مشکلات اقتصادی وجود دارد و از موضوعات مختلفی در کشور ناراضی است، نمیتوان فعلا بازخورد واقعی گرفت. چون کسی که دلخور است، روی این دیوار گلوبلبل هم بکشیم باز غر میزند و البته ما را هنرمند نمیبیند، ما را سازمان و دولت و ... میبیند!
* با توجه به پیشینه آثار آقای شیخرضایی در دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) شاید توقع دیگری از دیوارنگارههای لانه جاسوسی داشتیم.
به نظرم انجام دادن چیزی شبیه به دیوارنگاره میدان ولیعصر روی این دیواره اشتباه است. نقاشی دیواری یک مدیا است، بنری که آنجا بالا میرود چیزی دیگر. قاب میدان ولیعصر همیشه از پایین به بالاست اما اینجا بعضاً قابها پایینتر از نگاه مخاطبان است. ضمن اینکه اینجا عابران و سرنشینان خودروها فرصت کمی دارند که طرح را ببینند و آن را بگیرند، اما دیوارنگاره میدان ولیعصر آنقدر عظمت دارد که خودش را به مخاطب دیکته میکند. به همین دلیل کم شدن رنگها و گرافیکیشدن آثار خیلی به سرعت دریافت پیام کمک میکند.
برخی سر صحبت را باز میکردند میگفتند چرا این نقاشیها را میکشید و پرچم آمریکا را آتش میزنید؟ من به شوخی به آنها میگفتم تبعه آمریکا هستم و پرچم کشور خودم است. حتی یک روز پاسپورت آمریکاییام را هم آوردم به چند نفر نشان دادم و تازه بعضی کارها برایشان جذاب میشد!
* واقعا تبعه آمریکا هستید؟
بله، متولد آمریکا هستم و تابعیت دارم. پدرم آن زمان در آمریکا درس میخواند، من فروردین ۵۷ به دنیا آمدم، بهمن ۵۷ هم انقلاب شد و پدرم به کشور بازگشت. پدرم شش ـ هفت سال در آمریکا تحصیل کرده و زیر و بم آن را دیده است و شدیدترین مرگ بر آمریکایی را هم که دیدهام، پدرم سر میدهد. داشتن تبعیت آمریکا اگر عیب نباشد، قطعا حُسن نیست. آمریکا در برخی جهات پیشرفت کرده است، اما اتوپیا نیست و تعجب میکنم چرا برخی رفتن به آمریکا را آمال خود میدانند.
از خوشبختیهای ما این است که در عصری به دنیا آمدیم که هیمنه آمریکا شکسته است و امام(ره) به ما جرئت طوفان شدن داد. متأسفانه عملکرد بد برخی مسئولان در بدنه دولت و نظام، موجبات ناراضایتی مردم را به همراه داشته است و ایستادگی مقابل آمریکا برای خود ما کمی لوس شده است. در حالی که برخی کشورهای دیگر دنیا برای دیدار با رئیسجمهور آمریکا لهله میزنند اما ما به تقاضای آمریکاییها برای مذاکره پاسخ منفی میدهیم. این نشانه غیرت و اقتدار ماست.
مختصری از فرآیند تغییر دیوارنگاره لانه جاسوسی