به گزارش مشرق، «محمد ایمانی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
۱-یک معیار مهم در شناخت افراد، سنجش میزان امانتداری و مسئولیتشناسی و مسئولیت پذیری یا ابا نداشتن در این زمینه است. در مثل جای مناقشه نیست؛ کسی که مواد بازیافتی بار میزند، کاری ندارد که بارش بشکند یا مچاله شود، روی بار میرود و تا میتواند فشار وارد میآورد تا هرچه بیشتر بار بزند. اما کسی که بارش، چینی گران قیمت است، آن را در جعبه میگذارد و با احتیاط حرکت میکند. چینی فروش -و هر صاحب مغازه دیگری- حواسش هست که درگیری ولو ضروری را داخل مغازه نیاورد. منصب و مسئولیت داشتن نیز از همین جنس است.
۲- درست گفتهاند که شرفالمکان بالمکین. جمهوری اسلامی ایران در این ۴۰ سال، هفت رئیسجمهور را تجربه کرده است. اما تفاوت رشدیافتگی میان این هفت نفر -یا میان چند هزار نفری که در ۱۰ دوره مجلس، نماینده و رئیسبودهاند- بسیار چشمگیر است. یک نمونه با ارزش، تفاوت میان سیدابوالحسن بنیصدر و محمد علی رجایی، که از یکی خائن به کشور در میانه جنگ تحمیلی دشمن ساخت و دیگری را به خاطر ساده زیستی، خط امامی بودن، پرکاری، خدمتگزاری و بیادعایی، به تراز سنجش دولتمردان تبدیل کرد. حضرت امام(ره) هنگام تنفیذ بنی صدر فرمودند «من یک کلمه به آقای بنی صدر تذکر میدهم، این کلمه تذکر برای همه است، حب الدنیا رأس کل خطیئه. یعنی دنیادوستی در رأس همه خطاهاست».
مشابه همین تذکر را امام به آقای رجایی فرمودند؛ «دیروز نخستوزیر بودید و پریروز وزیر بودید و قبل از او معلم بودید و قبل از او هم یک شاگردی بودید و بعد از این هم معلوم نیست کی از اینجا بروید. ممکن است خدای نخواسته حالا که بیرون رفتید یا همین حالا یک بمبی باز اینجا منفجر بشود و فاتحه همه را بخوانند! (انفجار خنده حضار از جمله آقای روحانی). وقتی مطلب این است، چرا باید انسان قبل از ریاستجمهوری و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاستجمهوری چی هست؟». این ادبیات ناصحانه و مشابه هم، در یکی اثر کرد و بر جان او نشست اما مانع شقاوت دومی نشد.
حضرت امام پس از عزل بنیصدر فرمودند «خدا میداند که من مکرر به این گفتم که آقا اینها تو را تباه میکنند این گرگهایی که دور تو جمع شدهاند وبه هیچ چیز عقیده ندارند، تو را از بین میبرند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند».
۳- نخوت، خودرایی و تشنجآفرینی و در عین حال نفوذ زدگی و اسارت بنی صدر در حلقه گروهکهای نفاق را مقایسه کنید با سیره مسئولانه شهید رجایی که دستفروشی را یادش نرفته بود و میدانست چینی امانتی امنیت و اتحاد و اقتدار ملت را باید عزیزتر از جان خویش داشت. حضور قلب نهفته در کلمات سرشار از معرفت او را ببینید: «من وقتی وزیر آموزش و پرورش بودم، فکر میکردم که خدا در جهنم یک جایی دارد که به اندازه ۱۰ میلیون آدم فشار عذاب هست. آنجا جای وزیر آموزش و پرورش است زیرا که هر جمله او روی ۱۰ میلیون انسان نقش دارد. پس باید هوشیار باشد که این سخن در چه گسترهای اثر میگذارد و چه مسئولیتی دارد.
البته وزیر آموزش و پرورش همواره به لطف خدا امیدوار است؛ به این جهت، فقط به آنجای جهنم فکر نمیکند. اجازه بدهید راجع به این مثال بیشتر صحبت کنم. در جهنم، خدا یک جایی دارد که فشار عذابش مساوی هست با گناه ۳۶ میلیون انسان؛ آنجا جای من است که حرکت و سخن و برخوردم روی زندگی ۳۶ میلیون انسان اثر میکند. یک بله و یک نه، سرنوشت ۳۶ میلیون انسان را تحتالشعاع قرار میدهد».
۴- فراوان پیش آمده که منافقین، رجال سیاسی را تحریک به انتحار و خودزنی و به هم ریختن کشور کنند و یا به خراب کردن پلهای پشت سر خود وادارند. پوست خربزه زیر پای رجال گذاشتن و قربانی گرفتن، عادت منافقین است ولو در قالب بزک شده «افشاگری» (بخوانید دروغ بافی و بازگویی اتهامات دشمن علیه ارکان نظام) باشد. چنانکه دیروز یکی از اعضای حزباشرافی کارگزاران، به بهانه موضوع سؤال از رئیسجمهور مدعی شد «رئیسجمهور فردا یک رسالت تاریخی بر دوش دارد. روحانی باید فردا بین حفظ آرامش یا بازسازی محبوبیتش یکی را انتخاب کند»! محبوبیت نزد چه کسانی؟ این چه محبوبیت موهومی است که هزینه آن، به هم زدن آرامش کشور است؟ بیثبات کردن کشور، جز نقشه دشمن است؟ و آیا عضو حزب آلوده به نفوذ، جز خواست دشمن را بازگو میکند؟ (کیهان اخیرا گزارش مستندی درباره «نگاه ساندیسی» افراطیون مدعی اصلاحطلبی به دولت منتشر کرد).
۵- سزاوار است آقای روحانی از خود بپرسد مجلسی که پارسال، رای دربست و توام با اعتماد مطلق به کابینه پیشنهادی داد و اکثریت آن هماهنگ با دولت بودهاند، چرا اکنون معترض است و بر استیضاح وزیران اقتصادی و سؤال از رئیسجمهور اصرار دارد؟ قطعا نارضایتی مردم از سوء مدیریت بیسابقه، موجب از بین رفتن نفوذ دولت و برکناری وزیر اقتصاد با وجود مخالفت فراکسیونهای وابسته به آقایان عارف و لاریجانی شد. روحانی با وجود وعده تغییر، پس از پایان دوره ماموریت آقای سیف در بانک مرکزی گفت تغییر دیگری در کار نیست. اگر تغییر افراد نه، پس تغییر رویکرد و برنامه اقتصادی، آری و باید.
۶- وقتی یک تیم، پیاپی بد بازی میکند و نتیجه نمیگیرد، چند احتمال را میتوان مدنظر داشت؛ ایراد از یک یا چند بازیکن است و باید جا به جا شوند؛ ایراد از برنامه تیم است و باید این برنامه تغییر کند؛اشکال ازمربی و مدیر است که نمیتواند به بازیکنان، هویت تیمی مشترک بدهد؛ چرا که سرگرم برنامهای آرزو اندیشانه بوده است. او آرزو دارد حریفی که دشمنی دیرینه با تیم وی دارد، دستش را بگیرد و تیمش را پیروز کند! تصور کنید مربی برزیل یا آرژانتین ۴ سال دست روی دست بگذارد؛ با این دلخوشی که مربی انگلیس یا فرانسه قول داده کمکش کند. وقتی هم زمان مصاف سخت با انگلیس و فرانسه در جام جهانی میرسد و تا آن روز هیچ کمکی دریافت نکرده، هنوز امید داشته باشد در اوج رقابت، مربی حریف از سر ملاطفت، مساعدتی بکند! میدان همآوردی با دشمنان قسم خورده یک ملت نیز همین است.
برخی دولتمردان یا حامیان تصمیمساز آنها با چه دریافتی گفتند «رئیسجمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما، ایجاداشتغال برای جوانان ایران است».(این دولتمرد چند ماه قبل در کرمان تصریح کرد «هیچ کس در دنیا دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، ما باید مشکلاتمان را خودمان حل کنیم)؛ یا «وزیر خارجه آمریکا (کری) با اعتراف به خلف وعده، قول داده جبران کند. وقتی وزیرخارجه آمریکا به وزیر خارجه ما میگوید خلف وعده خود را جبران میکنیم و مذاکرات باید ادامه یابد؛ یعنی عزم قدرتهای غربی برای گفتوگوهای دوستانه با ایران جدی است»؟!
۷- ممکن است برخی دولتمردان یا حامیانشان از باب فرافکنی و رفع مسئولیت، قصور و تقصیرهای دولت را متوجه جناحها و یا سایر قوا و مراکز سیاسی کنند اما اغلب ناظران منصف (اعم از حامی یا مخالف) متفقالقولند که؛ دولت در این ۴-۵ سال زیاده ازحد معطل مساعدت غرب بود، به جای تدبیر اقتصادی و پای کارآوردن ظرفیتهای داخلی، عمده بار خود را بر دوش وزارت خارجه گذاشت که آن وزارت نیزغالبا از سیطره نگاه انحصاری به چند کشورغربی خارج نشد، و بدتر اینکه با همه تجارب تلخ اعتماد به آن دولتهای بدعهد، هنوز هم هیچ اراده قاطعی برای تغییر مسیر مشاهده نمیشود.
۸- برخی مدیران همچنان عادت دارند به سیاق انتخابات، دوقطبیهای اغواگر اما فاقد کارکرد مفید بتراشند. بگیر و ببند مجرمان اقتصادی را تخطئه کنند و ضمنا علیه رانتخواری و فساد حرف بزنند. زمینه فساد و رانتهای انبوه را فراهم کنند اما ضمنا منتقد همین روند باشند؛ انگار متولی دلار پاشی ۱۸ میلیاردی یا سکه پاشی ۶۰ تنی (۷ میلیون سکهای) و آشفته بازار خودرو و مسکن و گوشی همراه، دولت دیگری است و اینها منتقدش هستند! تدبیر را با «آزمون و خطا و رها کردن امور به این خیال که پس از ویرانگری سیلابوار، در نقطهای به تعادل برسد»، اشتباه میگیرند. حاضر نیستند حلقه بسته تصمیم گیری را که تورم ۵۰ درصدی سال ۷۴ و تورم بیسابقه یک سال اخیر شاهکار آنهاست، بشکنند و در مقابل صاحب نظران زانوی ادب بزنند و به جای بیگانگان، از آنها استمداد کنند. اگر سختشان است سراغ صاحب نظران منتقد قدیمی بروند، دست کم میتوانند سراغ انبوه کارشناسان اقتصادی بروند که سال گذشته در انتخابات حامی شان بودند اما اکنون با دیدن عملکردها نقد جدی دارند. درباره آنها که دیگر نمیشود توهم توطئه داشت.
۹- حقیقتا نیازی به سؤال نمایندگان از رئیسجمهور نیست، وقتی کارشناسان سابقا حامی دولت، معترض شدهاند. آقای روحانی و تیم اقتصادی وی کافی است به پرسشهای فزاینده دهها کارشناس پاسخ دهند که بیانیه حمایت از او را در انتخابات ۹۶ امضا کردند اما اکنون منتقدند.
آقای فرشاد مومنی اخیرا گفته است «زمانی که آقای روحانی دولت دوم را معرفی کرد، ابراز شگفتی کردیم که چرا در بحبوحه حادترین مشکلات اقتصادی، دولتی بدون اقتصاددان تشکیل داده؟ این از لحاظ مصالح ملی، بسیار مشکوک است، اما غیر متخصصها هم میتوانند بپرسند در این پنج ماهه چه اتفاق مثبتی رخ داد؟ اعتبار دولت نزد مردم بالا رفت؟ اعتماد از دست رفته تولیدکنندگان بهبود یافت؟ انگیزه سرمایهگذاری مولّد بیشتر شد؟ همه کسانی که با دروغ بافی، کل ماجرای سرنوشت نرخ ارز را به تفاوت تورمها تقلیل میدادند، باید مورد سؤال قرار بگیرند؟ در دیداری که ماه مبارک داشتم -علیرغم میلم فقط از احساس خطری که میکردم و فکر میکردم ازاین فرصت برای اتمام حجت شرعی استفاده کنم- این مسئله را برجسته کردم که باید به اعضای هیئت وزیران کتاب ریچارد نفیو (مسئول اداره امور تحریمها علیه ایران) آموزش داده شود.
یکی از مؤلفههای راهبردی که نفیو مطرح کرده، این است که میفهمیدیم برای یک کشور توسعه نیافته در شرایط خطیر، هیچ ابزاری به اندازه پشتوانه ارزی، نقطه اتکای مواجهه با بحران نیست؛ بنابراین برنامه ریختیم که منابع ارزی ایران در مسیرهای مصرفی، تجملی و غیر توسعهای به کار گرفته شود و از آن پشتوانه کاملاً محروم شوند....چقدر شتاب زده و مشکوک و آلوده به فساد و رانت، چند ده میلیارد دلار در چند ماهه اخیر تخصیص پیدا کرد؟!»
۱۰- شهید رجایی ۲۴ مرداد ۱۳۶۰ سخنانی به غایت حکمتآمیز گفت که همچنان تازه و درس آموز است؛ به ویژه عبارات مهمی که از زبان آیتالله طالقانی درباره امام بیان میکند و میتواند سرلوحه امروز باشد؛ «سازمان مجاهدین[خلق] به فکر بودند نبردی را با نیروهای مومن شروع کنند. در آن جریانی که پسر مرحوم طالقانی دستگیر شده بود، گفتند همه نیروهای نظامی ما در اختیار مرحوم طالقانی! چرا اجازه دادند روزنامههای منفور آن روز با حروف بزرگ در نیم صفحه بالایش بنویسند مجاهدین خلق همه نیروهای نظامیاش را در اختیار طالقانی میگذارد، طالقانی با این نیروها چه کاری میخواست انجام بدهد؟ میخواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها میدانستند هیچ حیثیتی ندارند، میخواستند مرحوم طالقانی را سپر قرار دهند و پشت عَلَمی که ایشان به خیال آنها برمیافراشت، جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی رفت خدمت امام حرفی زد که اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که میخواست تفکر اسلامی بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت، باید همان جا تغییر موضع بدهد. مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که من هر وقت مایوس میشوم از حرکت این انقلاب، به خدمت امام میآیم و دوباره نیرو میگیرم».