کد خبر 90255
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۰

رييس سازمان ليگ می گوید: ما ارديبهشت سال 89 نامه‌اي را براي كفاشيان فرستاديم كه در آن 11 مورد اصلاحات را در كارهاي فدراسيون خواستار شديم، ميسر نشد.

به گزارش مشرق، نايب‌رييس دوم فدراسيون فوتبال و رييس سازمان ليگ برتر كه شايد پس از رياست،‌ استراتژيك‌ترين جايگاه مديريت فوتبال كشور را برعهده داشته باشد در آستانه 19 دي و همزمان با پايان دوره چهارساله فدراسيون، ديدگاه‌هايش از ضعف‌ها، موفقيت‌ها، پتانسيل‌هاي بالفعل و بالقوه عملكرد فدراسيون در اين مدت را تشريح كرد؛ چهارسالي كه بي‌شك پرسروصداترين دوره‌ي فدراسيون فوتبال پس از انقلاب اسلامي بود و در محافل عمومي انتقادهاي بيشماري‌ را متوجه خود ساخت.

از انتقاد به نرفتن تيم ملي بزرگسالان به جام جهاني، حذف غيرورزشي تيم المپيك، از دست دادن برخي كرسي‌هاي بين‌المللي گرفته تا فعل‌ و انفعلات بعضي كميته‌هاي تخصصي و محكوم شدن در دادگاه‌هاي بررسي پرونده‌هاي مالي كه پول قابل توجهي را از حساب فدراسيون كسر كرد.

در اين ميان يكي از نقاط روشن كارنامه فدراسيون در اين دوره سازماندهي و منظم شدن برگزاري مسابقات ليگ بود كه نمود بيشتر آن را در ليگ برتر شاهد بوديم. ليگي كه پيش از اين چهارسال با نوسانات زيادي از عدم برنامه‌ريزي صحيح رنج مي‌برد، حالا شمايل ثابت و از پيش تعيين‌شده‌اي پيدا كرده است. متولي مستقيم اين موضوع سازمان ليگ برتر است.

عزيزالله محمدي در گفت‌وگو  با ايسنا، نظرات شخصي و كارشناسي‌اش را نسبت به عملكرد فدراسيون از راس آن گرفته تا بعضي موارد جزيي را بيان كرد. متن پرسش و پاسخ اين مصاحبه به شرح زير است:

* بي‌شك يكي از دستاوردهاي درخشان كارنامه فدراسيون فوتبال در چهار سال گذشته، احياي سازماندهي ليگ و منظم شدن برنامه مسابقات بود، چطور به چنين شرايطي رسيديم؟
يكي از برنامه‌هايي كه من براي انتخابات نايب‌رييسي فدراسيون به مجمع دادم، برنامه‌ريزي ليگ بود. كار به گونه‌اي شد كه در سال اول برنامه دو نيم‌فصل را اعلام كرديم. سال دوم برنامه يك‌ساله داديم اما كمي تغييرات در آن ايجاد شد. براي سال سوم هم برنامه يكساله‌اي داديم كه تقريبا به طور كامل اجرا شد و در نهايت امسال براي اولين بار است كه 48 روز قبل از شروع ليگ، برنامه مسابقات را در اختيار باشگاه‌ها قرار داديم كه در آن تمام برنامه‌هاي تيم ملي، مسابقات باشگاهي، حذفي و... را در نظر گرفتيم. حتي، قبلا اشكالي به ما مي‌گرفتند و معتقد بودند جام حذفي بايد پيش از پايان ليگ تمام شود كه امسال چنين شد. همچنين در گذشته بعضا ساعت مسابقات به دلايل مختلفي چون تغييرات در بعضي برنامه‌ها، بارندگي،‌ سفرهاي استاني، تعداد زيادي ملي پوشان بعضي تيم‌ها و... تغيير مي‌كرد اما با برنامه‌ريزي‌هاي انجام شده به شرايطي رسيديم كه سال گذشته و امسال تحت هيچ شرايطي ساعت بازي‌ها تغيير نكرد.
 
* آيا تمام اين ثبات برنامه‌ها كه در ادوار گذشته وجود نداشت، فقط با برنامه‌ريزي قابل حل بوده است؟
مشكلات متعددي وجود داشت كه بعضا باعث عدم برنامه‌ريزي مناسب براي مسابقات مي‌شد. مشكلاتي از قبيل اينكه برنامه تيم‌ ملي براي رقابت‌هاي انتخابي جام جهاني از سوي FIFA صادر مي‌شد و اين در حالي بود كه برنامه مسابقات مقدماتي جام ملت‌هاي آسيا را AFC اعلام مي‌كرد. از طرفي تداخل برنامه مسابقات ليگ قهرمانان آسيا هم بود كه دوره برگزاري آن همزمان با برگزاري يك‌فصل ما نبود و اكنون هم نيست. در اروپا مدتي پس از شروع ليگ در كشورهاي مختلف، ليگ قهرمانان آغاز شده و با پايان يافتن ليگ‌هاي داخلي، ليگ قهرمانان هم تمام مي‌شود؛ اما در آسيا و براي بعضي كشورهايي چون ايران شروع ليگ قهرمانان آسيا در نيم‌فصل دوم ليگ است و پايان آن در اواسط نيم‌فصل نخست ليگ سال بعد خواهد بود. ما در كشورمان مناسبت‌هاي مذهبي مختلفي هم داريم كه در برنامه‌ريزي‌ها بايد آن‌ها را در نظر بگيريم.
 
* ايراداتي هم از شما مي‌گرفتند كه چرا در روزهاي پنج‌شنبه و جمعه بازي‌هاي كمتري برگزار مي‌شود؟
اينجا بايد توضيح مفصلي بدهم تا ذهن منتقدان اين قضيه روشن شود. ببينيد ما 65 روز تعطيلات بين دو ليگ را داريم، 20 روز تعطيلات نيم‌فصل است، 10 روز عيد را داريم، 6 روز مربوط به دوره شب‌هاي احيا مي‌شود، 6 روز عزاداري‌هاي تاسوعا، عاشورا تا سوم امام حسين (ع) را داريم، 4 روز مربوط به ايام عزاداري 28 صفر است. بنابراين جمع اين روزها 111 روز مي‌شود كه اگر تقسيم بر هفت كنيم تقريبا 16 هفته ما را مي‌گيرد. يعني در 16 هفته سال يعني نزديك به 4 ماه كه اصلا ليگ برگزار نمي‌شود. همچنين در سال 10 تاريخ براي بازي‌هاي تداركاتي و رسمي تيم ملي ديده شده كه معمولا روزهاي فيفادي شنبه و يكشنبه يا سه‌شنبه و چهارشنبه است كه طبيعتا در پنج‌شنبه و جمعه قبل فيفادي حالت اول و در پنج‌شنبه و جمعه بعد از فيفا دي حالت دوم نمي‌توان بازي برگزار كرد. همچنين ما 22 بهمن و روز قدس كه جمعه هست را هم داريم كه بخاطر بسيج نيروهاي امنيتي براي برگزاري مراسم‌هاي فوق، نمي‌توانيم مسابقه‌اي برگزار كنيم. به طور مثال اسفند امسال انتخابات مجلس را هم داريم كه 48 ساعت قبل و بعد از آن هم نمي‌شود بازي گذاشت. بنابراين با در نظر گرفتن وضعيت فوق نيمي از پنج‌شنبه و جمعه‌هاي سال حذف مي‌شود. الان هم كه ما هر سه هفته يك‌بار بازي‌ها را پنج‌شنبه و جمعه برگزار مي‌كنيم . با اين همه محدوديت ببينيد از حداكثر فرصت‌ها براي انجام بازي‌ها در روزهاي تعطيل استفاده مي‌كنيم. من پيش از اينكه نيم‌فصل دوم ليگ شروع شود، برنامه‌ريزي مسابقات سال آينده را به طور كامل انجام دادم. پيش از اين برنامه خام را به باشگاه‌ها مي‌داديم تا نظرات‌شان را اعلام كنند اما الان برنامه هفته‌ها را هم تعيين كرديم. زمان‌بندي مسابقات ليگ، برنامه جام حذفي، مسابقات ملي و... همه در برنامه سال آينده ديده شده است. اين برنامه را بزودي به باشگاه‌ها مي‌دهم تا اگر نظري دارند مثلا تا 20 بهمن به ما اعلام كنند.
 
* مگر برنامه اردوهاي تداركاتي تيم ملي در سال آينده مشخص شده است و آيا در اين رابطه با برنامه‌هاي كارلوس كي‌روش هماهنگي داريد؟
ما درباره اين برنامه نظر كي‌روش را هم مي‌گيريم. برنامه‌هاي تيم ملي در سال آينده تا حد زيادي مشخص است. به هر حال آن‌ها از روزهاي فيفا دي استفاده خواهند كرد و از مدت مشخصي قبل از مسابقات رسمي و تداركاتي اردوهايشان را شروع خواهند كرد.برنامه‌ريزي‌هاي ما قطعا به صورت يك‌طرفه از سوي سازمان ليگ نبوده و نخواهد بود. ما بيشترين هماهنگي را در برنامه‌ريزي مسابقات با كي‌روش داريم. سرمربي تيم ملي هم در بعضي از اظهارنظرهايش بر برگزاري منظم مسابقات ليگ تاكيد داشته و در برنامه‌ريزي‌هاي تيم ملي اهميت زيادي به برنامه‌ريزي ليگ مي‌دهد.
 
* انتقادي هم درباره ساعت بعضي برگزاري مسابقات در ماه‌هاي سرد بود كه عده‌اي معتقد بودند بهتر است بازي‌ها قبل از غروب آفتاب تمام شوند. ضمن اينكه اكثر خانواده‌ها اجازه نمي‌دهند فرزندان دانش‌آموزشان تا پاسي از شب بيرون باشند؟!
در اين باره هم نظرات مخالف وجود دارد و هم نظرات موافق. آنهايي كه هميشه مي‌گويند چرا همه بازي‌ها را زير نور برگزار نمي‌كنيد و چرا ساعت آن را به عقب نمي‌بريد تا ادارات و مدارس تعطيل شوند، مخالف نظر كساني هستند كه مي‌گويند ساعت بازي‌ها جلوتر بيايد. ما بيشتر تمايل داريم بازي‌ها زماني برگزار شود كه بتوان از حضور حداكثر تماشاگران استفاده كرد، بنابراين تا جايي كه اجازه داشته باشيم و ساعت بازي‌ها را به عقب ببريم بهتر است اما متاسفانه با مشكل نور در بسياري از شهرستان‌ها مواجه هستيم. خيلي از شهرها پتانسيل برق‌شان مانند تهران نيست كه بتواند ساعت‌ها استاديومي را روشن نگه دارد. بعضي استان‌ها نمي‌توانند نور كافي را براي روشن شدن استاندارد يك ورزشگاه تامين كنند. درباره سرماي هوا هم بالاخره ببينيد در اروپا كه هوا خيلي سردتر است، بسياري از بازي‌ها زير نور برگزار مي‌شود و در مجموع سرماي هوا دليل كافي براي جلو انداختن ساعت مسابقات نيست.
 
* عمده تيم‌هاي دسته اولي و دسته دومي كه در مراحل پاياني جام حذفي راه پيدا مي‌كنند، استاديوم‌هايشان نور كافي ندارند. به طور مثال وضعيت ورزشگاه تيم شهرداري ياسوج را ديديم كه هنگام زدن ضربات پنالتي در مسابقه آن‌ها مقابل فولاد نور كافي وجود نداشت. ضمن اينكه شرايط ورزشگاه‌هايشان هم خيلي مناسب نيست. براي حل اين مشكلات چه راهكاري داريد؟
متاسفانه اين مشكل وجود دارد اما چون در مسابقات حذفي بايد تيم‌هاي ليگ دسته يكي، دسته دوم و قهرمان‌هاي استاني هم حضور پيدا كنند، ما كمي مراعات‌شان را مي‌كنيم. اما اين دغدغه وجود دارد كه اگر قهرمان اين رقابت‌ها شوند و در عين حال امكانات استاندارد را نداشته باشند، از حضورشان در ليگ قهرمانان آسيا جلوگيري خواهد شد و ما مجبوريم تيم‌هاي ديگر را جايگزين آن‌ها كنيم.
 
* علت انتخاب شيراز به عنوان ميزبان فينال جام حذفي امسال چه بود؟
در آيين‌نامه مسابقات جام حذفي 2 بند وجود دارد كه طبق اين دو بند فينال بايد به صورت تك‌بازي برگزار شود و اگر دو تيم‌ راه يافته به فينال هم‌استاني نباشند، بايد در يك زمين بي‌طرف بازي را برگزار كنيم. براي انتخاب زمين بي‌طرف هم دو راه تعيين شده كه يا براساس قرعه‌كشي ميان شهرهاي كانديدا باشد يا طبق تبادل‌نظر دو تيم فيناليست باشد. دو شهر شيراز و اصفهان با توجه به اينكه مابين تهران و بوشهر بودند كانديدا شدند. در نهايت توافق دو باشگاه پس از جلسه‌اي كه در اين رابطه برگزار شد، شيراز را انتخاب كردند تا تماشاگران خونگرم بوشهري بتوانند به آنجا بيايند. ضمن اينكه استقلالي‌ها هم به خاطر ارج نهادن به حضور تماشاگران بوشهري در ورزشگاه، با شيراز موافقت كردند.
 
* استقلالي‌ها ظاهرا اول مخالف بودند؟!
بله، اول مخالف بودند اما پس از توضيحاتي كه ارايه شد و در نظر گرفتن تمامي جوانب مساله، پذيرفتند تا بازي در شيراز برگزار شود. برگزار نشدن فينال در اصفهان هيچ دليل ديگري غير از همين مساله حضور امكان حضور تماشاگران بوشهري نداشت.
 
* در پرونده كاري شما اين انتقاد هم وجود داشت كه چرا در نخستين سالي كه قانون سقف قراردادها را وضع كرديد (سال گذشته)، با وجود علني شدن مبالغ قرارداد بعضي بازيكنان كه فراتر از سقف بود، جريمه يا محروميتي براي بازيكن يا تيمي تعيين نشد؟
سال قبل بعضي‌ها از عدم رعايت قانون سقف قراردادها گله‌ كردند اما واقعيت اين بود كه قانون را زماني به صورت قطعي اعلام كرديم كه 2 هفته از زمان نقل و انتقالات تمام شده بود و بعضي تيم‌ها توافقاتي را با برخي بازيكنان كرده بودند. بنابر آن شرايط در نظارت‌هايمان كمي اغماض كرده و بيش‌ از حد كنجكاوي نكرديم. بعضي باشگاه‌ها هم ارقام‌ قراردادهايشان را اعلام نكردند. اما امسال به صورت كاملا جدي اعلام كرديم كه مبلغ هر قراردادي فراتر از قانون سقف باشد، با باشگاه و بازيكن مربوطه برخورد خواهيم كرد. تاكنون در تمامي قراردادهايي كه نظارت كرديم، قانون سقف رعايت شده است و در حال حاضر هم رصدهايمان ادامه دارد.
 
* فكر نمي‌كنيد همان سال اول در حق باشگاه‌هايي كه به قانون شما پايبند بودند، اجحاف شد و مي‌توانند ادعا كنند اگر دست‌شان باز بود، تيم بهتري بسته و در آخر فصل نتيجه بهتري مي‌گرفتند؟
به هر حال وقتي ما يك قانوني مي‌گذاريم، انتظار داريم همه آن را رعايت كنند. معتقدم آنهايي كه پارسال قانون سقف را رعايت نكردند، خودشان چوب خوردند. در نهايت بعضي تيم‌هايي كه سرمايه‌گذاري هنگفتي داشتند حتي به ليگ دسته يك سقوط كردند. افشاگري‌ها و حاشيه‌هاي متعددي درباره برخي تيم‌ها مطرح شد. ضمن اينكه بنده خودم اعلام كردم كه عدول از قانون سقف قراردادها در سال اول 10درصد انحراف داشت.
 
* واقعا فكر مي‌كنيد 10 درصد انحراف داشت؟
ما چند بازيكن حرفه‌اي در ليگ داريم؟ ببينيد اگر تعداد بازيكنان حرفه‌اي هر تيم را 20 نفر در نظر بگيريم، تعداد كل بازيكنان ليگ به 360 نفر مي‌رسد. 10درصد اين تعداد مي‌شود 36 بازيكن. آيا فكر مي‌كنيد بيشتر از 36 بازيكنان بالاتر از سقف پول گرفتند؟
 
* منظورتان از چند بازيكن حرفه‌اي در ليگ،‌ احيانا بازيكناني نبود كه احتمال مي‌رود مبلغ قراردادشان بالاتر از سقف باشد؟
خير. من مجموع بازيكنان حرفه‌اي كه حضور فعال در ليگ داشتند را در نظر گرفتم.
 
* در رصدهايتان از قرارداد بازيكنان، فقط آنچه كه در قرارداد داخلي باشگاه يا در هيات فوتبال استان‌ها به ثبت رسيده را ملاك قرار مي‌دهيد؟
ما بر اساس اصول و رويه‌اي كه تعيين كرديم، رصدهايمان را انجام مي‌دهيم. ضمن اينكه وقتي ما قانون سقف مي‌گذاريم، اين را هم بايد توجه داشته باشيم بازيكني هست كه هيچ سابقه درخشاني چه در بازي‌هاي ملي و چه باشگاهي ندارد اما يك دفعه پديده شده و مي‌خواهد 350 ميليون تومان سقف قرارداد را بگيرد اما در مقابل بازيكني هم هست كه براي اين فوتبال زحمات زيادي كشيده و سوابق ملي بسياري دارد. آيا در اين شرايط او هم بايد 350 ميليون تومان بگيرد؟ تعادل ميان اين شرايط را خود باشگاه‌ها بايد بوجود آورند و اگر به بازيكن باتجربه و توانمندشان 350 ميليون تومان مي‌دهند، رقم بازيكن كم‌سابقه ديگر را جور ديگري در نظر بگيرند.
 
* خودتان هم قبول داريد قانون سقف قراردادها چندان درست نيست و تحت تاثير دولتي بودن فوتبال ايران و جلوگيري از هدر رفت بيت‌المال، آن را وضع كرديد؟
قانون سقف قراردادها چيز بدي نيست. يوفا هم اكنون به اين نتيجه رسيده تا قانون سقف قراردادها در ليگ‌هاي اروپايي اجرا شود. ميشل پلاتيني بحث‌هاي مختلفي را در اين‌باره مطرح كرد. ژاپن هم الان قانون سقف قراردادها دارد. ما واقعا بايد اوضاع را كنترل كنيم كه پول‌هاي دولتي هنگفت بي‌جهت در فوتبال هزينه نشود. در آيين‌نامه جديد نقل و انتقالات ليگ‌هاي اروپايي صراحتا تاكيد شده كه باشگاه‌ها حق ندارند قراردادهايي ببندند كه از جمع درآمدهاي فوتبالي‌شان بيشتر باشد. بزودي اين قانون در فوتبال اروپا لازم‌الاجرا خواهد شد.
 
* خودتان مي‌گوييد در صورتي نمي‌توانند قرارداد فراتر از سقف ببندند كه جمع مبالغ قراردادهايشان فراتر از درآمد باشگاه باشد. قبول مي‌كنيد اين قانون با چنين تبصره‌اي آن چيزي نيست كه شما براي فوتبال ايران تعيين كرديد؟
فرقي نمي‌كند. درآمدهاي فوتبالي كه روشن است. در فوتبال ايران هم ميزان درآمدهاي باشگاه‌ها تقريبا مشخص است و اگر جمع درآمدها را ملاك قرار دهيم، با سقفي كه ما براي قرارداد يك بازيكن به مبلغ 350 ميليون تومان تعيين كرديم، بي‌ربط نيست. تازه در بعضي از قراردادها، سقفي كه براي پاداش‌ها هم تعيين كرديم به مبلغ قرارداد اضافه مي‌شود.
 
* به موضوع صدور پروانه حرفه‌اي براي باشگاه‌ها اشاره كنيم. آيا واقعا ممكن است تعداد تيم‌هاي ليگ در فصل آينده كاهش يابد؟
ما در اين رابطه توضيحات مفصلي را به باشگاه‌ها ارايه كرديم. در زمان بازديد نمايندگان AFC از باشگاه‌هاي ايراني، يكسري اشكالات در وضعيت باشگاه‌ها وجود داشت كه سوزوكي براي اولين‌بار خودش جلسه‌اي را با مديران باشگاه‌ها برگزار كرد كه در آن جلسه اكثرا نمايندگان مديران حاضر بودند. او توضيحات كامل را اعلام كرد و ما هم هر اطلاعات و دستورالعملي كه وجود داشت را به باشگاه‌ها داديم. در نهايت زمان‌هاي 2 و 12 سپتامبر (12 و 22 شهريور) مهلت داده شده به ما بود. پس از آن آخرين مهلت به تاريخ 22 مهر برمي‌گشت كه آن را هم به اطلاع باشگاه‌ها رسانديم. متاسفانه بعضي باشگاه ها اقدامات اساسي نكردند و جمع امتيازات ما به 593 امتياز رسيد. هرچند امتياز ما را اول 576 اعلام كرده بودند كه در آن اشتباهي صورت گرفته بود اما بعد درست شد. بنابر آن امتياز 593 سهميه ما به 3+1 رسيد و در ادامه بخاطر نداشتن استانداردهاي كلي ديگر به 2+2 كاهش يافت. بعد هم كه در قرعه‌كشي استقلال و ذوب‌آهن با هم برخورد كردند. احساس خطري كه براي كاهش تيم‌هاي ليگ داريم جدي است و از قبل هم به باشگا‌ها گفتيم كه تا پايان سال 2012 بايد تمامي استانداردهاي مدنظر AFC را تامين كنند تا براي آن‌ها پروانه حرفه‌اي بودن صادر شود. دوره‌هاي توجيهي ما براي باشگاه‌ها از قبل بوده و ادامه هم خواهد داشت. باشگاه‌ها بايد در فرصت باقي‌مانده تلاش جدي را آغاز كنند تا پروانه حرفه‌اي را اخذ كنند. با توجه به اينكه فصل آينده از نيمه مرداد سال 91 آغاز مي‌شود، پس باشگاه‌ها فكر نكنند يك‌سال فرصت دارند. اين فرصت كمتر خواهد بود چرا كه ما بايد يكي، دو ماه پيش از شروع مسابقات، تعداد تيم‌هاي ليگ را اعلام كنيم. باشگاه‌ها بدانند كه كار از دست‌ ما كاملا خارج شده است. هرچند مدارك و استانداردهاي باشگاه‌ها را اول ما تاييد مي‌كنيم و بعد از بازرسان AFC مي‌خواهيم به ايران بيايند. همچنين فرم‌ها و مداركي كه آن‌ها بايد براي AFC ارسال كنند را ابتدا ما بايد تاييد كنيم.
 
* وضعيت امكانات باشگاه‌ها در حال حاضر چگونه است؟ آيا مي‌توان اميدوار بود در ماه‌هاي آينده بتوانند شرايط‌شان را با استانداردهاي AFC تطبيق دهند؟
پنج آيتم اصلي وجود دارد كه يكي مربوط به مسايل حقوقي خصوصي‌سازي باشگاه‌هاست كه تقريبا همه باشگاه‌ها به عنوان شركت‌هاي خصوصي ثبت شده‌اند اما بايد در عمل هم خصوصي شوند چرا كه AFC بر امور جاري آن‌ها، درآمدها و حساب‌هاي‌شان اشراف پيدا كرده است، پس بايد واقعا خصوصي شوند. آيتم ديگر مربوط به اجباري شدن تشكيل آكادمي در باشگاه‌هاست. تقريبا همه باشگاه‌هاي ليگ برتري آكادمي‌هايي را تشكيل داده‌اند اما ضوابطي دارد كه بايد اجرا كنند كه مثلا رييس آكادمي بايد مدرك مربيگري سطح A آسيا داشته باشند و شرايطي ايجاد كنند كه به درس و تحصيل بازيكنان پايه لطمه نخورد. همچنين تمام باشگاه‌ها بايد كميته فني داشته باشند كه در طول و پايان هر فصل آناليزي را از عملكرد تيم‌هاي آن باشگاه‌ ارايه دهند و عملكرد مربيان‌شان را ارزيابي كنند. چنين ضوابطي به نفع خود باشگاه‌هاست چرا كه با فعاليت مستمر كميته فني، به طور مثال در پايان فصل يك باشگاه زمان را براي انتخاب سرمربي جديدش هدر نمي‌دهد، برنامه‌هايشان از قبل مشخص است و طبق هدف‌گذاري‌هايشان پيش مي‌روند. مورد سوم مربوط به زيرساخت باشگاه‌هاست كه بايد ورزشگاه‌هاي استاندارد داشته باشند. با كارهاي انجام شده استاديوم‌ها با كمي تغييرات مي‌توانند استاندارد لازم را كسب كنند. مساله ديگر درباره كاركنان باشگاه است كه عمدتا بايد دائمي باشند. در اين مقوله بايد وضعيت سهامداران باشگاه‌ها هم روشن باشد. همچنين پنجمين و آخرين آيتم‌ به مسايل مالي و ترازنامه‌هاي مالي برمي‌گردد كه AFC مي‌خواهد تمامي مسايل مالي باشگاه‌ها شفاف بوده و درآمدهاي مختلف مشخص باشد.2 بند مهم در اين‌باره وجود دارد كه براي صدور پروانه حرفه‌اي بايد اعمال شود كه اول نداشتن بدهي به اداره ماليات و ديگر داشتن تراز مالي مثبت است. احراز اين دو شرط براي باشگاه‌هاي ما سخت و در عين حال بسيار مهم است.
 
* اگر بعضي از باشگاه‌ها در پايان مهلت قانوني نتوانند اين شرايط را احراز كنند، تحت هيچ شرطي نمي‌توانند در ليگ حاضر باشند و اگر تعدادشان بيش از 6 تيم بود، سازمان ليگ براي تبديل نشدن ليگ ايران به ليگ آماتوري چه برنامه‌اي دارد؟
همانطور كه مي‌دانيد حتي اگر تعداد تيم‌هاي ليگ برتر از 18 تيم به 12 تيم هم كاهش يابد، ليگ ما همچنان حرفه‌اي باقي مي‌ماند اما اگر بيش از 6 تيم نتوانند شرايط فوق را احراز كنند،‌ چه كنيم؟ در آن صورت ما 6 تيم از ليگ دسته يك را شناسايي كرديم كه توانايي احراز استانداردهاي AFC را دارند و اگر مجبور شويم، آن‌ها را به ليگ برتر مي‌آوريم. حتي اگر تعداد تيم‌هاي ليگ برتر كه پروانه حرفه‌اي مي‌گيرند بيش از 12 تيم اما كمتر از 18 تيم باشد، ما از همان 6 تيم ليگ دسته يك، آنقدر جايگزين مي‌كنيم تا تعداد تيم‌هاي ليگ دوباره به 18 تيم برسد.
 
* اتحاديه فوتبال در نهايت چه جايگاهي در فوتبال ما خواهد داشت؟ ممكن است مسووليت اجرايي به اين نهاد سپرده شود؟
قرار بر اين شده تا اتحاديه در بحث حرفه‌اي شدن باشگاه‌ها، اقدامات آموزشي، مشاوره‌اي و حتي نظارتي مسووليت داشته باشد و بعضي از مسايل را ابتدا آن‌ها تاييد كنند. تا يكي، دو هفته ديگر هم درون ساختمان مستقلي كه برايش گرفتيم، مستقر خواهد شد اما اتحاديه قطعا مسووليت اجرايي نخواهد داشت و مثلا نمي‌تواند كار برگزاري مسابقات را بر عهده بگيرد.
 
* درباره درآمدهاي ليگ هم شائبه‌هاي مختلفي مطرح شد؛ اينكه در بعضي موارد شفاف نيست و اصلا ساختمان فعلي سازمان ليگ با كدام پول خريداري شده است و مواردي از اين دست. نسبت به آن‌ها چه پاسخي داريد؟
وقتي به سازمان ليگ آمديم يكي از اهداف مهم‌مان نظم وانضباط دادن به درآمدهاي ليگ بود. درآمد‌هاي ما در سال اول يك ميليارد و هفتصد و پنجاه ميليون تومان بود كه از محل بليت ‌فروشي و تبليغات محيطي تامين مي‌شد. در اين چندساله با رشدي كه داشته امسال از بليت فروشي، تبليغات محيطي و حق پخش تلويزيوني 28 ميليارد و پانصد ميليون تومان عايد سازمان ليگ شده است كه تقسيم‌بندي آن فرمول مشخصي دارد. طبق دستورالعملي كه داريم 80 درصد اين پول متعلق به باشگاه‌ها، 10 درصد متعلق به فدراسيون، 5 درصد متعلق به هيات‌هاي سراسر كشور و 5 درصد در اختيار سازمان ليگ است. تمام حساب و كتاب‌ها و تقسيم‌بندي‌هاي درآمدي ما مشخص است. حسابرسي‌هاي كافي انجام شده است. تراز مالي را به هيات رييسه و مجمع فدراسيون ارايه كرديم. 2 سال است كه در گزارش عملكرد سازمان ليگ، تقسيم‌بندي درآمدها را كاملا شفاف آورده‌ايم. هيچ باشگاهي وجود ندارد كه حق‌ و حقوقش را به طور كامل دريافت نكرده باشد. گردن ما از مو هم نازك‌تر است و هر كسي ابهامي در اين زمينه دارد، بيايد تا تمامي اسناد و مدارك مالي را برايش روشن كرده تا ابهام‌شان برطرف شود. در اين چهارساله تمام درآمدها و تقسيم‌بندي‌هايشان شفاف است.
 
* ساختمان فعلي سازمان ليگ را از همان 5درصد سهم خودتان خريديد؟
بله اين ساختمان را به مبلغ 3 ميليارد و 120 ميليون تومان از محل همان 5 درصد خريداري شده كه سندش به نام سازمان ليگ است.
 
* به بحث اصلاح اساسنامه اشاره كنيم. اصلا چرا با توجه به شرايط مديريتي در كشور بر عدم اصلاح اساسنامه پافشاري مي‌كرديد؟ پاسخ‌تان نسبت به موافقان اصلاح اساسنامه چيست؟
بنده اساسا با اصلاح اساسنامه مخالف نيستم. طبق بند 2 ماده 32 اساسنامه مجمع مي‌تواند تعيين كند كه هر زمان نياز بود، در اساسنامه اصلاحات لازم انجام شود. اما اينكه چرا الان و در اين مقطع انجام شود و ما هم بر آن اصرار داشته باشيم، اين شائبه را بوجود مي‌آورد كه مي‌خواهيم اساسنامه را به نفع خودمان اصلاح كنيم! ما معتقد بوديم هيات رييسه جديد فدراسيون پس از انتخابات روي اين مساله به دقت كار كارشناسي انجام دهند و در آينده اساسنامه دستخوش اصلاحات احتمالي قرار گيرد.
 
* مگر تيم 13 نفره مامور به كار كارشناسي درباره اصلاحات اساسنامه از ماه‌ها پيش كارش را شروع نكرده بود؟ چرا به دستاوردهاي كارشناسي آن‌ها اكتفا نمي‌كنيد؟
درست است. كارگروهي براي اين قضيه تشكيل شد چرا كه تغيير اساسنامه فقط در بند انتخاب نواب رييس نبود و موارد ديگري را هم شامل مي‌شد. ببنيد، بعضي چيزها بامداد نوشته مي‌شود كه قابليت پاك شدن در هر مقطعي را دارد اما بعضي چيزها را با مركب نوشتند كه نمي‌توان به آساني آن‌ها را پاك كرد. بنده معتقدم تغيير انتصابي بودن نواب رييس توسط مجمع به انتخابي شدن توسط رييس، با روح دموكراسي در تضاد است و حقي را از اعضاي مجمع ضايع مي‌كند. به اين خاطر است كه فيفا بر انتصابي بودن نواب رييس تاكيد دارد. اعضاي مجمع بايد خودشان هيات رييسه‌اي را كانديدا كرده و راي دهند. ضمن اينكه رييس فدراسيون و نوابش كه عضويتي در مجمع ندارند؛ بنابراين خودشان نمي‌توانند براي خودشان حقي ايجاد كنند. اين حق اعضاي مجمع است كه از ميان كانديداهاي نايب‌رييسي، كانديداي مدنظرشان را انتخاب كنند. در اساسنامه استاندارد فيفا و در ماده 22 بر حق اعضاي مجمع براي انتخاب رييس و نوابش تاكيد شده است. در اين اساسنامه در هيچ جايي نيامده كه رييس مي‌تواند شخصي را به عنوان يكي از نواب رييس انتخاب كند و در همه جا آمده كه مجمع حق انتخاب دارد. هر عضوي مي‌تواند شخصي را براي جايگاه نواب به عنوان نامزد معرفي كند. مطمئن هستم اساسنامه اصلاح شده ما در فيفا درباره بند فوق تاييد نخواهد شد و برمي‌گردد. آن وقت زمان را هم از ما مي‌گيرد و ممكن است انتخابات را به وقفه بياندازد. ما نامه‌اي را با امضاي 6 نفر از اعضاي هيات رييسه فدراسيون به كفاشيان داديم و درخواست كرديم با توجه به پايان كار فدراسيون در تاريخ 19 دي، در مجمع فوق‌العاده 4 دي نسبت به تعيين زمان انتخابات فدراسيون اقدام كنيم. همچنين درخواست كرديم تا زمان برگزاري انتخابات، اين فدراسيون براي تداوم فعاليتش از مجمع اجازه بگيرد. ما چون مي‌دانستيم فيفا تغيير در اساسنامه در موضوع فوق را نمي‌پذيرد، پس بايد زمان را براي برگزاري انتخابات طبق اساسنامه قبلي از دست ندهيم چرا كه در آن صورت انتخابات به تعويق مي‌افتد. معتقد بوديم بهتر است انتخابات قبل از آغاز سال جديد برگزار شود تا در محافل عمومي اين شائبه بوجود نيايد كه به بهانه اصلاح اساسنامه مي‌خواهيم انتخابات را به تعويق انداخته و همچنان خودمان بر منصب امور بمانيم. اين ميزها رفتني است. به قولي "نه آن من است و نه آن تو"! ديگران آمدند و رفته‌اند، ما هم مي‌رويم. پس بهتر است مصلحت كل فوتبال را در نظر بگيريم. خوشحالم كه در مجمع فوق‌العاده و پس از آن جلسه هيات رييسه فدراسيون اولا زمان انتخابات مشخص شد. بنابراين اگر اساسنامه اصلاح شده ما به فيفا رفت و تا پيش از برگزاري انتخابات پاسخش نيامد، انتخابات طبق اساسنامه قبلي برگزار مي‌شود.
 
* عباس ترابيان در اين باره گفته بود " اين امكانات حقوقي است كه بايد در خدمت مجمع باشد نه آنكه اختيارات مجمع تحت‌الشعاع محدوديت‌ها و امكانات حقوقي قرار گيرد؛ بنابراين آنچه مجمع درباره اصلاح اساسنامه راي داده تحت هر شرايطي مورد تاييد است و اين تغيير صرفا جهت اطلاع براي فيفا ارسال مي‌شود" حال اين ادعا با نظر شما در تضاد است؟
ترابيان نظر خودش را گفته است. اتفاقا كفاشيان به ما گفت در مالزي بلاتر به وي گفته است كه چرا مي‌خواهيد اساسنامه‌تان را اصلاح كنيد؟ و در اين باره بحث شد اما در نهايت بلاتر گفت "اختياراتي كه دست خود رييس فدراسيون است را در اساسنامه تغيير ندهيد اما به هر حال هر اصلاحاتي كه انجام داديد براي ما ارسال كرده تا پس از بررسي‌هاي لازم مورد تاييد قرار گيرد". فرض كنيد با انتخاب مجمع يك نفر رييس فدراسيون شد، بعد او رفت و هر كسي را كه مطابق سليقه‌اش بود ولو كساني كه هيچ تخصص و تجربه‌اي در مديريت فوتبال نداشتند را به عنوان نايب‌رييس اول، نايب‌رييس دوم و سوم گذاشت. خب آن موقع چه انتظاري مي‌توان مثلا از نايب‌رييس دوم داشت كه قرار است رييس برگزاري مسابقات ليگ هم باشد؟!
 
* درباره ادعاهايي مبني بر اينكه كساني از درون فدراسيون براي فيفا نامه‌هايي عليه خود فدراسيون مي‌نويسند، چه نظري داريد؟
اين ادعا چرند است. مگر مي‌شود خودمان عليه خودمان كه در هيات رييسه عضو هستيم به فيفا نامه بنويسيم؟! بحث تاييديه گرفتن براي اصلاحات اساسنامه چيز ديگري است. طبق قانون فيفا بايد هرگونه تغييري در اساسنامه فدراسيون‌ها را تاييد كند. حال اگر اصلاحات ما مورد تاييد قرار نگيرد، ما معطل آن نشده و انتخابات را طبق اساسنامه قبلي در همين تاريخ اعلام شده 15 اسفند برگزار مي‌كنيم و سپس هيات رييسه بعدي خودش اقدامات لازم براي اصلاح اساسنامه را انجام دهد. بنده تاكيد مي‌كنم كه مخالف نامه‌نگاري‌هاي شكوه‌آميز براي فيفا هستم اما براي اساسنامه بايد تاييديه بگيريم. عده‌اي مي‌خواهند شرايط را جوري القا كنند كه گروه مخالف اصلاح اساسنامه دين و تقوا ندارند اما اين حرف‌ها چرند است و الان كه مجمع ظاهرا به اصلاحات اساسنامه راي مثبت داده بايد پيگيري شود كه آيا فيفا آن را تاييد مي‌كند يا خير؟
 
* فكر مي‌كنيد پاسخ فيفا چه زماني براي فدراسيون ايران ارسال شود؟
واقعا زمانش را نمي‌دانم. يكي از دلايل اينكه مي‌گويم فيفا قطعا با انتصابي شدن نواب رييس مخالفت مي‌كند اين است كه در انتخابات خود FIFA و AFC هم اشخاص مختلفي براي جايگاه‌هاي گوناگون كانديدا مي‌شوند. به طور مثال مگر سعيدلو با اجازه بن‌همام كانديداي نايب‌رييسي شد؟ افراد متعددي كانديد شدند و براي راي آوردن لابي هم كردند. من حرفم اين است كه براي انتخابات فدراسيون هم وقتي رييس كانديدا مي‌شود، كابينه‌اش براي نايب‌رييسي و پست‌هاي ديگر را هم در قالب يك گروه كاملا هماهنگي معرفي مي‌كند. ليست 9 نفره‌اي تشكيل مي‌شود، عملكرد گذشته‌اش را گرفته و برنامه‌ آينده‌اش را هم مي‌دهد. لابي هم مي‌كند و در نهايت اعضا به يك كابينه راي مي‌دهند. حتي كانديداي اعضاي هيات رييسه نيز مي‌توانند به صورت جداگانه كانديد شوند. حال كه چنين دموكراسي در نحوه كانديداتوري و انتخابات فدراسيون وجود دارد، چرا در آن دست ببريم.
 
* مي‌خواهم به موضوع اختلاف‌هايتان با كفاشيان اشاره كنم؛ اختلاف‌هايي كه اين روزها كاملا علني شده است. با توجه به اينكه هيات رييسه فعلي طبق اساسنامه قبلي انتخاب شدند، مگر اين اختلاف‌ها ناشي از ناهماهنگي و تضاد آراي شما با يكديگر نيست؟ از چه زمان به اين شرايط رسيده‌ايد؟
اختلاف نظر وجود دارد اما معتقدم در تضاد آرا، بحث‌هاي مختلف پخته مي‌شود. اساسنامه چارچوب كاري همه اعضا را مشخص كرده است. از رييس و نوابش گرفته تا تك‌تك اعضاي هيات رييسه. در طول چهار سال گذشته در خيلي از مسايل با كفاشيان يا حتي با تاج اختلاف‌نظر داشتم. در يك مورد بنده نظري داشته و آن‌ها نظرات ديگري. نظرات همه به بحث گذاشته مي‌شد و هر كسي از نظرش دفاع مي‌كرد اما در نهايت آنچه جمع تصميم مي‌گرفت به همان عمل مي‌كرديم.
 
* اما گاهي اوقات اكثر عضوهاي جمع‌ نظري داشتند اما تابع نظر رييس فدراسيون بوديد و اين مخالفت حتي بعد از عمل به نظر او بعضا در رسانه‌ها احساس مي‌شد؟!
ما با انتخاب بعضي از روساي كميته‌هاي فدراسيون مخالف بوديم. در مواردي پيش آمد كه اعضاي هيات رييسه براي انتخاب فلان شخص در راس كميته‌اي مخالفت كردند اما وقتي با پافشاري كفاشيان مواجه مي‌شديم، براي كمك كردن به ايشان، نظر رييس فدراسيون را مصوب مي‌كرديم تا بعدا مشكلي پيش نيايد. حتي وقتي شد كه به طور جدي به كانديداي مدنظر كفاشيان براي رياست يكي از كميته‌ها راي نداديم و ايشان مجبور شد گزينه‌اش را سرپرست آن كميته كند اما مدتي بعد كه دوباره او كانديداي آن كميته شد، به احترام كفاشيان اين‌بار راي داديم. ما ارديبهشت سال 89 نامه‌اي را براي كفاشيان فرستاديم كه در آن 11 مورد اصلاحات را در كارهاي فدراسيون خواستار شديم. در آن‌ها مواردي مربوط به روساي بعضي از كميته‌ها، سرمربيان تيم‌هاي ملي و... وجود داشت. در جلسه هيات رييسه آن را مطرح كرديم. تمام دلايل‌مان را ذكر كرديم تا رييس فدراسيون با در نظر گرفتن تمامي شرايط تصميم بگيرد اما متاسفانه هيچ‌ كدام از آن 11 مورد عملي نشد! مدتي بعد بخاطر يكسري مسايل ديگري بعضي از مسوولان تغيير كردند اما مابقي تغييرات درخواستي اتفاق نيفتاد! هيات رييسه فدراسيون از چهار، پنج ماه پيش از كفاشيان خواهش كرد كه اين افراد را در كميته‌هاي مختلف تغيير دهد چرا كه به صلاح فوتبال است اما ميسر نشد. در حالي كه هيچ‌كدام از آن موارد در رسانه‌ها ورود پيدا نكرد. مخالفت‌هاي ما بيشتر در حيطه نظرات بود. به تعبيري آنچه شرط بلاغ بود گفتيم و بقيه را به رييس فدراسيون واگذار كرديم.
 
* قبول داريد كه به صلاح همان فوتبال بود كه اگر نظرات‌تان را از نگاه كارشناسي به حق مي‌دانستيد، طبق رايي كه از مجمع گرفته بوديد و نماينده آن‌ها بوديد، بايد روي اعمال نظر جمع پافشاري مي‌كرديد؟
قبول دارم. ما بايد روي اعمال يكسري از نظرات بخاطر صلاح فوتبال اين مملكت پافشاري مي‌كرديم اما عملا به خاطر بوجود نيامدن مشكلات و حاشيه‌هاي بعدي، از راي رييس فدراسيون تبعيت كرديم. مي‌پذيرم كه بايد ياد بگيريم در بحث‌هاي مختلف، فقط يك‌نظر اعمال نشود. اگر قرار بر اين باشد پس اصلا چرا براي تعيين اين هيات رييسه 9 نفره،‌ انتخابات برگزار مي‌كنيم؟! ما مي‌توانستيم روي نظرات‌مان پافشاري كنيم اما فقط خواستيم دست كفاشيان را باز بگذاريم.
 
* رويه‌اي كه شما در اين‌باره داشتيد در عمل همان انتخابي بودن نواب رييس را تاييد مي‌كند چرا كه شما نظرات مخالفت داشتيد اما معتقديد بايد از نظر رييس فدراسيون تبعيت مي‌كرديد! اين با روح دموكراسي و جلوگيري از حاكميت مطلق ديدگاه رييس فدراسيون در تضاد نيست؟
عملا رويه اين‌گونه شد اما براي دوره جديد فدراسيون ديگر نبايد چنين شرايطي بوجود بيايد. معرفي كابينه توسط رييس فدراسيون در انتخابات و اينكه آن‌ها افراد هماهنگ با خودشان را در يك گروه كانديدا كنند، مي‌تواند وضعيت اشاره شده را تعديل كند. در اين‌جا مي‌خواهم تاكيد كنم در مدتي كه در سازمان ليگ كار كردم، هيچ مشكلي مشخصي با كفاشيان نداشتم. ما در فدراسيون كنار يكديگر بسيار خوب و سالم كار كرديم. ممكن بود با هم اختلاف نظراتي داشته باشيم اما هيچ كدورتي ميان ما نبود. من كفاشيان را انسان سالمي مي‌دانم و او واقعا به لحاظ كاري هم سلامت است. من هميشه تا دقيقه 90 از نظرم دفاع مي‌كردم اما در نهايت تابع نظر جمع بودم.
 
* داد و بيدادهايي كه از اتاق جلسات شما خارج مي‌شد و ظاهرا شما برسر كفاشيان فرياد مي‌زديد، مربوط به همان دفاع از نظرات‌تان بود؟
(باخنده) من يك مقداري تُن صدايم بلند است. همه داد و بيدادها كاري بوده و بحث ديگري در ميان نبود. من تقريبا هر روز كفاشيان را مي‌بينم و با هم صحبت مي‌كنيم، پس نتيجه‌ مي‌گيريم مساله شخصي ميان ما نيست. ما روي نظرات‌مان ايستادگي نكرديم، الان مي‌گويند شما با هم اختلاف داريد، واي به روزي كه مي‌خواستيم روي نظرات‌مان پافشاري كنيم!
 
* در انتخابات كانديداي رياست فدراسيون مي‌شويد؟
تا الان تصميم‌ام بر اين بوده كه كانديداي رياست فدراسيون نشوم. هنوز هم مشخص نيست در نهايت چه تصميمي بگيرم. اگر كانديداي رياست نشوم، قطعا كانديداي نايب‌رييس دوم و رييس سازمان ليگ يا به تعبيري كميته برگزاري مسابقات خواهم شد.
 
* اگر مهدي تاج كانديداي رياست فدراسيون نشود، باز هم كانديداي رياست نمي‌شويد؟
بايد فكر كنم اما احتمالا در آن صورت به نتيجه برسم كه كانديداي رياست شوم.
 
* فكر مي‌كنيد چه طيفي از افراد در انتخابات ثبت‌نام كنند؟
كانديداتوري رياست را بايد حداقل 10 نفر و نايب‌رييسي را 5 نفر از اعضاي مجمع تاييد كنند. هنوز به طور دقيق نمي‌توان گفت. بايد ببينم در زمان ثبت‌نام چه كساني اقدام به حضور در انتخابات مي‌كنند. گمانه‌زني درباره افراد مختلف زياد است اما هيچ چيز حتمي نيست. فقط مشخص است كه طبق تعداد اعضاي مجمع كه هفتاد و چند نفر هستند، بيش از 7 نفر نمي‌توانند كانديداي رياست شوند. همچنين طبق اساسنامه شرايط مختلفي براي كانديداتوري تعيين شده كه مثلا براي رياست شخصي باشد كه حداقل 10 سال و اعضاي هيات رييسه 5 سال سابقه مديريت داشته باشند. احراز شرايط كانديداها هم كه نيازي به تاييديه فيفا ندارد. با دموكراسي و آزادي كه در كشور وجود دارد، هر كسي احساس مي‌كند مي‌تواند كمك بيشتري به فوتبال كند، در انتخابات ثبت‌نام كند. خواهش مي‌كنم كساني كه مي‌خواهند كانديدا شوند، تقواي الهي را رعايت كنند و خداي ناكرده از هرگونه تخريب ديگري پرهيز كنند. عملكردشان در گذشته و برنامه‌شان براي آينده را بگويند. كابينه‌شان را معرفي كرده و درباره‌اش بحث و تحليل كنند تا در نهايت بهترين گزينه‌ها در دوره جديد فدراسيون فوتبال عهده‌دار مديريت امور شوند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس