حسین فدایی از اعضای شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان، در یادداشتی به تبیین رفتار نظام سلطه و گفتمان انقلاب اسلامی می پردازد.

1- در مسیر تاریخ بشر، نقاط عطفی وجود دارد که آن نقاط عطف، شرايط پيش رو را از گذشته متمایز مي كند و در واقع شکل دهنده مسير آینده است. درك آن نقاط عطف، اهمیت بسیاري دارد و اگر جامعه ای در آن مقطع تاریخی قرار بگیرد و نتواند آن شرایط را به خوبی درك کند و جهت گیری درست را انتخاب كند، ممکن است مسیر غلطی را بپیماید که آن مسیر در سرنوشت کلی بشر اثر منفی به جا می گذارد. ما در حال حاضر، در يكي از مهمترين نقاط عطف تاريخ بشر قرار داريم.

تجربه حاكميت بيش از 400 ساله انديشه مادي در غرب، منجر به شكل گيري يك نظام جامع شده كه امروزه ما آن را با عنوان "نظام سلطه" مي شناسيم. اين نظام مجموعه اي از تئوري ها و ساختارها برای اداره جامعه و جهان است که امروزه ما اصلي ترين نمود آن را در ساختار «لیبرال دموکرااسی» یا «لیبرال سرمایه داری» می بينيم. نظام سلطه، امروزه در حوزه نظام سازی، در حكومت هاي سرمایه سالار مانند نظام آمریکا و کشورهای اروپايي تجلي يافته است. هرچند که نمود قبلی نظام سلطه در شكل نظام سوسیالیستی هم ديده می شد. البته هر دوي اين نظامهاي حكومتي، دین گریز، سکولار و لائیک هستند و خود را جایگزین خدا برای اداره جامعه و فرد می دانند و باور دارند که می توانند بشر و جامعه را منهاي دين هدایت کنند.

ما اولين چالش جدي "نظام سلطه" را با فروپاشی نظام سوسیالیستی، همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی، شاهد بودیم و اکنون هم وارد مقطعی شده ایم که افول نظام سلطه در آن کاملا مشهود است. اگر اندیشمندان، تحلیل گران، فرهیختگان، سیاستمداران، نتوانند این مقطع تاریخی را خوب تحلیل کنند، ظلم بزرگی به ملت ایران و انقلاب اسلامی کرده اند. چرا که انقلاب اسلامی، با اعتقاد بر این که آن کسی که خالق هستی انسان است، بهترین هدایتگر او هم هست، به ميدان آمد تا با نفی دو اندیشه سوسیالیستی و سرمایه داری، راه سومی را برای نجات بشر، نشان دهد.

ظهور و بروز اندیشه توحيدي در دوران حاضر در مشی و مرام امام خمینی(ره) جلوه گر شد و منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در ايران گردید. ملتی در گوشه ای از این دنیا بر حق ایستادند و به برکت ایستادگی بر حق، بازیگر و هدایت گر اساسی در معادلات جهانی شدند و امروز شاهد آن هستند که نظام حاکم بر آمریکا در اوج قدرت، در حال فروپاشی است.

2- نظام حاکم بر آمریکا در شرایط سختی به سر می برد که در هیچ مقطع تاریخی چنين نبوده است. اين نظام سياسي، در ظاهر به اوج خود رسيده و دیگر حرفی برای گفتن ندارند. يعني به لحاظ اندیشه و به لحاظ نهادسازی، به انتهای مسيرشان رسیده اند و هر آنچه در تاكنون چنته داشته اند را به ميدان آورده اند. اگر شعار لیبرال دموکراسی سر داده اند، اگر آواي آزادی سر داده اند، اگر دم از کرامت انسانی زده اند و مردم سالاری را در بوق و کرنا کرده اند، اکنون دیگر به پایان خط رسیده اند. آنها هر چه سرمایه داشتند را به کار گرفتند تا فکر و اندیشه خود را عینیت بیرونی ببخشند. یعنی اکنون چنين به نظر مي رسد نظام سلطه به لحاظ امکانات مادی و نظامی و رسانه ای، موقعیت کم نظیری در طول تاریخ دارد؛ اما واقعيت اين است كه در عین اینکه در اوج هستند به طور محسوس از درون، روند افول و فروپاشی را شروع کرده اند. حال اگر اندیشمندان ما نتوانند تحلیل درستی از شرایط داشته باشند و در تحلیل مسایل سیاسی- داخلی این تحولات را نادیده بگیرند و اختلافات داخلی و مسایل فرعی را مسئله اصلی خود بدانند، باید با قاطعیت گفت خیانت بزرگی را به مردم، جمهوري اسلامی و حرکت رو به پیشرفت و تکامل انقلاب اسلامي داشته اند و در واقعیت موضوع، کمکی بوده اند براي نظام سلطه که بیشتر استمرار حیات داشته باشد. ما اگر بتوانیم با درک درست از وضعیت کنونی جهان و وضعیتی که در چند ماه اخیر در کشورهای اسلامی شرح داده و بیداری اسلامی شکل گرفته است، مسیر جدیدی را با وحدت و انسجام در مسیری که رهبر خردمند انقلاب برای همه مسلمانان و مستضعفان عالم ترسیم کرده، دنبال کنیم، قطعاً مسیر بشر تغییر خواهد کرد و زمینه ساز شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی خواهیم بود و قدرت مسلمانان روز به روز افزون خواهد بود. در ادامه اين مسير، کشورهای اسلامی از زیر سلطه حکومت های مستبد خود و نظامهاي استکباری نجات خواهند یافت. این همان مشی اي است که امام خميني (ره) در طول حیات پربرکتشان ترسیم می کردند. اکنون فرصت تاریخی برای محرومان و مسلمانان عالم به وجود آمده که باید آن را با قوت و وحدت دريابند و از آن در جهت رشد و تعالی امت اسلامی استفاده کنند.

3- در حوزه نظری تمام شعارهایی که نظام سلطه داده، به روشی برای مردم دنیا، دروغ بودن، و بی محتوا بودن آنها روشن شده است. مردم دنيا به روشنی دریافته اند که مبحث مردم سالاری آمریکا و غرب یک فریب بوده است. بحث مقابله با تروریسم شعاری پوچ و بی محتوا بوده است. طرفداری از حقوق بشر، مستمسکی دروغين برای فشار به دیگر کشورها بوده و بحث کرامت انسانی، صرفاً شعار پررنگ و لعاب برای فریب ملل دنیا بوده است. بنابراين در عرصه نظري سران غرب آنچه شعار و ايده جذاب و فریبنده داشته اند در صحنه اجرا و عمل تناقضات خود را نشان داده و بی محتوای، دروغ آنها براي مردم جهان و حتي خود مردم ايالات متحده عيان شده است. اکنون وقتی كساني به عنوان نمایندگان 99 درصد جامعه آمریکا و غرب در مقابل مراكز مالي آمريكا و اروپا جمع می شوند و مي گویند ما نمی خواهیم یک در صد بر ما 99 درصد حکومت کند، نشان از آن دارد كه شعارها و "روياي آمريكايي" اعتبارش را نه فقط در بين مردم خاورميانه و آفريقا كه در بين مردم غرب هم از دست داده است. و به همين دليل است كه مشاهده می کنیم که هر چه از جنبش وال استریت می گذرد، اقبال عمومي و عمق شعارهاي آن بیشتر می شود و نحوه برخورد خشن نظام سلطه را هم که با اين افراد شاهد هستیم.

از لحاظ نظامي هم نمونه هاي افول قدرت نظام سلطه هويدا شده است. در گذشته، آمریکائیها با یک تلفن حکومتی را در هر نقطه از جهان جابه جا می کردند، ولی مي بينيد که ماه ها و سال هاست در عراق، افغانستان و برخی دیگر از نقاط جهان سرمایه گذاری کرده و می کنند، هزاران  کشته می دهد و لیکن موفقیتی به دست نمی آورند و مجبور هستند براي كنترل تلفات خود بدون دستاوردهاي خاص منطقه را ترك كنند يا به مذاكره با امثال طالبان رو بياورند.

در بعد اقتصادي ابعاد ماجرا روشن تر است. بزرگترین بدهکار اقتصادی دنیا در حال حاضر، نظام حاکم بر آمریکا با بیش از 5/15 هزار میلیارد دلار بدهی است. از سويي ديگر كشوري مثل چين با رشد اقتصادی چشمگیر خود، در حال نابودسازی توليد در آمریکاست. خود حاکمان آمریکا، متوجه این مسئله هستند و براي همين است كه دعواهاي آنها در كنگره درباره شيوه حل مشكلات اقتصادي به حد تنش رسيده است. لذا در دنیا به دنبال حادثه آفرینی و حادثه سازی هستند تا بلکه با فرار به جلو، راه فراری برای نجات خود، دست و پا کنند و الا آنها می فهمند که در حال افول و فروپاشی هستند و بسیاری از اندیشمندان و متفکرین شان در اعتراف به این واقعيت، تصریح دارند.
همه اين ناكامي ها در حوزه های نظري و عملي، نشان دهنده آن است که نظام سلطه به سمت افول است و متقابلاً مسلمانان در حال تقویت و ايجاد یک ظرفیت جدید در دنيا و جهان اسلام هستند.

4- اینجا باید نقش بی بدیل رهبری و ولی امر را مدنظر داشته باشيم. بايد بدانيم كه اگر هدایت های عالمانه و عالیه رهبری فرزانه را خوب درک کنیم، در می یابیم که ولی امر مسلمین، یک مهندسی جامع را برای حرکت جهاني انقلاب اسلامی، طراحی کرده و انسجام و وحدت را مورد تأکید دارند. رهبری خردمند انقلاب نخبگان، روشنفکران و صاحب اندیشه و فکر را به تقویت ظرفیت های داخلی توجه می دهند و تأکید دارند در گیری، اختلاف، انشقاق نه تنها آثار زیان باری در رشد و پیشرفت کشور دارد، بلکه نقش جمهوری اسلامی در تحولات بین الملل را دستخوش آثار نامناسبی خواهد ساخت. ایشان تأکید دارند که باید فکر و اندیشه را اوج دهیم و به قله ها بنگریم و در سایه حرکت عظیم انقلاب اسلامی، مسائل داخلی را رو به جلو، حل کنیم و نقش الهام بخش و الگو ساز خود را ایفا نماییم. و اگر از این نقش غفلت کنیم، ظلم عظیمی را مرتکب شده ایم.

متأسفانه هنوز در كشور ما و در خارج هستند كساني كه تصور می کنند آمریکا قوی تر از خداست. هنوز برخی  فکر می کنند حوزه شمول آمریکا تا حوزه شمول خداست. این افراد اسم خودشان را روشنفکر هم می گذارند در صورتی که در اوج ارتجاع هستند. دقت کنید اگر جهان بینی توحیدی را درک کنیم و اگر مبدأ هستی را درک کنیم که خداوند برای نجات بشر بهترین و پاک ترین انسان ها را فرستاده است و در این مسیر آن کسانی که حق طلب بوده اند و روی مواضع حق، ایستادگی کرده اند، همیشه مورد ارج و قرب حضرت حق تعالی بوده اند، نگاه ما به مسائل جهان، آسان خواهد شد و تحلیل ها راحت ارائه می شود. ارزیابی تحولات و شرایط کنونی این باور را در بنده به وجود آورده که مسیر تاریخ به سمت و سویی می رود که این حقایق توحیدی براي بشر در حال شکوفایی و تبیین بیشتر است. مردم دنیا گرایش روزافزونی به معنویت دارند و از مکتب های دست ساخته فریبکارانه نظام سلطه و سرمایه داری به ستوه آمده اند و به پوچی و غلط بودن آنا پی برده اند. اکنون نقش بزرگ روشنفکران جهان اسلام این است که اسلام را خوب تبیین کنند و با وحدت در جهت الگو سازی حرکت کنند.

5- در داخل باید اتحاد و انسجام خود را حفظ و گسترش دهیم و گفتمان انقلاب، امام، رهبری و شهدا را دنبال کنیم. تجربه تاریخی حداقل 32 سال گذشته انقلاب نشان می دهد هر گاه پیوستگی امت و امام، حاصل شده پیروزی کامل به دست آمده و هر کجا در اين رابطه خللی ایجاد شده، آسیب جدی دیده ایم.

در حوزه جهان اسلام برای نخبگان، اندیشمندان و علمای رسالت بزرگی متصور هستیم که علاوه بر تقویت و انسجام اسلامی، باید اختلافات قومی، دیني و غير آن را، كه نتیجه سياست هاي انگلیسی و آمریکا و اسرائیل است را کنار بزنند و مسئمله اصلی خود را بر ظهور و بروز ظرفیت پتانسیل جهان اسلام قرار دهند. در فضاي اتحاد و انسجام اسلام امکان ندارد نظام سلطه بتواند مقاومت کند. همه جهان اسلام اعم از مردم، نخبگان، فرهیختگان سیاستمداران، علما باید به روشنی دریافته باشند که دست به دست هم داده و به ریسمان الهی جنگ بزنند تا زمینه های  فتح و پیروزی در جبهه حق را شاهد باشند كه خداوند هم فرموده است: و اعتصمو بحبل الله جميعا و لا تفرقوا

* عضو شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس