3

انتظار حل مسائل دو طرف ایران و امریکا با سفر نخست وزیر ژاپن و مقامات اروپایی، انتظار نامعقولی است، چون معلوم نیست که ترامپ حتی به آنچه هم که به نخست وزیر ژاپن گفته است پایبند بماند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

تا کجا روا می‌دانند؟

محمد ایمانی در کیهان نوشت:

۱- معضل و ترمز اصلی در مقابل «پیشرفت، عدالت، خدمتگزاری، و حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی»، سبک زندگی و سیاست‌ورزی «اشرافی- اباحی» است، و نه مثلاً چند و چون سیاست خارجی و یا کمی اختیارات رئیس‌جمهور.

‌اشرافیت، «انحراف» عملی از مسیر انقلاب اسلامی است؛ همچنانکه اباحیت لیبرالیستی، «تحریف» چهارچوب‌ها و آرمان‌ها (مسیر و مقصد) برای توجیه همان انحرافات است. چه خسارت‌هایی که از مسیر این سبک زندگی، به جامعه و فرهنگ و اخلاقیات و سیاست و اقتصاد ما سرریز نشد.

در همین جنایت اخیر ببینید چه قدر بی‌پروا، قاتل را تبرئه کردند و زن جوان قربانی را آماج انواع تهمت قرار دادند. چرا؟ چون اولی هم‌قبیله‌ای است و می‌تواند مهریه‌ای معادل ۶ میلیارد تومان تعیین کند و خانه‌ای در یک برج گران‌قیمت در شمال شهر تهیه نماید، و دومی از فرودستان و شهروندان دون‌پایه و درجه ۲ محسوب می‌شود. بنابراین روا داشتند که یک جا، حقوق و اخلاق و وجدان و شرافت و صداقت و انسانیت را لگدمال کنند.

۲- بدترین تهمت‌ها را که قلم از بازگویی شرم دارد، به قربانی زدند و داعش‌وار، حکم مهدورالدّمی او را که دستش از دنیا کوتاه است دادند؛ حال آنکه سال‌ها بر طبل حقوق زنان و فمینیسم کوبیده بودند.(همین‌ها بارها در موارد اثبات‌شده خیانت به شوهر، از زن خیانتکار در مقابل حکم دادگاه جانبداری کردند!). کسانی که جنایت مسلم را با وجود اعتراف قاتل، انکار و توجیه و تقدیس کردند؛ چرا نتوانند دروغ تقلب ۱۱ میلیونی را در انتخابات ۸۸ بگویند، جشن چهل میلیونی ملت را تبدیل به بحران کنند، گرای تحریم‌های فلج‌کننده را به دشمن بدهند، و آخر سر، خود را میانجی مذاکره و منجی اقتصاد جا بزنند؟ یا چرا نتوانند حقوق‌های نجومی را حق مدیران نابغه بخوانند و یا مفاسدی نظیر اختلاس ۱۱ هزار میلیارد تومانی صندوق ذخیره فرهنگیان را «بدهی معوقه» بنامند؟ این «رواداری» و «مباح‌انگاری»، از خطرناک‌ترین تهدیدهاست که سرریز می‌شود و در قالب هنجارشکنی و قانون‌شکنی نمود پیدا می‌کند.

۳- همین رویکرد مغایر با اخلاق انقلابی و اسلامی بود که در دولت سازندگی، مانور تجمل را راه انداخت، از دولت اصلاحات و مجلس ششم، ویترین دهن‌کجی به اولویت‌های مردم ساخت، و شورای شهر اول تهران را که بدون نظارت رایج شورای نگهبان تشکیل شده بود، به انحلال کشاند و اسباب سرافکندگی مدعیان اصلاحات کرد. باورمندان به همین منطق بودند که با وقاحت گفتند «اولویت ما مسائل سیاسی است؛ اگر مرگ موش را هم مجانی توزیع کنید، مردمی که لشکر قابلمه به دست رقبا هستند، برای آن صف می‌کشند». دارندگان همین اخلاقند که می‌گویند «کشتم که کشتم، دیه‌اش را می‌دهم»؛ «کشت که کشت، مقتول مهدورالدم بود»؛ «همین است که هست، رای داده‌اید و باید تحمل کنید»؛ «وعده‌ها را عملی نکردیم که نکردیم، انتخابات همین وعده دادن است»؛ «در کمتر از دو سال، سه شهردار عوض کردیم که کردیم»؛ «در طول شش سال یک مسکن هم نساختیم و قیمت سه برابر شد که شد»؛ «گرانی شدت گرفت که گرفت، منطق عرضه و تقاضا همین است»؛ «توافق، بر عکس وعده‌ها از آب درآمد و فتح‌الفتوح به خسارت محض انجامید که انجامید»!

با قول یا فعل می‌گویند «اینکه توهم هزار تومان شدن دلار به صرف واگذاری امتیاز به دشمن را در ذهن مردم انداختیم، اما نرخ آن تا ۱۶،۱۷ هزار تومان هم بالا رفت، طبیعی بود»؛ «در شش سال، سه بار وزیر تغییر کرد و وزارتخانه مهم آموزش و پرورش دچار بی‌ثباتی شد که شد»؛ سازمان‌های «تامین اجتماعی» و «امور مالیاتی» ماه‌ها با سرپرست موقت اداره شدند که شدند؛ سفارت‌خانه‌های مهم ما در چین و هند (و امروز آلمان) برای ماه‌ها بی‌سفیر ماندند که ماندند؛ کارچاق‌کن‌ها با دادن رشوه، قرارداد پرخسارت کرسنت را در دوره اصلاحات تحمیل کردند و به جای ۵۴ میلیارد دلار سود، ۱۴ میلیارد دلار خسارت روی دست ما گذاشتند که گذاشتند؛ توتال برای دومین بار سر وزارت نفت کلاه گذاشت و اطلاعات سرّی پارس جنوبی را دزدید و رفت و در فرانسه و آمریکا به خاطر همین پرونده فساد و رشوه محکوم شد که شد؛ آمریکا از زیر بار تعهداتش در برجام شانه خالی کرد اما ما را در برجام معطل و متعهد نگه داشت، به جهنم!

۴- سهل‌انگاری نسبت به موازین و ضوابط عقل و شرع، توان همت و تدبیر و تلاش و تجربه‌اندوزی و عبرت‌آموزی را سلب می‌کند. آن وقت، انبوه خبرها را هم که کنار هم ردیف کنید و بگویید آمریکا از موضع ضعف در حال کلاهبرداری است، به باور برخی مدیران نمی‌نشیند. حالا شما تاکید کنید که توماس فریدمن (تحلیلگر ارشد دموکرات‌ها و مشاور دولت اوباما) به روزنامه ملیت گفته «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در منطقه نداریم. اکنون بیت لحم پنسیلوانیا برای ما مهم‌تر از بیت‌لحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری می‌پردازند و بیش از هر دوره‌ای می‌پرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه می‌کنند؟ ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی آن انداختیم. همه ترکش‌های جنگ به ما اصابت کرد». یا اظهارات جان کری در تاریخ ۶ فروردین ۹۴ (مقارن توافق لوزان) را یادآور شوید که «شکست مذاکرات با ایران، موجب فروپاشی رژیم تحریم‌ها خواهد شد. تحریم‌ها نمی‌تواند مانع ایران شود».

یا اینکه مثلاً وندی شرمن معاون وزارت خارجه آمریکا ۹ آبان ۹۴ در کالج دارموت گفت «به هنگام مذاکره با ایران نشانه‌های شکاف و فروپاشی تحریم‌ها آشکار شده بود». یا به یادداشت توماس فریدمن در تاریخ ۱۲ تیر ۹۴ (۱۰ روز قبل از اعلام توافق) در نیویورک تایمز استناد کنید که نوشت «توافق پیش‌رو با ایران یک توافق بدِ خوب است که با یک غلاف خالی از اسلحه می‌توان به دست آورد» و بگویید چرا مردم را از سایه موهوم جنگ می‌ترسانید. و یا نطق خداحافظی اوباما در ۲۱ دی ۹۵ در شیکاگو را بازگو کنید، مبنی بر اینکه «اگر ۸ سال پیش گفته بودم می‌توانیم برنامه هسته‌ای تسلیحاتی ایران را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کنیم، احتمالاً می‌گفتید بیش از حد بلندپروازانه است. اما با توافق توانستیم». اما ده‌ها سند از این دست را هم که مرور کنید، ذائقه تحلیل‌رفته، باز هم آدرس مذاکره و معامله با شیطان بزرگ را برای رونق اقتصادی می‌دهد.

۵- روحیات غیرانقلابی، مشاوران و اطرافیان خاص خود را هم می‌طلبد. ناگهان می‌بینید فتنه‌گر فراری و عضو باند مهدی هاشمی معدوم که علناً به حضرت امام خمینی (ره) توهین کرده، بی‌سر و صدا باز می‌گردد و جزو مشاوران فلان چهره سیاسی در ملاقات خارجی می‌شود! یا می‌شنوید همین چهره سیاسی، در اجلاس آموزش و پرورش (۳۰ مرداد ۹۵) می‌گوید «اگر می‌بینید آلمان و ژاپن محکم‌ترین اقتصاد دنیا را دارند، بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند محروم شدند… نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می‌بردند و از این رو با این اقدام پول‌های‌شان آزاد شد و به‌دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش‌بنیان برای خود درست کردند. این راه در ایران باز شده و مطمئنم دوره دوم دولت روحانی می‌تواند ما را به آنجا برساند»! (قبل از آن هم، سایت رسمی سیاستمدار مذکور، توئیتی را منتشر کرد با این مضمون؛ «روزگار فردا روزگار گفتمان است نه موشک»!) برخلاف آن ادعا، بررسی صاحب‌نظران نشان داد ژاپن و آلمان در رده هشتم و نهم کشورها از نظر بالاترین هزینه نظامی قرار دارند. خب! این انگاره دروغ را کدام مشاوران القا کردند؟

۶- شبیه همان مشاوران، این روزها آدرس میانجی‌گری ژاپن و آلمان و عمان و سوئیس را می‌دهند؛ هرچند بهتر از هر کس می‌دانند که این کار فرصت‌سوزی است. به گونه‌ای رفتار می‌کنند که انگار دولت ما مذاکره نچشیده است و انگار وزیر خارجه ما، دو سال و نیم با فرد دیگری غیر از وزیر خارجه آمریکا مذاکرات مستقیم داشته و قدم زده است. تازه می‌خواهند ژاپن و آلمان مسلوب‌الاراده را میانجی جا بزنند. ثم ماذا؟ بازگشت به خانه اول بازی مار و پله! می‌خواهند برجام را که هرچه هست، تبدیل به مسئله ناموسی و حیثیتی دولت شده، ضمن حفظ تعهدات ایران، و با اخذ رضایت رسمی آقایان ظریف و روحانی دفن کنند؛ تا طرفین دوباره پای میز مذاکرات برجام بنشینند. به قول شعر سرکاری قدیمی برای کودکان؛ «یه حاجی بود، یه گربه داشت، گربه‌شو خیلی دوست می‌داشت. یه گوشت خرید، طاقچه گذاشت، گربه اومد گوشته رو خورد. حاجی اومد گربه رو کشت؛ رو سنگ قبر اون نوشت: یه حاجی بود، یه گربه داشت، گربه‌شو خیلی دوست می‌داشت…».

۷- برجام که واسطه‌اش اتحادیه اروپا بود و تبدیل به سند شورای امنیت شد، آن بلا سرش آمد. این یکی وسوسه که پشتوانه‌اش، دو دولت تحقیر شده از سوی آمریکا در ۷۴ ساله پس از جنگ جهانی دوم هستند، عاقبتش از همین حالا قابل تصور است. ویژگی خاص دو دولت ژاپن و آلمان، تحقیرشدگی مداوم از سوی آمریکاست. به همین دلیل و با وجود منافع فراوان اقتصادی در صورت تعامل با ایران، نخست‌وزیران ژاپن در چهل سال گذشته اجازه نداشته‌اند به ایران سفر کنند و حالا هم که یکی از آنها می‌خواهد به تهران بیاید، به عنوان پیک عمل می‌کند و می‌گوید میانجی است.

آمریکایی‌ها با اعمال کاپیتولاسیون و ایجاد پایگاه‌های نظامی، همواره ژاپن را تحقیر کرده‌اند. آیا چنین دولتی می‌تواند واسطه‌ای بی‌طرف و توانمند باشد؟! تحقیر مشابهی نسبت به آلمان، توسط دولت‌های اوباما و ترامپ انجام شده؛ از جاسوسی علیه مرکل که گفته شد او را دچار افسردگی حاصل از خیانت یک متحد سیاسی کرده، تا دیکته‌های سفیر ترامپ در برلین.

۸- برجام، توافقی به غایت نامتوازن و از کف حقوق ملت ایران هم پایین‌تر بود. اما همین توافق ۱۳ ماه است توسط آمریکا و اروپا پایمال می‌شود. با این وصف، آیا انسان بادرایت و آزاده‌ای هم هست که نپرسد این وسط، وعده هیچ و پوچ SPV و INSTEX کجای برجام بود و چرا همان نیز به فرجام نرسید؟ و چرا این روند، به بازی بدون توپِ توپ‌جمع‌کن‌های ژاپنی و آلمانی فرو کاسته شده است؟ اقدام واقعی و بازدارنده، پایان دادن به روند سه‌ساله اجرای یکطرفه برجام است. بله باب دیپلماسی را نباید بست، اما هرگز هم نباید به آن دخیل بست و مسئولیت تدبیر و تلاش و استفاده از ظرفیت‌ها را گردن مذاکره و دیپلماسی انداخت. نمی‌شود با تلقی یا تلقین اینکه چاره رونق اقتصاد، مذاکره برای واگذاری برنامه دفاعی و نفوذ منطقه‌ای است، دوباره در باتلاق رفت. این دیگر، ماجرای انتصاب غیرقانونی فلان شهردار یا قتل همسر یک سیاستمدار نیست که بشود درباره آن حکم‌های لاابالی داد. اینجا، پای امنیت و اقتدار و عزت و پیشرفت کشور در میان است. کشوری که بروس ریدل از مقامات سابق سیا در اندیشکده بروکینگز درباره آن می‌گوید «انقلاب ایران، دولت آمریکا را غافلگیر کرد… زمانی که انقلاب رخ داد، دولتمردان در واشنگتن اطمینان داشتند دوامی نخواهد داشت. اما ما می‌گفتیم اینها را دستکم نگیرید، زیرک‌تر از آن هستند که تصور می‌کنید... ظرافت کار ایرانی‌ها نشان می‌داد آگاهانه و حساب‌شده عمل می‌کنند. اینکه نظام آنها طی این مدت به حیات خود ادامه داده، نشان می‌دهد دست برتر را دارند. این ایران است که بیش از هر کشوری در عراق نفوذ دارد، سوریه را حفظ کرد و با حمایت حزب‌الله،‌ در لبنان نفوذ دارد. ما به ربع آخر بازی رسیده‌ایم و ایران به مراتب،‌ به مراتب و به مراتب جلوتر است».

انتظار معقول از سفرهای دیپلماتیک به تهران

در سرمقاله ایران آمده است:

سفرهای دیپلماتیک و سطح بالایی که به تهران انجام می‌شود، چه معنایی دارد و چگونه می‌باید با آن برخورد کرد؟ این سفرها در درجه اول به معنای به شکست انجامیدن سیاست‌های یکجانبه ترامپ علیه ایران است. پیش از سفرها چنین القا می‌کردند که ایران دیر یا زود تلفن را برمی‌دارد و به کاخ سفید تلفن می‌کند، ولی هنگامی که متوجه شدند فشارها نتیجه عکس داده و ایران آماده مقابله با آن است، به یک باره فتیله ادعاهای کاخ سفید پایین کشیده شد و ترامپ در سفر به ژاپن لحن خود را به نحو ملموسی تغییر داد و این بار پذیرفت که آقای نخست وزیر ژاپن میانجی ماجرا و در مقام پیام‌رسان میان طرفین عمل کند.

آیا باید از چنین سفری ذوق زده شویم؟ و گمان کنیم که مسائل حل شده است؟ به طور قطع مسائل ایران و امریکا بویژه در زمانی که شخصی چون ترامپ عهده‌دار کاخ سفید است، به این سادگی‌ها حل نخواهد شد. نه تنها مسائل امریکا با ایران، بلکه با همه جهان بجز عربستان و اسرائیل و امارات دچار مشکل خواهد شد، زیرا خط‌مشی ترامپ دوشیدن این دو کشور با وعده‌های سر خرمن بود.

به طوری که یکی از مقامات امارات متحده عربی پس از دیدن سیاست عقب‌نشینی ترامپ و بدون آنکه خجالت بکشد، گفت که: «اعتبار دولت ترامپ و امریکا در خطر است، اگر امریکا به وعده خود عمل نکند، وعده‌ای که از سوی جان بولتون بیان شد که گفت هرگونه حمله ایران به منافع و متحدان ما با اقدام نظامی فوراً پاسخ داده خواهد شد.»

این مقام اماراتی هیچ‌گاه حوصله این را نداشت که فکر کند، چرا امریکا باید به خاطر آنان منافع خود را در خطر بیندازد؟ ترامپ طی همین چند سال حدود ۱۰ هزار بار دروغ گفته است، چرا باید حرف‌های او را باور کرد؟ بنابراین و پس از دوشیدن پول‌های نفتی این کشورها، به احتمال فراوان با آنان نیز دچار اختلاف خواهد شد و تنها اسرائیل است که برای امریکا باقی می‌ماند.

بنابراین انتظار حل مسائل دو طرف ایران و امریکا با سفر نخست وزیر ژاپن و مقامات اروپایی، انتظار نامعقولی است، چون معلوم نیست که ترامپ حتی به آنچه هم که به نخست وزیر ژاپن گفته است پایبند بماند. ولی آیا این سخن به منزله آن است که به این گفت‌وگوها نباید خوشبین بود؟ یا آنکه آن را شکست خورده یا بی‌فایده دانست؟ پاسخ به این پرسش نیز منفی است

به عبارت دیگر ایران براساس خط‌مشی اعلامی از سوی رهبری معظم خواهان کاهش تنش‌های منطقه‌ای است و طبعاً از هر اقدامی در این زمینه حمایت خواهد کرد. شاید بتوان گفت که اگر این سفر بتواند سایه خشونت و تنش را که به دلیل اقدامات ایالات متحده رخ داده کمتر کند، یک موفقیت قابل توجه محسوب می‌شود. این کف انتظارات از چنین سفری است و البته سقف آن می‌تواند بازگشت ایالات متحده به برجام باشد. توافقی که قدرت‌های جهانی و ایران آن را پذیرفتند و بهترین ایده برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای بود و هنگامی که ترامپ به صورت یک‌جانبه آن را ترک کرد مشکلات نیز آغاز شد.

چرا نباید بدبین بود؟ بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ترامپ برخلاف وعده‌هایش تاکنون در هیچیک از برنامه‌های سیاست خارجی خود موفقیتی نداشته است. دیوار مرزی با مکزیک، ساقط کردن دولت ونزوئلا، اختلافات با چین، مسأله هسته‌ای کره شمالی، مسأله ایران، موضوع صلح خاورمیانه، محورهایی است که انتظار می‌رفت او به وعده‌هایش عمل کند.

تقریباً در اکثر موارد مقدمات وعده‌هایش را انجام داد. ولی مشکل او این است که نتایج آنها را به دست نیاورده است. اکنون امید کوچکی دارد که از زیر بار سیاست‌های تحریمی علیه ایران که حداقل برای تحقق اهداف امریکایی ناکارآمد بوده، خارج شود.

بنابراین بدون آنکه امیدی به این سفرها بتوان بست، نباید هم به کلی آنها را فاقد فرصت برای کاهش تنش‌های میان دو طرف دانست. امید ما به قدرت داخلی و ملی مردم خود است. اگر این امید برقرار و واقعی باشد، این سفرها نیز دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید.

نسخه واقع بینانه برای آرمان اقتصاد بدون نفت

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

روز گذشته مرکز پژوهش های مجلس متنی را با عنوان «برنامه اداره کشور بدون نفت» منتشر کرد که حاوی نکات مهمی در مواجهه با تحریم های آمریکاست. توجه به محتوای این گزارش از چند نظر مهم است و باید هم مسئولان و هم نخبگان آن را مدنظر قرار دهند:

۱- فارغ از هرگونه تعارف، باید پذیرفت که اقتصاد ایران با تحریم های آمریکا تحت فشار قرار گرفته است. آنچه در موضوع فشارهای تحریمی مهم است، میزان مقاومت اقتصاد ایران در برابر تحریم هاست. گزارش مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد که اقتصاد ایران از لحاظ جایگزینی درآمدهای مالیاتی به جای نفت قابلیت های بالایی دارد و همین عنصر مهم ترین قابلیت مقاومت پذیری اقتصاد ایران است که باید به آن توجه شود.

۲- واقع بینی اقتضا می کند که جایگزینی یک شبه و به عبارت دقیق تر یک ساله درآمد ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی نفت در بودجه امکان پذیر نیست. بنابراین پیش بینی شده که با انتشار اوراق، آن مقدار از درآمد جایگزین که محقق نمی شود، به گونه ای از مردم استقراض شود.

این واقع بینی قابل توجه و دلگرم کننده است ولی باید توجه داشت که اولاً واقع بینی اقتضا می کند که قطعاً درآمد فروش نفت کشور صفر نخواهد شد و حتماً بخشی از تحریم ها دورزدنی است (البته خود گزارش نیز به این واقعیت اذعان کرده است). اما فارغ از این واقعیت، باید توجه داشت که این برنامه حتی اگر نصفه نیمه نیز انجام شود، دستاورد بزرگی در مهار اثرات تحریم های تشدید یافته آمریکاست.

۳- پیش نیاز اجرای این برنامه، اصلاحات ساختاری در اقتصاد کشور و به ویژه بودجه که مورد مطالبه رهبر انقلاب نیز بود، است. خبر روز گذشته شورای هماهنگی اقتصادی قوا نشان می داد که قرار است از جلسه آینده، این شورا، برنامه اصلاحات ساختاری در دستور کار قرار گیرد.

اقدام هر چه سریع تر این شورا و تصمیم های کارشناسی و عملیاتی برای اصلاح ساختاری باید با همراهی همه دستگاه ها و نخبگان باشد و مانند افزایش قیمت بنزین با ناهماهنگی در اطلاع رسانی، دچار مشکل نشود.

۴- مهم ترین نکته مستتر در این گزارش پیام قاطع ایران به تحریم هاست. با خروج یک جانبه آمریکا از برجام و تعلل اروپا در مواجهه با این اقدام آمریکا، کشورمان، اجرای بخشی از تعهدات قبلی خود در بخش هسته ای را متوقف کرده است. این اقدام برای نشان دادن تصمیم قاطع ایران به برخورد فعال و بدون انفعال با بدعهدی غرب ضروری است اما کافی نیست.

آنچه که تکمیل کننده اقدامات کشور در بخش هسته ای است، بهبود وضعیت اقتصادی و عزم جدی برای مواجهه اقتصادی با فشارهای تحریمی است. بنابراین برنامه اداره کشور بدون نفت و عزم بر اجرای این برنامه یک پیام سیاسی مهم نیز دارد که باید مدنظر سیاست گذاران قرار گیرد و در مسیر اجرای این برنامه و نشان دادن امکان مواجهه با همه گزینه ها حتی کاهش بیشتر صادرات نفت، عزم جدی جمهوری اسلامی ایران را نشان دهند.

اکنون این برنامه پیش روست. ممکن است، دولت به برخی اجزای آن نیز نقدهایی داشته باشد اما در هر صورت لزوم تدوین برنامه ای مشخص که بتواند عزم جدی کشورمان در مواجهه با تحریم ها را نشان دهد ضروری است. پیشنهاد می شود که شورای هماهنگی اقتصادی قوا، همزمان با برنامه اصلاح ساختاری اقتصاد کشور، برنامه مواجهه با کاهش درآمدهای نفتی را نیز در دستور کار قرار دهد. حتماً در این مسیر، گزارش مرکز پژوهش های مجلس می تواند، پیش نویس اولیه ای باشد که برنامه براساس آن و با اصلاحات لازم در آن نهایی شود.

نه ذوق‌زدگی، نه ترش‌رویی!

جعفر گلابی در آرمان نوشت:

سفر نخست وزیر ژاپن به ایران ممکن است هیچ ثمری نداشته باشد و ممکن است تاثیر قابل توجهی در تنش میان آمریکا و ایران بگذارد. آقای شینزو آبه بر مشکلات پیچیده و دیرپا در روابط تهران-واشگتن واقف است و اگر در این رابطه می‌خواهد تلاش کند احتمالاً روزنه‌هایی را دیده است و در ایجاد یک امکان جدید امیدی به اندازه یک دیدار رسمی دارد.

می توان حدس زد که شینزو آبه حامل امتیازی از سوی آمریکا است امتیازی که آقای دونالد ترامپ نمی‌خواهد مجانی آن را خرج کند و در قبالش انعطافی از سوی تهران دریافت نکند. ترامپی که تا کنون در مواجهه با ایران وکره شمالی هیچ دستاوردی نداشته است و در انتخابات پیش رو در بسیاری از زمینه‌های سیاست خارجی دستانی خالی دارد.

هر چه هست هیچ سیاستمداری از پیش میانجیگری یک کشور مهم که جزو پنج اقتصاد برتر جهان است را نادیده نمی‌گیرد و در عدم موفقیتش نمی‌کوشد. حداکثر اینکه جمهوری اسلامی با استقبال از این سفر از طرفی زمان می‌خرد و از طرف دیگر روی تاثیر گذاری در افکار عمومی جهان و نشان دادن چهره‌ای کاملاً منطقی و صلح‌خواه سرمایه‌گذاری می‌کند.

استقبال از گفت‌وگو با ژاپن ذوق زدگی ندارد و ادبار و کراهت نشان دادن بی‌مبنا هم نمی‌خواهد. اما مشکل ما با آمریکا که خاستگاهی آرمانی دارد باید ترجمه دیپلماتیک هم پیدا کند، خاستگاهی که برای یک کشور ثالث مثل ژاپن قابل فهم ومشخص باشد. رهبر فقید انقلاب سال‌ها پیش گفته بود؛ ما با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود… به نظر می‌رسد هنوز این سخن دقیق و به صورت جهان فهم باز نشده است لذا باید توضیح دهیم که معنای آدم شدن آمریکا چیست؟ مرحوم هاشمی رفسنجانی بارها در این زمینه کوشید و برای ارائه یک مثال می‌گفت؛ آمریکا برای نشان دادن حسن نیت خود اموال و دارایی‌های بلوکه شده ایران را آزاد کند. در حال حاضربه نظر می‌رسد اگر آمریکا اراده قابل اتکایی برای کم کردن تنش‌ها با ایران دارد یا آمادگی حل و فصل برخی از اختلافات فی مابین را پیدا کرده است بازگشت به برجام می‌تواند نقطه آغازی باشد که برای آقای شینزوآبه هم کاملاً قابل درک است.

حتی پیش از بازگشت آمریکا به برجام که در شرایط کنونی بعید به نظر می‌رسد، کاخ سفید می‌تواند عدول از برخی تحریم‌ها را آغاز کند و آن را نشانه‌ای از اراده کم کردن تنش‌ها قرار دهد. احتمالاً آقای آبه چیزی از این معانی در چنته دارد که می‌خواهد اعتبار بین‌المللی خود را در گرو آن بگذارد، مهم آن است که آنان در مقابل انعطافی که مایل به خرج کردنش هستند از ایران چه می‌خواهند؟ اما در تدبیری خردمندانه می‌توان این سفر را بدون دستاورد نگذاشت. موفقیت میانجیگری ژاپن به این نیست که همه مشکلات چهل ساله روابط ایران و آمریکا را حل کند و طرفین را پای میز مذاکره بنشاند که انتظاری بسیار خوشبینانه ودور ازدسترس است.

موفقیت می‌تواند آن باشد که از تنش‌های غیر واقعی که بعضاً توسط بازیگران ثالث ایجاد می‌شوند جلوگیری به‌عمل آید، برای دعوایی که داریم چارچوبی مشخص شود و از رسیدن به مراحل خطرناکی که هیچ‌یک مایل به ورود به آن مراحل نیستند جلوگیری شود. فعلاً آمریکا با ایران دشمنی دارد ولی این دشمنی هم می‌تواند از غیر قابل کنترل شدن مصون بماند… این موارد و اصول و حاشیه‌های بسیاری وجود دارد که می‌تواند مورد بحث قرار گیرد واز سوی کشوری مثل ژاپن تضمین شود.

در هر حال در سفر نخست وزیر ژاپن به تهران قطعاً مذاکرات مهمی صورت خواهد گرفت وباید چنین باشد چه اینکه همه انسان‌ها با همه خصومت‌ها و منافعی که دارند تلاش می‌کنند از کار لغو و بیهوده اجتناب ورزند و عقلانیت را هم در کارخویش دخیل کنند. نه تنها از این سفربلکه جمهوری اسلامی می‌تواند از هر امکانی برای کم کردن تنش‌ها در روابط خارجی خود استفاده و پروژه ایران‌هراسی را بشدت تضعیف کند.

مقابله با این پروژه به این معنا نیست که ایران توان تهدید ندارد بلکه ایران تمایل به تهدید ندارد. این معنا بازدارندگی نرمی است که در کنار قدرت نظامی ایران قابلیت دفاعی ایران را متوازن و جامع می‌سازد و هزینه‌های انواع تعرض‌ها و تهاجم‌های سیاسی و تبلیغاتی و نظامی علیه کشورمان را بشدت بالا می‌برد.


تساهل‌گرایان فرهنگی اولین قربانیان خود

عبدالله گنجی در جوان نوشت:

شاید کسی باور نمی‌کرد در جمهوری اسلامی ایران وزیر پیشنهادی ارشاد اسلامی هنگام اخذ رأی اعتماد از مجلس پنجم با صراحت بگوید: «بنده معتقد به تساهل و تسامح هستم» و از قضا رأی اعتماد هم بگیرد. روزی که سیدعطاءالله مهاجرانی این اصل مسلم و پذیرفته شده لیبرالیسم را طرح نمود عده‌ای بر این باور بودند که او درصدد نوعی توسعه فرهنگی است که شعاع آن مخالفان نظام، نویسندگان هرزه، رسانه‌های زرد و هنرمندان بی‌قید را شامل شود، اما دیری نپایید که معلوم شد او نیم‌نگاهی هم به خود دارد و علنی شدن تعدد زوج‌های ایشان و روش‌های حصول به آنان مهاجرانی را مجبور به ترک کشور کرد.

در ایران امروز روشنفکران و مردان طرفدار فمنیسم، متعه را بردگی جنسی و چند همسری را ننگ می‌دانند و همیشه در مذمت آن سخن گفته‌اند و اصولاً به همین دلیل شرمنده مسلمان بودن خویش هستند. آرزو می‌کنند کاش اسلام فقط تک همسری را تجویز می‌کرد، اما دقت در کیس‌های منحرف جنسی- اخلاقی معروف، نشان می‌دهد این جماعت همان‌هایی هستند که مخالفان احکام و حدود جنسی در اسلام هستند.

آنان قیود و حدود را کنار می‌زنند و همانند غرب قبح ذاتی را به «اصل رضایت» می‌فروشند و وارد کارزار مخفی و دودوزگی جنسی می‌شوند و حتی خطبه عقد را امری زائد می‌دانند (رجوع شود به سخنان هاشم آغاجری در خانه معلم همدان ۱۳۸۱). این جماعت همان کسانی هستند که پرچمدار دفاع از مطالبات زنان و مساوات و برابری هستند، اما خود کمین‌گاه زنان و محور سوءاستفاده جنسی از آنان هستند.

روانشناسی به چرایی رفتار می‌پردازد و علم حقوق به چگونگی آن، اما «روانشناسی سیاسی» به دنبال آن است که چگونه خصلت‌های فردی در پیوند بین قدرت و ثروت ظهور و بروز می‌یابند و اختیارات، توانمندی‌ها و تمکن چه تأثیر وضعی بر شخصیت‌های سیاسی دارد؟ داستان جناب نجفی را باید همین جا جست‌وجو کرد. او وقتی مدعی می‌شود که «باید تهران را به شهری امن برای زنان تبدیل کرد»، اما امن بودن را به مثابه آرامش در شکارگاه می‌خواهد. پیوند قدرت و ثروت بالاترین جذابیت را برای جذب زنان سطحی‌گرا دارد که با کوچک‌ترین منّت و حل مشکل، خود را رها می‌نمایند و جذابیت ثروت طرف مقابل، گرفتارشان می‌کند، اما افق و آینده را به درستی درک نمی‌کنند.

در ایران یک تفاهم نانوشته وجود دارد که «اختلاس اصولگرا- اصلاح‌طلب نمی‌شناسد»، این موضوع تا حدودی درست است. اصل منفعت‌طلبی بسیار جذاب است و امیرالمؤمنین فرمود: «سخت‌ترین تصمیم برای انسان زمانی است که به منفعتی راحت دسترسی دارد، اما بخواهد از آن بگذرد»، اما نسبت ذکر شده در اختلاس برای حوزه اخلاق صادق نیست.

سخت معتقدم مخالفان و حتی منتقدان جدی نظام جمهوری اسلامی عموماً خود یا خانواده یا فرزندان و نزدیکان گرفتار مشکلات فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی هستند. کمتر انسان مؤمن به حدود الهی را می‌توان یافت که در مقابل جمهوری اسلامی قد علم کند.

۱۰ سال پیش یک شخصیت انتظامی- امنیتی تحقیقی را روی ۵۰۰ نفر از مخالفان ولایت فقیه انجام داده و به این جمع‌بندی رسیده بود که بی‌قیدی اخلاقی، بی‌حجابی و مسائل مالی خود یا اعضای خانواده آنان را گرفتار کرده است و نتیجه گرفته بود که بین لاابالی‌گری فرهنگی- اعتقادی و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی رابطه مستقیم وجود دارد.

حدود دو دهه پیش یک مسئول تراز اول دولتی با هفت، هشت شاکی زن به دادگاه رفت، توبه‌نامه نوشت و با کمک دستگاه قضا رهایی یافت. او امروز چنان طرفدار آزادی و زنان است و توئیت‌های مطالبه‌گرانه می‌زند که گویی یک مصلح اجتماعی تمام عیار است، اما حقیقت این است که تساهل‌گرایان فرهنگی اعتقادی به مرزبندی ندارند، ناراحتی آنان برای شکستن قبح دین نیست که منتقد این هستند که چرا اصل رضایت رعایت نشده است.

از جدا شدن اتاق کار زنان و مردان در اداره خجالت می‌کشند و آن را توهین به شأن زن و مرد می‌دانند، اما خود «چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند». در واقع آنان ذائقه خود را در قالب انتقاد وارونه و آلودگی خود را پنهان می‌کنند و با اصل رضایت نیز از نفس لوامه رها شده و به «به تو چه» پناه می‌برند.

بدون تردید اصحاب ثروت و قدرت اگر نتوانند اصل خودسازی را بر خود حاکم و اصالت‌های خانوادگی را حفظ کنند به همین وادی که نجفی کشیده شد و ده‌ها نفر دیگر نیز به صورت آشکار و نهان درگیر هستند کشیده خواهند شد و سیاسی شدن آن نیز ماجرا را پیچیده‌تر و مشکلی را حل نخواهد کرد.

چرا غرب‌گرایان بدون قید بودن روابط اخلاقی را ترجیح می‌دهند؟ چون تعهدات دینی و اخلاقی را عاملی دست و پاگیر می‌دانند، به پایداری روابط زناشویی اعتقاد ندارند و گویی تنوع‌طلبی را به عنوان یک اصل عقلایی در دنیایی که فانی است باید غنیمت شمرد. این احساس زرنگی به دلیل سست شدن کمربند نیست که به دلیل سست شدن اعتقاد به «از اویی و به سوی اویی» است.

فهمِ فعل دینی

علیرضا صدقی در ابتکار نوشت:

اگر نه همه دین، اخلاق و شاخص‌های دینی است، دست‏کم بخش اعظمی از دین را آموزه‌ها و انگاره‌های اخلاقی شکل می‌دهند. این ویژگی را حتی در بسیاری از آیین‌های خداناباور هم می‌توان مشاهده کرد. لیکن شکل، ماهیت و چیستی مفهوم «اخلاق» در ادیان حنیف بازتاب‌ها و بازتعریف‌های متعدد، متکثر و گاه متعارضی به خود گرفته است.

این گوناگونی و تنوع در تعریف و بازتاب را می‌توان در مواجهه میان «امر اخلاقی» و «امر شرعی» یا «موضوع فقهی» تعریف و تبیین کرد. جایی که قشر و پوسته این دو مفهوم، به تعارض و تقابلی فرمالیستی می‌رسند. هنگامه‌ای که «مومنان» در ظاهر ناگزیر به انتخاب میان «امر اخلاقی» و «امر شرعی» می‌شوند.

از آن‌جا که این هر دو معنی در ارتباط و تعامل انسان با «مسئله بیرونی» تعریف می‌شود، پیش از هر موضوعی باید به خاستگاه و جایگاه هر یک از این دو در «نهاد دین» پرداخت. برای بررسی روشمند جایگاه دو مفهوم «امر اخلاقی» و «امر شرعی» باید از حجم و اهمیت هر کدام در «متن مقدس» سخن گفت.

قرآن کریم به‏عنوان میثاق اصلی دین مبین اسلام و یکی از اصلی‌ترین ارکان استنباط احکام فقهی و شرعی در مذاهب مختلف اسلام، گزاره‌های متعدد و بسیار مهمی در حوزه‌های اخلاقی را در خود جای داده است.

قرآن تا آن‌جا پیش رفته است که به عیب‏جویان و مسخره‌کنندگان انذار می‌دهد. «ویل لکل همزه لمزه»؛ یا در جای دیگر از بدگمانی به یکدیگر به بدی یاد می‌کند. «اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم» از بسیاری از گمان‏ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‏ها گناه است.

مجموعه این آیات و آیات فراوان دیگری که یا حامل و حاوی توصیه‌های اخلاقی هستند و یا «مومنین» و «مسلمین» را از رذایل اخلاقی چه در صحنه اجتماعی و چه در ساحت فردی و شخصی برحذر می‌دارد، نشان از اهمیت «امر اخلاقی» در متن مقدس ما مسلمانان دارد.

افزون بر آیات، در روایات نیز توصیه‌های اکید اخلاقی مورد‏توجه واقع شده است. از پیامبر اسلام نقل شده که فرموده‌اند: «انَّما بُعِثتُ لِاُتَمّمَ مَکارِمَ الاخلاق»؛ همانا من مبعوث شدم فقط برای اینکه مکارم اخلاقی را کامل کنم. این حدیث که از نظر علما شیعه و سنی مورد تایید قرار گرفته است، حکایت از اهمیت اخلاق حتی در مسئله مهمی مانند بعثت پیامبر خاتم دارد.

از دیگر سو، یکی از اصلی‌ترین مسائل و موضوعاتی که «انسان مومن» با آن روبه‌رو است، مسئله «امر شرعی» است. امری که در حوزه «شریعت دین» تعریف شده و بخش قابل توجهی از «نماد» ها و «نمود» های دینداری را شامل می‌شود. تمامی فروع دین، به‏ویژه آن‌ها که در حوزه فرایض تعریف می‌شوند و شکل «وجوب» به خود می‌گیرند، در بستر «امر شرعی» قابل تامل و بررسی هستند.

به این معنی و با توجه به اهمیت «امر شرعی» در نزد دینداران و مومنان، نمی‌توان و نباید انتظار داشت که در جامعه‌ای مسمی به دین اسلام، بی‌توجهی به «امر شرعی» صورت گیرد. اما نکته حائز اهمیت و حساس در این مورد، بررسی دلایل و بن‌مایه فرایض است. تردیدی نیست که وجه اصلی دینداری را باید در «عبودیت» در برابر پروردگار و خالق دانست. لیکن همین خالق در ناب‌ترین و اصیل‌ترین متن دینی، بارها و بارها بر مسئله اخلاق تاکید داشته است. اخلاقی که خاصه در حوزه اجتماعی، توصیه‌هایی جدی را به خود اختصاص داده است.

در این میان باید توجه شود که «امور شرعی» وجه بازدارندگی بسیار موثر و مهمی نزد دینداران و مومنان دارند. وجهی که بیش از هر موضوع دیگری بر مسئله اخلاقی بودن تاکید دارد. البته این به معنای بی‌توجهی به منظر عبودیت در عبادات یا تقلیل مفاهیم دینی به انگاره‌های صرفاً اخلاقی نیست؛ اما نباید از این نکته غافل شد که مسئله اخلاقی از جمله مسائل بسیار مهم در عرصه و صحنه دینداری تلقی می‌شود.

با این اوصاف و از آن‌جا که «امر اخلاقی» امری عقلانی محسوب می‌شود و یکی از قواعد فقهی دلالت بر عقلانی بودن تمام احکام فقهی دارد (کُلُّ ما حَکَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَکَمَ بِهِ الشَّرْع)، لذا به نظر می‌رسد هیچ تعارض و مواجهه‌ای میان «امر اخلاقی» و «امر شرعی» وجود ندارد. پس این مشکل را باید در فهم نادرست و ناصواب از فعل دینی جستجو کرد. یعنی نمی‌توان و نباید به بهانه «امر شرعی» از چارچوب‌های «اخلاقی» عبور کرد.

با این تعاریف، چنین نتیجه گرفته می‌شود که دینداران حقیقی و اصیل هرگز در پی «بی‌آبرو کردن»، «تهمت زدن و افترا بستن»، «بی‌حیثیت ساختن» و «خشنودی از گناه دیگران» نیستند. موضوعاتی که متاسفانه این روزها بسیار در جامعه دینداران مشاهده می‌شود. لذا به نظر می‌رسد جامعه دینی ایران باید در پی درانداختن طرحی تازه و نوعی «بازاندیشی دینی» باشد.

سطح دیپلماسی را پایین نیاورید

محسن پیرهادی در رسالت نوشت:

برجام، مذاکره با آمریکا، FATF و هر موضوعی از این دست که در سال های اخیر، بخشی از ادبیات سیاسی حاکم بر کشور بوده، هر قدر هم با اهمیت و سرنوشت ساز باشند، باز هم روکشی برای مفهومی مهم تر و عمیق تر به نام هویت دینی و ملی هستند، همان که در سایه آن، استقلال و انسجام و اقتدار و عزت معنا می یابند.

آنچه افق روشنی پیش روی ایران اسلامی گسترده و این مرز و بوم و زنان و مردان شریفش را سرسلسله بسیاری از تحولات موثر تاریخ معاصر و در معرض ساخت تمدنی بزرگ قرار داده قلب تپنده و پیش برنده این کشور یعنی هویت دینی و ملی است. هر موضوعی هم که قابل مذاکره با دشمنان و حتی دوستان نباشد و به اصطلاح، ناموسی تلقی شود دقیقاً با همین هویت در تعارض بوده است.

قصد نقد نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور در ۶ سال گذشته و ناکارآمدی آن را ندارم. وضعیت چند سال اخیر کار را به جایی رسانده که کسانی که برای اولین بار، از برجام ۲ و ۳ سخن گفته اند، امروز خودشان، همان برجام اول را هم زیر سئوال می برند و عملاً بی فایده می دانند. هفت مورد ذیل، تاکید بر چند گزاره و پیشنهاد کلان حوزه دیپلماسی از زاویه نگاه هویت دینی و ملی است.

یک. اولاً باید دانست که صرف مذاکره با هیچ قدرتی، امتیاز نیست. آن مسئول کم اطلاع دولتی هم که چند سال پیش نوشت اهمیت تعامل با آمریکا، از اصل مسئله هسته ای بالاتر است و همچنین هم فکران او، باید بدانند که دوران این عقیده نه امروز که چهل سال پیش تمام شده است. ایران اسلامی قدرتی منطقه ای و امنیت آفرین است که بدون مشارکتش تقریباً هیچ مسئله کلانی در غرب آسیا حل نمی شود.

دو. ما از ابتدا به برجام و دولت پیشین آمریکا خوش بین نبودیم، از تغییر ادبیات دولتمردان جدید آمریکا هم هراسی به دل راه ندادیم و سخنان امروزشان را هم که ظاهراً از مواضع جنگ طلبانه و تهدید آمیز خود کوتاه آمده اند و از مذاکره بدون پیش شرط با ایران حرف می زنند، جدی نمی گیریم. هویت دینی و ملی ما، اقتضا می کند که نه فقط آمریکا که تمام بازیگران عرصه بین الملل را با دقت زیر نظر بگیریم، اما بدانیم هر اتفاق مثبتی که بخواهد در این کشور رقم بخورد، ریشه اش در داخل است، نه به لبخندها وعده های دیگران دل ببندیم و نه از فریادشان بترسیم.

سه. به مسئولان سیاست خارجی کشور توصیه می کنیم چندان با جزئیات رفتار و تغییرات اشخاص یا مواضع مسئولان آمریکایی، کاری نداشته باشند و روی آن حساب باز نکنند. اینکه ترامپ، بولتون را برکنار کند یا نکند، ارتباطی به ما ندارد و تاثیری هم بر ما نمی گذارد. سطح جمهوری اسلامی، ورای این است که یک تغییر در سطح مسئول درجه دومی در آمریکا، بخواهد برایش نشانه ای محسوب شود.

اگر هم ترامپ، تصور می کند که برکناری مشاور یا وزیر خارجه و دفاعش، در واقع سیگنالی به ماست و از آن با عنوان امتیازی به ایران یاد کند، ناشی از عملکرد غلط انداز چند سال اخیر ماست و مشخص است که او، مبانی ما را نمی شناسد. از سویی، خود ترامپ هم آن قدر محل بحث نیست و این هویت استکباری هیئت حاکمه آمریکاست که دیوار بی اعتمادی را بالا برده است. اگرنه، ترامپ و اوباما و کلینتون و بوش پدر و پسر، همه به یک میزان دشمن‌اند و هیچ تفاوتی میانشان نیست.

چهار. مسئولان سیاست خارجی نباید دل خوش کنند به اینکه آمریکا می خواهد بدون پیش شرط مذاکره کند. اتفاقاً مذاکره بدون پیش شرط معنا ندارد و این ما هستیم که پیش شرط داریم. آمریکا باید رسماً از چهار دهه دشمنی نظامی، سیاسی و اقتصادی عذرخواهی کند، تمام تحریم ها از هر نوعی را لغو کند، دارایی های بلوکه شده ما را آزاد کند و عملاً و نه تنها در سخن، به تمام توافقات صورت گرفته در برجام بازگردد.

پنج. در شرایط فعلی، به فرض آنکه تمام موارد بند قبل رخ دهد که تقریباً محال است، اما باز هم مذاکره با آمریکا به صلاح نیست. همه باید بدانند که تهران، آن عنصر ضعیفی نیست که شاهد تلاش برای کودتا و جنایت و فشار اقتصادی و نقض عهد باشد و بلافاصله با یک دلجویی، اهل تعامل شود و به میز مذاکره بازگردد. تا سال ها، مذاکره با آمریکا در هیچ سطحی قابل قبول نیست و دونالد ترامپ یا هر فرد دیگری، نخواهد توانست از مذاکره نمایشی با دولتمردان ایران، برای خود در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، برگ برنده ای ایجاد کند. سران آمریکا و سایر کشورهای دنیا باید متوجه شوند که ایران اسلامی، ناقض عهد را پشیمان می کند.

شش. بدانیم که مذاکره صرف، بدون تقویت داخل و تولید قدرت خارجی، حلال هیچ مشکلی نیست. آرامش، امنیت و ثبات اقتصادی کشورهای غرب آسیا از جمله عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، یمن و … برای ما موضوعیت دارد و در محدوده منافع ملی ما قرار می گیرد. ایران اسلامی، حامی دولت های مشروع و مردمی منطقه است و به دعوت آنها، در منطقه حضور پیدا می کند. جمهوری اسلامی هیچ تهدیدی را حتی خارج از مرزهای خود نخواهد پذیرفت.

هفت. ایران اسلامی، ادامه حیات ننگین رژیم صهیونیستی را نمی پذیرد و این موضع، از آنجا که برگرفته از جهان بینی ماست و با هویت دینی و ملی ما ارتباط پیدا می کند، مبنایی و غیرقابل تغییر است. ما تا نابودی قریب الوقوع این دولت جعلی و بازگشت سرزمین فلسطین به فلسطینیان، پای این عقیده خواهیم ایستاد و در جهت تحقق آن عمل خواهیم کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس