به گزارش مشرق، دفاع مقدس ملت ما در برابر ارتش بعث عراق و حامیان غربی و شرقی او، ۳۸ ساله شد. ۳۸ سالی که دفتر خاطرات انقلاب را پُر از برگهای حماسی و غرورانگیز کرده است.
به همین مناسبت به سراغ یکی از سرداران پیشکسوت و قدیمی کشورمان که از نخستین روزهای جنگ با ورود به سپاه، در بخش فرهنگی و تبلیغی آن به ایفای نقش پرداخت و در تمام مدت ۸ سال دفاع مقدس ملت ایران نیز در خطوط مقدم جبهه حضور داشت، رفتیم. متن گفتوگوی تفصیلی ما با سردار «محمدعلی آسودی» معاون فرهنگی پیشین سپاه پاسداران به قرار زیر است.
**: در شروع صحبت اجازه بدهید در خصوص مسئولیت شما در دوران دفاع مقدس صحبت کنیم.
سردار آسودی: من در دفاع مقدس، مسئول تبلیغات جبهه و جنگ قرارگاههای نجف، کربلا، خاتم و نور بودم. انجام اقدامات انگیزشی برای رزمندگان، اطلاعرسانی عملیاتها، آوردن و بردن خبرنگاران و عکاسان و قرنطینه و توجیه و تیمبندی آنها بر عهده ما بود.
حضور امام جمعه لُسآنجلس در منطقه عملیاتی جزیره مجنون
**: کمی بیشتر در خصوص وظایف و عملکرد بخش «تبلیغات جبهه و جنگ» توضیح دهید. دایره فعالیتهای شما در جنگ چه مواردی را شامل میشد؟
سردار آسودی: ما در جنگ یک رستهای با عنوان «فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی» داشتیم که گستره فعالیتهای آن بسیار زیاد بود. به تعبیری ما از خط مقدم تا واشنگتن کار میکردیم. امام (ره) در منشور روحانیت فرازهایی دارند با این عناوین که «ما در جنگ انقلابمان را به جهان صادر نمودیم»، «ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودیم»، «ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که با تمامی قدرتها و ابرقدرتها میتوان سالیان سال مبارزه کرد» و ... حقا و انصافا بچههای تبلیغات جبهه و جنگ نقش زیادی در انجام این اقدامات داشتند. «حفظ و ارتقا معنویت، روحیه و بصیرت رزمندگان» و همچنین «اطلاعرسانی جنگ» و «تبلیغ دفاع مقدس در عرصه ملی و جهانی»، عمده مسئولیتهای جبهه فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی جنگ بود. از آنجا که دفاع مقدس ما «انسان محور» بود نه «تجهیزات محور»، نیروهای انسانی حاضر در حبههها نیازمند ارتقا معنویت بودند تا بتوانند در خط مقدم با سبکبالی علیه دشمن بعثی بجنگند. رسته فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی جبهه مسئولیت داشت تا این وظیفه را با اقداماتی همچون برگزاری نماز، دعا، نوحهسرایی، تشویق به نوشتن وصیتنامه و ... انجام دهد.
رزمندگان ما همچنین نیازمند ارتقای روحیه و انگیزه و بصیرت بود. یکی از کارهای ما این بود که آدمهای موثر کشورهای مختلف جهان از «استاد دانشگاه» گرفته تا «امام جماعت» یا «چهرههای سیاسی» را سالی یکی دو بار با هماهنگی وزارت خارجه و وزارت ارشاد به کشور میآوردیم و به جبههها میبردیم تا آنها لشکرهای ما را از نزدیک ببینند. به یاد دارم که بعد از عملیات خیبر، گروهی ۱۰۰ نفره را برای بازدید از آبادان و خرمشهر و دزفول به مناطق جنگی بردیم و سردار محسن رضایی و امیر صیاد شیرازی هم به عنوان فرماندهان سپاه و ارتش برای این افراد صحبت کردند. بعد از این سخنرانیها، این مدعوین خواستند به منطقه عملیاتی جزیره مجنون بروند و از آنجا بازدید کنند. ما به سردار رضایی گفتیم که این مهمانان این خواسته را دارند. سردار رضایی گفتند که چند نفر از آنها را گلچین کنید و به منطقه ببرید. ما هم حدود ۲۰ نفر را انتخاب کردیم که اتفاقا امام جمعه لسآنجلس هم در میان این ۲۰ نفر بود. اینها از نزدیک روحیه و معنویت جبهههای ما را میدیدند و بعد میرفتند برای ملتهای خودشان تعریف میکردند. ما این مهمانان را به ایستگاه صلواتی جُفیر که بسیار بزرگ بود بردیم. اینها دیدند که رزمندگان میآیند برای چند لحظهای اتراق میکنند و شربتی و میوهای میخورند و آخر هم یک صلوات بلند میفرستند و میروند. این حرکت برای مهمانان خارجی ما بسیار جالب بود. این مُدل را در هیچ کجای جهان ندیده بودند. وقتی هم که به آنها میگفتیم تمام این شربتها و میوهها و شیرینیها را خود مردم به جبهه کمک کردند و این دفاع ما در مقابل دشمن متجاوز، یک دفاع مردمی است، بیشتر متحیر میشدند.
دنیا باور نداشت که ما خرمشهر را آزاد کردیم تا اینکه خبرنگاران خارجی از اوضاع خرمشهر گزارش تهیه کردند
**: در شروع صحبتتان اشاره کردید که مسئولیت دعوت و سازماندهی خبرنگاران در زمان جنگ را بر عهده داشتید. با توجه به اقتضائات خاص آن دوره، این مسئولیت را به چه شکلی انجام میدادید؟
سردار آسودی: ما علاوه بر دعوت و سازماندهی خبرنگاران داخلی، بعد از هر عملیات، خبرنگاران خارجی را از ۵ قاره جهان به منطقه میبردیم تا آنها هم گزارش تهیه کنند. اجازه بدهید یک نمونه جالب برایتان بگویم. ما خرمشهر را آزاد کرده بودیم، ولی تا دو سه روز بعد از آزادسازی، هنوز صدام میگفت: خرمشهر در دست من است؛ عجیب بود که همه دنیا هم حرف صدام را قبول کرده بودند. با وجود اینکه تلویزیون ما ۱۹ هزار اسیر عملیات بیتالمقدس را نشان میداد، اما دنیا باور نمیکرد. تا خبرنگاران خارجی را به خرمشهر نبردیم و آنها گزارش تهیه نکردند، جهان حرف ما را نپذیرفته بود، اما به محض انعکاس اخبار توسط رسانههای بینالمللی، دنیا باور کرد که ما خرمشهر را آزاد کردیم.
رزمندگان را برای نوشتن وصیتنامه ترغیب میکردیم
**: در بخشی از فعالیتهای قرارگاه تبلیغاتی جبهه و جنگ، به «تشویق رزمندگان برای نوشتن وصیتنامه» اشاره کردید. این کار به چه شکل انجام میشد؟
سردار آسودی: در تمام ارتشهای دنیا حرف از مرگ و مُردن در شرایط جنگی، ممنوع است و محاکمه دارد، چون آنها یک نگاه مادی به جنگ دارند، اما بچههای تبلیغات در زمان جنگ، رزمندگان را برای نوشتن وصیتنامه ترغیب و توجیه میکردند و برگههای وصیتنامه و قلم در اختیار آنان میگذاشتند. شهدا در لحظاتی وصیت خود را نوشتند که کاملا الهی بودند و هیچ تعلقی به مادیات دنیا نداشتند. تمام مردم کشور ما به شهدا احترام میگذارند. این وصیتنامهها که یکی از مولفههای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است، باید در جامعه فرهنگسازی شود. جنگ تحمیلی «تجهیزاتمحور» بود، اما دفاع مقدس «انسانمحور» بود. رزمندگان ما، انسانهایی با شاخصهای معنویت، بصیرت، انگیزه و شجاعت مثالزدنی بودند. بارها در دفاع مقدس پیش آمد که شرایط تَن به تانک برای رزمندگان ما به وجود آمد و هربار رزمندگان ما از این تقابل نابرابر، سرافراز خارج شدند.
تدریس ۱۰ محور فعالیتهای «جبهه فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی جنگ» در دانشگاه امام حسین(ع) از سال آینده
**: برنامهای وجود دارد که این فعالیتهای گسترده بخش «تبلیغات جبهه و جنگ» به صورت منظم و مدون به رشته تحریر دربیاید؟
سردار آسودی: جبهه فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی جنگ، ۳۵۰ محور فعالیت را که هرکدام دارای دهها زیرشاخه بوده، در پشت و داخل جبهه انجام میداد. این فعالیتها هم آفندی بودند هم پدافندی. تمام ۳۵۰ محور فعالیت «جبهه فرهنگی، تبلیغی و عملیات روانی جنگ» در قالب ۱۰ محور کلی امروز به یک گروه علمی در دانشگاه جامعه امام حسین (ع) واگذار شده تا آنها در راستای اکتساب دانش بومی با نگاه به تجارب فرماندهان دفاع مقدس با محوریت موضوعات فرهنگی و عملیات روانی، این موضوعات را تبدیل به یک دانش کنند. انشاالله تا آخر سال هم کتاب این فعالیتها منتشر میشود و سال آینده در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای دانشکده فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین (ع) تدریس میشود. «نقش و کارکرد ارتباطات و رسانه در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد هنر (نمایش و تجسمی) در دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد تولیدات و محصولات تبلیغات جبهه و جنگ و ثبت خاطرات در دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد جنگ روانی دشمنان در جنگ تحملی و عملیات روانی رزمندگان اسلام در دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد مبلغان شامل مراجع، علی و طلاب رزمی و مداحان در دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و تاثیر فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی در ارتقا معنویت، انگیزه و روحیه»، «نقش و کارکرد ادبیات دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد مدیریت فرهنگی و تبلیغات در ساختار، راهبردها و شیوهها و روشهای اثربخش در سطوح راهبردی و عملیاتی»، «نقش و کارکرد مراسم و مناسبتها در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در سطوح راهبردی و عملیاتی» و همچنین «نقش و کارکرد آواها و نواهای حماسی انقلاب، دفاع مقدس و مقاومت اسلامی در سطوح راهبردی و عملیاتی»، این ۱۰ محور هستند.
«جنگ ایران و عراق» یک ترکیب غلط است
**: به عنوان فردی که سالیان سال در مناصب رده بالای حوزه فرهنگی سپاه مسئولیت داشتید، بفرمایید که خطر تحریف تا چه اندازه دفاع مقدس ملت ما را تهدید میکند؟
سردار آسودی: متاسفانه علیرغم تلاش تمام افراد دلسوز و دستگاههای انقلابی طی سالیان گذشته، هنوز هم در بسیاری از مجامع و جلسات، شاهد بکارگیری ترکیب واژگانی «جنگ ایران و عراق» هستیم. متاسفانه این ترکیب واژگان آنقدر استفاده شده که در فرهنگ عمومی جامعه برای خودش جا باز کرده است. در صورتیکه این ترکیب از نظر اهالی فن و هر انسان آزادهای غلط است. «جنگ» کلمهای دارای بار است و متاسفانه وقتی در این ترکیب واژگان، بعد از کلمه جنگ، اول نام ایران و سپس نام عراق برده میشود، بسیاری گمان میکنند که این جنگ یک جنگ معمولی بین دو کشور بوده است درحالیکه اصلا اینطور نبود. ترکیب «جنگ ایران و عراق» با ترکیب «جنگ تحمیلی عراق علیه ایران» بسیار تفاوت دارد. در خوشبینانهترین حالت ممکن، باید بگوییم که ترکیب «جنگ ایران و عراق» که امروز متداول شده با فکر انتخاب نشده است. جنگی که ارتش بعث علیه ما تحمیل کرد، «جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ملت و انقلاب اسلامی ایران» بود. این جنگ، تنها جنگ ارتش بعث با ایران نبود؛ بعثیها به خودیِ خودشان اصلا توانایی راهاندازی جنگ با ایران را نداشتند. جنگ سال ۵۹ تا ۶۷، حقیقتا یک جنگ جهانی تمام عیار علیه ملت ایران بود. ۴۷ کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم در جنگ تحمیلی علیه ملت ایران که ارتش بعث در لبه آن قرار داشت، مشارکت داشتند. بعد از حمله ارتش بعث به کویت گه پس از پایان دفاع مقدس ملت ایران انجام شد، همه حامیان عربی، اروپایی و آمریکایی صدام که در طول ۸ سال جنگ تحمیلی همه نوع حمایتی از او کرده بودند، نسبت به حمله به کویت به شدت اعتراض کردند. صحبتهای مقامات این کشورها، از حمایتهای پولی، تجهیزاتی و اطلاعاتی آنها به صدام پرده برداشت. آنها صراحتا میگفتند: «این ما بودیم که در آن ۸ سال به تو تجهیزات و سلاح شیمیایی و هواپیما و بالگرد و اطلاعات و نقشه و پول دادیم». این کشورها قبل از شروع جنگ تحمیلی علیه ملت ایران، به دنبال یک آدم دیوانه، بیعقل و البته شرور و جنگطلب میگشتند که راحت بازی بخورد. دفاع یک اقدام شرعی و عقلی در برابر متجاوز است. ما در برابر صدام از سرزمینمان دفاع کردیم. دفاع ما به این خاطر مقدس شد که مبانی دین در آن گره خورد. صدام بعد از متحمل شدن شکستهای ابتدایی و پس از آنکه برنامهاش برای شکست دادن زودهنگام ایران نقش بر آب شد، بمباران شهرهای ما نظیر دزفول، اندیمشک، ایلام، سرپل ذهاب و ... را آغاز کرد. در حالیکه ما در همان زمان میتوانستیم اقدام متقابل انجام دهیم و شهرهای عراق را بزنیم، اما این کار را نکردیم. آن زمانی هم که برای اولین بار تصمیم گرفتیم مقابله به مثل کنیم و بصره را بزنیم امام (ره) فرمودند: «مبانی دین به ما میگوید که به مردم بصره بگوییم از شهر خارج شوند یا به پناهگاه بروند». اسلام به ما اجازه نمیداد مثل صدام رفتار کنیم. امام (ره) همان موقع دستور دادند که مناطق مسکونی بصره را نزنید و فقط مناطق نظامی را بزنید. یا اینکه در جایی دیگر امام (ره) فرمودند: «مثل ارتش بعث که با اسرای ما رفتار میکند، با اسرای عراقی رفتار نکنید».
دلم میسوزد که میبینم کشورهای اروپایی امروز نقش دایه دلسوزتر از مادر را برای ما ایفا میکنند
**: اگر کمکهای بلوکهای غرب و شرق به صدام نبود، ارتش بعث به تنهایی یارای جنگ با ایران را داشت؟
سردار آسودی: ما در یک جنگ جهانی قرار داشتیم. در جنگ تحمیلی برای اولین بار در طول تاریخ، ۲ بلوک شرق و غرب که همیشه مقابل هم بودند در حمایت از صدام متحد شدند و تمام قد روبروی ما ایستادند. صدام با این وضعیت که حمایت تمام دنیا را پشت سر خود دید، اعلام کرد که ۳ روزه خوزستان را میگیرد و یک هفتهای نظام جمهوری اسلامی ایران را ساقط میکند. ما از ابتدا تا انتهای جنگ، از ۱۷ کشور اسیر گرفتیم. یعنی ۱۷ کشور به صورت مستقیم در جنگ تحمیلی علیه ما فعال بودند. البته در آن مقطع زمانی برابر تحلیلهایی که وجود داشت، ارتش بعث، چهارمین نیروی زمینی قدرتمند جهان را در اختیار داشت که بخش عمدهای از سلاحها و آموزشیهای ارتش بعث عراق متعلق به شوروی بوده است. همچنین بر اساس اسنادی که بعدها به دست آمد، ملاقاتهای محرمانه مقامات آمریکایی با صدام و تحریک او به شروع جنگ با ایران، نقش بسزایی در ترغیب صدام به جنگ با ایران داشت. مقامات ارشد کاخ سفید، قبل و حین جنگ، بارها و بارها به عراق سفر کردند و مشاورههای اطلاعاتی بسیار دقیقی به صدام میدادند. آمریکاییها اطلاعاتی را که در طول جنگ بهصورت خفا در اختیار صدام میگذاشتند در جریان عملیات والفجر ۸ با آواکسهای خود علنی کردند. چندین هواپیمای آواکس که هواپیمای اطلاعات و شناسایی آمریکا بود، در اختیار عربستان قرار داده شد و عربستان این هواپیماها را برای جمعآوری اطلاعات از محل استقرار نیروهای ایرانی به پرواز درمیآورد. همان موقع در قرارگاه بحث میشد که این آواکسها آنقدر قدرتمند هستند که میتوانند شماره پلاک خودروها هم بردارند و ثبت کنند. ما در جریان عملیات والفجر ۸ مرتبا این آواکسها را با چشم غیرمسلح میدیدم که بر فراز منطقه والفجر ۸ در پرواز بود که در آخر هم امدادهای الهی مجددا به ما کمک کرد و چند روز هوا ابری شد و ما توانستیم با تغییر استقرارها و استراتژی خود، عملیات را با موفقیت به پایان برسانیم. صدام به هیچ عنوان یک تصمیمگیر نبود بلکه صرفا یک عامل اجرایی در اختیار استکبار بود که باید هدف آنها برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران محقق میکرد. خیلی دلم میسوزد که امروز این کشورهای اروپایی میخواهند نقش دایه دلسوزتر از مادر را برای مردم ما ایفا کنند. در حالیکه در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، عمده مواد شیمیایی را آلمان و عمده جنگندههای هوایی را فرانسه به صدام میداد. انگلیس و بلژیک هم تا توانستند کمک تسلیحاتی برای صدام فرستادند. از آن طرف بلوک شرق هم بسیاری از سلاحهای آفندی و پدافندی خود را در اختیار صدام قرار داده بود. ما در جریان عملیات والفجر هشت، ۷۴ هواپیمای عراق را ساقط کردیم. این آمار، بسیار خوب بود، اما نزدیک به یک سال بعد در عملیاتهای کربلای ۴ و کربلای ۵ دیدیم که عراق ۲ برابر آن تعداد هواپیما را بهکارگیری کرده است. حمایت تسلیحاتی بلوکهای شرق و غرب و حمایتهای مالی کشورهای مرتجع عرب، حد یقفی نداشت.
بعثیها قبل از شروع رسمی جنگ، بیش از ۶۰۰ بار به مرزهای ما تجاوز کردند
**: طبق اسناد منتشرشده، ارتش بعث از چند ماه قبل از تجاوز ۳۱ شهریور ۵۹، با نیروهای مرزی ما درگیریهایی داشته است. ریشه این درگیریها چه بود؟
سردار آسودی: آمریکا برای اینکه انقلاب اسلامی مردم ایران به پیروزی نرسد خیلی هزینه کرد. این هزینه هم به صورت مستقیم بود هم غیرمستقیم، ولی در نهایت انقلاب پیروز شد. آمریکاییها بعد از انقلاب، برای مهار انقلاب هم خیلی هزینه کردند تا بتوانند در انقلاب مردم ایران انحراف به وجود بیاورند. در مقطع ۲۵ بهمن ۵۷ تا ۱۲ فروردین ۵۸ که نظام جمهوری اسلامی ایران، نظام منتخب مردم شد، آمریکا با بهرهگیری از پتانسیل گروهکهای مختلف، تلاشهای بسیاری را در راستای ایجاد انحراف در انقلاب انجام داد. آنها مایل بودند هر نظامی به جز نظام جمهوری اسلامی در ایران روی کار بیاید. غیر از نظام جمهوری اسلامی که خواسته امام خمینی (ره) بود، آمریکاییها هر نوع سیستم حکومتی را در کشور تبلیغ میکردند. از ۱۳ فروردین سال ۵۸ که نظام جمهوری اسلامی ایران در کشور مستقر شد آمریکا به صدام دستور میدهد که اولین تجاوز خود را به ایران انجام دهد. اولین تجاوزهای محدود ارتش بعث به خاک ایران در همان ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ در مرز مهران رقم میخورد و تا ۳۱ شهریور سال ۵۹ که جنگ تحمیلی ارتش بعث به حریم کشورمان صورت گرفت، ارتش بعث بیش از ۶۰۰ بار به حریم کشورمان تجاوزهای زمینی، دریایی و هوایی انجام داده بود. در یکی از فرمایشات امام خمینی (ره) میخوانیم که «من از روز اولی که صدام روی کار آمد به همه هشدار دادم که این یک آدم دیوانه بیعقل است که برای خودش و دیگران مشکل به وجود میآورد». صدام یک شخصیت جنگطلب، مغرور، قدرتطلب و دیوانه داشت.
شروع روند موفقیتآمیز عملیاتها با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا
**: چرا ما در چند ماه ابتدایی جنگ نتوانستیم با ارتش بعث مقابله کنیم و علیرغم رشادتهایی که رزمندگان از خودشان نشان میدادند، اغلب عملیاتهای برنامهریزی شده ما با شکست مواجه میشد؟
سردار آسودی: ما آن زمان نه امکانات نظامی خاصی داشتیم و نه تجربه جنگیدن. تنها تجربه نظامیان ما، درگیری با ضدانقلاب در کردستان در حد نبردهای چریکی بود. ضمن اینکه در ۱۰ ماه ابتدایی جنگ، هم دشمن مستقیم روبروی ما ایستاده بود و هم بنیصدر که هیچ سررشتهای از نظامیگری نداشت، از توان نیروهای موجود استفاده نمیکرد. تا زمان فرماندهی کل قوای بنیصدر، اکثر عملیاتهای ما با شکست مواجه میشد. بعد از شناخت کامل زوایای پیدا و پنهان بنیصدر برای همگان و قبل از رای عدم کفایت مجلس به او، حضرت امام (ره) اختیارات فرماندهی کل قوا در شب ۲۰ خرداد از بنیصدر گرفت. یک روز بعد از این اقدام امام(ره)، اولین عملیات موفقیتآمیز ما با نام عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» در دارخوین به فرماندهی سرلشکر رحیم صفوی و با مشارکت ارتش و بسیج و سپاه و جهاد انجام میشود و همان وحدتی که همه مدتها به دنبال آن بودند و بنیصدر نمیگذاشت ایجاد شود، شکل گرفت. پس از این عملیات بود که سلسله عملیاتهای موفقیتآمیز کربلا و سپس ثامنالائمه و طریقالقدس و فتحالمبین و بیتالمقدس انجام میشود. بنیصدر در زمانی که مسئولیت داشت، از تمام زور خودش استفاده میکرد تا از وحدت ارتش و سپاه جلوگیری کند و اجازه ندهد این دو نیرو عملیات مشترک برگزار کنند.
امام(ره) با دادن اختیارات فرماندهی کل قوا به بنیصدر، جای هیچ حرف و حدیثی را برای او باقی نگذاشت
**: به نظر شما اگر بنیصدر در ابتدای جنگ تحمیلی «فرمانده کل قوا» نبود، اوضاع جنگ در ماههای آغازین آن چگونه پیش میرفت؟
سردار آسودی: یقینا اگر شخص امام (ره) در آن زمان فرماندهی کل قوا را عهدهدار بودند، این حجم از خاک کشور در ابتدای جنگ به دست ارتش بعث نمیافتاد. البته اگر امام خمینی (ره) مسئولیت فرماندهی کل قوا را به بنیصدر واگذار نمیکرد، خود همین لیبرالها و ملیگراها میگفتند بنیصدر در اداره جنگ اختیاری نداشت که بتواند کاری انجام دهد. امام خمینی (ره) با دادن اختیارات فرماندهی کل قوا به بنیصدر، جای هیچ حرف و حدیثی را برای او باقی نگذاشت.
بنیصدر خائن میخواست ما به شیوه چندصد سال قبل با دشمن بجنگیم
**: مهمترین ایرادهای فنی و عملیاتی بنیصدر در زمان شروع تجاوز ارتش بعث به کشور را بیان کنید.
سردار آسودی: بنیصدر با این توجیه که «جنگ بچهبازی نیست» مانع حضور مردم و غیرنظامیان در صحنه دفاع از کشور میشد. بنیصدر اعتقاد داشت که جنگیدن نیازمند داشتن تخصص است غافل از اینکه تِز جنگی خود او مربوط به دوره اشکانیان بود. این تِز جنگی که از آن با عنوان «زمین در برابر زمان» یاد میشود بر این مبنا بود که ما اجازه ورود دشمن به خاک کشور را بدهیم و ناگهان در یک موقع مناسب او را قیچی کنیم. این تِز جنگی زمانی کاربرد داشت که جنگاوران سوار بر اسب مبارزه میکردند و بنیصدر خائن میخواست ما به شیوه چندصد سال قبل با دشمن تا بن دندان مسلح روبروی خودمان بجنگیم. خیلی جالب بود که بنیصدر که ادعای سواد و تحصیلات داشت، آنقدر فهم نداشت که در عصر تکنولوژی و نبردهای هوایی و زرهی، زمین که داده شد و دشمن در آن استقرار پیدا کرد دیگر نمیتوان زمان را در اختیار گرفت. بنیصدر میگفت: باید اجازه دهیم دشمن از منطقه شمال، تا تنگه بین اندیمشک و ارتفاعات لرستان جلو بیاید و از منطقه جنوب هم تا ارتفاعات کهکیلویه و بویراحمد خودش را برساند، آنگاه ما این تنگهها را ببندیم و آنها را قیچی کنیم. در حالیکه اگر نیروی زرهی ارتش بعث از کرخه و پل نادری عبور میکردند، توقف آنها بسیار بسیار مشکل بود. کار خدا بود که در آن مقطع حساس، نیروهای ارتش و سپاه و مردم و بسیجیان نگذاشتند بعثیها از این منطقه عبور کنند.
«کوکتل مولوتف» ابزار دفاعی روزهای اول نبرد در خرمشهر بود
**: مقاومت روزهای ابتدایی جنگ در خرمشهر که ۳۴ روز به طول انجامید، چه تاثیری بر سرنوشت جنگ داشت؟
سردار آسودی: کاری که فرزندان جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس کردند کاری کارستان بود. رزمندگان ما با دست خالی در برابر مستکبران جهان ایستادند. بچههای خرمشهر از مردم، تکاوران دریایی و نیروهای سپاه خرمشهر با دست خالی ۳۴ روز در برابر ارتش بعث ایستادند. آنقدر امکانات نظامی در خرمشهر کم بود که «کوکتل مولوتف» ابزار نظامی مدافعان کشور در برابر ارتش بعث بود. مقاومت نیروهای سپاه، ارتش و مردم در خرمشهر، خیابان به خیابان و کوچه به کوچه ادامه داشت. دشمن با همه زوری که زد فقط توانست شمال خرمشهر را اشغال کند و بچهها بعد از عبور از پل خرمشهر، پل را منفجر کردند و نگذاشتند دشمن به جنوب خرمشهر برسد. اگر خرمشهر و آبادان طبق برنامهریزیهای صدام اشغال میشدند، خیلی کار برای ما سخت میشد.
۲ جمله تاریخی امام (ره) که باعث شد عراق در هفته اول جنگ، خواستار آتشبس شود
**: از مدیریت امام (ره) در زمان جنگ بگویید
سردار آسودی: امام خمینی (ره) استاد عملیات روانی با بهرهگیری از آیات و روایات بودند. قرآن برای انجام عملیات روانی، حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. اینکه چه بگوییم، چگونه بگوییم، در چه زمانی بگوییم. در شرایطی که دشمن آن همه شهر و روستا در خوزستان و ایلام و کرمانشاه را اشغال کرده بود و ما در شرایط بسیار بدی قرار داشتیم و روحیه مردم به شدت پایین آمده بود، در روز سوم جنگ تحمیلی تعدادی از مردم و مسئولان به دیدار حضرت امام (ره) رفتند. امام (ره) با مشاهده چهره افراد حاضر در مراسم، متوجه اضطراب و نگرانی آنها میشوند. امام (ره) در آن شرایط باید کاری میکردند که هم روحیه دشمن خُرد شود و هم مردم و نیروهای مسلح ما روحیه و انگیزه بگیرند. امام (ره) در آن دیدار فرمودند: «چیزی نشده، دزدی آمده سنگی انداخته و رفته». امام (ره) همچنین در این دیدار فرمودند: «آنچنان به صدام سیلی بزنیم که از جایش برنخیزد». امام (ره) با این جملات فراموش نشدنی خود، از یک سو، سطح کار دشمن را در حد یک دزد پایین آورده و روحیه دشمن را نابود کردند و از سوی دیگر به مردم و نیروهای مسلح روحیه دادند. این سخنان امام (ره) در شرایطی بیان شد که غرور و سرمستی صدام را فرا گرفته بود و او خودش را «سردار قادسیه» معرفی میکرد. من اعتقاد دارم که هنوز روی این دو جمله طلایی امام (ره) خوب کار نشده است. معلوم نبود که اگر امام (ره) این دو جمله را نمیگفتند دشمن چقدر میتوانست پیشروی کند. این صحبتهای امام خمینی (ره) آنچنان روحیه دشمن را ضعیف و نابود کرد که ۲۴ ساعت بعد، در روز چهارم جنگ، «محمد ضیاءالحق» رئیس جمهور وقت پاکستان به ایران میگوید که صدام آماده مذاکره برای آتشبس است. همان صدامی که میخواست سه روزه خوزستان را بگیرد و یک هفتهای انقلاب اصلامی را صادر کند. ضیاءالحق به سفارت ما در پاکستان میگوید که ما آماده وساطت میان ایران و عراق هستیم و عراق آماده مذاکره برای آتشبس است.
**: چرا ما این پیشنهاد را نپذیرفتیم؟
سردار آسودی: به یک دلیل روشن. در آتشبس، هرکس باید در همان نقطهای که هست، بماند و در آن موقع، بخشهایی از خاک ما در اختیار ارتش بعث بود و اگر آتشبس برقرار میشد یا دیگر آن مناطق هیچگاه به ما برنمیگشت یا برای بازگرداندن آن، باید مدتها و شاید سالها مذاکره میکردیم.
دشمن در خرمشهر یا باید خودش را تسلیم میکرد یا به وحشیترین رودخانه جهان میپرید
**: کمی در خصوص عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر برای ما صحبت کنید. چطور شد که در جریان آخرین مرحله از عملیات بیتالمقدس، ما توانستیم به شکلی خیرهکننده ۱۹ هزار اسیر از نیروهای دشمن بگیریم؟
سردار آسودی: بعد از عملیاتهای موفقیت آمیز ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین، صدام فکرش را هم نمیکرد که ما آماده یک عملیات بسیار بزرگ دیگر باشیم. او به شدت از شروع عملیات بیت المقدس یکه خورد. صدام در اثنای مراحل اول و دوم عملیات بیتالمقدس، خودش وارد قرارگاه جنگ ارتش بعث شد و فرماندهی را بر عهده گرفت. بارها صدام اعلام کرده بود اگر ایرانیها توانستند خرمشهر را بگیرند من کلید بغداد را به آنها میدهم. آنقدر موانع در خرمشهر و اطراف خرمشهر ایجاد کرده بودند که تصور نمیکردند نیروهای ما از این موانع و خاکریزها و ماشینآلات فرسوده و آهنپارهها عبور کنند. شعار استراتژیک ارتش بعث در خرمشهر «جئنا لِنَبقی» یعنی «آمدهایم که بمانیم» بود. اما همه دیدند این ما بودیم که صدامیها را از خاک خرمشهر بیرون راندیم. در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس ما توانستیم در منقطه پلِنو، پشت ارتش بعث را در یک عملیات سنگین، ببندیم. پشت آنها که بسته شد و فهمیدند راه فرار ندارند، یا باید خودشان را تسلیم میکردند و یا خود را به رود اروند که وحشیترین رودخانه جهان است و سرعت آب آن به ۷۵ کیلومتری میرسد، میانداختند. آنها وقتی دیدند در محاصره کامل هستند و راه فرار ندارند لباسهای نظامیشان را در آوردند و با همان زیرپوشی که بر تن داشتند، دستشان را به نشانه تسلیم بالا بردند. ۱۹ هزار اسیر واقعا عدد خیرهکنندهای است.
تجاوز صدامیان به ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ثابت کرد که بیاعتمادی ما به صدام درست بود
**: بنگاههای خبرپراکنی انگلیس و آمریکا سالهاست که میخواهند به مخاطبان خود القا کنند که «ادامه جنگ از سوی ایران بعد از آزادسازی خرمشهر اشتباه بود و تنها منجر به افزایش تلفات و خسارات از سوی ایران شد»؛ چرا ما بعد از آزادسازی خرمشهر جنگ با عراق را ادامه دادیم؟
سردار آسودی: اولا بعد از آزادسازی خرمشهر در عملیات بیتالمقدس، هنوز بخشهای مهمی از سرزمین ایران در اشغال ارتش بعث بود. دوما در آن زمان نه به صدام و نه به اربابان او، به هیچ وجه نمیشد اعتماد و روی حرفشان حساب باز کرد. در آخر جنگ، تجاوز صدامیان به ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ثابت کرد که بیاعتمادی ما به صدام درست بوده است.
اگر مستقیما قطعنامه را رد میکردیم احتمال تهاجم گسترده جهانی به ایران وجود داشت
**: امام خمینی (ره) قطعنامه ۵۹۸ را در ابتدا نه قبول و نه رد کردند. دلیل این کار امام (ره) چه بود؟
سردار آسودی: در قطعنامه ۵۹۸ که ۲۶ تیر سال ۶۶ صادر شد، کفِ خواستههای ما آورده شده بود؛ صدام هم که بعد ار عملیات کربلای ۵ در موقعیت ضعف شدید قرار گرفته بود بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت، اما ایران قطعنامه را نه پذیرفت و نه رد کرد. امام گفت که ما قطعنامه ۵۹۸ را نه میپذیریم و نه نمیپذیریم. همه مانده بودند که معنای این سخن امام (ره) چیست. اگر ما مستقیما این قطعنامه را رد میکردیم احتمال یک تهاجم گسترده جهانی به ایران وجود داشت. یک سال از صدور قطعنامه ۵۹۸ گذشت و ساعت ۱۴ روز ۲۷ تیر سال ۱۳۶۷ رسما اعلام شد که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت. این یک سال زمان به این دلیل بود که همه تحلیلها و مواضع در داخل و خارج اعلام شود. به نوعی امام (ره) اجازه دادند که همه حرفها زده شود. ما در جنگ چند شعار داشتیم. «جنگ جنگ تا پیروزی»، «یک جنگ تا پیروزی» و شعار امام (ره) که «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» بود. امام (ره) گفتند «من شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان را میدادم و حالا هم من هستم که جام زهر پایان جنگ را مینوشم». امام (ره) مَرد بود و مردانه حرف میزد. ایشان پذیرش قطعنامه را به گردن کسی نینداخت و فرافکنی نکرد.
آنقدر نیرو به جبههها آمد که دیگر ظرفیت پذیرش رزمنده وجود نداشت
**: دلیل بیاعتمادی ایران به صدام، بعد از پذیرش قطعنامه و با تجاوز مجدد ارتش بعث به خاک کشورمان بر همگان آشکار شد. حضور نیروهای مردمی، سپاه و ارتش در این مقطع از جنگ چگونه بود؟
سردار آسودی: بعد از ظهر ۲۷ تیر ایران قطعنامه را پذیرفت و صبح روز ۲۹ تیر، ارتش بعث از چند محور از جمله محورهای کوشک، طلاییه و مهران، حمله گستردهای را به سمت ایران انجام داد. آنها دوباره خودشان را تا نزدیکی اهواز رساندند. بالگردهای بعثی مرتبا در جاده اهواز خرمشهر مینشستند و بلند میشدند و اگر مقاومت مردم، سپاه و ارتش نبود خرمشهر دوباره سقوط میکرد. آن زمان حضرت آقا که رئیس جمهور بودند اعلام کردند «من برای دفاع از انقلاب و کشور در حال رفتن به جنوب هستم و مردم و مسئولین هرکس دل در گرو اسلام و انقلاب و کشور دارد باید بیاید». آن زمان انقدر نیرو به جبههها آمد که دیگر ظرفیت پذیرش رزمنده وجود نداشت و سرانجام از طریق رسانهها اعلام شد که دیگر به جبههها نیایید. در این مقطع، حتی کسانی برای جنگیدن به جبهه آمدند که در طول ۸ سال جنگ، یک بار هم به جبهه نرفته بودند و حتی شاید امام (ره) و انقلاب را هم قبول نداشتند. مردم دیدند که ما قطعنامه را پذیرفتهایم، ولی صدام زیر میز زده است و دوباره تجاوز خود را ادامه داده است. مردم فهمیده بودند که حرف برخی لیبرالها و ملیگراها در داخل و دشمنان در خارج که میگفتند «آخوندها و پاسداران جنگطلب هستند و به دنبال صلح نیستند» دروغ است. سرانجام از ۲۷ تیر تا ۲ مرداد ارتش متجاوز بعث تا آن سوی مرز عقب زده شد و دوباره ما نگذاشتیم که یک وجب از خاک کشورمان در اشغال دشمن بماند.
مخالفت امام(ره) با انجام عملیات برونمرزی در خاک عراق بعد از پذیرش قطعنامه
**: گفته میشود که بعضی از فرماندهان ما بعد از بیرون راندن بعثیها از خاک کشور که پس از پذیرش قطعنامه انجام شده بود، مایل بودند که عملیاتهایی را در خاک عراق انجام دهند. شما این حرف را قبول دارید؟
سردار آسودی: مطلبی نقل است که بعد از عقب راندن ارتش بعث در تاریخ ۲ مرداد، برخی فرماندهان به حاج سیداحمد آقا گفتند که «به امام بفرمایید حالا که دشمن دوباره شکست خورده و روحیهاش را از دست داده و در حال عقبنشینی است و از طرفی هم ما در جبهه هم انگیزه بالا و هم نیرو به تعداد کافی داریم، عملیاتهای برون مرزی را برای دور کردن آتش دشمن انجام دهیم و کار را تمام کنیم». امام (ره) اینجا فرمودند: «مطلقا کسی حق ندارد یک وجب پای خود را در خاک عراق بگذارد. ما بر سر عهدی که کردیم وفا داریم». امام (ره) قطعنامه را با ناراحتی پذیرفت، اما وقتی پذیرفت واقعا به آن عمل کرد.
«منافقین» مریضهای بیمارستان را به حیاط بردند و تیرباران کردند و آتش زدند
**: عملیات «مرصاد» به عنوان آخرین عملیات نظامی ایران که در سال ۶۷ انجام شد، پایان خوشی را برای ۸ سال دفاع مقدس ملت ایران رقم زد. طراحی منافقین برای پیروز شدن در این عملیات چگونه بود؟
سردار آسودی: موقعی که ارتش بعث دوباره به عقب رانده شد، صدام سعی کرد از طریق منافقین که مدتها نان و آب آنها را داده بود هدف خود را محقق کند. منافقین هم برای خودشان عملیات «فروغ جاویدان» را در تاریخ ۲۹ تیر برنامهریزی کردند. این عملیات قطعا با دو سه روز سازماندهی انجام نشده بود و منافقین مدتها روی آن کار کرده بودند. آوردن ۵ هزار منافق از سراسر اروپا و آمریکا به پادگان اشرف و توجیه و تجهیز آنها قطعا کار یکی دو روزه نبوده است. طراحی منافقین بدین ترتیب بود که منافقین خارج از کشور که در کشورهای مختلف سکونت دارند به پادگان اشرف بروند و آموزش نظامی ببینند. آن منافقینی هم که در زندانها هستند سر به شورش بزنند که منافقین زندانی هم این کار را کردند و زندانها را به هم ریختند و سازمان زندانها را با یک وضعیت نابسامانی روبرو کردند. منافقین، زندانها را به آشوبکده تبدیل کرده بودند. از طرف دیگر قرار سرکردگان منافقین بر این بود که خانوادههای منافقین زندان در ایران و به خصوص تهران، اعتراضات خیابانی به راه بیندازند. آنها طراحی کرده بودند که منافقین شاخه نظامی، منافقین زندانی و خانواندههای منافقین، در یک هفته بتوانند نظام را به سقوط بکشانند و در تهران دست به دست هم دهند. منافقین در عملیات فروغ جاویدان که از پادگان اشرف آن را شروع کرده بودند، از قصرشیرین، سرپل ذهاب و تنگه پاتاق عبور کردند و در عرض ۴ ساعت توانستند خودشان را تا ساعت ۶ بعد از ظهر، به اسلام آباد غرب برسانند. در آن موقع اغلب نیروهای ما در جبهه جنوب درگیر عقبراندن بعثیهایی بودند که قطعنامه آتشبس را نقض کرده بودند.
منافقین با پشتیبانی نفربرهای چرخدار و تانکهای خود و البته هواپیماها و بالگردهای ارتش بعث، همینطور سرشان را پایین انداخته و وارد خاک ایران شده بودند. منافقین در کِرند غرب، حدود ۲۵ پاسدار را دستگیر و کنار دیوار تیرباران کردند. یکی از جنایات منافقین در اسلامآباد غرب این بود که در یکی از بیمارستانهای اسلامآباد غرب، تمام مریضها و مجروحها را به حیاط بیمارستان بردند و آنها را تیرباران کردند و در آخر هم پیکرهای بیجان آنها را آتش زدند. صبح روز بعد که منافقین میآیند از تنگه حسنآباد عبور کنند، بین تنگه حسنآباد و چهارزبر که به منطقه «مرصاد» معروف است گیر میکنند. عبور از تنگه حسنآباد تنها برای یک یا دو خودرو ممکن است و خروج از چهارزبر هم فقط به اندازه یک خودرو جا دارد. این تنگه، از حیث نظامی یکی از استراتژیکترین تنگههای کشور محسوب میشد. آنجا یگانهایی از قبل حضور داشتند که البته پیشبینی تجاوز دشمن را نکرده بودند مثل تیپ قائم (عج) استان سمنان یا تیپ نبی اکرم (ص) کرمانشاه. هم فرمانده تیپ و هم فرمانده گردانهای تیپ قائم (عج) در آنجا بودند. کاری که تیپ قائم (عج) در آن مقطع کرد این بود که با زدن خاکریز، تنگه را بست و منافقین را در این دشت گیر انداخت. منافقین که از حسنآباد عبور کرده بودند، نمیتوانستند از تنگه مرصاد خارج شوند. مدام با تانکهایشان میآمدند به خاکریزها میزدند بلکه خاکریزها را از بین بروند، اما موفق نمیشدند. سرانجام در روز ۵ مرداد عملیات ما علیه آنها با عنوان عملیات مرصاد اجرا شد که ۲ روز هم به طول انجامید و اکثر منافقین حاضر در صحنه، همانجا به درک واصل شدند. اگر سرکردههای گروهک تروریستی منافقین یک جو عقل داشتند، میفهمیدند که نمیشود همینطور سرشان را پایین بیندازند و تا تهران بیایند.
**: مقام معظم رهبری سال گذشته در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (ره) فرمودند: «مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود»؛ تحلیل شما از این اظهارات مقام معظم رهبری در خصوص منافقین چیست؟
سردار آسودی: منافقین در زمان انقلاب، در زمان دفاع مقدس و تاامروز، هم وطنفروشی کردند هم جاسوسی کردند و هم عملیات نظامی انجام میدادند و هم مردم بیگناه ایران را به شهادت رساندند. مسعود رجوی گزارشهای جاسوسی نیروهایش را در حالتی حقارتآمیز به صدام تحویل میداد. منافقین در بسیاری از عملیاتهای ارتش بعث هم حضور داشتند و عملیات نظامی انجام میدادند. این منافقین پَست، نوکرِ صدام شده بودند و علیه مردم کشور خودشان اسلحه به دست گرفته بودند. اگر کسی به مردم و کشور خودش خیانت کند باید چگونه با آن رفتار کرد؟
سرلشکر رضایی به من دستور داد اسرای عراقی را دور ایران بچرخانید
**: شما بعد از عملیات والفجر ۸، مسئول گرداندن اسرای عراقی به دور ایران شدید. دلیل انجام این کار چه بود؟
سردار آسودی: در یک مقطع از دفاع مقدس، به خاطر برخی عدم موفقیتها در بعضی عملیاتها، ما باید تمهیداتی میاندیشیدیم که روحیه مردم با دیدن اسرای عراقی بالا برود. اسرای عملیات والفجر ۸، نزدیک دو هزار نفر بودند و سرلشکر محسن رضایی به من دستور دادند که این اسرا را ببرید و دور ایران بچرخانید.
اشک اسیر عراقی از محبت مردم ایران
**: خاطره خاصی از آن روزها و این اسرای عراقی دارید؟
سردار آسودی: ما بهترین اتوبوسها را برای این اسرا گرفتیم و بهترین پذیراییها را از آنها انجام دادیم و آنها در همه شهرها به مردم نشان دادیم. مردم هم به بهترین شکل ممکن با این اسرا رفتار میکردند. مردم هیچ شهری، کوچکترین توهینی را به این اسرا انجام ندادند. همه اینها در شرایطی بود که بعثیها رفتاری بسیار اهانتآمیز با اسرای ما داشتند. مردم ایران به این اسرای عراقی، شیرینی و گل میدادند و میگفتند که «این بندگان خدا فریب خورده هستند». یک افسر عراقی مسیحی در میان این اسرا بود که از قضا دکتر بود. یک بار دیدیم که او به شدت گریه میکند. پرسیدیم «چرا گریه میکنی؟ ما که به شما بیاحترامی نمیکنیم.» جواب داد: «من شرمنده این برخوردهای شما با خودمان هستم. شما نمیدانید که در عراق با اسرای شما چه میکنند. وقتی که من این رفتار خوب شما و مردم را با خودمان میبینم نمیتوانم جلوی اشکم را بگیرم».
ما اجازه ندادیم که صدام شهرهایمان را اشغال کند و به همین دلیل ما پیروز جنگ هستیم
**: برخی معاندان در یادداشتها و مطالبی که درباره دفاع مقدس مینویستند، اینگونه القا میکنند که «همانطور که عراق پیروز جنگ نشد، ایران هم در این جنگ پیروز نشد». پاسخ شما به این گزاره چیست؟
سردار آسودی: این ما نبودیم که میخواستیم شهرهای عراق را تصرف کنیم بلکه هدف آنها از تجاوز، اشغال شهرهای ما بود. همین که ما آنها را در رسیدن به هدفشان ناموفق گذاشتیم یعنی پیروز جنگ هستیم. صدام در آخرین نامه خود به رئیس جمهور وقت ما «آیتالله هاشمی» مینویسد که «هر آنچه شما خواستید را من قبول کردم و دوباره به قرارداد الجزایر پایبند خواهم بود.» همین نامه یعنی پیروزی ایران در پایان ۸ سال دفاع مقدس.
حسن باقری یک جوانِ خبرنگار و عکاس بود، اما به او میدان داده شد و توانست فرمانده اطلاعات جنگ شود
**: و صحبت پایانی شما.
سردار آسودی: مسئولان باید به مردم کشور اعتماد کنند و متکی به داخل باشند. مسئولان ما باید دل به مردم ببندند نه به دشمن. ما با همین مردم و جوانها میتوانیم در جنگ اقتصادی و فرهنگی که دشمن به راه انداخته پیروز شویم. مسئولان باید به جوانها میدان بدهند. مسئولان باید به وعدههای خدا باور داشته باشند. یکی از مولفههای موفقیت ما در دفاع مقدس، معنویت و ایمان فرماندهان و رزمندگان ما بود. شهید حسن باقری یک جوانِ خبرنگار و عکاس بود، اما به او میدان داده شد و توانست فرمانده اطلاعات جنگ شود و او موفق شد جنگ را از بُنبست نجات دهد.
**: در پایان مجدد از اینکه وقت خودتان را در اختیار خبرگزاری میزان قرار دادید سپاسگزارم.
سردار آسودی: من هم از شما و از همه همکارانتان در خبرگزاری میزان تشکر میکنم.