
به گزارش مشرق ، برهان نوشت:
سابقه ۱۲ سال نمایندگی مجلس، در کنار حدود ۲۰ سال «تدریس اقتصاد در دانشگاه تهران»، دکتر «حسن سبحانی» را به اقتصاددانی سرشناس و در عین حال با تجربه در مسایل مرتبط با اقتصاد کلان ایران تبدیل نموده است. با این توضیحات و در شرایطی که وضعیت نامناسب بازار ارز کشور و وجود شکاف قیمتی قابل توجه بین قیمتهای رسمی و قیمت بازار آزاد دلار، دغدغه جدی بسیاری از کارشناسان اقتصاد محسوب میشود، سایت برهان در چارچوب یک مصاحبه ی اختصاصی با «دکتر سبحانی»، به ارزیابی برخی از ابعاد و ریشههای وضعیت فعلی بازار ارز پرداخته است. متن این مصاحبه، پیشروی خوانندگان گرانقدر برهان قرار میگیرد، به این امید که انعکاس تحلیلهای کارشناسی مختلف در این زمینه، بتواند گام کوچکی در راستای کمک به مدیریت صحیح وضعیت بازار ارز کشور محسوب شود:
آقای دکتر سبحانی به نظر شما، چه عواملی باعث گردیده تا ظرف یک سال اخیر، شکاف بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد انواع ارزهای خارجی افزایش یابد و سیستم چند نرخی در بازار ارز حاکم شود؟ آیا چنین پدیده ای ناشی از تشدید تحریمهای بانکی برضد ایران بوده است؟ آیا وضعیت چند نرخی بازار ارز به دلیل پایین رفتن نرخ سود سپردههای بانکی و در نتیجه هجوم سرمایه های سرگردان به بازار ارز رخ داده است؟ آیا سیاستهای ارزی ناصحیح بانک مرکزی باعث ایجاد چنین وضعیتی شده است؟ یا عوامل دیگری را در ایجاد شرایط چند نرخی در بازار ارز دخیل میدانید؟
تحلیل پدیده هایی مانند نرخ ارز، باید با در نظر گرفتن تمامی ابعاد اقتصاد کلان باشد. اعتقاد بنده این است که ریشهی اصلی وضعیت نامناسب فعلی بازار ارز، عمدتاً به عواملی خارج از بازار ارز مربوط میشود. در واقع ممکن است ایرادهایی به سیاست ارزی بانک مرکزی وارد باشد، اما سهم اشتباههای بانک مرکزی در ایجاد وضعیت فعلی، چندان زیاد نیست و بخش اصلی مشکلات جاری بازار ارز، بازتاب وقایعی است که در بخشهای دیگر اقتصاد رخ داده و هم اکنون تأثیرات آن را در بازار ارز مشاهده می کنیم.
مثلاً چه وقایعی در خارج از بازار ارز رخ داده که بر بازار ارز تأثیرگذار بوده است؟
زمانی که شرایط برای سرمایه گذاری مولد مناسب نیست، سرمایه گذاران به طور طبیعی میکوشند سرمایه های خود را به بازارهای مطمئن تر منتقل کنند. در نتیجه طبیعی است که بازارهایی مثل بازار طلا و بازار ارز دچار شوک قیمتی ناشی از افزایش تقاضا شوند. به طور ویژه تصمیم سال گذشتهی دولت برای افزایش شدید و ناگهانی قیمت انرژی مصرفی تولید کنندگان و در نتیجه ایجاد مشکل برای فعالیتهای تولیدی، از ریشه های مهم هجوم سرمایه های سرگردان به بازار ارز محسوب میشود. اگر افزایش قیمت انرژی برای تولید کنندگان به صورت تدریجی انجام میشد، وضعیت تولید کنندگان تا به این حد دچار مشکل نمیگردید و طبیعتاً یکی از نتایج این بود که وضعیت فعلی هم در بازار ارز به وجود نمی آمد.
یعنی شما معتقدید که مثلاً افزایش تحریم های بانکی ایران نقشی در وضعیت آشفته ی بازار ارز نداشته است؟
به طور قطع تعامل نامنصفانهی برخی کشورها با ایران در عرصه ی سیاست خارجی، در تشدید وضعیت نابسامان بازار ارز تأثیرگذار بوده است. اما همان طور که عرض کردم، فرآیند انحراف سرمایه های بزرگ به سمت بازار ارز که ایجاد وضعیت نامناسب فعلی را به دنبال داشته، بیشتر ناشی از تصمیم هایی است که به نامساعد شدن فضای کسب و کار و سرمایه گذاریهای تولیدی منجر شده است که مهم ترین این تصمیمها، به افزایش شوک آور قیمت انرژی مصرفی تولید کنندگان مربوط میشود.
از طرف دیگر متأسفانه پس از اجرای طرح هدفمندی نیز، دولت به آن بخشی از قانون هدفمندی یارانهها که مربوط به اختصاص بخشی از درآمدهای طرح هدفمندی برای حمایت از تولید کنندگان بود، عمل نکرد و خود این مسأله در تشدید خروج سرمایه ها از بخشهای تولیدی مؤثر بود. در حال حاضر تقریباً تمامی درآمد دولت بر اثر افزایش قیمت انرژی، برای پرداخت حقوق به خانوارهای ایرانی اختصاص یافته است.
بسیار خب، ولی شیوه ی کلی اجرای طرح هدفمندی به تصویب مجلس رسیده و حدود یک سال هم از اجرای آن می گذرد. در شرایط فعلی چه کاری میتوان برای بهبود فضای حاکم بر سرمایه گذاریهای تولیدی در کشور انجام داد؟
هم اکنون کلیدی ترین کاری که می توان برای بهبود فضای کسب و کار در ایران انجام داد، عبارت است از تجدید نظر و اصلاح قانون هدفمندی یارانه ها است. در ضمن تصور میکنم حتی اگر دولت تصمیم بگیرد بخشی از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی را برای پرداخت یارانه ی نقدی به تولید کنندگان اختصاص دهد، باز هم سیاست نامناسبی است. بهترین روش برای حمایت از تولید کنندگان، این است که قیمت انواع انرژی مصرفیشان مانند برق، گاز و غیره، به صورت تدریجی افزایش یابد.
آقای دکتر، صحبت های شما در مورد روند جابهجایی سرمایه ها از بخش تولیدی به بازارهایی مانند بازار ارز و طلا، چارچوبی منطقی دارد. اما به نظر می رسد که علت اصلی شکاف قیمتی رو به افزایش بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد دلار، به پافشاری بیش از حد بانک مرکزی بر عدم افزایش قیمت رسمی دلار مربوط می شود. آیا فکر نمی کنید بهتر باشد بانک مرکزی هم سیاست ارزی خود را با روند افزایش تقاضای دلار هماهنگ کند و قیمت رسمی فروش دلار را افزایش دهد تا از فساد مالی و رانت خواری ناشی از وجود چند قیمت در بازار ارز، جلوگیری شود؟
بنده معتقدم که به طور قطع وجود وضعیت چند نرخی در بازار ارز کشور، بد است و باعث سوءاستفاده های مالی و رانتخواری میشود. اما اعتقاد دارم که ریشه های اصلی این وضعیت، در خارج از بازار ارز قرار دارد و نمی شود بدون درمان آن ریشه های اصلی، انتظار داشته باشیم فقط با تغییر سیاست های ارزی بانک مرکزی، همه چیز اصلاح شود.
آقای دکتر، نرخ تورم در ایران بسیار بالاتر از میانگین جهانی قرار دارد. به عبارت دیگر هزینه های تولیدکنندگان ایرانی در طول ۹ سال اخیر، حدوداً ۳ الی ۴ برابر شده است. در نقطه ی مقابل به دلیل تورم بسیار ناچیز در بسیاری از کشورها، ثابت ماندن قیمت دلار در ایران از سال ۱۳۸۱ تا به امروز باعث گردیده است که قیمت محصولات تولیدی این کشورها در بازار ایران، افزایش ناچیزی داشته باشد. طبیعتاً در این اوضاع، تولید کنندگان ایرانی قادر به رقابت با رقبای خارجی نخواهند بود. آیا با این وجود، همچنان شما معتقدید که بانک مرکزی نباید قیمت رسمی فروش دلار را افزایش دهد؟
بنده با این تحلیل موافق نیستم. قیمت دلار در سال ۸۰، برابر با ۱۷۵ تومان بود که از آن زمان تا به حال، چند برابر شده است.
ولی بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که افزایش قیمت رسمی فروش ارز، دست کم می تواند واردات را کاهش و صادرات را افزایش دهد و به این ترتیب شکاف بین عرضه و تقاضای ارز را کمتر کند.
تا زمانی که فضای کسب و کار کشور مساعد نبوده و موانع زیادی برای سرمایه گذاری های تولیدی وجود دارد، بسیار بعید است که افزایش قیمت ارز به افزایش صادرات منجر شود. به علاوه افزایش قیمت رسمی فروش دلار، با توجه به این که حدود ۸۰ درصد از واردات کشور به کالاهای سرمایه ای و مواد واسطه ای اختصاص دارد، می تواند هزینه های تولید کنندگان را افزایش داده و وضعیت سرمایه گذاری های تولیدی را باز هم بدتر کند.
اما اگر بانک مرکزی بخواهد همچنان قیمت رسمی فروش ارز را افزایش ندهد، ممکن است به تدریج شکاف بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد دلار به قدری زیاد شود که تمامی تولید کنندگانی که در حال حاضر همچنان در بخش های تولیدی سرمایه گذاری میکنند، احساس نمایند برایشان توجیه اقتصادی دارد که تمامی سرمایه ی خود را به سمت خرید و فروش ارز ببرند و در نتیجه وضعیت سرمایه گذاریهای تولیدی در کشور باز هم بدتر شود.
بله، درست است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، بسیار بد است. اما راه چاره وضعیت فعلی این نیست که بانک مرکزی قیمت رسمی فروش دلار را بالا ببرد. همان طور که عرض کردم، تنها راه چاره پایدار کنترل وضعیت بازار ارز، بهبود فضای کلی کسب و کار است که این مسأله در خارج از مجموعهی سیاستهای بانک مرکزی قرار دارد. منظور بنده این نیست که بانک مرکزی در وضعیت حال حاضر بازار ارز مقصر نیست، اما میگویم که سهم بانک مرکزی در ایجاد وضعیت فعلی، بسیار کم است.
سابقه ۱۲ سال نمایندگی مجلس، در کنار حدود ۲۰ سال «تدریس اقتصاد در دانشگاه تهران»، دکتر «حسن سبحانی» را به اقتصاددانی سرشناس و در عین حال با تجربه در مسایل مرتبط با اقتصاد کلان ایران تبدیل نموده است. با این توضیحات و در شرایطی که وضعیت نامناسب بازار ارز کشور و وجود شکاف قیمتی قابل توجه بین قیمتهای رسمی و قیمت بازار آزاد دلار، دغدغه جدی بسیاری از کارشناسان اقتصاد محسوب میشود، سایت برهان در چارچوب یک مصاحبه ی اختصاصی با «دکتر سبحانی»، به ارزیابی برخی از ابعاد و ریشههای وضعیت فعلی بازار ارز پرداخته است. متن این مصاحبه، پیشروی خوانندگان گرانقدر برهان قرار میگیرد، به این امید که انعکاس تحلیلهای کارشناسی مختلف در این زمینه، بتواند گام کوچکی در راستای کمک به مدیریت صحیح وضعیت بازار ارز کشور محسوب شود:
آقای دکتر سبحانی به نظر شما، چه عواملی باعث گردیده تا ظرف یک سال اخیر، شکاف بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد انواع ارزهای خارجی افزایش یابد و سیستم چند نرخی در بازار ارز حاکم شود؟ آیا چنین پدیده ای ناشی از تشدید تحریمهای بانکی برضد ایران بوده است؟ آیا وضعیت چند نرخی بازار ارز به دلیل پایین رفتن نرخ سود سپردههای بانکی و در نتیجه هجوم سرمایه های سرگردان به بازار ارز رخ داده است؟ آیا سیاستهای ارزی ناصحیح بانک مرکزی باعث ایجاد چنین وضعیتی شده است؟ یا عوامل دیگری را در ایجاد شرایط چند نرخی در بازار ارز دخیل میدانید؟
تحلیل پدیده هایی مانند نرخ ارز، باید با در نظر گرفتن تمامی ابعاد اقتصاد کلان باشد. اعتقاد بنده این است که ریشهی اصلی وضعیت نامناسب فعلی بازار ارز، عمدتاً به عواملی خارج از بازار ارز مربوط میشود. در واقع ممکن است ایرادهایی به سیاست ارزی بانک مرکزی وارد باشد، اما سهم اشتباههای بانک مرکزی در ایجاد وضعیت فعلی، چندان زیاد نیست و بخش اصلی مشکلات جاری بازار ارز، بازتاب وقایعی است که در بخشهای دیگر اقتصاد رخ داده و هم اکنون تأثیرات آن را در بازار ارز مشاهده می کنیم.
مثلاً چه وقایعی در خارج از بازار ارز رخ داده که بر بازار ارز تأثیرگذار بوده است؟
زمانی که شرایط برای سرمایه گذاری مولد مناسب نیست، سرمایه گذاران به طور طبیعی میکوشند سرمایه های خود را به بازارهای مطمئن تر منتقل کنند. در نتیجه طبیعی است که بازارهایی مثل بازار طلا و بازار ارز دچار شوک قیمتی ناشی از افزایش تقاضا شوند. به طور ویژه تصمیم سال گذشتهی دولت برای افزایش شدید و ناگهانی قیمت انرژی مصرفی تولید کنندگان و در نتیجه ایجاد مشکل برای فعالیتهای تولیدی، از ریشه های مهم هجوم سرمایه های سرگردان به بازار ارز محسوب میشود. اگر افزایش قیمت انرژی برای تولید کنندگان به صورت تدریجی انجام میشد، وضعیت تولید کنندگان تا به این حد دچار مشکل نمیگردید و طبیعتاً یکی از نتایج این بود که وضعیت فعلی هم در بازار ارز به وجود نمی آمد.
یعنی شما معتقدید که مثلاً افزایش تحریم های بانکی ایران نقشی در وضعیت آشفته ی بازار ارز نداشته است؟
به طور قطع تعامل نامنصفانهی برخی کشورها با ایران در عرصه ی سیاست خارجی، در تشدید وضعیت نابسامان بازار ارز تأثیرگذار بوده است. اما همان طور که عرض کردم، فرآیند انحراف سرمایه های بزرگ به سمت بازار ارز که ایجاد وضعیت نامناسب فعلی را به دنبال داشته، بیشتر ناشی از تصمیم هایی است که به نامساعد شدن فضای کسب و کار و سرمایه گذاریهای تولیدی منجر شده است که مهم ترین این تصمیمها، به افزایش شوک آور قیمت انرژی مصرفی تولید کنندگان مربوط میشود.
از طرف دیگر متأسفانه پس از اجرای طرح هدفمندی نیز، دولت به آن بخشی از قانون هدفمندی یارانهها که مربوط به اختصاص بخشی از درآمدهای طرح هدفمندی برای حمایت از تولید کنندگان بود، عمل نکرد و خود این مسأله در تشدید خروج سرمایه ها از بخشهای تولیدی مؤثر بود. در حال حاضر تقریباً تمامی درآمد دولت بر اثر افزایش قیمت انرژی، برای پرداخت حقوق به خانوارهای ایرانی اختصاص یافته است.
بسیار خب، ولی شیوه ی کلی اجرای طرح هدفمندی به تصویب مجلس رسیده و حدود یک سال هم از اجرای آن می گذرد. در شرایط فعلی چه کاری میتوان برای بهبود فضای حاکم بر سرمایه گذاریهای تولیدی در کشور انجام داد؟
هم اکنون کلیدی ترین کاری که می توان برای بهبود فضای کسب و کار در ایران انجام داد، عبارت است از تجدید نظر و اصلاح قانون هدفمندی یارانه ها است. در ضمن تصور میکنم حتی اگر دولت تصمیم بگیرد بخشی از درآمدهای حاصل از افزایش قیمت انرژی را برای پرداخت یارانه ی نقدی به تولید کنندگان اختصاص دهد، باز هم سیاست نامناسبی است. بهترین روش برای حمایت از تولید کنندگان، این است که قیمت انواع انرژی مصرفیشان مانند برق، گاز و غیره، به صورت تدریجی افزایش یابد.
آقای دکتر، صحبت های شما در مورد روند جابهجایی سرمایه ها از بخش تولیدی به بازارهایی مانند بازار ارز و طلا، چارچوبی منطقی دارد. اما به نظر می رسد که علت اصلی شکاف قیمتی رو به افزایش بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد دلار، به پافشاری بیش از حد بانک مرکزی بر عدم افزایش قیمت رسمی دلار مربوط می شود. آیا فکر نمی کنید بهتر باشد بانک مرکزی هم سیاست ارزی خود را با روند افزایش تقاضای دلار هماهنگ کند و قیمت رسمی فروش دلار را افزایش دهد تا از فساد مالی و رانت خواری ناشی از وجود چند قیمت در بازار ارز، جلوگیری شود؟
بنده معتقدم که به طور قطع وجود وضعیت چند نرخی در بازار ارز کشور، بد است و باعث سوءاستفاده های مالی و رانتخواری میشود. اما اعتقاد دارم که ریشه های اصلی این وضعیت، در خارج از بازار ارز قرار دارد و نمی شود بدون درمان آن ریشه های اصلی، انتظار داشته باشیم فقط با تغییر سیاست های ارزی بانک مرکزی، همه چیز اصلاح شود.
آقای دکتر، نرخ تورم در ایران بسیار بالاتر از میانگین جهانی قرار دارد. به عبارت دیگر هزینه های تولیدکنندگان ایرانی در طول ۹ سال اخیر، حدوداً ۳ الی ۴ برابر شده است. در نقطه ی مقابل به دلیل تورم بسیار ناچیز در بسیاری از کشورها، ثابت ماندن قیمت دلار در ایران از سال ۱۳۸۱ تا به امروز باعث گردیده است که قیمت محصولات تولیدی این کشورها در بازار ایران، افزایش ناچیزی داشته باشد. طبیعتاً در این اوضاع، تولید کنندگان ایرانی قادر به رقابت با رقبای خارجی نخواهند بود. آیا با این وجود، همچنان شما معتقدید که بانک مرکزی نباید قیمت رسمی فروش دلار را افزایش دهد؟
بنده با این تحلیل موافق نیستم. قیمت دلار در سال ۸۰، برابر با ۱۷۵ تومان بود که از آن زمان تا به حال، چند برابر شده است.
ولی بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که افزایش قیمت رسمی فروش ارز، دست کم می تواند واردات را کاهش و صادرات را افزایش دهد و به این ترتیب شکاف بین عرضه و تقاضای ارز را کمتر کند.
تا زمانی که فضای کسب و کار کشور مساعد نبوده و موانع زیادی برای سرمایه گذاری های تولیدی وجود دارد، بسیار بعید است که افزایش قیمت ارز به افزایش صادرات منجر شود. به علاوه افزایش قیمت رسمی فروش دلار، با توجه به این که حدود ۸۰ درصد از واردات کشور به کالاهای سرمایه ای و مواد واسطه ای اختصاص دارد، می تواند هزینه های تولید کنندگان را افزایش داده و وضعیت سرمایه گذاری های تولیدی را باز هم بدتر کند.
اما اگر بانک مرکزی بخواهد همچنان قیمت رسمی فروش ارز را افزایش ندهد، ممکن است به تدریج شکاف بین قیمت رسمی و قیمت بازار آزاد دلار به قدری زیاد شود که تمامی تولید کنندگانی که در حال حاضر همچنان در بخش های تولیدی سرمایه گذاری میکنند، احساس نمایند برایشان توجیه اقتصادی دارد که تمامی سرمایه ی خود را به سمت خرید و فروش ارز ببرند و در نتیجه وضعیت سرمایه گذاریهای تولیدی در کشور باز هم بدتر شود.
بله، درست است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، بسیار بد است. اما راه چاره وضعیت فعلی این نیست که بانک مرکزی قیمت رسمی فروش دلار را بالا ببرد. همان طور که عرض کردم، تنها راه چاره پایدار کنترل وضعیت بازار ارز، بهبود فضای کلی کسب و کار است که این مسأله در خارج از مجموعهی سیاستهای بانک مرکزی قرار دارد. منظور بنده این نیست که بانک مرکزی در وضعیت حال حاضر بازار ارز مقصر نیست، اما میگویم که سهم بانک مرکزی در ایجاد وضعیت فعلی، بسیار کم است.