به گزارش مشرق، حجت الاسلام علیرضا پناهیان کارشناس مسائل مذهبی و فرهنگی در گفتوگو با فارس، به واکاوی ریشههای فتنه 88 و نیز اهمیت و جایگاه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی پرداخت که در ادامه به آن اشاره میشود؛
الان در آستانه انتخابات و پس از فتنه ۸۸ فضای سیاسی جامعه را چگونه میبینید؟
- طبیعتاً بعد از تنشهای مربوط به فتنه، آرایش سیاسی جامعه تا حدودی تغیر کرده است؛ مطالبات و شعارهای مردم نیز تا حدی تفاوت یافته، و بهتر است بگویم متکامل شده است و این خاصیت جامعه انقلابی ماست که همیشه در حال تکاپو و تکامل است. اوضاع هیچ وقت به یک شکل باقی نمیماند. این تحول و تطور علامت بیثباتی نیست؛ بلکه علامت ثبات اصول انقلاب در میان مردم است که هر کس با آن فاصله پیدا میکند به مرور حذف میشود. وجود چنین وضعیتی علامت ثبات اصول انقلاب در میان مردم است که هر کس با آن فاصله پیدا میکند به مرور حذف میشود. وجود چنین وضعیتی علامت آن است که جامعه ما توسط گروهی سرمایهدار زالوصفت که احزاب را برای کنترل نخبگان ساختهاند و رسانهها را برای فریب و تخدیر تودهها پرداختهاند، اداره نمیشود. آنچنان که در جوامع عقبمانده و درمانده دمکراتیک اینچنین است. اینجا آزادی به معنای واقعی آزاد است. سیاسیون باید بدانند که هیچگاه کسی برایشان ضمانت نامه دائمی استقرار در عرصه سیاست صادر نکرده است، چه رسد به عرصه؛ قدرت که فراز و فرودهای بیشتری دارد. نه تنها باید در مسیر انقلاب باقی بمانی، بلکه باید در این مسیر پیشرفت کنی و همپای مردم انقلابی رشد کنی و به اصلاح دائم خود بپردازی.
هم اکنون در چه وضعیتی قرار داریم؟ ویژگیهای مهم زمانه ما خصوصا پس از دوران فتنه چه چیزهایی است؟
اولا از نظر بینالمللی ایران اسلامی جایگاه بینظیری پیدا کرده است. اقتدار بیسابقه جمهوری اسلامی در بیانات امام امت رهبر عزیز انقلاب در خطبه نماز جمعه اخیر مشهود بود. هدایت بیداری اسلامی در منطقه و حتی بیداری جهانی در کلمات و رهنمودهای ایشان کاملا احساس میشد و این را همه جهانیان می فهمند روز جمعه معلوم شد کوچکترین تهدید نظام مقدس ما علیه استکبار کارساز است در حالی که بزرگترین تهدیدهای دشمنان ما حتی اگر آن را اجرا کنند هم بیتاثیر است و بلکه به ضرر خودشان است. در چنین شرایطی طبیعی است مردم امیدوارانهتر و شجاعانهتر به میدان میآیند و از انقلاب و ولایت که مظهر اقتدار نظام است دفاع میکنند و اثرش را در حضور باشکوه مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن دیدیم.
از طرف دیگر یکی از ویژگیهای زمانه ما این است که مطالبات انقلابی مردم اگر در ابتدای انقلاب بیشتر تحت تاثیر جو انقلاب و یا هیجانات دفاع مقدس شکل میگرفت پس از یک دوره فترت که دلائل خاص خود را دارد به شکل حقیقیتری بروز کرده و روز به روز جدیتر و عمیقتر میشود. چون روز به روز سطح معنویت و معرفت افزایش پیدا میکند و تجربیات انقلابی جامعه ما و بلکه جهان پیرامونی ما گستردهتر و عمیقتر میشود که همه مؤید حرکت انقلابی مردم ما هستند. در آینده نه چندان دور تمام کسانی که به روند رو به جلوی حرکت انقلاب کمک نکردهاند طبیعتا منزوی خواهند شد و جزء مطرودین جامعه قرار خواهند گرفت؛ چه رسد به کسانی که سنگاندازی هم کردهاند.
یکی دیگر از ویژگیهای زمانه ما این است که همگام با افزایش بصیرت و مطالبات انقلابی مردم، پیچیدگی فریب و نفاق هم افزایش پیدا کرده است و تلاش برای نفوذ در بدنه انقلابیون به انحاء مختلف بیشتر شده است. چون نه دشمنیها کاهش پیدا کرده، نه چیزی از منفعتطلبیهای سودجویان کاسته شده است. وقتی با بصیرت انقلابی راههای اصلی به نفوذ دشمنان و منفعتطلبان بسته میشود، طبیعتا از درزها و روزنهها برای ایجاد هر نوع رخنه و شکافی استفاده میشود. این نباید موجب سلب اعتماد از نیروهای انقلابی شود، ولی باید هوشیارتر از گذشته بود و ارزیابیهای دقیقتری از رفتار پیچیده دشمنان داشت و با احتیاط بیشتری گام برداشت.
ویژگی چهارم، چرخش قدرت بین نخبگان جامعه است که مقدمتاً عرض کردم. این گردش قدرت در هر جامعهای امری طبیعی است؛ در جوامع دیکتاتوری با کودتا یا انقلابهای خونین همراه است و در جوامع به اصطلاح دمکراتیک، صوری و غیرواقعی است. اما چرخش قدرت بین نخبگان در جامعه اسلامی ما یک امر حقیقی و تاثیرگذار است و همیشه با کمترین هزینهها صورت گرفته است.
هر کس به تاریخ انقلاب ما نگاه کرده باشد میبیند جامعه اسلامی ما هیچگاه در مسیر حرکت انقلابی خود معطل کسی نمانده است و خود را مدیون و اسیر هیچ جریان عقبماندهای نکرده است. البته بعضیها وقتی قافیه را میبازند مایلند جرزنی کنند و به انواع طرفندها میخواهند قاعده بازی را بهم بزنند اما همیشه خود بازنده بودهاند. فتنه ۸۸ جدا از فرصتطلبیهای بیگانگان، یکی از عوامل مهمش این بود که بعضیها باخت در انتخابات را به منزله مرگ جریان خود میدیدند و نمیخواستند این را بپذیرند. در شرایط کنونی چرخش قدرت بین نخبگان که چندی است آغاز شده، در حال شکلگیری نهایی است و هر انتخاباتی از لحظههای حساس تجلی این چرخش است.
ویژگیهای دیگری هم قابل ذکر است که به جهت اختصار صرف نظر میکنم. ولی جمعبندی این شرایط به ما میگوید ما با قدرت بیشتری به نبرد با مشکلات بزرگتری خواهیم رفت و باید با امید و هوشیاری کامل به برداشتن موانع جدید اقدام کنیم و فتنههای آینده را درهم بشکنیم.
در این میان پدید آمدن دو جریان مهم اصولگرایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
-اولا شکل گرفتن این جبههها امری طبیعی است و حتی اگر آن را افتراق و جدایی بدانیم و بر آن انتقاد هم داشته باشیم، یک امر قهری و طبیعی به نظر میرسد. برای تبیین این افتراق میخواهم قبل از پرداختن به علل تاریخی این شکلگیری به تبیین تفاوت اصلی بین این دو جریان بپردازم. به تصور بنده گروهی از اصولگرایان معتقدند باید با مدارا و سعه صدر بیشتری به میدان انتخابات رفت، و ضمن پافشاری بر اصول تا آنجا که جا دارد دائره اصولگرایی را گستردهتر کرد که این گروه بیشتر در جبهه متحد گرد هم آمدهاند. انصافا هیچگاه نمیتوان در میدان سیاست بدون رعایت مصالح قدم برداشت و سعه صدر لازمه سازوکار اداره جامعه است. خصوصا اگر افراد انقلابی و دلسوز بخواهند چنین جریانی را رهبری کنند، کاملا قابل اعتماد خواهد بود.
و گروه دیگر زمانه را نیازمند این مقدار از تحمل و بردباری در برابر برخی از عناصر که دچار خطا و اشتباه شدهاند نمیبینند و معتقدند جامعه کشش برخوردهای غیر مصلحتاندیشانه و انقلابی، در حذف هر کسی که به هر مقدار به اصول مقید نبوده است را دارد. که این گروه هم بیشتر در جبهه پایداری سازماندهی شدهاند. البته باید این جبهه در مقام عمل بتوانند ثابت کنند چنین ایدهای را تعقیب میکنند و بتوانند در اجرای این ایده در تنظیم فهرست انتخاباتی موفق عمل کنند.
واقعیت این است که این دو نظر از قبل هم در متن جریان وفادار به اصول نظام و انقلاب وجود داشته و دارد؛ ولی ظاهرا هم اکنون زمان تجلی یافتن این دو دیدگاه در متن رقابتهای انتخاباتی فرا رسیده است.
حالا ممکن است در رفتارهای برخی از وابستگان به این دو جریان اشتباهاتی هم دیده شود ولی اصل ماجرا از این قرار است. مهم این است که هر دو جریان توسط عناصر انقلابی و معتقد اداره میشوند.
تفاوت این دو جریان در همین «میزان مدارا» خلاصه میشود؟
- طبیعتا اطراف و ابعاد دیگری هم پیدا میکند ولی فعلاً همین تفاوت برجسته شده است و موجب پدید آمدن یک فضای رقابتی جدی در عرصه انتخابات شده است. البته باید مواظبت کرد که اختلافها موجب اتهامهای ناروا نشود. شاید یکی از تفاوتهای این دو جبهه در شیوه معنا کردن اصولگرایی و نحوه مصداقیابی برای آن باشد که هر دو گروه حرفهای قابل ملاحظهای دارند.
شما فکر میکنید مردم به کدام طرز تفکر رای خواهند داد؟
- من مایلم به جای اینکه پیشبینی کنیم، صبر کنیم و ببینیم واقعا مردم به کدام نظر بیشتر رای میدهند. اگر مردم به سمت سعه صدر رفتند معلوم میشود زمانه زمانه مدارا است و اگر مردم مدارا را ضروری ندانستند معلوم میشود طور دیگری است. البته هر گروه باید روشنگریها و فعالیتهای خود را داشته باشد. هرچند شاید این دو جریان وجه تمایز خود را مدارا و یا عدم مدارا نگذارند؛ ولی نتیجه در تعیین لیست انتخاباتی همین است. طبیعتا هرکدام از این دو نگاه دلایل خاص خود را در انتخاب افراد دارند.
حضور آیات مصباح و مهدوی را در راس دو جبهه پایداری و متحد چگونه تحلیل میکنید؟
- اولا این یکی دیگر از ویژگیهای این زمان است که علماء طراز اول در مقام هدایت جریانهای سیاسی بیش از گذشته وارد صحنه شدهاند و این بسیار باعث مسرت و خرسندی است. البته آقایان قبلاً هم همیشه در میدان حاضر بودهاند اما به این نحوه بارز، بدیع و ارزشمند است. این نشاندهنده هرچه عمیقتر شدن بینش و نگرش جامعه و نیاز عرصه سیاست به اندیشه و علم است. هم آیتالله مهدوی و هم آیتالله مصباح هر دو در نهایت دلسوزی و فداکاری به میدان هدایت نخبگان سیاسی کشور آمدهاند.
ثانیا هر دو بزرگوار از استقلال و سلامت سیاسی و ثبات قدم در طول این سالها برخوردار بودهاند.جمله حضرت امام(ره) را درباره آیتالله مهدوی هیچگاه فراموش نمیکنیم و همچنین حضور ایشان در رأس یک مجموعه علمی ارزشمند مانند دانشگاه امام صادق(ع) و نیز مواضع انقلابی ایشان در طول سالهای پس از انقلاب، ایشان را به نقطه اتکاء قابل اعتمادی تبدیل کرده است. همینطور مجاهدت های شجاعانه و عالمانه حضرت آیتالله مصباح را که بعضا منحصر به فرد بوده است و مجموعه علمی بسیار وزین مؤسسه علمی پژوهشی امام خمینی(ره) که از برکات وجودی ایشان است، ایشان را یک استوانه کمنظیر در انقلاب اسلامی ساخته است. واقعا حضور این دو بزرگوار بسیار مغتنم است و نشان میدهد که ما آینده بسیار بهتری را در عرصه سیاست پیشرو خواهیم داشت.
پس اینکه برخی مدعیاند جریان آقای هاشمی پشت سر جبهه متحد است و جریان انحرافی پشت سر جبهه پایداری است شما این ادعاها را قبول ندارید؟
- نخیر قبول ندارم. اولا این دو بزرگوار مستقلتر و هوشیارتر از آنی هستند که بازی بخورند. ثانیا تعداد فراوانی از افرادی که در هر دو مجموعه حضور فعال و موثر دارند سوابق روشن آنها دلالت بر استقلال این دو مجموعه دارد. البته همیشه باید احتمال نفوذ و سوءاستفاده داده شود. بالاخره هر جریان مغرضی که از پایگاه تودهای مناسبی برخوردار نیست مایل است از جریانهای قوی سوءاستفاده کند و یا در آن نفوذ نماید ولی بیش از این باید نگران دوبهمزنیهای ناروا و اختلافافکنیهای مخرب بود که همیشه دشمنان ما را خوشحال میکند و بعضیها برای اینکه بازی را به نفع خود تمام کنند مایلند اختلاف نظر را به دشمنی بین اصولگرایان تبدیل کنند؛ تا در اثر تضعیف آنان خود را تقویت نمایند.
به این ترتیب اتحاد این دو جبهه دیگر منتفی است؟
- نخیر شرایط ممکن است تغییر کند و رقابتها به گونهای دیگر شکل بگیرد. ولی امروزه اگر به صورت طبیعی به روند شکلگیری جریانها در صحنه سیاسی نگاه کنیم نه تنها اتحاد منتفی به نظر میرسد بلکه رقابت اصلی بین این دو مجموعه خواهد بود. جریانهای دیگر اگر به میدان بیایند از پشتوانه عمیق نظری و اصالت کافی برخوردار نیستند. ولی اگر شرایط با برخی عوامفریبیها و یا فرصتطلبیها متفاوت شد، بهتر است اصولگرایان و وفاداران انقلاب با متحد شوند.
نسبت به مفهوم و مصداق ساکتین فتنه چه نظری دارید؟
- سکوت در مقابل فتنه مورد نفرت همه مردم است. منتها درجات و مراتبی دارد و معقول به تشکیک است. بنده هم مانند بقیه مردم دلم از کسانی که در مقابل فتنه سکوت کردهاند خون است. ولی عملکرد معقول و انقلابی در هر برهه ما را نیازمند به ارزیابی دقیقتر و رعایت تمام جوانب امر میکند که ممکن است نتیجه آن بود که با همه انواع اشتباهات به یک شکل برخورد نکنیم. وارد جزئیات نمیشوم. ولی جدا از مقامنظر که هر سکوتی در مقابل فتنه مطرود است، در مقام عمل باید میزان اشتباهات افراد سنجیده شود و به طول کلی براساس اولویتها برخورد شود. البته باید از عملکرد جبهه متحد در حذف برخی اسامی که عدم درک صحیح خود را از ولایتمداری به اثبات رساندهاند تقدیر کرد.
نسبت به وضعیت اصلاحطلبها چه نظری دارید؟
- جریان اصلاحطلب یک بدنه دارد و یک رأس، باید ابتدا حساب این دو بخش را از یکدیگر جدا کرد. از طرف دیگر بدنه جریان اصلاحطلبی نیز جدا از عموم مردمی است که زمانی به اینها اقبال کرده بودند. بسیاری از مردم به خاطر سیاست و ابوی محترم آقای خاتمی به ایشان رأی دادند، اما سران اصلاحطلب همه را به حساب تفکرات غربگرای خود گذاشتند و بعد البته به مرور پاسخ منفی مردم را دریافت کردند. هرچند ظاهراً بعضیها هنوز به اشتباه خود پی نبردهاند. رؤسای اصلاحطلب در انتخابات ۸۸ این اشتباه را تکرار کردند، آمدند و روی حساب نخستوزیر حضرت امام (ره) رأی جمع کردند و میخواستند همه را به حساب اندیشههای غربزده خود بگذارند.
و اما بدنه اصلاحطلب متشکل از چند طیف هستند، گروهی از آنان عمدتاً کسانی هستند که نسبت به تجربه غرب خوشبین هستند و بیشتر مایلند با نگاهی برآمده از برخی علوم منسوخ تجربی به تفسیر دین و حتی پذیرش و یا عدم پذیرش احکام اسلام بپردازد. اینها یا از معارف دینی به صورت عمیق اطلاع ندارند و یا به عالمان دینی کمتر اعتماد دارند. ولی اکثراً آدمهای روشنفکری هستند که وقتی بنبستهای تمدن غرب را میبینند، علیالقاعده باید خود به خود از اصرار بر تکرار تجربههای روشنفکری هستند که وقتی بنبستهای تمدن غرب را میبینند، علیالقاعده باید خود را اصرار بر تکرار تجربه غرب فاصله بگیرند و نمیتوان از آنها به عنوان سربازان وفادار و فداکار سران اصلاحات نام برد.
گروه دیگر انقلابیونی هستند که به صورت سنتی همیشه همراه با چهرههای شاخص جریان باصطلاح چپ بودهاند و همیشه با مبانی یا بدون مبانی، اعتماد بیشتری به آن جریان داشتهاند، ولی غالباً دلسوز انقلاب به حساب میآیند و افراد غیر منطقی هم نیستند. اینها نیز اکثراً از سران اصلاحات به خاطر اشتباهات فاحشی که داشتهاند بریدهاند.
البته برخی از کسانی که این بدنه را تشکیل میدهند مخالفان نظام هستند و کف مطالباتشان سقف مطالبات اصلاحطلبان است، که بسیار اندک هم هستند ولی مایلند بر انتخابات تأثیر بگذارند و افراد نزدیکتر به افکار خود را بالا ببرند. هر چند آنها همین مقدار التزام اصلاحطلبها را هم نمیتوانند قبول کنند و اگر فرصت کنند و بتوانند، دوست دارند از اساس نظام را ساقط کندن. اصلاحطلبها هم بدشان نمیآید رأی اینها را برای شلوغی بازارشان با خود همراه کنند. برای اینها نمیشود فکری کرد. اما مابقی بدنه اصلاحات باید فکری برای نمایندگی طرز تفکر در فضای سیاسی جامعه داشته باشند.
به طور کلی آنان که در رأس جریان اصلاحات بودهاند نه تنها به خوبی از بدنه اصلی خود یعنی دو قسم اول نمایندگی نکردهاند بلکه در بسیاری از موارد موجب سرافکندگی طرفداران خود هم شدهاند. بدنه سالم و بیغرض اصلاحات را باید دریافت و حساب آنها را باید از آن رؤسای فتنه جدا نمود. حتی باید به گونهای این بدنه در جریانهای فکری و سیاسی موجود بازتعرف شده رئوس خود را پیدا کنند و حضورشان در عرصه سیاست تثبیت شود تا به مرور فاصلههای ایجاد شده از نظام که محصول بداخلاقی رئوس جریان اصلاحات بوده از بین برود و دیدگاهها نیز به هم نزدیکتر شود. یادمان باشد که جریان اصلاحات سالها بر طبل اختلاف و «دیو و دلبر» سازی، آنهم در تقابل با نظام تلاش وافر کرده است که امیدواریم همدلیهای بیشتر در آینده شاه باشیم و رقابتهای مخرب را در میان نخبگان سیاسی شاهد نباشیم. اما به نظر بنده هر کس در رأس اصلاحات بوده و بد عمل کرده، دیگر لیاقت حضور در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی را ندارد. کجا بدنه اصلاحات به چنین رفتارهای زنندهای که سران اصلاحات انجام دادهاند راضی بودهاند؟
مجلس بعدی چه مشخصاتی باید داشته باشد؟
- دو ویژگی کلیدی در نمایندگان مجلس بعدی باید باشد، تا بتواند مملکت را در شرایط سخت آینده به پیش ببرد. اولاً کارآمد باشد و از توانایی قانونگذاری و ژرفنگری مورد نیاز آن برخوردار باشد. ثانیاً ولایتمدار باشد، یعنی بفهمد آنچه موجب اقتدار کشور است و موجب سهولت گردش امور و صلابت نظام میشود و زحمات را کم میکند و هزینهها را به شدت کاهش میدهد تقویت ولایتمداری به ویژه در میان نخبگان سیاسی است.
تأکید ما بر ولایتمداری یک امر معقول است. چرا که ولایت عامل تضمین مردمسالاری و عامل مهم موفقیت در تحقق عدالت در ابعاد گوناگون است. ما هرچه از تجربه شکست خورده دمکراسی به معنای غربی آن فاصله میگیریم و هرچه میخواهیم از دیکتاتوری پرهیز کنیم،باید هرچه بیشتر به ولایتمداری روبیاوریم.
درباره اصل انتخاباتی که پیشرو داریم چه نظری دارید؟
- اولاً دشمنان ما میخواهند مشارکت را کاهش دهند این خواست جدی دشمنان ماست و مهمترین نتیجهای که میخواهند از این وضعیت بگیرند ایجاد بیثباتی و ناامنی برای کشور است. هرکسی تلاش دارد مشارکت کاهش یابد باید برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف شود و همکاری دشمنان این ملت تلقی شود. دشمنان ما مایلند مردمسالاری دینی ما هم مانند دمکراسی پوسیده آنها بیرونق باشد تا الگو برای سایر ملتها قرار نگیریم. امروزه برای دشمنان ما بیش از نابودی ما، نابود نشدن خودشان اهمیت دارد که آن را در گرو الگو نشدن ما میدانند.
ثانیاً این خواست دشمنان ماست که فرصتطلایی انتخابات را که همیشه موجب جلا یافتن انقلاب حیات مجدد ارزشهای انقلاب بوده است را به تهدید تبدیل کنند و به بهانههای مختلف نظیر آنچه در انتخابات ۸۸ روی داد فضای جامعه را دستخوش ناامنی نمایند. دشمنان ما نمیخواهند ما بیش از این برای سایر ملتهای اسلامی الگو باشیم آنها مایلند به پیروزی و بهروزی را در موج اسلامگرایی منطقه به یأس مبدل کنند و راهش را این میدانند که لااقل چند نفر به خیابانها بیایند و چند تا سطل آتش بزنند و شعارهای مطلوب آنان را سر دهند. تا آنها آن را در رسانههای عمومی چند برابر نشان دهند و موجب ناامیدی ملتها بشوند.
امیدوارم که ملت سربلند ما عصاره فضائل خود را به مجلس بفرستند و با مشارکت بالا به حل مشکلات خود اقدام نمایند. که ریشه حل تمام مشکلات معیشتی و فرهنگی در گرو روی کار امدن افراد متدین کارآمد و انقلابی است که بتوانند با شجاعت در مقابل دشمنان بایستند و با تلاش و مجاهدت فراوان به این مردم خدمت کنند.
به عنوان آخرین سؤال شما خودتان چرا ثبتنام نکردید؟ ظاهراً در دورههای قبل هم به صورت جدی از شما درخواست شده بود اما قبول نکرده بودید.
- همه فعالیتهای مفید در مجلس خلاصه نمیشود باید تقسیم مسئولیت کرد. بنده وظایفی دارم که اگر بتوانم همانها را انجام بدهم کافی است و صحیح نیست که انتها و یا اوج فعالیتهای انقلابی را حضور در مجلس بدانیم. بنده بدون حضور در مجلس هم به فعالیت سیاسی به ویژه در زمینه فکر سیاسی و فرهنگ سیاسی میپردازم و نیازی به حضور در مجلس برای انجام وظایفطلبگی خود نمیبینم. خصوصاً اینکه فعالیت تبلیغی و تربیتی را مهمتر از قانونگذاری میدانم. ضمن اینکه از بیرون مجلس هم میشود تأثیراتی در قانونگذاری داشت که امیدوارم با حضور نمایندگان انقلابی و روشنبین این امر تسهیل شود.