کد خبر 357295
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۹

در اين گزارش به صد اصطلاح كه در جمع مداحان اهل‏بيت(عليهم‏السلام) زبانزد است و مي‏توان از آن به عنوان «فرهنگ مداحي» ياد كرد، اشاره مي‏‌شود.

گروه فرهنگی مشرق- در اين گزارش به صد اصطلاح كه در جمع مداحان اهل‏بيت(عليهم‏السلام) زبانزد است و مي‏‌توان از آن به عنوان «فرهنگ مداحي» ياد كرد، اشاره مي‏‌شود. ذكر اين نكات نيز ضروري است كه:
 
1. برخي از اين اصطلاحات مربوط به فنّ مداحي است.
2. برخي از اصطلاحات، تكيه كلام بسياري از مداحان است و به فن مداحي ارتباط ندارد.
3. تعدادي از اين اصطلاحات ممكن است در برخي جوامع مداحي به كار نرود بنابراين جمع آوري تمامي اصطلاحات مداحي در يك مجموعه، جهت انتقال فرهنگ مداحي به همه‌ي جوامع مداحي، ضروري به نظر مي‏رسيد.
 
* * *
اداره كردن: كنايه از كنترل مجلس و ارائه‌ي برنامه‌ي مطلوب است.
 
ادبيات: اصطلاحي كلّي‏ست كه شامل تمام مباحث شعري مي‏شود كه به كار مداحي مي‏آيد.
 
اهل بيتي: كنايه از شخصي است كه عاشق و دوستدار اهل بيت است.
 
اهل گريه: كنايه از افرادي‏ست كه با محافل مذهبي آشنايند، مرثيه خواني مداح را تحويل مي‏گيرند و چشم گرياني در عزاي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) دارند.
 
اهل منبر: كنايه از اشخاصي است كه پاي منبر وعظ مي‏نشينند و اهل بصارت و آگاهي‏اند.
 
باني: به شخصي گفته مي‏شود كه خرج برنامه عزاداري يا جشن را به عهده‌ي گرفته يا مجلس را برپا كرده است.
 
بند: اصطلاحي ست كه هم در «نوحه» و هم در قالب‏هاي «ترجيع بند» و «تركيب‏بند» به كار مي‏رود.
 
بيت: هر دو مصراع شعري را يك بيت مي‏نامند.
 
پاكت یا صله: كنايه از مبلغي است كه به عنوان «تبرّك» به مداح داده مي‏شود.
 
پامنبري: به كساني گفته مي‏شود كه در پاي منبر وعظ و برنامه‌ي مداحي به عنوان مستمع، مي‏نشينند.
 
پامنبري خواني: به برنامه‏اي گفته مي‏شود كه ميان دو منبر وعظ، توسط مداح، اجرا مي‏شود.


 
پل سازي: پل زدن به مرثيه‌ي مداح قبلي با شگردهاي خاص. آن‏گاه كه مداحي بفرض از حضرت زهرا خوانده است، مداح ديگري پس از او به نوعي مرثيه او را ادامه دهد و ذهن مستمع را به فضاي ديگري ببرد؛ مثلاً بگويد: «من خانم ديگري مي‏شناسم كه كتك خورد او هم مثل زهرا(س) پدرش را صدا زد، اما او سه سال بيشتر نداشت.
 
پياده كردن: اين اصطلاح - به كنايه - به مفهوم اجرا كردن برنامه، خواندن يك شعر يا مرثيه، به كار مي‏رود.
 
پير غلام: كنايه از شخصي كه در بارگاه اهل‏بيت، سالها افتخار نوكري داشته و در اين راه به پيري رسيده است.
 
پيش‏كسوت: شخصي كه در كار مداحي، از ديگران پيشتر است و در اين كار، تجربه فراواني اندوخته است.
 
تاريخ: مجموعه‏اي از حوادث و ماجراهايي كه، توسط مداح به شيوه‏هاي مختلف در كار مداحي روايت مي‏شود. اين شيوه را؛ مداح، با تكيه بر مطالعه‌ي كتابهاي تاريخي، مقاتل و... اجرا مي‏كند.
 
تكيه: اصطلاحاً به محلي - غير از مسجد - گفته مي‏شود كه در آن برنامه‏هاي جشن يا عزاي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) برگزار مي‏شود.
 
تك زدن: اصطلاحي‏ست در سينه‏زني، كه در آن حركات دست‏ها به هنگام سينه زدن، آرام و با فاصله است.
 
تند زدن: اصطلاحي ست در سينه‏زني، كه در آن در پايان مجلس، آهنگ سينه‏زني، تند شده، حركات دست‏ها سريع مي‏شود.
 
ثلاث: اصطلاحي است در سينه‏زني كه در آن، ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه وجود دارد.
 
چاووش خوان:
كسي است كه شعري را به لحن و آواز مناسب در جمعي مي‏خواند و خبر از آمدن زائر مي‏دهد.
 
حسينيه: به محلي - غير از مسجد - گفته مي‏شود كه در آن برنامه‏هاي جشن يا عزاي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) برگزار مي‏شود.
 
خط: اصطلاح غلطي‏ست كه برخي مداحان به جاي اصطلاح ادبي «بيت» به كار مي‏برند. مثلاً مي‏گويند: «چند خط، شعر خواندم!»
 
خون گريه كردن: كنايه از حُزن شديد و گريه فراوان.


 
دستگاه خوان: مقصود، مداحي است كه دستگاههاي موسيقي و رديف‏هاي آوازي را مي‏شناسد و آن را در مداحي به كار مي‏برد.
 
دسته: گروهي از عزاداران كه با هم، شعر يا نوحه‌ي خاصي را زمزمه مي‏كنند.
 
دعاي مجلس: دعا كردن در پايان برنامه‌ي و ختم عزاداري، كه معمولاً توسط مداح پيش‏كسوت، انجام مي‏شود.
 
دعوت داشتن: مقصود، دعوت شدن مداح به جلسه، جهت اجراي برنامه است.
 
دم: مقصود همان نوحه يا سرود است و قسمتي از آن، كه توسط مستمعان، به تكرار گفته مي‏شود. اين كار بعد از برنامه مرثيه خواني مداح، اجرا مي‏شود.
 
دهه: منظور، ده روز برنامه عزاداري كه يك مداح جهت انجام وظيفه، دعوت مي‏شود.
 
ذاكر: كسي كه به ذكر مناقب و مراثي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) مي‏پردازد.
 
ذكر: نام ديگر «نوحه» است كه معمولاً در پايان برنامه مرثيه‏خواني، ارائه مي‏شود.
 
ذكر آخر: مقصود بند آخر «نوحه» است؛ معمولاً اين اصطلاح را مداحان در اواخر نوحه خواني به كار مي‏برند.
 
رثا: اصطلاحي است ادبي و به معني «سوگ» و «عزا» است مثلاً گفته مي‏شود: «در رثاي امام علي(عليه‏السلام) شعري بخوان!»
 
رَجَز: شعارهاي حماسي كه در جنگ، توسط مبارزان خوانده مي‏شده است. گاه اين رجزها در شعرها و برنامه‏هاي مداحي هم خوانده مي‏شود؛ مثلاً اين رجز معروف حضرت ابالفضل عليه‏السلام:
 
واللَّهِ ان قطعتموا يميني‏
 
انّي اُحامي ابداً عن ديني...


 
رديف خواني: مقصود، اجراي برنامه مداحي با استفاده از دستگاه‌هاي موسيقي و رديف‏هاي آوازي است.
 
رو به قبله كردن: كنايه از سلام دادن و تمام كردن مجلس است.
 
روضه: غلط مصطلحي ست كه به جاي واژه «مرثيه» به كار مي‏رود.
 
روضه خوان: كنايه از مرثيه خوان است. از گذشته، كه واعظان از روي كتاب «روضَه‌الشهدا» مرثيه مي‏خوانده‏اند تا امروز، اين اصطلاح مرسوم شده است.
 
زبان حال: سخناني كه مداح يا واعظ، با تكيه بر تاريخ و سيره‌ي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) به ايشان نسبت مي‏دهد.
 
زبان قال: سخناني كه از قول اهل‏بيت(عليهم‏السلام) نقل شده و در تاريخ - به صورت مستند - آمده است.
 
زمزمه: نوحه و ناله مستمع به همراه مداح است اين حركت، باعث ايجاد شور و هيجان در محفل عزاداري و پررونق شدن برنامه مداح مي‏شود.
 
زمزمه خواني: تكرار يك بيت يا يك بند نوحه، توسط مستمعان يا مداح به صورت آرام.
 
زمينه خواني: خواندن اشعاري در سينه‏زني، به طوري كه آهنگ سينه زني به صورت سنگين و با فاصله باشد.
 
زنجير زني: زنجير زدن عزاداران در هنگام مداحي. معمولاً اين حركت در دسته‏هاي عزاداري اجرا مي‏شود.
 
زيارت خواني: مقصود، خواندن يكي از زيارت‏ها مثل «وارث»، «عاشورا» و... مي‏باشد كه مداح، لازم است در خواندن آنها تسلّط و با مضامين آن آشنايي داشته باشد.
 
سبْك: در فن مداحي، مقصود «آهنگ» و «شيوه» خواندن مرثيه يا نوحه است.
 
سرود: به شعرهايي گفته مي‏شود كه قالب آن مانند نوحه اما مضمون آن شاد است و مداح، آن را در مجالس شادي مي‏خواند.
 
سفره: تعبيري است كه مداحان جهت تفاخر به كار مي‏برند. مثلاً: «ما مهمان سفره‌ي اهل‏بيت هستيم» و گاه نيز مقصود، سفره‌ي اطعامي است كه پس از پايان عزاداري، گسترده مي‏شود و به سفره‌ي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) تعبير مي‏شود.
 
سنگين: آن گاه كه مداح، شعر را با آهنگ كشدار، بخواند به نحوي كه حالت سينه زني، ممتد و با فاصله باشد، اصطلاحاً «سنگين» گفته مي‏شود.
 
سه ضرب: سينه زدن عزاداران، به حالتي كه ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه باشد.
 
سينه‏ زني: شيوه مرسومي در عزاداري‏ست. اهل مجلس پس از شنيدن مرثيه، به حالت ايستاده يا نشسته، متناسب و همراه با نوحه يا شعرخواني مداح، با دست بر سينه مي‏كوبند.
 
شاه بيت: زيباترين و برجسته‏ترين بيت در يك قالب شعري، شاه بيت ناميده مي‏شود.
 
شعر: يكي از ابزارهاي فن مداحي است. البته اين اصطلاح، توسط برخي مداحان، به صورت كلي به جاي نام هر قالب شعري به كار مي‏رود. مثلاً به غلط گفته مي‏شود: «چند تا شعر خواندم».
 
شور زدن: حالت عزاداري با زمزمه و بر سر و سينه زدن، به صورت ممتد و بي‏فاصله است. معمولاً اين شيوه، در اواخر برنامه مداحي و با هدايت مداح، صورت مي‏گيرد.
 
عاشقان: اصطلاحي است كه معمولاً از طرف مداح و منبري به عزاداران و اهل مجلس اطلاق مي‏شود. اين اصطلاح معمولاً زينت‏بخش نام هيئات عزاداري يا جلسات آموزشي مداحي نيز مي‏باشد. واژه‏هايي ديگر مثل «محبّان»، «عشاق» و... نيز به همين منظور به كار مي‏رود.
 
عباي مداحي: رسم است كه مداحان در جلسات آموزشي، هنگام اجراي برنامه، عبايي بر دوش مي‏افكنند و مداحي مي‏كنند، هم‏چنين مداحان، هنگام اجرا در هيئات و مجالس مذهبي آن را بر دوش مي‏اندازند تا متانت و وزانت ايشان دوچندان شود.
 
عزاخانه: كنايه از مجلس و محفل عزاداري است.
 
عزادار: به افرادي كه به مجلس عزاداري آمده و سوگوارند، اطلاق مي‏شود.
 
عشق: اظهار محبت و علاقه به اهل‏بيت(عليهم‏السلام) است. اين واژه در برنامه‏هاي مداحي، پركاربرد است.
 
فرد: تك بيت از يك قالب شعري، كه انتخاب و خوانده مي‏شود، «فرد» نام دارد.
 
قصيده: يكي از قالب‏هاي شعري كه مهم‏ترين ويژگي آن طولاني بودن ابيات است. معمولاً برخي مداحان، به غلط، هر شعري را كه ابياتي طولاني داشته باشد، قصيده مي‏نامند!
 
قفل زدن: كنايه از بي شور و حال بودن مجلس است. آن گاه مجلس، برنامه مداحي را تحويل نگيرد و - به اصطلاح - گريه يا شوري نداشته باشد، مداح، مي‏گويد: «انگار به مجلس، قفل زده‏اند!».
 
كسوت مداحي: مقصود، لباس مداحي است و كنايه از افتخار نوكري اهل‏بيت(عليهم‏السلام) است.
 
كمكي گرفتن: آن گاه كه گروهي از يك هيأت عزاداري به هيأت ديگري براي عزاداري - به صورت گروهي - مي‏روند، اصطلاحاً گفته مي‏شود «كمكي» رفته‏اند.
 
كوچه واكردن: هنگامي كه برنامه‌ي سينه‌زني آغاز مي‏شود، توسط مياندار مجلس و با اشاره‌ي مداح، عزاداران، صف‌هايي رو به روي هم تشكيل مي‏دهند كه اصطلاحاً «كوچه وا كردن» گفته مي‏شود.
 
گريز زدن: نقطه‌ي اوج مرثيه خواني مداح است كه به صورت تطبيق و پيوند حادثه‏اي با حادثه كربلا، انجام مي‏شود.
 
گريه گرفتن: امروزه، يكي از هدف‏هاي مداحي هم‏چنين يكي از شيوه‏هاي محك زدن ميزان موفقيت يك مداح در مداحي، گرياندن مستمع است. در ميان بسياري از مداحان، توان «گريه گرفتن» از اهل مجلس، نشان موفقيت مداح به حساب مي‏آيد!
 
گوشواره: در پايان هر بند نوحه، مصراعهاي كوتاه يا بلندي است كه بندها را به هم پيوند مي‏دهد و زمينه‌ي ذهني را در مستمع براي پاسخ دادن به ذكرِ نوحه آماده مي‏كند. به آن مصراع‌ها، اصطلاحاً «گوشواره» گفته مي‏شود.
 
لباس مداحي: از گذشته، رسم بوده است كه مداحان، جهت تمايز از ديگر مردم، كت‏هاي بلندي مي‏پوشيده‏اند و عبايي بر دوش مي‏افكندند. پوشيدن اين لباس، به مداح، وقار و متانت خاصي مي‏بخشيده است. متأسفانه به اين رسم، امروزه كمتر توجه مي‏شود.
 
لق زدن: اصطلاحي‏ست در سينه زني، آن هنگام كه در سينه زني ميان عزاداران، هماهنگي وجود نداشته باشد، گفته مي‏شود: «سينه زني، لق مي‏زند»
 
مجلس: همان محفل عزاداري است. مقصود مداحان از اين اصطلاح، معمولاً «برنامه‌ي مداحي» است. مثلاً جمله «چند مجلس پياده كردم» يعني چند برنامه‌ي مداحي، اجرا كردم».
 
مجلس گرداني: كنايه از اداره مجلس عزاداري توسط مداح يا ميانْ‏دار است.
 
مجلس گرفتن:
اين اصطلاح (يا: گرفتن مجلس) زماني به كار مي‏رود كه برنامه مداحي بر روي مستمعان تأثير بگذارد و شور و حال خاصي به مجلس بدهد.
 
مدّاح: صيغه مبالغه از واژه «مدح» است. اصطلاحاً به كسي گفته مي‏شود كه به كار مدح و منقبت اهل‏بيت(عليهم‏السلام) مي‏پردازد.
 
مرثيه خواني: خواندن مراثي اهل‏بيت(عليهم‏السلام) با تكيه بر لحن و آهنگ مناسب، جهت تحريك عواطف مستمعان و آگاه كردن آنان با مصائب اهل‏بيت(عليهم‏السلام)
 
مصيبت خواني: مقصود، همان مرثيه خواني است. معمولاً مداحان با نقل تاريخ اهل‏بيت(عليهم‏السلام) مستمعان خود را با مصائب اهل‏بيت(عليهم‏السلام) آشنا مي‏سازند.
 
مطلع: اصطلاحاً به بيت اول - كه آغاز شعر است - گفته مي‏شود.
 
مقتل: كنايه از كتابي است كه مصائب اهل‏بيت(عليهم‏السلام) در آن بيان شده است.
 
مقطع: اصطلاحاً به بيت آخر شعر گفته مي‏شود.
 
مناقب‏ خوان: اصطلاحي قديمي، كه بر گروهي از مداحان اطلاق مي‏شده است كه به نقل مناقب و فضايل اهل‏بيت(عليهم‏السلام) مي‏پرداخته‏اند.
 
منبري:
مقصود سخنران يا واعظ مجلس است كه بر منبر مي‏نشيند و سخن مي‏گويد.
 
ميان‏دار: به شخصي اطلاق مي‏شود كه در اداره‌ي مجلس، مداح را ياري مي‏كند.
 
ميلاديه: شعري كه مضمون شاد داشته باشد و مداح، آن را متناسب مجلس جشن ميلاد يكي از ائمّه‏اطهار يا بزرگان دين، انتخاب كرده، مي‏خواند.


 
نسخه: نوشته‏اي كه مداح، هنگام خواندن، به دست مي‏گيرد، نسخه نام دارد.
 
نمك مجلس: اصطلاحاً به معناي چاشني يا جاذبه‌ي مجلس به كار مي‏رود مثلاً گفته مي‏شود: «نام امام حسين(عليه‏السلام) نمك مجلس است.
 
نَوّاح: كسي كه در خواندن «نوحه» تجربه‌ي خاصي دارد و كارش نوحه خواني يا نوحه‏سرايي است.
 
نوحه: يكي از قالب‏هاي پر كاربرد در مداحي است. نوحه معمولاً در اواخر برنامه‌ي مداحي و پس از مرثيه خواني، عرضه مي‏شود و در پر شور كردن مجلس و همراه نمودن مستمع با مداح، نقش فعالي دارد.
 
نوكر اهل‏بيت: كنايه از افرادي كه از سرِ ارادت، در محافل مذهبي به شيوه‏هاي مختلف خدمت مي‏كند.
 
واحد خواني: رسم بوده كه وقتي دسته عزاداري حركت مي‏كرده، مكان‏هاي بخصوصي متوقف مي‏شده است و مداح در آن حال، شعري را با آهنگ خاصي مي‏خوانده است مردم بدون آن كه جواب دهند، سينه مي‏زدند. به اين برنامه در مداحي، واحد خواني گفته مي‏شده است.
 
واحد نُث: در واحد خواني، گاه كه سينه زن به شور مي‏آيد در آن حال، يك دست و دو دست بر سينه مي‏زند، اين حالت «نث» نام دارد.
 
واعظ: كسي كه در مجلس اهل‏بيت به وعظ و ارشاد مردم مي‏پردازد. اصطلاحات «سخنران»، «روضه خوان» نيز به همين مفهوم گاه به كار مي‏رود.
 
واگردان: به بيت «ترجيع» در قالب «ترجيع بند»، واگردان نيز گفته مي‏شود.
 
هيأتي: اصطلاحاً به افرادي گفته مي‏شود كه اهل شركت در مجالس اهل‏بيت‏اند و پاي منبر وعظ و عزاداري مي‏نشينند.
 
يا الله كردن: كنايه از رو به قبله كردن و تمام نمودن مجلس عزاداري است.
 
مظلوم كِش: كنايه از ميانْ‏دار است، كه لابه‏لاي خواندن مداح، جمله هايي كه معمولاً به صورت «ندا» است، با آهنگي كِشدار مي‏خواند و سينه‏زنان نيز آن را تكرار مي‏كنند و يا در پاسخ مي‏گويند: «اي تشنه لب! حسين واي!»