
مردم تهران و اکثر کلانشهرهای ایران سالهاست با معزل آلودگی هوا و گسترش روزافزون ماده ساده سرطانزای آزبست، درگیرند، اما جواب شهرداری تنها یک چیز است، فقط حواله دادن به عدم پرداخت سهم مترو از طرف دولت حواله میشود؟ یا ترافیکهای خسته کننده و راهبندانهایی که با باریدن دو سه قطره باران و چند تکه برف نبض شریانهای تهران را به شماره میاندازد؟ البته نکته جالب این است که بهانه شهرداری در این دو مورد اخیر هم، ندادن پول مترو است!
قانون ممنوعیت استفاده و بهکارگیری آزبست در تولیدات صنعتی در حالی که در سال 79 به تصویب رسیده است، ده سال که اجرا نمیشود و عدم اجرای این قانون در حالی که که علاوه بر دولت که به عنوان مجری بیشترین تخلف را در این بین داشته است، نمایندگان مجلس و اعضای شورای شهر به عنوان نمایندگان مردم قصوری نابخشودنی داشتهاند.
اینکه دولت در عدم پرداخت سهم مترو، که مصوب مجلس شورای اسلامی است تخلف کرده است، امری است که در جای خود باید پیگیری شود و از آنجا که حق شهروندان است نه تنها شهرداری تهران، بلکه هیچ سازمان دیگری هم حق گذشت و مسامحه در مورد آن را ندارد. اما این رخداد باید از منظر دیگری هم در بوته نقد قرار گیرد. اینکه چرا تلاشهای شهرداری تا کنون نتوانسته منجر به دریافت اعتبارات مترو شود، خود سوالی است که مردم تهران از شهرداری تهران و مدیران ارشد این ارگان دارند.
شاید عمده تقصیرات این تعلل بر گردن شورای شهر تهران باشد، که در انتخاب خود دقت لازم را به خرج نداده! مسلما مشکلات مردم با شعار و برخی ژستهای سیاسی حل نمیشود! باید کسی را به عنوان شهردار تهران انتخاب میکردند که علاوه بر پاک دستی و توانایی بالای مدیریتی، فردی باشد که با رایزنیها، اعمال فشارهای مختلف قضایی و حقوقی و ابتکارهای مختلف، پول مردم را از جیب رقیب سیاسی خود بیرون بکشد و اکنون که نتوانسته، مردم در کنار دولت، شهرداری و شورای شهر تهران را نیز شریک جرم میدانند. زیرا که اگر یکی قانون شکنی میکند، دیگری هم توانایی نمایندگی مردم و احقاق حقوق آنها را ندارد.
البته برخی از مجموعه مشکل مردم در این میان به نظارت ضعیف شهرداری بر شرکتها و اتحادیههای حمل و نقل شهری مربوط میشود. اینکه به هنگام کوچکترین بارندگی تاکسی نایاب میشود و اتوبوسهای بخش خصوصی کمیاب، موضوعی است که دیگر منحصر به ضعف شهرداری در دو بعد فرهنگ سازی و نظارتی برمیگردد و عدم پرداخت پول مترو و امثالهم به آن ارتباطی ندارد.
حال با مجموعهای طرف هستیم که از یک سو نمیتواند قانونهای مصوب همچون اعتبارات مترو، ممنوعیت استفاده از مواد آزبست و... را به مرحله اجرا برساند و از دیگر سو با اندکی نزولات آسمانی مدیریت مشکلات مربوطه به صورت یک معزل حل نشدنی نمود مییابد.
هر چند همین مدیران بر تشکیل اتاق مدیریت بحران و تدبیر برخی اقدامات ویژه به هنگانم بلایای طبیعی خاص خبر میدهند، اما واقعیت این است که چگونه می توان انتظار داشت مجموعهای که نمیتواند بارش چند سانتیمتر باران یا برف را مدیریت کند و در روزهای بارانی، اختلال در ترافیک و نظم شهر امری مشهود است، میتوان انتظار داشت برای موارد بحرانی خاص همچون زلزله و آتش سوزی و یا هر حادثه غیرمترقبه بزرگ دیگری، آمادگی لازم را داشته باشد؟