به گزارش مشرق به نقل از کیهان، سايت رسانه دولتي انگليس در مطلبي به قلم يكي از اعضاي فراري حلقه كيان (مجيد محمدي)، اصلاح طلبان همسو با خاتمي را « به هم ريخته ترين و آشفته ترين طيف مخالفان حكومت» خواند و نوشت: كسي نمي داند چه تعداد از اين اصلاح طلبان مذهبي به طيف برانداز پيوسته اند و چه تعداد هنوز به حاكميت وفادارند و مي خواهند در انتخابات شركت كنند؛ همان طور كه در دهه 70 يا 80 نمي دونستيم چه تعداد از آنها مذهبي يا باورمند به ولايت فقيه مانده اند و چه تعداد تغيير عقيده داده اند. اما سبزهاي فعال در روز قدس و عاشوراي سال 88 با شعارهايي مثل «جمهوري ايراني» و «نه غزه نه لبنان» نشان دادند از اصلاح طلبان مذهبي گذشته اند و موسوي و كروبي براي آنان صرفا بهانه هايي براي فعاليت در عرصه عمومي بوده اند.
بي بي سي كه طي سالهاي اخير و در ميان گروه هاي اپوزيسيون، بيشترين سرويس را به اصلاح طلبان داده، درباره وضعيت جريان «چپ مذهبي» پس از پايان جنگ، مي نويسد: بسياري از آنها به خاطر تمركز قدرت و ثروت در دولت هنوز اتصالات خود را با حكومت حفظ كرده بودند و به روي خود نمي آوردند كه ديگر مكتبي نيستند يا به ولايت فقيه و جمهوري اسلامي اعتقادي ندارند. بخشي از اين جريان هنوز از جمهوري اسلامي فراتر نرفته، بخشي هنوز از ولايت فقيه و قانون اساسي گذر نكرده و برخي از اصلاح طلبان نيز هنوز نمي دانند چه موضعي در قبال حكومت دارند. امروز فاصله ميان افراد در جريان اصلاح طلب مذهبي، بسيار فراتر از مشتركات آنهاست. آنها دچار تفرق راهبردي هستند.
عضو متواري حلقه كيان (اولين حلقه مشترك، اصلاح طلبان و گروهك هاي نفاق) در اين تحليل مي نويسد: بخشي از اصلاح طلبان كه به خارج رفته، دنبال هماهنگي با اصلاح طلبان داخل است. بخشي از آنها كه از خواب زمستاني بيدار شده و با حجاب مخالفت مي كنند، بيش از آن كه مايه انسجام اصلاح طلبان شوند، مايه تفرق اند. اين نوع موضع گيري ها، احساسي دوگانه در ميان مخالفان و منتقدان از جمله اصلاح طلبان امروز ايجاد مي كند، اين احساس خوب كه برخي از مقامات سابق اكنون به آنها پيوسته اند و اين احساس آزاردهنده كه تا به حال كجا بوده اند؟ آنها بر جمهوري اسلامي يا قانون اساسي يا ولايت فقيه يا رهبر توافق ندارند و تا به حال اين موضوعات را به سكوت برگزار كرده اند.
بي بي سي نوشت: اصلاح طلبان موجود (در داخل و خارج) حتي در مورد يك موضع مشخص سلبي مثل تحريم انتخابات نمي توانند به توافق برسند. بخشي از آنها انتخابات مجلس نهم را تحريم مي كنند، برخي مي گويند شركت نمي كنيم، برخي مي گويند راهمان نمي دهند و گرنه شركت مي كرديم و برخي نامزد مي شوند. چنين وضعيت آشفته اي تا سال ها ادامه خواهد يافت.
رسانه دولتي انگليس در پايان تصريح كرده است: اصلاح طلبان مذهبي پس از خروج كامل از حاكميت، به يك دهه نياز دارند تا سنگ خود را در ابعاد مختلف ايدئولوژي اسلامگرايي وا بكنند. آن دسته از اصلاح طلبان كه در دهه 70 به جمع ليبرال ها و سكولارها پيوستند، دگرديسي شان از اواسط دهه 60 شروع شده بود.
نگهدار: ما هيچ نبوديم آيت الله خميني واقعا امام بود
رئيس گروهك منحله فدائيان خلق اذعان كرد امام خميني براي همه ايرانيان نقش يك اسطوره را داشت و سد شكست ناپذير رژيم وابسته به آمريكا را شكست.
فرخ نگهدار كه اكنون از چپ هاي آمريكايي به شمار مي رود و در لندن اقامت دارد، درباره نقش بي بديل حضرت امام خميني(ره)، با رد نفوذ بقيه گروه ها و احزاب گفت: من از سال هاي 41 و 42 شاهد مواضع آقاي خميني بودم. البته در جريان وقايع 15 خرداد دانش آموز دبيرستاني بودم و در ده سال بعد از آن كه عمدتا در زندان بودم از نزديك در جريان مبارزات طرفداران آيت الله خميني قرار گرفتم و فهميدم آيت الله خميني يكي از شخصيت هايي است كه در كشور نفوذ فوق العاده دارد و تكيه او بر مردم و به خصوص توده هاي تهيدست كشور هست و براي اين كه امر خود را پيش ببرد اتكايي به منابع خارجي ندارد. در مقابل چنين شخصيتي، من هميشه شاه را مقابل چشمم مجسم مي كردم كه تكيه گاه وسيعي در ميان مردم كشور خودش نداشت و قدرت خود را ناشي از حمايت خارجي مي ديد.
وي در گفت وگو با سايت اپوزيسيوني ميهن درباره نفوذ شخصيت امام افزود: اين نگاه كه آيت الله خميني در فضاي سياسي كشور ناشناخته بود، بيشتر ناشي از نگاه افراد متجدد است نه واقعيت. من به خاطر دارم در سال 49 در اطراف دهات بين قم و كاشان همراه با دوستم احمد اشرف سفر مي كرديم و مي ديديم در خانه روستائيان آنجا عكس آقاي خميني بر ديوار بود و سخنش اعتبار داشت.
نگهدار همچنين گفته است: اعتبار آيت الله خميني به دو خصوصيت نخست بازمي گردد. تصور عمومي اين بود كه شاه قدرت خود را مديون حمايت قدرت هاي غربي است و نه راي مردم و رضايت عمومي. اين باور را روشنفكران نيز تقويت كرده بودند. آيت الله خميني در برابر اين فشارها معتقد به مقاومت و ايستادگي بود و راي او مبني بر مخالفت با فرمان كاپيتولاسيون در ميان همه فعالان سياسي آشنا بود. يك علت اعتبار سخن آيت الله، ستيز او با نيروهايي بود كه فعالان سياسي و قشرهاي عادي جامعه آن را مطامع سلطه جويانه مي ديدند كه بر ما تحميل شده است. خاطره تلخ 28 مرداد در ايجاد اين تصور نقش تعيين كننده داشت و آيت الله خميني وقتي در برابر اين فشارها مي ايستاد و اعتراض مي كرد همين به او اعتبار و وجهه مي بخشيد.
وي اضافه كرد: تمايز و خصوصيت ديگر ايشان در ابزاري بود كه در اختيار داشتند. ايشان به وسيله دستگاه روحانيت و تكيه بر ارزش هاي ديني و بنابر شناخت فرهنگ ديني و سنت هاي جامعه ما پيوند بسيار نزديكتري با مردم داشتند و سخن شان در ذهن و دل جامعه ايراني بيشتر رسوخ مي كرد به نسبت حرف ها و نشانه هايي كه ما با خود حمل مي كرديم. مثلا ما داس و چكش رو به خيابان مي برديم و آنها پرچم امام حسين را به صحنه مي آوردند. پايگاه اجتماعي آيت الله خميني اكثريت بزرگ شهرهاي ايران محسوب مي شد.
عضو حلقه لندن درباره عنوان «امام» نيز مي گويد: من كاملا اين عنوان را انتظار داشتم و برايم دور از ذهن نبود. آيت الله خميني براي همه ايرانيان كسي بود كه سد بزرگ شكست ناپذير شاه را شكست و اين قدرت تلالويي را براي او ساخت كه چشم ها را به سوي ايشان خيره كرد. اين روانشناسي ايجاب مي كرد براي ايشان هم نامي مثل رهبر، پيشوا يا امام انتخاب شود.
رئيس گروهك منحله فدائيان درباره اين سؤال كه چرا آيت الله خميني با دولت بختيار كنار نيامد، گفت: دولت بختيار به معناي واقعي كلمه صاحب اختيار كامل نبود و اقتدار واقعي در دست آيت الله خميني بود. دو تا سه سال بعد هم همچنان اوضاع اينگونه است. آقاي بني صدر به همراهي مجاهدين دولت ملي تشكيل داد ولي باز اقتدار لازم را نداشتند گرچه منابعي را در اختيار داشتند ولي منابع فائقه نبوده. آقاي بختيار هم وقتي فرمان نخست وزيري را مي پذيرد كه نه تاك بوده و نه تاك نشان. نمونه ديگر آقاي بازرگان است كه مي گفت من دسته چاقو در دست دارم و تيغه اش در دست من نيست. يعني تيغ من نمي برد و اقتدار واقعي در دست من نيست.
وي با اشاره به گفت وگوهايش با مسعود رجوي در اول انقلاب گفت: ما معتقد بوديم ارزيابي آنها از تناسب نيروها نادرست است و ما نيروي سازماندهي براي مقاومت و ايستادگي را نداريم... ما نفهميديم كه اين درگيري يك چالش اجتماعي بود و راه تقابل، راه خير نيست و در مقابل استقرار نظام نبايد ايستاد.
عوامل امنيتي نظام مي خواهند روز نحس ما را به گند بكشند(!)
«هر چند وقت از فضاي مجازي دعوت به اعتراض خياباني مي كنيم و بعد هم هيچ خبري نمي شود. ديگر ماجرا، توهمي و لوث شده است».
اين مطلب را شبكه صهيونيستي بالاترين عنوان كرد و نوشت: دعوت به اعتراض در اين 2 سال از بس مطرح شده، ديگر تكراري و لوث شده است. اولش در خيابان بوديم ولي به مرور به سايت هاي اينترنتي و برخي شبكه هاي ماهواره اي كشيده شديم. كار به جايي رسيد كه خودمان هم يادمان رفت اصلا قضيه چي بود.
نويسنده اين مطلب ادامه مي دهد: الان هم مي گويند 25 بهمن، روزي كه خواهد آمد و آه سردي از آن خواهد ماند. متاسفانه با بازداشت سران جنبش- البته در سران بودن آنها جاي بحث است- هيچ كس ككش نگزيد. حالا هم بعضي عوامل امنيتي نظام شروع كرده اند به بيانيه دادن و دعوت به اعتراض در 25 بهمن! براي اين كه بتونن اين روز رو هم مثل بقيه روزهاي اعتراض نافرجام ما به گند بكشن. ولي واقعا ما تا كي مي خوايم پشت مانيتورها و با كيبرد اعتراض كنيم؟
يادآور مي شود اقدام رسواي فتنه گران در 25 بهمن سال گذشته براي مسئله سازي به نفع آمريكا و رژيم صهيونيستي و برخي حكام مرتجع و متزلزل منطقه به يك رسوايي بزرگ براي فتنه گران تبديل شد به نحوي كه از اين روز به عنوان يك روز نحس در كارنامه خود ياد مي كنند.
واقعا شرم مي كنم كه بنويسم در نشست هاي اپوزيسيون چه فاجعه اي مي گذرد
«16 سال است در كنفرانس ها و نشست هاي اپوزيسيون در خارج از كشور شركت مي كنم. اين نشست ها فاجعه است و صرفا باعث ويراني روحيه ها و ريزش نيروها مي شود.
اين مطلب را «پتكين آذرمهر» يكي از فراريان خارج نشين عنوان كرده است. وي مي نويسد: به ياد دارم اولين باري كه به يكي از اين كنفرانس هاي اپوزيسيون رفتم، كنفرانسي در اشتوتگارت در سال 1996 بود. آن روز شور و شوق فراواني داشتم و گمان مي كردم كه جاي بسيار مهمي مي روم و مهم تر اين كه با شخصيت هاي مهمي آشنا خواهم شد. به سالن كنفرانس رفتم، با دقت به صحبت هاي مدعوين گوش مي دادم، اما هنوز نيم ساعت از شروع جلسه نگذشته بود كه متوجه عمق فاجعه در اپوزيسيون خارج از كشور شدم. كشمكش و جدال لفظي مدعوين درباره اين كه چه كسي اول صحبت كند، در گرفت. كشمكش هاي بچه گانه اي كه حاضرين را نااميد از آينده اپوزيسيون خارج از كشور مي كرد. پس از لحظات طولاني بر جنجال و بگومگوهاي بچه گانه، هركس بدون توجه به شرايط كنوني جامعه ايران و موضوعات مبتلا به سخنراني بي اساس و واهي و شعارگونه اي را مطرح كرد. در مورد ريشه عقب ماندگي هاي دوران صفوي صحبت كرد، يكي در مورد ماهي قزل آلا، يكي در مورد روحانيان زرتشتي در زمان ساسانيان، يكي در مورد ايل خمسه و همينطور سخنراني هايي كه نه ربطي به هم داشت و نه دردي از دردهاي مردمان سرزمين مان را دوا مي كردند. اما سخنرانان بسيار خوشحال بودند كه لحظاتي را به عنوان يك سخنران، پشت ميكروفن بوده و از سخنانشان فيلمبرداري شد و البته عكس هايي يادگاري هم گرفته شد.
وي ادامه مي دهد: واقعا قلم به من اجازه نمي دهد توصيف كنم كه با چه روحيه اي به آن كنفرانس رفته بودم و با چه روحيه اي از آن كنفرانس برگشتم. كنفرانس هاي بعدي هم كه متاسفانه وقتم را در آنها تلف كردم، فرق چنداني نداشتند. باز هم همان آش و همان كاسه، با اندكي تفاوت در مدعوين و شكل و شمايل سالني كه كنفرانس در آنجا برگزار مي گرديد. در انتهاي اين كنفرانس ها معمولا يك هيات 12 نفره تا 16 نفره تحت عنوان كميته هماهنگي انتخاب مي شوند و بعد از چند جلسه پالتالك يا تعداديشان خسته مي شوند و يا اختلاف ها بيشتر مي شوند و استعفانامه ها يكي بعد از ديگري در سايت ها چاپ مي شود و دوباره برمي گرديم به همان نقطه آغاز كار. به نظر من بدترين تجربه براي نيروهاي جوان و كساني كه اميدشان به قدرت هاي خارج از كشور است، رفتن به اينگونه كنفرانس هاي واهي و بي نتيجه است كه در نهايت باعث بي انگيزگي نيروهاي تازه نفس و قطع ارتباط از آنها از مسايل و فعاليت هاي سياسي براي هميشه مي شود.
آذرمهر در «خودنويس» مي نويسد: تجربه به من نشان داده كنفرانس هايي از اين دست كه براي وحدت اپوزيسيون تشكيل مي شود، اغلب بدون نتيجه ثمربخش در كوتاه مدت و بلند مدت، صرفا براي وقت تلف كردن بوده است. چرا كه نه تنها تا به حال امروز باعث وحدت و شكل گيري يك جريان موثر و كارآمد نشده اند بلكه برعكس باعث نفاق بيشتر و ريزش نيروها هم گشته اند.
وي خاطرنشان كرد: چند هفته پيش از كريسمس، اقبال اين را داشتم كه در يك كنفرانس نيروهاي سكولار اپوزيسيون سوريه در پارلمان اروپا شركت كنم، به راحتي مي شد با كنفرانس ها و سمينارهايي كه ايراني هاي مقيم خارج از كشور برگزار مي كنند مقايسه كرد. متاسفانه اين كنفرانس هم چيزي شبيه همان كنفرانس هاي اپوزيسيون ايران خودمان بود. سخنراني ها همانگونه شعارگونه و تبليغاتي بودند. هياتي كه همراه آنها از لندن به بروكسل رفته بودم نيز در راه بازگشت همه اظهار تاسف مي كردند.
شين بث: ايران تلافي ترورها را سر اسرائيل درخواهد آورد
رئيس سرويس امنيت داخلي رژيم صهيونيستي (شين بث) گفت: ايران ترور دست اندركاران هسته اي خود را با حمله به اهداف اسرائيل تلافي خواهد كرد.
روزنامه هاآرتص از قول يارام كوهن نوشت: مأموران اطلاعاتي ايران به تلافي ترور دست اندركاران برنامه هسته اي خود قصد دارند به اهداف اسرائيل در سراسر جهان حمله كنند.
وي اضافه كرد: فرقي نمي كند اسرائيل، دانشمندان ايراني را كشته باشد يا من. ايران كشوري جدي و بزرگ است و ادامه اين وضع را تحمل نخواهد كرد.