فیلم‌های روز سوم سالن برج میلاد نسبت به دو روز اول وضعیت بهتری داشتند، هر چند هنوز از فیلم خوب خبری نیست. در این روز فیلم‌های خرس (خسرو معصومی)، دوباره با هم (روزبه حیدری)، بی خداحافظی (احمد امینی) و ضد گلوله (مصطفی کیایی) به نمایش درآمدند.

گروه فرهنگی مشرق- در روز سوم جشنواره فیلم فجر در سالن برج میلاد فیلمهای سینمایی «خرس»، «فیلادلفی» ،‌ «دوباره با هم» ، «بی خداحافظی»، «ضد گلوله» و «رویا سینما» برای اهالی رسانه به نمایش درآمد.

خرس

نويسنده و کارگردان: خسرو معصومی

بازيگران: پرويز پرستويي، مريلا زارعي، فرهاد اصلاني، علي اوسيوند، ناصر آقايي، داود فتحعلي‌بيگي،‌ مائده طهماسبي،‌ ابوالفضل شاه‌كرم و اكبر معززي

خلاصه داستان فيلم:
نورالدین که احتمال شهادتش می رفته پس از 8 سال اسارت به خانه بر می گردد غافل از اینکه همسرش در غیاب او ازدواج می کند و ...




آن مرد چرا آمد؟!

علی مصلح حیدرزاده در نقد فیلم خرس نوشت:

به خرس امیدزیادی بود.پرویز پرستویی داشت وفرهاداصلانی ومریلا زارعی.فضای شمال و لوکیشن های جذاب وایده جذاب وکشمکش ذاتی موجود در داستان هم متریال خوبی هستند تا درکناربازیگران فیلم قابل قبولی ازآب دربیاید.اما خسرو معصومی درمقام فیلم نامه نویس همه این نقاط قوت رابه بادداده وفیلم زیر متوسطی ساخته است.

مشکل اصلی اینست که تماشگرایرانی نمی تواند مین ظرف زمانی ومکانی فیلم با اتفاقات ومناسبات داستان ارتباط منطقی برقرار کند.مثلا در دهه شصت دریک شهر کوچک قدم زدن آزادانه یک مرد با زن سابقش که حالا همسر مرد دیگری است بسختی باورپذیر است.یا اینکه در سال 69 یک باشگاه بیلیارد دریک شهرایرانی وجود داشته باشد به احتمال زیاد غلط است یا چطور مرد خانواده دوست ومدرنی که نشانه خشونت ندارد با خودش چاقوی ضامن دار داشته باشد چطور پذیرفتنی است؟ یا چرا تماشاگر باید حق را به قهرمانی بدهد که با ورودش بعد سال ها یک خانواده را از هم می پاشد؟ ای نکات فرا متنی مانع از نزدیکی تماشگر با فیلم می شود.

از سوی دیگر روایت فیلم از نیمه دوم دچار سکته می شود.پرش های زمانی با نیمه اول فیلم هماهنگی ندارند و بنظر میرسد فیلمنامه نویس کم آورده وخواسته با ضرب وزور داستان را پیش ببرد وبه پایان بندی برسد.دلیل این عجله برای رسیدن به پایان تلخ و هولناک فیلم را وقتی با سکانس کشته شدن زن ودختر روبرو میشویم درک میکنیم.

معصومی چنان شیفته تک سکانس دشواربرفی اش بوده که همه چیز را فدای رسیدن به آن کرده است.واقعا هم اجرای سکانس تاپیش از ورود شخصیت نور الدین تاثیر گذار است اما مقدمه چینی طولانی برای رسیدن به این نقطه اوج آنقدر مشکل دارد که تاثیر بصری این سکانس هم تحت تاثیر قرار می گیرد.

ظاهرا معصومی خواسته از تمهید پایان تکان دهنده که در"رسم عاشق کشی" –بهترین فیلم کارنامه اش- استفاده کند غافل از اینکه آن فیلم داستانش را درست وبدون لکنت ویکدست تعریف میکرد وبه آن پایان خشن وتلخ می رسید.

خرس حاصل یک فرمول سوء تفاهم برانگیز است،این که ترکیب بازیگران مشهور ویک پایان تاثیرگذار میتواند فیلم را نجات دهد.در پایان مشخص شد این فرمول کاملا غلط از آب در آمده است.

دردل این معادله بازی خوب فرهاد اصلانی تنها عامل قابل توجه است که به خاطر کلیت اشتباه فیلم شاید به اندازه کافی دیده نشود.

*******

آریان گلصورت با قابل قبول خواندن فیلم معصومی می نویسد : فیلم خرس یکی از آثار قابل توجه سه روز اول جشنواره بود. معصومی بعد از ساخت سه فیلم با محوریت قاچاق چوب، این‌بار سراغ مضمون تازه‌ای رفته است. البته فیلم مانند آثار دیگر کارگردان در طبیعت شمال ایران می‌گذرد و اتفاقا معصومی استفاده مناسب و به جایی از این فضا داشته و از آن در جهت رازآمیزتر و هولناک‌تر به تصویر کشیدن داستان تراژیک خود بهره گرفته است. خرس شاید تنها فیلم‌ جشنواره امسال تا به امروز بود که می‌توان در مورد میزانسن‌ها و قاب‌بندی‌هایش صحبت کرد. بس که این روزها فیلم‌هایی با کارگردانی تله فیلمی و آماتوری دیده‌ایم خسته شده‌ایم. خرس داستان رزمنده‌ای (پرویز پرستویی) است که بعد از سال‌ها از جنگ بازمی‌گردند و می‌بیند همسرش (مریلا زارعی) با مردی به نام افرا (فرهاد اصلانی) ازدواج کرده و از او صاحب فرزند شده است. ایده اصلی، فیلم بیداری رویاها (محمد علی باشه آهنگر) را به یاد می‌آورد، با این وجود خرس در به تصویر کشیدن این موقعیت موفق‌تر عمل می‌کند؛ هرچند باز هم نمی‌تواند آن طور که باید بر مخاطبش تاثیر بگذارد. یکی از دلایل اصلی این عدم تاثیرگذاری برمی‌گردد به قضاوت کارگردان در مورد شخصیت افرا. مشکل فیلم در این است که خود معصومی نیز حق را کاملا به شخصیت رزمنده می‌دهد و برای افرا حقی قائل نمی‌شود. شاید اگر کارگردان چنین نگاه غیر منصفانه‌ای نداشت، با فیلم بهتری طرف بودیم. از طرفی خرس نیز با همان مشکل اساسی بسیاری از فیلم‌های سینمای ایران طرف است؛ این‌که شخصیت‌ها اصلا با هم حرف نمی‌زنند تا مشکل‌شان را حل کنند. اگر شخصیت زن فیلم به جای سکوت‌‌های بحران زای خود تنها چند کلمه با افرا صحبت می‌کرد، آن وقت شاید چنین پایانی برای فیلم رقم نمی‌خورد. نکته دیگر بازی بسیار درخشان فرهاد اصلانی است که می‌تواند یکی از شانس‌های دریافت جایزه باشد. در سوی دیگر ماجرا پرویز پرستویی قرار دارد که نمی‌تواند آن‌طور که باید شخصیت‌اش را به تصویر بکشد و فیلم از بازی خنثی او ضربه خورده است.

دگمه اي به دنبال پيراهن

امير فرض اللهي منتقد سینما با انتشار نقدی در باره این فیلم معتقد است:
1. مثل اينکه به خسرو معصومي خيلي خوش گذشته است که دست از سر ديار بر نمي دارد و همچنان قصه هايش در شمال مي گذرد و با آنکه بوميت شمال را مي شناسد اما شخصيت هايش در اين فيلم اخلاق شهروندي و آپارتمان نشيني تهران را دارند؛ اصلا منظورم اين نيست که چرات شخصيت هاي خرس لهجه شمالي ندارند و اين براي اين فيلم مي تواند باعث کاهش باور پذيري شود اما منظور اين است که اگر ساختار شخصيت پردازي و قصه يک فيلم گيرايي لازم را براي مخاطب نداشته باشد مسائل ثانوي پيش مي آيد...

2. واقعيت اين است که پيرنگ اصلي قصه خرس پتانسيل لازم را براي جذب مخاطب دارد اما معصومي به همين بسنده کرده و در شخصيت پردازي به کليشه رسيده است؛ از يکسو نور الدين از پاداش سکوت مازيار ميري و احمد دهقان آمده و همان جن زدگي را دارد و مخاطب غير از چند اطلاع کوچک تا پايان فيلم از او هيچ نمي داند و اين شخصيت در کليشه و تکرار بازي هاي شخصيت هاي قبلي اين بازيگر (پرويز پرستويي) مي ماند و معصومي کوچکترين نکته اي به آن اضافه نمي کند بلکه از پشتوانه دفاع مقدسي آن اعتبار مي گيرد تا پشتوانه اي براي ساخته شدن و پروانه گرفتن اثرش باشد و از سوي ديپر درباره ساير شخصيت هاي اصلي نيز همانند گلي و شوهر دومش افرا با آنکه چالش جدي در شخصيت و جدي در زندگيشان ايجاد مي شود اما سهم مخاطب از شناخت اين دو در حد کليت و کليشه مي ماند؛ گويا از ابتدا قرار است افرا بدون اينکه گناهي مرتکب شده باشد نقش آدم بده را بازي کند و گلي سرگشته دو زندگي شود بدون اينکه تصوير درستي از اين شخصيت در نزد مخاطب ترسيم شود و در نهايت افرا ديوانه وار عمل کند.

3. به نظر مي رسد خسرو معصومي که تلاش بسياري در وادي کارگرداني براي درآمدن اين اثر به خود و گروه توليدي اش داده است اگر تامل بيشتري در باره نکات حقوقي اصل رابطه زناشويي مي داشت و حوصله کافي مي کرد تا چينش گره افکني و گره گشايي به بستر قصه بخورد و اثرش براي مخاطب عجيب غريب به نظر نرسد اين اثر سرانجام بيشتري مي يافت و اين اشکالات اساسي از آن رفع مي شد اشکالاتي که باعث شده خرس به اثري پر از ايراد تبديل شود و با آنکه پتانسيل بهترين بودن را در آثار اين فيلمساز دارد اما بخاطر کم حوصلگي معصومي در نوشتن فيلمنامه به اثري نچندان قابل تامل تبديل شده است.

4. به نظر مي رسد رويارويي خسرومعصومي با يک اتفاق واقعي در جنگل هاي شمال او را به اين نتيجه رسانيده که با پيدا کردن يک دگمه به دنبال دوختن لباسي براي آن بگردد؛ و خرس لباسي است که بر اين دگمه نمي آيد و به نظر مي رسد اگر پيراهن مي دوخت و دگمه مي يافت بهتر و شکيل تر مي بود.

«خرس» پیشرفتی در کارنامه معصومی محسوب نمی‌شود

«حسن شیخ‌حائری» منتقد سینما در مورد فیلم سینمایی «خرس» ساخته خسرو معصومی، اظهار داشت: با قاطعیت می‌توان گفت فیلم سینمایی «خرس» بهترین فیلم در کارنامه  فیلمسازی خسرو معصومی آن‌گونه که خود پنداشته است، نیست و پیشرفتی در کارنامه او محسوب نمی‌شود.«خرس» حتی در نام‌گذاری خود نیز ابهام دارد، تا جایی که با توجه به قوی پنجه و زورمند بودن «خرس»، نمی‌توان فریادهای بلند «نورالدین» در تکرار نام این حیوان را  با بازی بسیار معمولی و غیر تاثیرگذار «پرویز پرستویی» منطقی و دارای معنا تلقی کنیم و این در حالی است که ازدواج «گُلی» (مریلا زارعی)، غیرمنطقی و نامعقول نبوده است.
با اینکه «خسرو معصومی» معتقد است که فیلمش هیچ ارتباطی به دوران دفاع مقدس ندارد، اما بالاخره گذشته بسیار محدودی که مخاطب از زندگی «نورالدین» می‌فهمد و البته در جای خود و در شخصیت‌پردازی او کاملا ضعیف می‌نماید، این است که او در جنگ حضور داشته و حتی فیلم با صدای گلوله و خمپاره شروع شده و این صداها در چند جای دیگر نیز تکرار می‌شود، لذا نمی‌توان گفت که حضور «نورالدین» در دفاع مقدس و گذشته او ربطی به فضای اجتماعی فیلم ندارد. آیا واقعا درست است که این گونه نشان دهیم که یک رزمنده پس از سال‌ها بی‌خبری بازگردد و در حالی که متوجه می‌شود همسرش ازدواج کرده، بخواهد آرامش زندگی او را دچار خدشه کند؟
آن‌گونه که «خسرو معصومی» می‌گوید داستان فیلمش برآمده از یک حادثه واقعی در شمال کشور است که پدری با قساوت قلب فراوان، فرزند و همسرش را با شلیک گلوله به قتل می‌رساند. حال سوال اینجاست که الصاق گذشته‌ای از دفاع مقدس به شخصیت «نورالدین»، چه کمکی به پیشبرد داستان کرده است که نویسنده، در مقام استفاده از آن برآمده است؟ وقتی «گُلی» با بازی نسبتا خوب «مریلا زارعی» با چند دیالوگ ساده می‌تواند تردیدهای همسرش با بازی قابل قبول «فرهاد اصلانی» (افرا) را پایان دهد و همه  معضلات را برطرف کند، واقعا منطق داستان برای عدم توضیح دادن او چه توجیهی دارد؟ و این در حالی است که او در چند نوبت در مقام توجیه رفتار خود بر می‌آید.
«نورالدین» در جایی از داستان فیلم متوجه می‌شود که «رسول»، پسر واقعی اوست، اما از بازی حسی، زیرپوستی و تاثیرگذار «پرویز پرستویی» هیچ خبری نیست و حتی برخی دیگر از بازیگران هم در قبال رؤیت و زنده شدن یک شهید که هشت سال او را شهید می‌پنداشتند، به گونه‌ای برخورد می‌کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است!
پایان‌بندی «خرس» هم از دیگر نقاط ضعف آن است، در حالی که قصه در فضایی تلخ روایت می‌شود، ناگهان کارگردان تصمیم می‌گیرد با چند پلان ساده، پایانی مثلا خوش را برای فیلم رقم بزند که کاملا نچسب است.
به هر حال «خرس» در برخی از صحنه‌ها به ویژه در برخی قاب‌بندی‌ها، زیبایی‌های بصری فیلم‌های گذشته «خسرو معصومی» را همچنان به همراه دارد که می‌تواند برای مخاطب در اکران عمومی جذاب باشد، البته به شرطی که شرط سنی برای دیدن این فیلم در زمان اکران عمومی لحاظ شود چرا که دیدن برخی صحنه‌های فیلم، عملا برای مخاطب کودک و نوجوان توصیه نمی‌شود.



**********

دوباره باهم

کارگردان: روزبه حیدری

بازيگران: حمید فرخ‌نژاد، سحر قریشی، امیرحسین آرمان، نسرین نکیسایی، مریم خدابنده‌لو و احمد کاظمی

خلاصه داستان فيلم:

زن و شوهری جوان بنام مریم وسعید با حداقل امکانات و درآمد هشت ماه اول زندگی را با سختی و بدون داشتن پشتوانه مالی می گذرانند قرار است سعید در شرکت معتبری استخدام شود در بدو ورود استخدام مشکلاتی برایش بوجود می آید و...




فیلمی لایق عنوان «ادوود سینمای ایران» 

سایت کافه سینما در خصوص این فیلم  می نویسد: فیلم دوباره با هم ساخته روزبه جمشیدی بود. باید اعتراف کنم که نمی‌توانم آن‌چه به عنوان فیلم بر پرده دیدیم را در قالب کلمات توصیف کنم. فیلم به راحتی می‌تواند بدترین، آماتوری‌ترین و پراشتباه‌ترین فیلمی باشد که در عمرتان دیده‌اید. روزبه حیدری با این فیلم نشان داد که لایق دریافت عنوان «ادوود سینمای ایران» است. فیلم کوچکترین منطق روایی‌ای ندارد و کارگردان ساده‌ترین و بدیهی‌ترین راکوردها را رعایت نکرده است. نتیجه فیلمی بود که از شدت خنده به سوتی‌هایش دل درد گرفته بودیم و از شدت ضعف‌های ریز و درشت‌اش انگشت به دهان!

این فستیوال است یا مدرسه؟ اگر تکلیف‌مان را روشن کنید گله‌ای نداریم

حسین گودرزی دیگر منقد سینما این فیلم را بسیار ضعیف می خواند و می نویسد : جشنواره فجر سال قبل جشنواره پرباری بود و پر از آثار قابل اعتنا و مهم. انتظار بسیار نادرستی است که هرسال منتظر جشنواره‌ای با حضور بزرگان سینمای ایران باشیم. به هر حال قرار نیست همه فیلمسازان نامدار هر سال فیلم بسازند. اما گمان نمی‌کنم انتظار بی‌جایی باشد که مسئولین رده بالا و هیات انتخاب یک فستیوال سینمایی که به گفته خودشان مهمترین رویداد سینمایی کشور است، جشنواره را با مدرسه فیلمسازی اشتباه نگیرند.

فیلم دوباره باهم روزبه حیدری که روز شنبه در مرکز همایش‌های برج میلاد به نمایش درآمد رسما حیثیت جشنواره را نشانه رفته بود. اینکه فیلمی با این استاندارد که حتی در آن خبری از رعایت اصول ابتدایی تدوین (در حد مکانیکی و نه خلاقانه و هنرمندانه) نبود و کارگردان کاملا مهار فیلمش را از دست داده بود چگونه در معتبرترین و رسمی‌ترین فستیوال یک کشور حضور پیدا می‌کند سوالیست که باید از مسئولان جشنواره و البته هیات انتخاب آثار پرسید. البته این تنها اثر بسیار ضعیف جشنواره نبود. آثار بد و ضعیف در هر جشنواره‌ای پیدا می‌شوند. اما حضور هر اثر آماتوری به بهانه فیلم اول بودن در یک جشنواره نه تنها تعجب برانگیز است که حتی می‌تواند آبروی آن جشنواره را زیر سوال ببرد.

حتی اگر فرض کنیم که دوباره باهم اثر قابل دفاعی هم هست وقتی که حتی یک خروجی مناسب برای پخش در سالن سینما ندارد و در کمتر از یک سوم پرده به نمایش در می‌آید چگونه به خودمان اجازه می‌دهیم آن را به نمایش درآوریم؟ البته این نداشتن یک خروجی استاندارد تصویری یک حسن هم داشت و آن هم عددی بود که در پایین تصویر قرار داشت و در طول فیلم از R1 شروع و به طور منظم به R5 ختم شد و تنها سرنخ برای تماشاگر بود که کاملا مطمئن شود این تدوین بی‌ سر و ته، تدوین خود فیلم است و مسئولان پخش دستشان به تنظیمات پخش نخورده و فیلم بر اساس همان روال عادی‌اش درحال نمایش است. این عدد منظم‌ترین و با قاعده‌ترین عنصری بود که در سرتاسر فیلم وجود داشت. تمام صحنه‌های بی‌خاصیت و مضحک فیلم هم که دیگر بماند. وقتی درک کارگردان از یک تیمارستان تا این حد بچه‌گانه و به دور از شعور و فهم است اصلا نقد اثر کاملا نابه‌جاست. نقد اصلی متوجه کسانیست که اجازه حضور اینگونه آثار را در جشنواره می‌دهند.


پیشنهاد باشرمانه!

مهدی علیپور فیلم را کپی از یک اثر خارجی می داند و مینویسد: کاملا آشکار است که فیلم تحت تاثیر فیلم " پیشنهاد بی شرمانه " آدریان لین ساخته شده است ولی برای آنکه بیننده به این مطلب پی نبرد و سازندگان فیلم نیز با اتهام کپی برداری روبرو نشوند اولا قصه بصورت غیر خطی مطرح می شود که بعد از آنکه مریم ، سعید را به بی غیرتی متهم می کند ، این مطلب نمود بیشتری دارد ؛ و ثانیا کمی تغییرات در روحیه شخصیت های قصه ایجاد شده و قصه نیز به نوعی ایرانیزه شده و فیلم هم به گونه ای دیگر پایان می یابد .

در " دوباره با هم " همانند فیلم " پیشنهاد بی شرمانه " با زوجی به شدت عاشق روبرو هستیم که مشکل مالی دارند و این مشکل آنها را به سمت مرد پولداری می برد که عاشق زوجه یعنی مریم می گردد . تا اینجای کار قصه بسیار به فیلم لین شبیه است ولی برای باورپذیری مخاطب ایرانی و در عین حال ایجاد کنجکاوی و تعلیق مرد پولدار پیشنهادش را بعداز تعدادی روایت مطرح می کند . تغییر روحیه شخصیت ها نیز بدین گونه است که زوج ( سعید ) مردی به شدت ساده لوح و احمق است و در مقابل زوجه ( مریم ) زیرک و سرزباندار . و برای ایرانیزه شدن پیشنهاد تغییر کرده و به جای یک شب هماغوشی ، مرد پولدار در غیاب سعید به مریم پیشنهاد ازدواج می دهد .

فیلم را می توان به دو قسمت خوب و ضعیف تقسیم کرد:
1 شروع فیلم تا زمانیکه مریم با سعید در هتلی در قشم مشاجره می کند ( خوب )
2 پس از مشاجره تا انتها ( ضعیف )

در قسمت اول شخصیت ها معرفی شده و عناصر یک تعلیق جانانه که به خلق یک فاجعه می انجامد آرام آرام به قصه اضافه می شود . البته موارد عجیب نیز در این قسمت مطرح می شود که مهمترین آنها اینکه بعد از صحنه زبان ریختن های مریم و التماسهای سعید در دفتر کار مدیر و بیان وضع بد مالی زوج ، در صحنه ای منزل سعید و مریم را شاهدیم که هیچ شباهتی به منزل کسانیکه با وضع بد مالی روبرو هستند ، ندارد .

در انتهای این بخش ابتدا جشنی داخل قایق داریم که در " پیشنهاد بی شرمانه " نیز وجود داشت و بعد از آن ، مشاجره و سپس رجعتی به آینده می شود ؛ دقیقا از این نقطه است که شروع نسبتا خوب فیلم پایان یافته و قسمت دوم آغاز شده که در این بخش هرچه سازندگان تلاش می کند فیلم را جذلب تر کنند ، اوضاع خراب تر می گردد . در این بخش ، فیلم بیننده را به ماز پیچیده ای وارد کرده و با دادن اطلاعات مختلف بجای آنکه مسائل رفته رفته برای مخاطب حل و فیلم جذاب تر شود ، به سر در گمی وی اضافه شده و این وضعیت تا انتها ادامه پیدا می کند . در پایان نیز سوالات زیادی برای مخاطب بی جواب می مانند ، همچون چرایی ازدواج دختری زیرک ، مغرور و سرزباندار با پسری کم رو ، ساده لوح و بی زبان ؛ چرایی قرص خوردن سعید ؛ و یا اینکه چرا خانواده مدیر آنگونه با مریم رفتار می کنند .


***************
بی خداحافظی

کارگردان: احمد امینی

بازيگران: رضا صادقی، محمدرضا فروتن، پگاه آهنگرانی، شقایق فراهانی، مژگان بیات، افشین هاشمی، پیام دهکردی، کوروش تهامی، همایون ارشادی، هومن برق نورد، پرویز سیرتی، مریم بوبانی، ترلان پروانه، مجید جعفری، احمد پورعظمتی، ضیاء شجاعی‌مهر

خلاصه داستان فيلم:

بی خداحافظی داستان سه جوان را روایت می کند که هر کدام برای رسیدن به هدفی از بندر عباس عازم تهران می شوند و ...




از بازی روان صادقی تا ساختار همشهری کین وار فیلمنامه

آریان گلصورت در کافه سینما با قابل قبول خواندن بازی رضا صادقی در فیلم نوشت: بی خداحافظی؛ فیلمی شبه زندگی‌نامه‌ای با محوریت رضا صادقی. البته نویسنده و کارگردان تلاش کرده‌اند فیلم در همین سطح باقی نماند و به مسائلی چون رابطه هنرمند با اجتماع نیز بپردازد. هرچند در زمینه چندان موفق نبوده‌اند و عامل اصلی جذابیت فیلم همان حضور رضا صادقی است. بدین ترتیب به نظر می‌رسد فیلم برای کسی چون من که علاقه‌ای به صادقی و آثارش نداشته باشد، کوچکترین جذابیتی نداشته باشد. با این‌که امینی در به اجرا درآوردن ساختار همشهری کین وار فیلم‌نامه نسبتا موفق عمل کرده است، اما فیلم در برخی لحظات از ریتم می‌افتد و تماشاگرش را خسته می‌کند. شخصیت خبرنگار با بازی پگاه آهنگرانی نیز آن‌گونه که باید شکل نگرفته و بازی بی حس و حال بازیگرش نیز در این اتفاق بی‌تاثیر نبوده است. نکته قابل ذکر بازی رضا صادقی است که اتفاقا نتیجه قابل قبولی در پی داشته؛ در حالی که اگر چنین اتفاقی رخ نمی‌داد، فیلم کاملا سقوط می‌کرد. متاسفانه بی خدافظی نشان چندانی از سریال‌های موفق امینی، اولین شب آرامش و بی‌گناهان، ندارد و تجربه قابل توجهی در کارنامه کارگردانی او به حساب نمی‌آید.

***********

ضد گلوله

نويسنده و کارگردان: مصطفي کيايي


بازيگران: مهدي هاشمي، مسعود کرامتي، ژاله صامتي، سعيد آقاخاني، محسن کيايي، علي کوچکي، امير عزيزي، بهشاد شريفيان، پوريا رحيمي، زهره بختياري، ملودي آرام‌نيا، مسعود انتظاري، کاظم نجارزاده، شهرام جمشيدي، محمد حاج حسيني، علي گل‌زاده، علي زماني، عليرضا رشيدي، يوسف قليچ، رضا تهي‌دست و مهدي فقيه

خلاصه داستان فيلم:

اواسط دهه 60 و اوج دوران جنگ مردي حدود 50 ساله در تهران مشغول قاچاق نوارهاي لس آنجلسي و فيلم‌هاي ويدئويي است. او در اثر يک اتفاق در مي‌يابد که توموري در سر دارد و تا دو ماه ديگر بيشتر زنده نخواهد ماند...





ضدگلوله؛ تلفیقی ار لیلی با من است و اخراجی ها

گلصورت منتقد سینما معتقد است:ضد گلوله ؛ فیلمی که گویا حاصل تلفیق شدن لیلی با من است و اخراجی‌هاست. ضد گلوله یک شخصیت اصلی جذاب با بازی مهدی هاشمی و دو شخصیت فرعی جذاب با بازی مسعود کرامتی و ژاله صامتی دارد. نتیجه فیلمی است که فیلم‌نامه و کارگردانی قابل قبولی دارد و می‌تواند مخاطبش را بخنداند. اما مسئله این‌جاست که وقتی سینمای ایران لیلی با من است را دارد که به مراتب از این فیلم بهتر است، چرا باید به ضد گلوله توجه نشان داد؟ وقتی نمونه بهتری داریم که دیگر نباید به سراغ نسخه کم کیفیت آن برویم. از طرفی فیلم در نیمه دوم کش‌دار و خسته کننده می‌شود و روی به شوخی‌ها و موقعیت‌های تکراری می‌آورد. ضد گلوله یکی دیگر از آن کمدی‌های یک‌بار مصرف و البته استاندارد سینمای ایران است که به یک بار دیدنش می‌ارزد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس