مشرق- وقتی موضوع بسیار ساده تخلف در تغییر اساسنامه خانه سینما به یک معضل ملی در فضای فرهنگی و سیاسی کشور تبدیل می شود آنگاه در می یابیم که چرا فرهنگ در این دیار، مظلوم قلمداد می شود. انگار موضوعات اینچنینی تنها باید با قشون کشی و جنجال آفرینی و بیانیه و مصاحبه ختم به خیر گردد. گویی قوانین و مقرارت جاری کشور برای حل این گونه امور موضوعیت چندانی ندارد. اما در این میانه ی بلوا، آن چیزی که دل اهل فرهنگ را به درد می آورد سوء استفاده جماعتی است که از این آشفته بازار به دنبال بهره برداری شخصی اند. منظور من نشریات اصلاح طلب و سایتهای ضد انقلاب نیست، بلکه سخنان آن نماینده اصولگرایی است که علیرغم آگاهی از قوانین و مقررات کشور، این جنجال را دستاویزی برای تبلیغات زودهنگام انتخاباتی خود قرار می دهد تا به امید آنکه بتواند آرای اهل فرهنگ را با آرای اهل اقتصاد یکجا مصادره کند! گرچه این نوع نگاه باعث دلگیری انسان می شود اما آن چیزی که حقیقتا دل دلسپردگان انقلاب را به درد می آورد، صدور بیانه و عمل خلاف عرف افرادی همچون آقای بهمن فرمان آرا است. تحریک جامعه سینمایی به تحریم جشنواره فیلم فجر و باز گرداندن سه جایزه سیمرغ بلورین خود به دفتر جشنواره فیلم فجر آخرین شاهکار این سینماگر 70 ساله سینمای ایران است.

گرچه خوشبختانه این رفتار احساسی و نسنجیده ی آقای فرمان آرا در رسانه های داخلی انعکاس چندانی نیافت و جامعه فهیم سینمای ایران این حرکت تحریک آمیز را نادیده گرفت اما به عنوان فردی که هنوز به برخی از آرمانهایش پایبند است نمی توانم نسبت به این عمل استاد(!) بی تفاوت باشم. از باب یادآوری به اختصارچند نکته ای را به ایشان گوشزد می کنم.

نکته اول: اهالی سینما نیک می دانند سیمرغ های اهدایی جشنواره ی هجده هم و بیستم فیلم فجر از سوی جناب آقای عطاالله مهاجرانی وزیر وقت به آقای فرمان آرا اعطا گردید از این رو قاعدتا ایشان باید این هدایا را به دفتر آقای مهاجرانی در کشور انگلستان ارسال می نمودند نه به دفتر جشنواره فیلم فجر

نکته دوم: انتظار می رود اینگونه رفتار های انقلابی(!)در دوران جوانی آقای بهمن فرمان آرا بروز می کرد. یعنی همان زمان که ایشان به عنوان مدیر تولید فیلم در «شرکت گسترش صنايع سينمايي ايران»به مدیریت جناب آقای دکتر مهدی بوشهری همسر والاحضرت اشرف پهلوی به فعالیت هنری مشغول بودند. بعید به نظر می رسد برای کسی که این گونه از نزدیک با دکتر بوشهری همراه بوده است، از فساد دستگاه رئیس مافوق خود آگاهی نداشته باشد و از نقش دلالی(!) و کارسازی این شرکت برای جذب هنرپیشه های زن معروف آن زمان برای دربار پهلوی بی خبر باشد. از ریخت پاش های بی حساب و کتاب این شرکت در تولید فیلم خارجی در ایران همچون فیلم "کاروان ها" و لفت و لیس های کارمندان این شرکت در اینگونه پروژه های عظیم مطلع نباشد؟ آن هم در دوره ای که بسیاری از مردم این سرزمین با گرسنگی شب را به صبح سپری می کردند.

نکته سوم: در سال 1353 کارگردانی به نام خسرو هریتاش فیلمی باعنوان"برهنه تا ظهر با سرعت" می سازد، فیلمی که رژیم از نمایش آن بخاطر افراط در صحنه‌های برهنگی آن، به مدت سه سال جلوگیری می کند. همزمان با اکران این فیلم در سال1356 آقای فرمان آرا به عنوان تهیه کننده با این کارگردان فیلم "ملکوت" را کلید می زند. فرمان آرا باید سپاسگزار دستگاه اطلاعاتی رژیم پهلوی باشد چرا که این فیلم پس از به نمایش در آمدن در پنجمین دوره جشنواره جهانی فیلم تهران توقیف می شود. فیلمی که عملا باورهای مذهبی ملت مسلمان ایران را نشانه گرفته بود. کارگزاران فرهنگی رژیم پهلوی که پیش لرزه های انقلاب اسلامی را احساس کرده بودند، از ترس اعتراض متدینین و روحانیت آگاه، از انتشار فیلم خود ساخته جلوگیری می کنند. فیلمی که اکران آن بی شک می توانست دو سال بعد فرمان آرا به عنوان متهم در دادگاه های انقلاب به پشت میز محاکمه بنشاند!

نکته چهارم: تهیه کننده فیلم "در امتداد شب" می گوید:«هدف ما از ساختن در امتداد شب، یک فیلم استاندارد پُر فروش و حرفه ای بود. به حسین رجائیان گفتم آدم با گوگوش فیلم بسازد و ضرر کند، مثل این است که قاچاقچی باشد و بدهی هم بالا بیاورد! اصلا منطقی نیست که چنین اتفاقی بیفتد. قصه را من پیشنهاد کردم و فیلم نامه بر اساس آن نوشته شد.» این فیلم به کارگردانی پرویز صیاد و تهیه کنندگی بهمن فرمان آرا همزمان با خیزش مردم مسلمان ایران علیه رژیم منحوس پهلوی در سینما های کشور در سال 1356 اکران می شود. این فیلم نمونه فیلمی مستهجنی است که باعث خشم جوانان انقلابی می شود، خشمی که در سال 57 به آتش کشیده شدن سینما ها منجر می شود. حضرت امام خمینی (ره) مبتنی بر نمایش این گونه فیلم ها بود که فرمودند:«ما با فحشا مخالفیم نه با سینما».

سرمایه گذاری بر بدن برهنه خانم فائقه آتشین نه تنها سود قابل توجهی را برای ایشان در پی دارد که همان سال به پاس همسویی با سیاست های فرهنگی رژیم این فیلم همراه با تعداد دیگری از فیلم ها، مورد عنایت وزارت فرهنگ و هنر قرار می گیرد. هاشم خردمند رئیس وقت امور سینمایی وزارت فرهنگ و هنر در گفت و گو با روزنامه اطلاعات مورخ 9مرداد 57 به کمک مبلغ 4133720 ریالی به این فیلم اشاره دارد. اگر امروز به زعم آقای فرمان آرا به دلیل انحلال خانه سینما سیمرغ های بلورین ایشان گل آلوده شده است و مستحق عودت آن ها است، بی تردید دریافت امثال این پول در آن زمان به خون آلوده است. آلوده به خون صدها شهیدی است که بر اثر اصابت گلوله مزدوران شاه، خونشان هر روز بر خاک مقدس این سرزمین ریخته می شد. آیا بهتر نبود آقای فرمان آرا این گونه دریافتی هایش را در اعتراض به کشتار جوانان این دیار به رژیم منحوس پهلوی باز پس می داد؟

و اما نکته آخر: گرچه 32 سال تاخیر شده است اما هنوز برای استیفای حقوق به یغما رفته این ملت دیر نیست. انتظار می رود مدعی العموم باید پرونده سوء استفاده افرادی را که درشرکت گسترش صنايع سينمايي ايران به اسم کار فرهنگی به دلالی زنان بازیگر هالیوود می پرداختند و به اسم تولید مشترک با کمپانی های خارجی میلیاردها تومان پول ملت ستمدیده ایران را به غارت می بردند، با فیلم هایی که مصداق ترویج فحشا است جیب های خود را از مال حرام پر می کردند و با ساخت فیلم هایی که هدف از تولید آنها تخریب باورهای دینی و مذهبی ملت مسلمان ایران بود نهایت سرسپردگی شان را به رژیم منحوس پهلوی ابراز می داشتند، برای رسیدگی در قوه قضائیه آماده کند تا بدین ترتیب حداقل بخشی از خیانت های این جماعت قدر ناشناس در تاریخ فرهنگ این کشور ثبت و ضبط گردد.

منبع: رجا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • فرهاد اصغری ۱۵:۵۲ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۸
    0 0
    ,وقتی نیروند کاریکاتوریست به عنوان مدیر سینمایی یعنی در یک پست غیر تخصصی به فعالیت مشغول بود چه گلی به سر سینما ریخت. یک کاریکاتوریست در پستی سینمایی. خنده دار نیست.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس